معلولیت و حسبه
معلولیت و حسبه
محمد نوری
دفتر فرهنگ معلولین، ۵ دی ۱۳۹۷
یکی از ابعاد معلولیت در فرهنگ اسلامی، حسبه است. وظایف شهرداری و شهربانی یعنی مدیریت و امنیت شهری در گذشته با نام حسبه فعالیت داشت و شهردار و شهربان، محتسب نامیده میشد. بسیاری از استادان و دانشجویانی که موضوع تحقیق یا پایاننامه درباره یکی از مسائل معلولیت از منظر شریعت اسلامی گرفتهاند، فکر کردهاند فقط باید به منابع فقهی مراجعه نمایند. در حالی که منابع حسبه مهمتراند و رهیافتهای بیشتر دارند. تلاش میکنم شناخت اجمالی و کلی از کتابهای حسبه و مباحث آنها درباره معلولیتها عرضه کنم. اکنون شهرداریها و شهربانیها درباره معلولین هم وظیفه دارند و فعالیتهای گستردهای انجام میدهند. در گذشته هم همینطور بوده و نهاد حسبه و رئیس این نهاد به نام محتسب فعالیت گسترده در زمینههای مختلف معلولین داشته است.
نگاهی به گزارش مرحوم دانشپژوه
پژوهشگر و نویسنده مشهور ایرانی، محمدتقی دانشپژوه (۱۲۹۰ در آمل ـ ۱۳۷۵ در تهران)[۱] مینویسد: هنگامی که در دانشگاه هاروارد به سر میبردم توفیق یار شد و توانستم به چند نسخه چاپی از رسالههای حسبت دست یابم و درباره آنها یادداشتی تهیه کنم.[۲]
این مطلب گویای اهتمام غربیها به آثار حسبی مسلمانان است، به طوری که در مهمترین دانشگاه آمریکا یعنی هاروارد توجه به حسبه وجود دارد. سپس دانشپژوه کتابها و پژوهشهای مسلمانان در این باره را آورده و معرفی کرده است.
از حسبت یا شهرداری و شهربانی ماوردی در احکام سلطانیه و غزالی در احیاءالعلوم سخن داشتهاند. ابن الحاج ابوعبدالله محمد عبدری فاسی مالکی (درگذشته ۷۳۷) در مدخل الشرع الشریف و بابهای ۲۱ و ۲۴ و ۳۸ در کتاب نهایه الرتبه شیزری سلوک الملوک خنجی (باب سوم و چهارم) هم از داروغه و محتسب گفتگو شده و در خطط مقریزی هم از کارهای محتسب یاد شده است. الشهاوی ابراهیم دسوقی کتابی با عنوان الحسبه فی الاسلام نوشت که در قاهره، مکتبه دارالعروبه، ۱۹۶۳م (۱۳۸۲ق) چاپ شد. در پایان دسوقی به سرگذشت محتسبان مانند مقریزی مورخ (۷۶۲-۸۴۵) و بدرالدین محمود عینی حلبی (۷۶۲-۸۵۵) که پیشه «حسبت» داشتهاند، پرداخته است.
نقولا زیاده کتابی با عنوان الحسبه و المحتسب فی الاسلام (بیروت، چاپخانه کاتولیکیه، ۱۹۶۳) نوشت و منتشر کرد. یک فصل آن با عنوان «نصوص جمعها و قدّم لها» و نیز در دیباچه به تاریخ حسبه و به معرفی آثار ماوردی، غزالی، ابن تیمیه، ابن جماعه، شیزری، ابن الاخوه، ابن بسّام، سقطی، ابن عبدون و جوسیفی میپردازد.
والتر برناور Walter Bernaver در مقاله خود: «یادداشت درباره نهادهای شهربانی نزد عربها و ایرانیها و ترکها» Memoir sur les institutions de la politce ches la Arabe lez persans et les turcs نوشت، قرآن را در مجله آسیایی (JA) سال ۱-۱۸۶۰ دوره ۵، دفتر ۱۵، ص ۴۶۱-۵۰۹ و دفتر ۱۶ ص ۱۱۴-۱۹۰ چاپ کرده درباره حسبت هم نکات و مطالب سودمندی آورده است.
نیز آن را به عربی ترجمه کرده و در مجله روضه المدارس سال ۱۲۸۹ (۱۸۷۲) شماره ۱۵ با عنوان نبذه فی التنظیمات السیاسیه بالضبطبّه عندالعرب و الفرس و الترک به عربی منتشر کرد. برناور که کتابدار کتابخانه شهروین بوده، در این مقاله از نهایه الرتبه فی طلب الحسبه بهره برده است. همو در مجله آسیایی (JA) سال ۱۸۶۰ دوره ۵، دفتر ۱۶، ص ۳۴۷-۳۹۲ و دفتر ۱۸، سال ۱۸۶۱ (ص ۵۶-۷۶)، مقالهای با این عنوان دارد: Natice particuliere sur la charge de muhtasibe par scheikh Annablrawi
گویا جزوهای چاپی درباره حقوق اداری از دمرنی G. Demorgny در کتابخانه دانشکده حقوق هست که از حسبت یاد شده بود. در فهرست کتابهای فرانسوی آقای دکتر محسن صبا (ص۶۲) و کتابشناسی آقایان ابوالحمد و پاکدامن، (۲۵۴:۲) از کتاب او به فرانسه در همین زمینه یاد شده است.
قدیمیترین کتاب درباره حسبه: گویا کهنترین دفتری که درباره حسبت به نگارش در آمده همان کتاب الاغشاش و صناعه الحسبه الکبیر و کتاب الغشّ و صناعه الحسبه الصغیر ابن الطبیّب سرخسی فیلسوف آزاد اندیش ایرانی است که ابن ندیم از آنها یاد کرده است. این دو اثر به ما نرسیده، ولی باید نموداری از فرهنگ ایرانی باشد.
فرانتس رزنتال دفتری به انگلیسی درباره ابن الطبیب سرخسی دارد (چاپ ۱۹۴۳). نیز سه گفتار در سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۶۱، شادروان مینوی در مجله جاویدان خرد[۳] نوشت که ناتمام مانده است.
در زبان فارسی مرشد المتحسب داریم از علی محمد بخاری در دو فصل و یک خاتمه که در بنیاد دستنویسهای خاورشناسی لنینگراد هست.
فهرست آثار حسبه: در ادامه دانشپژوه، ۱۶ اثر به زبان عربی درباره حسبه را معرفی کرده است.
۱) الحسبه از حسن اطروش پیشوای زیدی طبرستان (۲۳۰-۳۰۴) که در موزه بریتانیا (برگهای ۲۸۵-۲۹۲ شماره Or 3804) هست و B. B.Seryeant آن را با بحثی در B SOAS(28/1943 ص ۱-۳۴) چاپ کرده است.
۲) نهایه الرتبه فی طلب الحسبه از جلالالدین یا تقیالدین ابوالبقاء ابوالنجیب ابوالفضائل عبدالرحمن بن نصر بن عبدالله بن محمد شیزری نبراوی شافعی داور شهر طبریه درگذشته ۵۸۹ که برای صلاحالدین ایوبی ساخته و از اوست المنهج المسلوک فی سیاسه الملوک که به ترکی نیز در آمده است.
نهایه الرتبه در چهل باب است و چهارده نسخه از آن در دست هست که هشت تا در خود مصر است. آن را دکتر سید بازعرینی در دارالثقافه بیروت در ۱۹۶۹ چاپ کرده است و همو آن را در قاهره در ۱۹۶۵ (۱۳۴۶) با یک سجلّ حسبت از قاضی فاضل گرفته از صبح الاعشی قلقشندی (۴۶۰:۱۰) با سه متن کوتاه در حسبت به زبان فرانسه از صلیبان با ترجمه عربی آنها به چاپ رسانده بود.
۳) نصاب الاحتساب از عمر بن محمد بن عوض سنایی بخارایی اندرزگر اشعری زنده پیش از ۶۱۲ تا ۶۳۷ که در آن عبارتهای فارسی آمده گرفته از تذکره الاولیاء و سیر الاتقیاء، در آن ۶۵ باب است، گویا آن را چنان که در مجله اکتفاء القنوع آمده است اشپرنگر در کلکته در ۱۸۳۰ چاپ کرده است. (مجله مجمع علمی دمشق ۴۳۸:۱۷ گفتار گورگیس عوّاد، دیباچه سامرائی بر نهایه الرتبه ابن بسام ص۶) در فهرست عربی دیوان هند (بخش ۳ جلد ۲ ش۱۶۹۳) از نسخه آن یادشده است.
۴) ابن تیمیه حنبلی درگذشته ۸۲۸ «الحسبه فی الاسلام او وظیفه الحکومه الاسلامیه» دارد که در بیروت دارالکتب العربیه با دیباچه محمد المبارک در ۱۹۶۷ و در دمشق در مکتبه دارالبیان یا بررسی و بیرون کشیدن حدیثها و بازشناسی آنها (تخریج) از سوی عبدالعزیز دباج در همین سال و در قاهره در مطبعه المؤید در ۱۹۰۰ (۱۳۱۸) چاپ شده است.
۵) معالم القربه فی احکام الحسبه از ابن الاخوه ضیاءالدین محمد قرشی مصری شافعی (۶۴۸-۷۲۹) در هفتاد باب که روبن لوی Ruben Lewir آن را با ترجمه انگلیسی در ۱۹۳۸ چاپ کرده و در مصر هم در ۱۹۷۶ چاپ شده است. این کتاب با نهایه الرتبه شیزری در بیشتر جاها یکی است.
۶) نهایه الرتبه فی طلب الحسبه از ابن بسام محتسب سده هشتم و چنان که خود نوشته است در دیباچه و بیشتر جاهای متن با دفتر شیزری یکی است. مگر اینکه چیزهایی بر آن افزوده و آن را هم ۱۱۸ باب کرده و گستردهترش ساخته است.
کهنترین نسخه آن از ۸۴۴ است. در مجله مشرق، سال ۱۹۰۷، شماره ۱۰ چاپ شده و محمد کرد علی در المقتبس (س۱۹۰۸، ش۳) درباره آن گفتاری دارد.
حسام الدین سامرائی در ۱۹۶۸ در بغداد آن را از روی نسخههای احمد ثالث ش۱۳۰۴در ۱۳۲۱ چاپ کرده است.
۷) تحریر الاحکام فی تدبیر اهل الاسلام از ابن جماعه بدرالدین ابوعبدالله محمد ینبوعی حموی شافعی در گذشته ۸۱۹ یا ۸۳۳ (Islamica، س۱۹۳۴، ش۶).
۸) تحفه الناظر و غنیه الذاکر فی حفظ الشعائر و تغییر المناکر از ابوعبدالله محمد عقبانی تلمسانی اندلسی در گذشته در تلمسان در ۸۷۱ در هشت باب و یک خاتمه که در مجله بررسیهای خاوری بنیاد فرانسوی دمشق (BEO) سال ۶ ـ ۱۹۶۵، ش۱۹، از روی دو نسخه جامع الزیتونه تونس، ش۲۹۷۸ نوشته شام روز پنجشنبه ۲۰ شعبان ۱۱۹۸ ویرایش علی شنوفی چاپ شده است.
۹) الکیاسه فی السیاسه فی الحسبه و آدابها و السیاسه الشرعیه و المدنیه، نسخه نوشته یوسف بن محسن بن احمد صیداوی حنبلی در صالحیه دمشق در ۸۸۴ (المخطوطات العربیه فی فلسطین از صلاحالدین منجد چاپ ۱۹۸۲ بیروت).
۱۰) آداب الحسبه از فقیه ابوعبدالله محمد سقطی مالقی در هشت باب، چاپ لوی پروونسال Leve Provencal و. گ. س. کولین G.S.Colin در پاریس در ۱۹۳۱ با دیباچه و فرهنگ واژهها و حاشیهها به فرانسه.
عبدالرحمن بن عبدالقادر فاسی (۱۰۴۰ـ۱۰۶۹) در الاقنوم فی مبادی العلوم که در ارجوزهای است در چندین دانش در علم الحسبه آن در نه باب از همین دفتر گرفته است.
۱۱) احکام الاحتساب گویا از یوسف ضیاءالدین، نسخه تیموریه مصر.
۱۲) با بررسی و کوشش لوی پروونسال (لیفی بروفنسال) در چاپخانه بنیاد علمی فرانسوی برای آثار خاوری در قاهره، در ۱۹۵۵ «ثلاث رسائل اندلسیه فی آداب الحسبه و المحتسب» نشر شده است دارای: ۱) رساله فی القضاء و الحسبه از ابن عبدون محمد بن احمد تجیبی؛ ۲) آداب الحسبه و المحتسب از احمد بن عبدالله بن عبدالروف؛ ۳) الحسبه از عمر بن عثمان بن العباس جرسیفی.
همین لوی پروونسال رساله ابن عبدون را در مجله آسیایی در ۱۹۳۴ و ۱۹۴۷ ترجمه و چاپ کرده است.
۱۳) المختار فی کشف الاسرار و هتک الاستار فی علم الحیل از زین الدین عبدالرحمن بن ابی بکر عمر جوبری دمشقی در سی باب یا فصل که آن را برای اتابک عساکر شام شادبک و به نام ملک مسعود ارتقی فرمانروای آمد و حصن کیفا در ۶۱۸ و ۶۱۹ ساخته است. او در ۶۲۰ در حرّان و در ۶۲۶ در مصر میزیسته و در قونیه Iconium در ۶۶۱ بوده است. این دفتر درباره فریبکاریهای نیرنگبازان هر یکی از دستهها و رستههاست. این دفتر در ۱۳۰۲ در دمشق و ۱۳۱۶ در مصر چاپ شده است.
۱۴) الاشاره الی محاسن التجاره از ابوالفضل جعفر بن علی دمشقی که در قاهره در ۱۳۱۸ از روی نسخه نوشته ۵۷۰ چاپ شده است.
۱۵) احکام السوق از ابوزکریا یحیی بن عمر بن یوسف کنانی جیّانی قرطبی سوسی مالکی جدلی، (۲۱۳-۲۸۹) که در حسبت باختر اسلامی است. در تحفه الناظر هم از آن یادی هست. آن را محمود علی مکی در صحیفه المعهد المصری للدراسات الاسلامیه سال ۱۹۵۶ (۱۳۷۵)، ج۴، ش۱ و ۲، ص ۵۹-۱۵۱ با بررسی خود و با دیباچهای چاپ کرده است.
۱۶) التیسیر فی احکام التعسیر از قاضی ابوالعباس بن سعید مراکشی که در آن از سقطی یاد شده گرفته است (ص۱۲ دیباچه لوی پروونسال).
۱۷) الحسبه یا الرتبه فی طلب الحسبه از ابوالحسن علی ماوردی (۳۶۴-۴۵۰).[۴]
رسیدگی و نظارت
در گذشته اگر به هنگام تولد، ماما در کارش کوتاهی میکرد و موجب معلولیت کودک میگردید یا به هنگام عمل جراحی، جراح غفلت مینمود و موجب میشد بیمار تا آخر عمر پاهایش یا دستانش اختلال حرکتی داشته باشد و صدها مورد دیگر محتسبان رسیدگی میکردند. چنانکه هم اکنون نظام پزشکی و دادگاه رسیدگی میکند. درگذشته مسئولیت تأمین غذا و پوشاک و درمان معلولان بر عهده نهاد حسبه بود ولی امروز بهزیستی، شهرداری و شهربانی این وظیفه را برعهده دارند.
حسبه در تمدن اسلامی در شهرها به عنوان یک نهاد انجام وظیفه میکرد به کارهای اطباء رسیدگی مینمود، در صورت تخلف، آنها را محاکمه میکرد. اشخاصی به نام «محتسب» بود. که امور حسبه را انجام میدادند. محتسب مقامی عالی در دستگاه سلاطین و خلفاء داشت و او فردی بود که از مردمان موجه و مشهور به درستی و امانت انتخاب میگردیده است.
از وظایف محتسب امر به معروف و نهی از منکر بر حسب قوانین و قواعد حسبه بود و رأی وی نزد سلاطین و خلفاء لازم الاجراء و بلامانع بوده است.
محتسب از طرف خود نماینده و نائب بر حسب وسعت شهر داشته که انجام وظیفه میکردند. اکنون این شغل و این وظایف را شهردار و متصدیان امور پزشکی مثل نظام پزشکی و رئیس شهربانی انجام میدهند.
محتسب علاوه بر وظایف مذکور در بالا مراقبت در کار اطباء و داروسازان را داشت که این اصناف در کار خود تخلف نکرده و از راه راست منحرف نگردند. به علاوه در امر مربوط به ارزاق و صاحبان حرف و صنعتگران و امثال آنها نظارت داشت که هر دستهای در صراط مستقیم و طبق نظامات کار خود را انجام دهند و اگر احیاناً آنان (دستههای مختلف) در کارشان منحرف گردند مواخذه به عمل آورد. به طور کلی محتسب چنان که آمد مقامی بسیار عالی در تمدن اسلامی و یکی از مشاغل بسیار پر ارج بوده که به مانند شهردار و رئیس شهربانی امروزی با عدهای که تحت نظرش بودند انجام وظیفه میکرد. نواب و بازرسانی که تحت نظر محتسب قرار داشتند امر محتسب را اجرا میکردند و به طور خلاصه احکامی که از طرف محتسب صادر میشد، به مورد عمل میگذاردند (به مانند احکام شرعی و سایر احکام) و بدین مناسبت عموماً محتسب مردی فقیه و عالم به اصول شرع بوده است.[۵]
گزیده کتاب آئین شهرداری: در تمدن اسلامی کتابهایی در باب امور حسبه به رشته تحریر در آمده که قبلاً گزارش کردم. یکی از آنها، کتاب «معالم القربه» (آئین شهرداری در قرن هفتم) تألیف محمد بن محمد بن احمد ابی زید قرشی ابن اخوه و ملقب به ضیاءالدین است. این اثر توسط آقای جعفر شعار ترجمه و منتشر گردیده است.[۶] اکنون گزیدهای از آن را میآورم.
«این اخوه علاوه بر اینکه فقیه و محدث بود، محتسبی سختگیر بوده و تنها به بیان حکم فقهی (تئوری) بسنده نمیکرد، بلکه وارد موضوعات و مصادیق میشد و موارد عملی آنها را نشان میداد و وظیفه محتسب را در آن موارد یادآور میشد».
ساختار و محتوا: کتاب ابن اخوه در هفتاد باب است و در آن: از شرایط حسبت و صفت محتسب و شروط وی امر به معروف و نهی از منکر و اقسام امر به معروف و در حسبت بر اهل ذمه و اولیاء مردگان و معاملات ناروا و تعیین بهای کالا و احتکار و پیشواز کردن قافله برای خرید کالا و ربا و داد و ستد و اطعمه و غیره است».
آن قسمت که مربوط به امور طبی، بهداشت، کار، اصناف و حرفهها است عبارتند از:
حسبت بیان وظایف علافان و آسیابانان و آرد خانگی و نان پزان و نانوایان و نان پز خانگی و بریانگران و کتاب فروشی و لکانه پزان (چیزی شبیه به قورمه و کالباس) و جگرپزان و بواردیان (مترادف بامبردات و به معنی گیاهان خنک کننده است) و سلاخان و قصابان و حیوانات حلال گوش و حرام گوشت و گیباپزان (کلهپزان) و طباخان و کباب پزان و هریسهپزان (هریسه خوراکی است از گندم کوبیده و گوشت و روغن) و ماهیپزان و زولبیاپزان و حلوا پزان و شربت سازان و عطاران و شمع سازان و شیرینی فروشان و پارچه بافان و خیاطان و رفوگران و گازران و کلاه دوزان و حریربافان و رنگرزان و پنبه فروشان و کتان فروشان و دامپزشکان و گرمابهها و سلمانیها و سدر فروشان و فصّادان و حجامان و پزشکان و کحالان و جراحان و شکستهبندان و فخاران و سفالگران و سوزن گران وجوالدوزان و دوک تراشان و حنا فروشان (و تقلّب ایشان) و شانه سازان و سازندگان روغن کنجد (عصّار) و روغن کتان و دباغان و مشک سازان و نمدمالان و پوستین دوزان و نجاران و چوب بران و بنایان و گچ کاران و سقایان و امثال آنها و نظارت بر اینها است».
چنانکه ملاحظه میشود وظیفه محتسب و امر حسبت بسیار گسترده و دشوار بود. وی و نمایندگانش علاوه بر وظایف شرعی، وظایف بهداشتی و عرفی نیز داشتند.
این اخوه در کتاب خود درباره وظایف شربتسازان و عطاران و دامپزشکان و رگ زنان و حجامت کنندگان و پزشکان و کحالان و شکستهبندان و جراحان و مربیان اطفال در بابهای بیست و چهارم و بیست و پنجم و چهلم و چهل و چهارم و چهل و پنجم و چهل و ششم مطالبی بسیار ارزنده دارد.
نظارت بر کارهای پزشکان و جراحان: برخی مطلبهای مربوط به پزشک و چشم پزشک و شکستهبند و جراح را از ترجمه آقای دکتر شعار از کتاب معالم القربه میآورم:
ابن اخوه تأکید میکند که حجامان، فصادان و پزشکان باید به دانش و امانت معروف باشند و به تشریح اعضا و رگها و عضلات و شریانها و چگونگی آنها آشنا باشد تا کارد را به رگهای غیر معهود یا عضله و شریان نزند، زیرا این عمل موجب مرگ انسان میشود و بردهای را جز به اجازه صاحبش و بچهای را جز به اجازه سرپرستش و نیز زن حامله را فصد نکند و فصد را در جای مناسب انجام دهد و در حالی که پریشان دل است به فصد نپردازد.
محتسب باید از فصادان تعهد بگیرد که به فصد ده تن جز با مشورت پزشکان اقدام نکنند و آنان عبارتند از: کسانی که بدن سخت لاغر، بدن بسیار خشک، بدن متخلخل، بدن سفید سست (شل) یا بدن زرد رنگ بیخون باشند و کسی که مدت درازی بیمار شده باشد، صاحب مزاج بسیار سرد و به هنگام درد سخت. در این امور فصاد باید چگونگی را روشن کند آنگاه به فصد بپردازد. پزشکان در پنج مورد از فصد بازداشتهاند، اگر چه زیان آنها به پایه زیان ده مورد مذکور نمیرسد: پس از همخوابگی، پس از استحمام، به هنگام پری معده از خوراک، به هنگام پری معده و رودهها از فضلات و به هنگام سرما یا گرمای سخت.
بدان که فصد در مواقع اختیاری در چاشتگاه پس از هضم خوراک انجام میشود، اما به هنگام ضرورت نمیتوان به تأخیر انداخت و نباید به مانع توجه کرد.
شایسته است که شخص پس از فصد، غذا را تدریجی بخورد و خوراکش لطیف باشد و بر پشت دراز کشد و از خواب بپرهیزد، زیرا موجب سستی اعضاء میشود و اگر به هنگام فصد دستش آماس کند دست دیگر را رگ زنند.
فصاد باید نیشترهای متعدد و نیز زهی برای بستن دست و نافه مشک و قرص آن را داشته باشد که در صورتی که مریض بیهوش شود فوراً نافه را جلو بینی او بگیرد و مقداری از قرصها را به او بخوراند تا به هوش بیاید و باید سر نیشتر را زیتون خوب بمالد تا موقع رگ زدن درد نیاورد و نیشتر را به سرعت بزند و فرو نبرد.
بدان که شایسته است ضربت فصاد در زمستان پهنتر باشد تا خون منجمد نشود و در تابستان تنگ گیرد تا موجب بیهوشی مریض نباشد و نیز نیروی جسمانی مریض را مراقبت کند؛ و هرگاه رنگ خون تغییر یابد و یا بیهوشی و ضعف رخ دهد باید فوراً محل رگ زده را ببندند تا خون بند آید.
رگهایی که معمولاً فصد میشود بسیار است از آن جمله است رگهای سر و دستها و بدن و پاها و شریانها.
در حجامت ـ حجامت بسیار سودمند و خطر آن از رگ زدن کمتر است. حجام باید سبک و خوش اندام و به کار خود آگاه و نیز سبک دست باشد یعنی بیمار را درد نرساند.
بهترین موقع حجامت دومین یا سومین ساعت از روز است و اما منافع آن بسیار است از جمله اینکه سنگینی ابروان و چرب چشم و بدبویی دهان را بهبود میبخشد، ولی موجب نسیان میشود، چنانکه رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: عقب مغز جایگاه حفظ است و حجامت آن را ناتوان میسازد.[۷]
حجام باید ابزار ختان (ختنه) یعنی استره (تیغ) و گیره[۸] داشته باشد و ختنه بر مرد و زن واجب است و عامه اهل دانش چنین گفتهاند، اما ابوحنیفه مستحب مؤکد میداند. و دلیل ما (پیروان شافعی) روایت پیغمبر گرامی است که به مردی فرمود: اسلام بیاور و جامه کفر را از خود دور کن. از اینرو ختنه بر مرد و زن واجب است هم درباره خودشان و هم فرزندانشان و اگر سستی کند امام آنان را بدین کار مجبور میکند.
باب چهل و پنجم در حسبت بر پزشکان و کحالان و جراحان و شکستهبندان مینویسد:
طبیب باید به چگونگی و ترکیب بدن و مزاج و اعضاء و بیماریهای اعضاء و علل و نشانهها و داروهایی که آنها را بهبود میبخشد آگاه باشد و نیز تهیه دارو و روش مداوا را بداند و هر کسی چنین نباشد روا نیست که به معالجه بیماران بپردازد به خصوص معالجهای که در آن احتمال خطر باشد؛ و کسی را سزا نیست که بدان چه آگاهی ندارد بپردازد.
عمرو بن شعیب به نقل از پدرش و او از جدش روایت کرد که رسول خدا فرمود: «هر که علم طب نداند و طبابت کند ضامن است».[۹] شایسته است که طبیبان هر شهری را پیشوایی باشد چنان که گفتهاند: پادشاهان یونان در هر شهری حکیمی سرشناس میگمارند که طبیبان شهر را میآموزد، هر کدام را اندک مایه مییافت او را از معالجه باز میداشت و فرمان میداد که دانش خود را تکمیل کند.
شایسته است که چون طبیب نزد بیمار آید، از سبب بیماری و درد بپرسد، سپس شربتها و داروهایی گیاهی بر او مقرر دارد و نسخهای بر اولیای بیمار به شهادت کسانی که نزد بیمار باشند، بنویسد و فردای آن روز باز نزد مریض آید و معاینه کند و قاروره او را ببیند و از وی بپرسد که آیا مرض تخفیف یافته یا نه؟ آنگاه به مقتضای حال دستورهایی دهد و نسخهای بنویسد.
روز سوم و چهارم و روزهای دیگر نیز چنین کند تا آنگاه که مریض بهبود یابد یا بمیرد. اگر بهبود یابد طبیب مزد و کرامت (تحفه) خود را میگیرد و اگر بمیرد اولیای وی نزد حکیم آیند و نسخههایی را که طبیب نوشته به وی عرضه کنند اگر با علم حکمت و طب مطابق باشد و طبیب کوتاهی نکرده باشد، گوید اجلش فرا رسیده بود. و اگر به خلاف این باشد گوید دیه میت را از طبیب بگیرند، زیرا وی با نادانی و کوتاهی خود او را کشته است. بدینسان در امر طب مراقبت میکردند تا کسی که در امر طب دستی ندارد بدان نپردازد و طبیب در وظیفه خود سستی نکند.
شایسته است که محتسب از طبیبان تعهدی را که بقراط از اطبا گرفت، بگیرد و نزد او سوگند یاد کنند که به کسی داروی زیان بخش ندهند و به اسم ترکیب نکنند و داروی سقط جنین را به زنان و داروی قطع نسل را به مردان نگویند و چون نزد مریض آیند از نگریستن به محارم چشم پوشند و رازها را فاش نسازند و هتک حرمت نکنند و از کارهای ناروا بپرهیزند.[۱۰]
وظایف کحالان: محتسب باید کحالان (چشم پزشکان) را با کتاب حنین بن اسحاق موسوم به «مقالات دهگانه در باب چشم» بیازماید، هر کس از عهده آزمایش برآید و به تشریح طبقات چشم و غدهها و رطوبتهای سهگانه و امراض سهگانه و بیماریهایی که فرع آن است و به ترکیب داروهای چشم و چگونگی عقاقیر آشنا باشد اجازه دهد که به معالجه چشم بپردازد.[۱۱]
کحالان دورهگرد اغلب غیر قبل اعتماد هستند، زیرا بیدیناند. محتسب باید از معالجه این گروه که از بیماریها و عوارض چشم ناآگاهاند ممانعت کند.
شایسته نیست که کسی برای معالجه به آنان اعتماد کند و کحل و داروهای ایشان را به کار برد، زیرا بعضی از آنان داروهایی از نشاسته و صمغ میسازند و آن را به رنگهای گوناگون رنگ میکنند: داروی سرخ را با سرنج[۱۲] و سبز را با زردچوبه و نیل سیاه را با اقاقیا (جز اقاقیای معروف) و زرد را با زعفران میسازند و بعضی داروهایی از مامیثا (کعب الغزال) با ترکیب صمغ میسازند و بعضی کحل (داروهای مالیدنی) را از هسته هلیله محروق و فلفل تهیه میکنند. تقلبات دارویی ایشان بسیار است و نمیتوان برشمرد. و چون محتسب نمیتواند به هنگام معالجه چشم مردم حضور یابد باید تحلیف به عمل آورد.[۱۳]
وظایف شکستهبندان: شکستهبند به شرطی میتواند به شکستهبندی پردازد که گفتار ششم از کتاب «کنال فولیس»[۱۴] را در باب شکستهبندی فراگیرد و شماره استخوانهای آدمی را که ۲۰۰ عدد دانست و ۸۴ عدد آن بزرگتر و نیز شکل و اندازه هر استخوانی را بداند تا به هنگام شکستگی یا در رفتن آن را به جای نخستین باز برد. محتسب این امر را در وی بیازماید.[۱۵]
وظایف جراحان: جراحان باید کتاب جالینوس موسوم به «قاطاجانس»[۱۶] را که درباره زخمها و مرهمهاست فراگیرند و تشریح و نیز اعضای بدن انسان و عضلات و رگها و شریانها و اعصاب را بدانند تا به هنگام قطع بواسیر و غیر آن مراقبت کنند و نیز یک دست نیشتر که از آن جمله نیشتری که سرش گرد باشد و نیشتر مورب و نیز اره بریدن و انواع مرهمها و مرهمدان و داروی کندر که برای قطع خون است داشته باشد.
برخی از جراحان تکههای استخوان مردم را در زخم نهان میدارند سپس در حضور مردم آن را از زخم در میآورند و ادعا میکنند که به سبب داروهای قاطع آنان از زخم بیرون آمد. و بعضی از آنان مرهمهایی از کلس[۱۷] شسته شده با روغن زیتون میسازند، سپس آن را با گل سرخ[۱۸] قرمز یا زردچوبه و نیل سبز و یا با زغال ساییده سیاه میکنند. محتسب باید این امور را مراقبت کند.[۱۹]
بازار مواد غذایی: وظایف محتسب (امور حسبه) برای اغلب اصناف ترتیب و ضابطه برقرار گردیده که اگر احیاناً از آن مقررات تخلف میکردند تنبیه میشدند. من جمله در همین کتاب «معالم القربه فی احکام الحسبه» یا آیین شهرداری تألیف محمد بن احمد قرشی «ابن اخوه» در قرن هفتم چنان که قسمتی از این وظایف آمد و توسط آقای جعفر شعار از طرف انتشارات بنیاد فرهنگ ایران به سال ۱۳۴۷ در تهران چاپ شده است، مقررات مربوط به حسبت در داد و ستد اطعمه و اوزان و شناختن ترازو و پیمانه و ذراع و حسبت بر علافان و آسیابانان و آرد خانگی پزان و نان پزان و نانوایان و نان پز خانگی و بریانگران و کباب فروش و لکانه پزان[۲۰] (مقصود چیزی شبیه کالباس یا قورمه است) و جگرپزان و بواردیان[۲۱] و سلاخان و قصابان و حیوانات حلال گوشت و حرام گوشت و گیپاپزان[۲۲] و طباخان و کباب پزان و هریسه پزان[۲۳] و ماهیپزان و زولبیاپزان و حلواپزان و شربتسازان[۲۴] و شربت فقاع[۲۵] و عطاران و شمعسازان و مشمعسازی و شیرفروشان و رنگرزان و کفشگران و دامپزشکان و گرمابهها (و بیان سود و زیان گرمابه و پاکیزه کردن گرمابه و سلمانی گرمابه) و سدر فروشان و مربیان اطفال و وظایف محتسب و حسبت بر حنا فروشان و تقلب ایشان و شانه سازان و سازندگان روغن کنجد و روغن کتان و غربال سازان و دباغان و مشکسازان و نمدمالان و پوستین دوزان و امثال آنهاست که جمعاً ترجمه این کتاب (معالم القربه فی احکام الحسبه) در هفتاد باب میباشد و قسمتی از ترجمه کتاب در باب وظیفه محتسب و وظایف پزشک و چشم پزشک و شکستهبند و جراح و فصاد و حجام ضمن صفحات ۷۹۶ تا ۸۰۴ آمد.
این بود مختصری در باب وظایف محتسب که در حقیقت امروز این امر با وزارت بهداری (اداره تنظیم امور پزشکی) و شهرداری و نظام پزشکی و پلیس انجام میگردد.[۲۶]
آموزش: در مورد تدریس در بیمارستانها چنان که آمد این امر در بیمارستان جندی شاپور متداول بود و به ظن قوی نزدیک به یقین تدریس طب در دانشگاه جندی شاپور اول دفعه به صورت منظم انجام میشده و بعدها در تمدن اسلامی تدریس طب به تقلید دانشگاه جندی شاپور متداول گردیده است.
توضیح آنکه پس از انتقال دانش پزشکی از جندی شاپور به بغداد و تمرکز علمی در این شهر که در حقیقت میراث طبی جندی شاپور را داشت از قرون سوم هجری به بعد تدریس در بیمارستانهای بغداد متداول گردید. تدریس هم نظری و هم عملی یا به اصطلاح امروزی تدریس به صورت صحبت و سخنرانی (تئوری)[۲۷] و بالینی (= سریری کلینیکی) بود.[۲۸]
اما تدریس بالینی معتبرتر از تدریس نظری بود. بدین معنی که عموماً بر بالین بیمار یا بیماران سرپایی به صورت سؤال و جواب برقرار بود و اطباء توضیحاتی از بیمار میخواستند آنگاه پس از ختم معاینات و تشریح بیماری اگر بیمار احتیاج به بستری شدن داشت بستری و الّا به بیمار دستور سرپایی داده میشد.
درباره طرز تدریس شواهدی در طب اسلامی است که میرساند این امر بسیار مهم و مورد نظر بوده، چنانکه در شرح حال رازی بدان اشاره شد که استاد در صدر مجلس مینشسته و شاگردان علی قدر مراتبهم در جاهای خود قرار میگرفتند. بیمار تازه وارد ابتدا شرح حال خود را به شاگردی که جنب در مدرس بود میگفت و او حرفهای بیمار را گوش میداد. اگر از تشخیص عاجز میماند به شاگرد بالاتر به همین نحو تا حضور استاد برسد. رازی پس از معاینه بیمار و سؤالات از وی تشخیص بیماری را میداد و سپس به شرح بیماری و اقسام آن و ایضاً توضیحات نظری و بالینی میپرداخت (رجوع شود به فهرست ابن الندیم و عیون الانباء ابن ابی اصیبعه جلد اول و تاریخ الحکماء قفطی در فصل مربوط به رازی و شرح حال و مقام ابوبکر محمد زکریای رازی سال ۱۳۱۸ و فهرست مؤلفات و مصنفات رازی سال ۱۳۴۰ تألیف نگارنده این کتاب و فصل مربوط به رازی در همین کتاب).
عدهای از پزشکان چه قبل از اسلام و چه پس از اسلام علاوه بر طبابت در بیمارستانها و یا خارج و در شهرها به تدریس طب نیز اشتغال داشتند که بعضی از آنان جانب تعلیمشان بسیار ارزنده میباشد و آنان عبارت بودند از:
ابومنصور قمری از پزشکان سده چهارم (رجوع شود به صفحات ۶۵۳ و ۶۵۴ کتاب) و شیخ الرئیس ابوعلی سینا که شرح حال و مقام طبی و مکتب وی به تفصیل در کتاب آمد و ابوعلی مسکویه (رجوع شود به صفحات ۶۵۷ و ۶۵۸ کتاب) و ابراهیم بن بکوس (بکس) از پزشکان سده چهارم که در بیمارستان عضدی به تدریس طب اشتغال داشت و با آنکه در آخر عمر نابینا شده بود، به طبابت و تدریس مشغول بود و ابوماهر موسی بن یوسف بن سیار استاد اهوازی و ابن مندویه اصفهانی و ابوالفرج عبدالله بن طبیب از پزشکان سده ۴ و ۵ قمری از جمله این افراد هستند.[۲۹]
پایان و نتیجه
متأسفانه در زمینه حسبه در قرون سوم تا یازدهم قمری در بلاد اسلامی و تأثیر آن در معلولیت کار پژوهشی جامع نشده است. بسیاری از پژوهشگران بر اساس منابعی که فقهاء نوشتهاند به سراغ موضوعات معلولیتی رفتهاند. از اینرو بسیاری از زوایای اقدامات و پژوهشهای مسلمانان در زمینه معلولیت شناخته شده نیست. به همین دلیل گاه تحلیلها و داوریهای خطا هم شنیده میشود.
این مقاله فقط دورنمایی از مباحث حسبه و ارتباط آن با معلولیت است و درصدد انجام تحقیق جامع نبودهام. بلکه میخواستهام فقط چشماندازی از ارتباط حسبه با معلولیت را نشان دهم.
[۱]. زندگینامه اجمالی ایشان در دانشنامه دانش گستر (ج۷، ص ۷۲۰-۷۲۱) آمده است.
[۲]. فهرستواره فقه هزار و چهارصد ساله اسلامی در زبان فارسی، ص۱۵۹٫
[۳]. جاودان خرد، سال ۱، شماره ۱، ص ۹-۱۸٫
[۴]. فهرستواره، ص ۱۵۹-۱۶۴٫
[۵]. تاریخ طب در ایران از ظهور اسلام تا حمله مغول، محمود نجمآبادی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵، ص ۷۹۵-۷۹۶٫
[۶]. آیین شهرداری ترجمه معالم القربه، ترجمه جعفر شعار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۷٫
[۷]. قال صلی الله علیه و آله و سلم: «ان موخر الدماغ موضع الحفظ و تضعفه الحجامه».
[۸]. متن: مقص، و آن به معنی ناخن پیرای و ناخن بر و به اصطلاح امروز ناخنگیر است اما در اینجا مراد ابزار ختنه (گیره) است.
[۹]. قال صلی الله علیه و آله و سلم: «من تطبب ولم یعلم منه طب قبل ذلک ضامن». (از حاشیه ترجمه کتاب معالم القربه فی احکام الحسبه).
[۱۰]. همان، ص ۷۹۸-۸۰۱٫
[۱۱]. در حاشیه ترجمه کتاب «معالم القربه فی احکام الحسبه» آمده که در متن کتاب الکحال و اشیاف است، کحل به معنی سرمه و داروی چشم و اشیاف جمع شیاف، و در اینجا به معنی دارویی است که در چشم استعمال میشود و شاید مراد از کحل داروی مالیدنی باشد. اما کحل عبارت است از سرمه چه به صورت گرد و چه به صورت مایع و شیاف چشم روغنهایی بوده که در چشم میچکاندند (از نگارنده کتاب و رجوع شود به فصل مربوط به رازی در همین فصل).
[۱۲]. در حاشیه ترجمه کتاب «معالم القربه فی احکام الحسبه» آمده که در متن سیلقون، و ظاهراً سلیقون به معنی سرنج که دارای رنگ قرمز خوشرنگی است و در نقاشی مورد استفاده قرار میگیرد و آن را سالیقون و ساریقون و آذرگون نیز گویند. رک: فرهنگ فارسی معین».
[۱۳]. همان، ص ۸۰۱-۸۰۲٫
[۱۴]. در حاشیه ترجمه کتاب «معالم القربه فی احکام الحسبه» آمده که: فولیس ظاهراً همان است که ابن الندیم به صورت فولس ذکر کرده و از شاگردان بقراط به شمار آورده است، اما کناش معلوم نشد». احتمال دارد که این بولس باشد، از بولس کتابی به نام «کناش بولس» موجود میباشد و کناش هم کلمهای سریانی به معنای فورمولر (مجموعه) است. از نگارنده کتاب ـ رجوع شود به فصل مربوط به حنین فرزند اسحق در همین کتاب).
[۱۵]. همان، ص ۸۰۲-۸۰۳٫
[۱۶]. دزی این لغت را به معنی اسکیل آورده که گیاهی است دارویی و پیاز موی نیز گویند رک: ذیل فوامیس العرب دزی و منتهی الارب (از حاشیه ترجمه معالم القربه فی احکام الحسبه).
[۱۷]. کلس گیاهی است با گونههای بسیار که در تداوی به کار میرود (از حاشیه ترجمه معالم القربه فی احکام الحسبه).
[۱۸]. متن: مغره است و آن گل سرخ است که با آن رنگ کنند (فرهنگ فارسی معین حاشیه ترجمه معالم القربه فی احکام الحسبه).
[۱۹]. همان، ص ۸۰۳-۸۰۴٫
[۲۰]. مقصود چیزی شبیه کالباس یا قورمه است… (حاشیه ۸۲ ترجمه معالم القربه فی احکام الحسبه).
[۲۱]. بواردی منسوب به بوارد به معنی سازنده بوارد است و آن به گفته دزی مترادف مبردات و به معنی گیاهان و عقاقیر خنک کننده است و نیز به غذاهای مختلفی گفته میشود که به وسیله سرکه و آب خورش تند تهیه گردد (حاشیه ۸۴ ترجمه معالم القربه فی احکام الحسبه).
[۲۲]. کلهپزان (حاشیه ۹۴ ترجمه معالم القربه فی احکام الحسبه)
[۲۳]. جمع هریسه ـ طعامی است که از گندم کوبیده و گوشت و روغن سازند (حاشیه صفحه ۹۹ ترجمه معالم القربه فی احکام الحسبه).
[۲۴]. مراد کسی است که شراب (شربت آشامیدنی دارویی) بسازد (حاشیه صفحه ۱۰۹ ترجمه معالم القربه فی احکام الحسبه).
[۲۵]. آبجو (Biere).
[۲۶]. همان، ص ۸۰۴-۸۰۵٫
[۲۷]. Theorique
[۲۸]. Clinique.
[۲۹]. همان ص ۸۰۵-۸۰۷٫
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد :)