زنی که تاریخ حقوق معلولان را در آمریکا دگرگون کرد
جودی هومان: زنی که تاریخ حقوق معلولان را در آمریکا دگرگون کرد
جودی هومان وقتی ۱۸ ماهه بود مبتلا به فلج اطفال شد که پاهایش را برای همیشه فلج کرد و ناچار شد بیشتر عمرش از صندلی چرخدار استفاده کند. با این وجود اجازه نداد پیشداوریهای اجتماعی و موانع قانونی او را نادیده بگیرند و بدل به یکی از رهبران مبارزه برای حقوق معلولان در ایالات متحده شد.
او یک بار از آموزش و پرورش نیویورک شکایت کرد تا بتواند معلم شود یک بار هم از یک شرکتهواپیمایی که به او اجازه نداده بود بدون همراه سفر کند. او طولانیترین سازماندهی و پیگیری در تاریخ ادارات دولتی آمریکا را با تصویب یک قانون تاریخی به نتیجه رساند و حتی مشاور دو رئیسجمهور آمریکا شد.
امسال در مجلهٔ تایم -که تصویر روی جلد خود را به صد زنی اختصاص داده بود که دنیای امروز ما را شکل دادهاند- تصویر جودی هم در کنار میشل اوباما و گرتا تونبرگ قرار داشت.
توانایی جودی در تبدیل خشمش به تحول واقعی سبب شده است که همسرش به زبان عامیانهٔ اسپانیایی مکزیکی به او لقب “چینگونا” بدهد.
او در حالی که به شهرتش به عنوان زنی کلهشق میخندد، میگوید: “چینگونا یعنی با دل و جرأت، یعنی قوی و پرزور”.
اولین نبردها
پدر و مادر جودی با او طور دیگری رفتار نمیکردند اما نمیتوانستند او را از تبعیض بیرون از خانه نیز محافظت کنند
زندگی خانم هومان همانطور که خود در گفتگوی اخیرش با بیبیسی گفت آسان نبوده است.
والدین او یهودیهای آلمانی بودند که یتیم شدند و به آمریکا فرار کردند. بعنوان کودکی که بعد از جنگ در نیویورک بزرگ میشد، جودی در پنج سالگی برای پذیرفته شدن در مدرسهٔ روزانهٔ یهودیها با دشواری رو به رو بود: “مدیر مدرسه گفت که به قدر کافی عبری بلد نیستم”.
مادرش فوری معلمی پیدا کرد تا به او در یادگیری مهارتهای زبانی کمک کند بدون آنکه بداند این مدرسه اصلاً قصد ندارد به او اجازهٔ تحصیل بدهد.
جودی پیش از آنکه مادرش بتواند او را به مدرسهٔ معمولی بفرستد چهار سال خصوصی در خانه درس خواند. اگر مدرسه میرفت ناچار باید در کلاس جداگانه کودکان معلول شرکت میکرد:
“حق نداشتیم وقت نهار همراه بچههای غیرمعلول برویم مگر هفتهای یک بار در برنامهای که به آن گردهمایی میگفتند. با تبعیض کامل از بقیه جدا نگه داشته میشدیم”.
رفتار متفاوت
حتی حالا در حدود هفتاد سالگی، بعضی اتفاقات انگار در خاطر جودی حک شدهاند:
“روزی با دوستم به مغازهای در محل رفتیم و بچهای جلو آمد و پرسید که آیا من مریضم. فکر کنم این اولین باری بود که واقعاً حس کردم دیگران مرا طور دیگری میبینند”.
این ماجرا جودی را خیلی ناراحت کرد: “من مریض نبودم. این ماجرا خیلی واضح و روشن در خاطرم مانده است، اثر عجیبی بر شخصیت من گذاشت”.
جودی در مدرسه شاگرد ممتازی بود و تصمیم داشت معلم شود اما در آن زمان معلولان فقط حق داشتند شغلهای خاص و محدودی را انتخاب کنند. از این رو او تحصیل در رشتهٔ گفتاردرمانی را انتخاب و به تدریج جای خود را برای تدریس باز کرد.
او در دوران دانشجویی هم ناچار تجربههای سختی را گذراند:
“جمعه شبی بود که کسی در زد. سه مرد جوان و دو زن بودند. یکی از مردان به او گفت دختری که قرار بوده است آن شب همراه آنها در قرار سهنفره باشد، نتوانسته بیاید و از جودی پرسید آیا کسی را میشناسد که بتواند به جای آن دختر همراه آنها شود”.
جودی دریافت که آن پسر حتی تصورش را هم نمیکند که خود جودی دختری باشد که با آنها بیرون برود: “نه گریه کردم نه داد و فریاد راه انداختم. فقط گفتم نه، نمیشناسم”.
“معلوم است که وقتی اصلاً تو را دارای وجه جنسی نبینند یا کسی که مردی میتواند به او علاقمند شود…. این فکرها حتی برای آدم بزرگسال دردناک است”.
خانم هومان پس از پایان تحصیل در کالج در سال ۱۹۷۰، برای گرفتن مجوز تدریس باید معاینه پزشکی میشد:
“خانم دکتر که انگار با معلولها دشمنی داشت از من خواست نشان بدهم چطور تنهایی دستشویی میروم”.
درخواست جودی برای مجوز ابتدا رد شد. او با حمایت دوستان معلولش تصمیم گرفت به این تصمیم اعتراض کند. نیویورکتایمز ماجرای او را منتشر کرد و چیزی نگذشت که از حمایت عمومی برخوردار شد:
“یک وکیل حقوق مدنی با من تماس گرفت. از او پرسیدم آیا حاضر است از من دفاع کند و او جواب مثبت داد و روز بعد یکی از مشتریهای مغازهٔ پدرم آمد و او هم وکالت مرا به عهده گرفت. به این ترتیب تیمی از وکلا در اختیار داشتم که خدمات خود را رایگان در اختیارم میگذاشتند”.
این اولین بار بود که طعم فعالیت برجسته و جدی را چشیدم و برایم نهایت موفقیت بود.
در ۲۲ سالگی، جودی هومان اولین کسی بود که توانست در مدرسههای شهر نیویورک با صندلی چرخدار تدریس کند.
در سال ۱۹۷۵، جودی در واشنگتن دیسی سوار هواپیما شد اما به او گفتند بدون همراه اجازه سفر ندارد: “خانم مهمانداری آمد و گفت خلبان گفته بدون همراه اجازه ندارم با هواپیما سفر کنم”.
جودی به مهماندار گفت که خوب میداند چنین قانونی وجود ندارد.
بحث بالا گرفت و پلیس را خبر کردند. به زور او را از هواپیما بیرون آوردند و دستگیرش کردند. پس از ارائهٔ مدارکی که نشان میداد برای نمایندهٔ نیوجرسی کار میکند، پلیس او را آزاد کرد:
“شکایت کردم… نمیتوانستم به این راحتی بگذرم، خیلی عصبانی بودم”.
کارزاری که تاریخ را دگرگون کرد
مهمترین نبردش با تبعیض چند سال پس ازلایحهٔ حقوق مدنی سال ۱۹۶۴ اتفاق افتاد. این قانون به جداسازی آمریکاییهای آفریقاییتبار از سفیدپوستان در مکانهای عمومی خاتمه داد و تبعیض شغلی بر مبنای نژاد، رنگ پوست، مذهب، جنسیت و کشور زادگاه را ممنوع کرد.
جنبشهای دگرگونیطلب دیگر هم در راه بودند. در چنین فضایی بود که جودی سازمانی به نام معلولان فعال را تاسیس کرد.
این سازمان برای تصویب بخش ۵۰۴ لایحهٔ توانبخشی سال ۱۹۷۳ تلاش میکرد که در آن آمده بود تبعیض علیه معلولان در هر “برنامه یا فعالیتی که کمک دولتی دریافت میکند” ممنوع است. این اولین قانون مدنی در حمایت از معلولان در آمریکا بود.
این سازمان میخواست که این لایحه پس از چهار سال تأخیر به عنوان قانون تصویب شود.
پنجم آوریل ۱۹۷۷، جودی همراه با صدها معترض دیگر در برابر وزارت بهداشت و آموزش و خدمات عمومی در سانفرانسیسکو تجمع کردند. این شروع ماجرایی بود که در تاریخ ثبت شد.
حدود ۱۵۰ فعال مدنی داوطلب شدند که در ساختمان اردو بزنند. پس از چند روز، برای قطع ارتباط با بیرون، تلفنها را قطع کردند و در داخل ساختمان هم نه حمام بود نه تخت برای خوابیدن.
یکی از فعالان میگوید: “هر روز برای ما غذا میآوردند. اگر کسی بیمار میشد، کارشناسان پزشکی از سازمانهای داوطلب به کمک ما میآمدند. تجربهٔ شگفتی بود”.
“از همه مهمتر اینکه معلولان از کار ما احساس سربلندی میکردند”.
پس از لایحهٔ حقوق مدنی ۱۹۶۴، گروههای مختلفی راهپیماییهایی برای تغییر قوانین به راه انداختند
جودی روی زمین میخوابید و دوستی برای نشست و برخاست به او کمک میکرد. او تعریف میکند: “در این تحصن باید همه به هم کمک میکردیم. ناشنوا و نابینا و معلولهای جسمی دیگر همه به هم کمک میکردند”.
سرانجام آنها را به کنگره فراخواندند و در این جلسه جودی سخنرانی پراحساسی کرد:
“نمیتوانستم جلوی لرزش صدایم را بگیرم. با هر کلمهای که بر زبان میآوردم خاطرهها هجوم میآوردند. زمانی که همهٔ دوستانم در مدرسه بودند و من تنها کنار پنجرهٔ اتاق نشیمن خانه مینشستم و به بیرون خیره میشدم. وقتی که در کالج بروکلین پدرم مرا بالای صحنه برد و گریهام گرفت. وقتی در خوابگاه برای کمک گرفتن برای دستشویی رفتن در اتاقهای دیگر را میزدم. وقتی خدمهٔ پرواز مرا از هواپیما بیرون میانداختند و همهٔ مسافران مرا نگاه میکردند”.
بزودی نمایندگانی به واشنگتن دیسی رفتند تا مبارزه را آنجا ادامه دهند. روزی جودی و یکی از معترضان در رستورانی در واشنگتن برنامهٔ فعالیتهای بعدی را میریختند که خبرنگاری وارد شد و به آنها گفت که دولت بخش ۵۰۴ لایحه را تصویب کرده است. روز پنجشنبه ۲۸ آوریل بود. روز بیست و چهارم تحصن.
روز بعد معترضان ساختمان را ترک کردند. در آن زمان این طولانیترین تحصن بدونخشونت در ساختمانی دولتی در آمریکا بود.
در سالهای اخیر جودی دو بار به عنوان مشاور رئیس جمهور آمریکا خدمت کرد
تصویب این قانون راه را برای لایحهٔ معلولیت آمریکا در سال ۱۹۹۰ باز کرد که هرگونه تبعیض در تمام عرصههای عمومی را برای معلولان منع کرد.
پس از آن دولت کلینتون از خانم هومان درخواست کرد به عنوان مشاور در زمینهٔ آموزش از سال ۱۹۹۳ تا سال ۲۰۰۱ با آنها همکاری کند. در سال ۲۰۱۰ هم باراک اوباما او را به عنوان مشاور ویژهٔ حقوق بینالمللی معلولان انتخاب کرد.
معلولان غیرسفیدپوست
فعالیتهای خستگیناپذیر جودی زندگی هزاران نفر را دگرگون کرده است و او اکنون میخواهد به معلولان غیرسفیدپوست کمک کند: “معلولان سیاه و غیرسفیدپوست و بومیان به اندازهٔ سفیدپوستان از بسیاری از قوانین بهرهمند نمیشوند”.
جودی میگوید دیدگاه جامعه به افراد معلول به سختی تغییر میکند: “خیلیها حتی تبعیضهای را که به ما میشود نمیفهمند چون هیچ اطلاعی ندارند چه موانعی در برابر ما قرار دارند”.
او اکنون فعالانه از کارزار انتخاباتی جو بایدن برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر حمایت میکند. او از آقای بایدن میخواهد که در قوانین موجود برای معلولان تجدیدنظر و آنها را جامعتر کند.
او همچنین از رئیسجمهور آینده میخواهد معلولان بیشتری را در سمتهای مهم سیاسی به کار بگیرد: “رئیسجمهور باید فعالانه و متعهدانه افراد معلول را به کار بگیرد تا ما توانایی و کارآمدیهایمان را به جامعه نشان دهیم”.
منبع: سایت بی بی سی فارسی، 18 شهریور 1399
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.