آشنایی با مرکز توانبخشی معلولان ذهنی امید فردا
بازدید از مرکز توانبخشی معلولان ذهنی امید فردا
و مصاحبه با آقای محمدحسن قنبری
مصاحبهکنندگان: علی نوری، مسعود باقری، مریم قاسمی
دفتر فرهنگ معلولین، 12 بهمن ماه 1395
لطفاً تاریخچهای از تأسیس این مؤسسه بفرمایید.
– خوش آمد میگویم خدمت شما. این مرکز در سال 1357 تأسیس شد. بنده فارغ التحصیل رشته گفتار درمانی از دانشگاه علوم پزشکی ایران در سال 1372 هستم. از سال 72 تا 75 به عنوان پیامآور بهداشت سربازی و طرح خود را در بهزیستی استان مرکزی گذراندم. بعد از پایان طرح سال 75 به قم آمدم و مراکز توانبخشی را در قم شروع کردم. آن زمان به اتفاق معاون توانبخشی برای جلسه توجیهی و معرفی کار مراکز توانبخشی در استانهای مختلف به سازمان بهزیستی کشور در تهران رفتیم و با کار این مراکز آشنا شدیم و اولین مرکز را ما از سال 1375 در قم دایر کردیم.
در حال حاضر از سال 1378 مراکز دیگر هم به جمع ما پیوستند و چیزی نزدیک به 30 مرکز توانبخشی معلولین مختلف در قم داریم. مراکز با توجه به کاربریهایشان مجوزهای متفاوتی دارند و مراجعه کنندگانشان هم متفاوت است. مراکز زیر 15 سال ویژه بچههای معلول ذهنی، 5 مرکز در قم داریم از جمله همین مرکز ما به نام مرکز معلولین ذهنی زیر 15 سال امید فردا هست که در این مرکز آموزش میبینند. مراکز بالای 15 سال پسران و دختران جدا میشوند. مراکز حرفهآموزی پسران 3 مرکز در قم داریم. مرکز حرفهآموزی دختران که احساس نیاز هم میکنیم تنها یک مرکز است که ظرفیتش پر است و نیاز به مراکز دیگری است. بچههای کم شنوا یک مرکز، بچههای اوتیسم 2 مرکز، معلولین جسمی ـ حرکتی که بیشتر بچههای فلج مغزی هستند 2 مرکز، مراکز اعصاب و روان هم یک مرکز شبانه روزی ویژه خانمها و یک مرکز شبانه روزی ویژه آقایان و 2 مرکز روزانه اعصاب و روان (ویژه خانمها و آقایان) داریم.
همه این مراکز توانبخشی که در قم هستند، با یارانهای که از بهزیستی دریافت میکنند و مقداری جزئی از هزینه مشارکت خانواده است که این مراکز توانستهاند به فعالیت خودشان ادامه دهند وگرنه بهزیستی با حمایتی که از این افراد میکند و یارانهای که میدهد در واقع هزینه اصلی مددجوها در این مراکز را از طریق بودجههای دولتی و بهزیستی تأمین میکنند. و حدود 30 درصد از هزینهها توسط خانوادهها باید پرداخت شود که متأسفانه اکثراً به دلیل مشکلات مالی که دارند از عهده پرداخت آن هم بر نمیآیند و ما مجبوریم تخفیفات ویژهای برای آنها قائل بشویم و آن هزینه را خودمان جبران کنیم. مرکز ما از سال 1375 دائر شد و اولین مرکز توانبخشی در استان است و بالاترین ظرفیت را در بین مراکز دارد. ظرفیت اسمی 110 نفر است و در حال حاضر نزدیک 80 نفر مددجو در مرکز هستند که 72 نفر طبق قراردادی که با بهزستی داریم یارانهای هستند. این مرکز 20 نفر پرسنل دارد که از این افراد 8 نفر مربی داریم. یعنی 8 کلاس داریم و به ازای هر کلاس یک مربی. سعی شده است مربیان اکثراً تحصیل کرده رشتههای روانشناسی باشند و در این زمینه تجربه داشته باشند. گفتار درمان تمام وقت در مرکز داریم که صبحها تنها با بچههایی که در این مرکز هستند کار گفتار درمانی راه کار میکنند و مراجعه کننده از بیرون مرکز در صبحها پذیرش نمیشود. 3 نفر کاردرمان داریم، کاردرمان جسمی آقای کاوندی که 3 روز در هفته هم در این مرکز است و بچههایی که در این مرکز میآیند هم ذهنی هستند و هم جسمی. ما کسی نداریم که تنها مشکل جسمی داشته باشد. روزهای زوج همزمان با کاردرمان جسمی، کاردرمان خانم دلیری با بچهها کاردرمانی ذهنی انجام میدهد. روزهای فرد هم خانم اعلایی کاردرمانی ذهنی را انجام میدهد. کاردرمانی ذهنی که انجام میشود در واقع بچهها را از نظر توجه و تمرکز و از نظر سطح درک و آستانه تحمل بالا میبرد و آنها را برای خدمات آموزشی و گفتار درمانی آماده میکند. چون از بچههایی که این مرکز میآیند نمیتوان انتظار داشت که نیم ساعت در یک کلاس گفتار درمانی بنشیند. باید ابتدا از لحاظ ذهنی آماده شود.
هر چند کاردرمانهای ما به نوعی کار بازی درمانی و کاردرمانی ذهنی هم برای برقراری ارتباط انجام میدهند. ولی برای اینکه کارشان تخصصیتر شود و کار گفتار درمانی خودشان را انجام دهند، برنامه کاردرمانی ذهنی را برای کل بچههای مرکز در نظر گرفتیم تا برای استفاده بهتر از گفتار درمانی آماده شوند. مربیان هم در کلاسها موظفند تمریناتی که توسط کارشناسان یادداشت میشود، و مربی در سر کلاس و خانوادهها با بچهها این تمرینات را تکرار میکنند. این دفاتر در منزل هم همراه بچهها هست. اگر از طریق خواندن متوجه تمرینات نشود به صورت حضوری میآیند و برایشان توضیح میدهیم. چون اگر این تمرینات در خانه و در کلاس توسط مربی انجام نشود با هفتهای دو سه جلسه با گفتار درمانی پیشرفت زیادی ندارند.
در مورد فضای فیزیکی این مرکز هم توضیحاتی بفرمایید.
– این ساختمان در سه طبقه است. طبقه پایین و سوم کلاسهای ما هستند. طبقه وسط قسمت مدیریت و توانبخشی است. اتاق روانشناسی، اتاق گفتار درمانی و مشاوره و اتاق کاردرمانی ذهنی. کاردرمانی جسمی هم اتاق جدا دارد. زیر زمین هم علاوه بر این که 4 کلاس دارد آشپزخانه است که برای بچهها غذا تهیه میشود. در این مرکز بچهها به غیر از پنجشنبهها که زودتر تعطیل میشوند، شنبه تا چهارشنبه صبحها صبحانه و ظهر ناهار میخورند. علت این برنامه تغذیه هم گذشته از اینکه کمک به رشد بدنی بچهها میکند، هدف آموزشی این برنامه است. بچههایی که در مرکز ما هستند از قبل ناهار خوردن آموزش دست شستن با آب و صابون، نحوه صحیح غذا خوردن، نحوه صحیح قاشق و چنگال گرفتن و تعاملاتی که سر سفره یا میز برقرار میشود را یاد میگیرند. برای اینکه در بیشتر منازل بچهها میز غذاخوری نیست ما به صورت برنامهریزی روزهایی در هفته را روی میز غذا میدهیم و روزهایی بر سر سفره مینشینند. بعد از غذا خوردن آموزش مسواک زدن هست.
طبقه همکف هم سالن آمفی تئاتری دارد که هم جلسات آموزشی خانواده در آنجا برگزار میشود و بعضی اوقات فیلمی برای بچهها گذاشته میشود. طبقه بالا هم علاوه بر کلاسها، یک استخر توپ و اتاقی جهت بازی است تا بچهها از آن استفاده کنند. تصمیم داریم اگر امکاناتش باشد از فضاهای ورزشی بیرون استفاده کنیم تا بتوانند در فضاهای بزرگتر انرژی خود را تخلیه کنند و این امکان برای خانوادهها وجود ندارد که بچهها را پارک ببرند، خیلی خانوادهها به دلیل عدم فرهنگ سازی مناسب، خانوادهای که بچهاش را به پارک میبرد خیلی جلب توجه میشود. و خانوادههای دیگر حساسیت نشان میدهند و مشکلاتی پیش بیاید، درصدد هستیم چنین فضایی را ایجاد کنیم.
جناب آقای قنبری تملک این ساختمان به چه صورت هست؟
– از سال 1375 تا 1384 در ساختمانهای استیجاری بودیم. متأسفانه هر جا هم میرفتیم ساختمانی را بگیریم تا میگفتیم که برای بچههای معلول ذهنی است، صاحب خانه امتناع میکرد و فکر میکرد این بچهها به ساختمان آسیب میزنند. مشکلات زیادی داشتیم خداروشکر با وامی که از وجوهات بهزیستی گرفتیم و مبالغ بیشتری که خودمان گرفتیم این ساختمان خریداری شد و مناسب سازی شد. تقریباً 30 درصد مبلغ خرید این ساختمان از وام بود.
فرمودید که فضای فرهنگی اینقدر مناسب نشده است که خانوادهها بتوانند بچهها را به پارک ببرند و درصدد هستید این فضا را خودتان ایجاد کنید. این تصمیم شما جالب و خوب است اما به نظر من فرار کردن از مشکل نمیتواند مشکل را حل کند. پاک کردن صورت مسئله کار درستی نیست. چون من خودم به عنوان یک معلول با این مشکل فرهنگی دست به گریبان هستم. برخوردهای بدی در جامعه میبینم. چرا این افراد نباید در جامعه حضور داشته باشند. برای فرهنگ سازی باید اقدام کرد. چون این افراد هم جزئی از جامعه هستند و جدا کردنشان از جامعه کار اشتباهی است.
– من هم استقبال میکنم ولی منظور من این نبود که این افراد را جدا کنیم. چون چنین فضایی در نزدیکی این مرکز هست گفتم که استفاده کنند. و اگر جامعه رشد کند، این مشکلات حل خواهد شد.
شما در دفتر فرهنگ معلولین در این زمینههای کارهای بسیار خوبی انجام میدهید، کارهایی که شاید بیشتر وظیفه بهزیستی بود است که انجام دهد. فرهنگ سازی در جامعه بسیار مؤثر است. به طور مثال درباره حادثه پلاسکو یک فرهنگی برای مردم ایجاد شد که با دیدن ماشین آتش نشانی یا اورژانس به سرعت کنار بروند و همه افرادی که در خیابان هستند برای سریعتر رسیدن آنها کمک کنند. اگر در زمینه فرهنگ سازی اصولی کار شود، همین کاری که شما دارید انجام میدهید، مردم میفهمند که وقتی یک نابینا میبینند تنها این نیست که او را از خیابان رد کنند، شاید آن نابینا خودش بتواند مستقل رد بشوند. مسائل مهمتر چیز دیگری است. یا خانوادههایی که بچههای معلول دارند وقتی در جامعه هستند با نگاههای ترحم آمیز و تأسف بار به این افراد نگاه میکنند که آزار دهنده است. یک نگاه عادی به این افراد باید داشته باشیم.
در فضای کاری شما، که توانبخشی کودکان معلول ذهنی که کار میکنید، نقاط ضعف و قوت کار شما چه چیز است؟ بهزیستی چه کمکهایی به شما کرده است و در آینده میکند و احیاناً چه کم کاریهای دارد؟
– حقیقت امر این است که اگر حمایتهای بهزیستی نبود این مراکز نمیتوانستند سر پا بمانند و به فعالیتشان ادامه دهند. چون هزینه دریافتی ما از والدین بسیار ناچیز است و هزینههای تغذیه، بیمه و حقوق پرسنل مبلغ زیادی میشود. که همه اینها در آخر هر ماه به بهزیستی گزارش میشود. ولی این کمکها کافی نیست و اگر قرار بر این است که کیفیت کار از الآن بهتر شود، لازم است که سازمان بهزیستی کشور و وزارت تعاون و رفاه، نگاه ویژهتری به این مراکز داشته باشد. متأسفانه در ماده 10 قانون جامع حمایت از معلولین اشاره شده است که یارانه پرداختی به مراکز توانبخشی جهت سرویسدهی به افراد معلول هر سال بر اساس تورم باید افزایش بیابد، دربازه زمانی سالهای 82ـ85 این افزایش را در یارانه دریافتی از بهزیستی نداشتیم، با توجه به این که تورم در آن سالها خیلی زیاد بود. الآن هم که ما به مرور این افزایش را داریم به دلیل آن چند سال که این افزایش بر اساس تورم نبود، باز هم مراکز از نظر هزینه عقب هستند. و این یارانه به اندازه واقعی خودش نرسیده است. هزینههای این مراکز بسیار بالا است. اگر این یارانههای بیشتر شود، اگر امکاناتی برای این مراکز فراهم بشود که یک ساختمان داشته باشند، چون اکثر مراکز استیجاری است و صاحب ملک هم اجازه نمیدهد آن مناسب سازیهای لازم به خوبی انجام شود، اگر وامهای کم بهره به این مراکز پرداخت شود تا ساختمان مناسب مددجویان خودشان خریداری کنند کار خوب و ویژهای است و من مطمئن هستم با حمایتهایی که شما میتوانید داشته باشید از تصویب هر چه سریعتر اصلاحیه قانون جامع حمایت از معلولین این کار عملی خواهد شد. چون این اصلاحیه بندهای خیلی خوبی دارد، مثل افزایش مستمری مددجویان جدای از افزایشی که در برنامه ششم توسعه در بودجه پیش بینی شده است، برای کیفیت کارهای این مراکز هم بندهای خوبی دیده شده است و کمک میکند که انشاءالله افراد توانمند و قوی وارد این کار شوند و خدمات ارتقاء پیدا کند و توانبخشی کودکان و معلولین در این مراکز وضعیتش از الآن بهتر شود.
آیا در این مرکز جدای از مباحث آموزشی و گفتار درمانی از نظر ورزشی هم با این بچهها کار میشود تا بتوانند در زندگی روزمره مستقلتر شوند؟
– بله، گذشته از ورزش و نرمش صبحگاهی که معمولاً انجام میشود تا از کسالت صبحگاهی بیرون بیایند، ساعت خاصی ویژه ورزش برای آنها دیده شده است. مراکزی که فضایی در اختیار خودشان باشد در مراکز خودشان و اگر نداشته باشند میتوانند از سالنهای بیرون استفاده کنند. کادر تخصصی این مرکز علاوه بر اینکه مربیهای آموزشی هستند و کادر توانبخشی علاوه بر کاردرمان و گفتار درمان و روانشناس هستند، یکی از کارهایشان مربی هنری و ورزشی است.
این مربی ترجیحاً باید مربیای باشد که علاوه بر شناخت و تجربه ورزشی اطلاعات روانشناسی و کار با فرد معلول را هم داشته باشد. گاهی اوقات بچهای چندین ماه گفتار درمانی میآید انگیزهای برای حرف زدن ندارد ولی در کلاس ورزش مثلاً با تکرار کلمات یک دو سه که در حرکات شمرده میشود، بچه هم همکاری میکند و ورزش انگیزهای برای حرف زدن او میشود. ما در همین مرکز این مورد را داشتیم. و به همین صورت برنامه هنری هم که در این مراکز است و از طرف بهزیستی دورههایی برای این مربیان گذاشته شد و اتاقی به نام اتاق هنر در مراکز راهاندازی شده است که بچهها در آنجا به هر کار هنری که خودشان علاقه داشته باشد میپردازند. در واقع این مراکز باید هم کارهای هنری داشته باشند هم ورزشی و برای آنها امتیازاتی هم در نظر گرفته شده است.
آیا در زمینههای معلولین سندروم داون و ذهنی تحقیقاتی شکل گرفته است؟
– نوع معلولیتها متفاوت است. بعضی در اثر عوامل محیطی، بعضی هم وراثت است. بعضی از آنها قبل از تولد، در حین تولد و بعضی بعد از تولد است. بچههایی که در مرکز ما هستند بیش از 50 درصد آنها سندروم داون هستند، همانطور که میدانید این نوع معلولیت بر اثر تریزومی کروموزوم 21 است و ژنتیکی میباشد. اخیراً با بررسی مایع آمنیوتیک جنین میتوانند متوجه تولد بچه سندروم داون بشوند. و یک زمانی به هیچ عنوان اجازه سقط جنین در این موارد نمیدادند ولی الآن با شرایطی این اجازه داده میشود. در زمان زایمان و تولد هم یکسری از معلولیتها را داریم. بچههایی که زمان تولد به خصوص زایمان طبیعی در حین زایمان دچار کمبود اکسیژن میشوند، بچه آنوکسی یا کبود شده به دنیا میآید، بعد از زایمان به مغزشان آسیب میرسد و دچار فلج مغزی میشوند. یا استفاده از وسایلی مثل فورسپس که برای بیرون آوردن بچه استفاده میشود میتواند به سر بچه آسیب بزند و باعث مشکلات ذهنی شود. یا بعد از به دنیا آمدن به دلیل ضربه به سر، زردیهای شدید که مجبور به تعویض خون هستند میتواند باعث آسیب و معلولیت بشود. متأسفانه بعضی از بچههای مرکز ما بچههایی هستند که بر اثر اپی لیسی یا تشنج دچار معلولیت شدهاند. تشنجی که بر اثر تب بالا است کم خطرتر از تشنجی هست که بدون تب میباشد.
تشنجهای بدون تب که اتفاق میافتد بعد از گرفتن نوار مغزی آسیب وارده مشخص میشود. انواع مختلف دارد، مثل همان غش کردن که تشنج گرند مال نامیده میشود. بعضی خفیفتر هست و تنها نوار مغزی آسیب را نشان میدهد.
آیا شما به خانوادههای این بچهها آگاهیای در زمینه پیشگیری از تولد مجدد نوزاد معلول میدهید؟
– وقتی خانوادهای وارد مرکز ما میشود سعی میکنیم مشاوره بدهیم تا فرزند معلول دیگری به دنیا نیاید. متأسفانه وقتی به مرکز ما میآیند که این اتفاقها افتادهاند ولی برای بچههای بعدی این خانوادهها حتماً به آنها آگاهی میدهیم و راهنمایی میکنیم که کجا باید مراجعه کنند. موردی داریم که به این مرکز میآید و سه بچه معلول دارد. به او گفتیم وقتی بچه اول معلول شد چرا باز بچه به دنیا آوردید. گفتند هر بار گفتیم بعدی معلول نمیشود. متأسفانه فرهنگ و اطلاعات پایین و آگاه سازی ضعیف است. خانوادههایی که بچه سندروم داون دارند مشاوره میدهیم و به مراکز مشاوره ژنتیک هدایت میشوند.
مشاوره ژنتیک هم از سال آینده برای همه ازدواجها جدیتر میشود. و کسانی که مشکوک هستند مراحل بعد مشاوره ژنتیک را هم بروند و اگر درصد بالایی احتمال تولد فرزند معلول باشد آن ازدواج انجام نشود بهتر است. پیشگیری بهتر از درمان است. از تولد یک فرزند معلول هم جلوگیری شود خیلی خوب خواهد بود.
شما فرمودید عضو انجمن مراکز غیر دولتی توانبخشی در کشور و رئیس انجمن این مراکز در قم هم میباشید. توضیحی از فعالیتها و دستاوردهایی که در استان و یا در سطح کشور داشتید بفرمایید.
– انجمنی که شما میفرمایید انجمن مراکز توانبخشی غیر دولتی کشور هست. نزدیک به 20 سال پیش چند انجمن داشتیم. انجمن مدیران مراکز توانبخشی ذهنی، انجمن بیماران روانی مزمن و انجمن سالمندان. هر کدام از این انجمنها مجوزها را از جاهای مختلف گرفته بودند. انجمن مراکز توانبخشی ذهنی از وزارت کشور، انجمن سالمندان و بیماران روانی از وزارت کار مجوز گرفتند. بعد از مدتی هر کدام از آنها به تنهایی کارها را پیش میبردند، به این نتیجه رسیدند که کل مراکز توانبخشی سراسر کشور عضو یک انجمن واحدی بشوند، و تحت انجمن مراکز توانبخشی غیر دولتی مجوز از سازمان بهزیستی گرفتند و الآن نزدیک به 2000 مرکز توانبخشی ذهنی، جسمی، سالمندان، اوتیسم داریم که به مردم خدمت رسانی میکنند و مدیران همه این مراکز عضو انجمن مراکز توانبخشی غیر دولتی کشور هستند. در هر کدام از استانها این انجمن یک شعبه دارد که در استان قم مسئولیت این شعبه با بنده هست ابتدا مدیر مراکز توانبخشسی ذهنی بودم و بعد از شکلگیری انجمن توانبخشی در کشور، حدود 25 مرکز توانبخشی استان چه روزانه و چه شبانه عضو انجمن توانبخشی استان هستند. در استان حدود 30 مرکز داریم ولی چون تعدادی از آنها هیئت امنایی هستند و خصوصی و حقیقی نیستند هنوز عضو این انجمن نشدند. از جمله فعالیتهایی که انجام میشود و میتوان به این اشاره کرد که جلساتی با مدیران مراکز استان در ابتدای هر سال جهت حقوق پرسنل مراکز و در انتهای سال جهت عیدی و پاداش گذاشته میشود. تا آنجا که شده سعی کردیم در حق پرسنل این مراکز احجاف نشود. از طرف دیگر هزینه پرداختی به کاردرمان و گفتار درمان طبق یک نظر جمعی بین مدیران بررسی میشود.
جلسات همفکری هر ماه جهت پیش برد اهداف و اطلاعرسانی به مدیران مراکز در خصوص دستورالعملهای جدید و آییننامههایی که برای مراکز یا اداره میآید. ارتباط بسیار خوبی با اداره بهزیستی و معاونت توانبخشی داریم. همراهی خوبی که این انجمن با معاونت توانبخشی دارد میتواند به عنوان بالی برای خودش در نظر بگیرد برای خدمات رسانی به معلولین.
کارهایی که انجام شده سعی شده مراکز از تجربیات و همکاریهای همدیگر استفاده کنند. کاری که من الآن در حال انجامش هستم و میتواند به صورت پایلوت در قم انجام شود. و در کل کشور اجرایی شود این است که نرم افزار تحت وب را طراحی کنیم که کل اطلاعات یک معلول که وارد مراکز توانبخشی میشود را در آن وارد میکنیم. کلیه کارهایی که روزانه برای آن انجام میشود توسط مربیان در این نرم افزار وارد شود و حتی خانوادهها در مراکز به آن دسترسی خواهند داشت تا بتوانند گزارشی از وضعیت بچه در منزل را در آن وارد کند. و حتی مسئولین بهزیستی استان و کشور هم میتوانند از کارهایی که برای فرد انجام شده، اطلاع پیدا کنند. چون ما در آخر هر سال باید گزارشی از توانخواه به بهزیستی ارائه کنیم تا تصمیم بگیرند که این فرد هنوز به آموزش و کاردرمانی نیاز دارد و یارانه را تخصیص بدهند. و از این طریق بهزیستی هم نظارت بهتری خواهد داشت.
اخیراً شورای هماهنگی ویژه معلولین قم راهاندازی شده که حضرتعالی عضو هیئت مدیره هستید که انجمنهای نابینایان، ناشنوایان، جسمی حرکتیها و مؤسسات فرهنگی مختلفی عضو هستند و در آینده هم قرار است بیشتر شود. حضرتعالی بفرمایید که این شورا چه کارهایی میتواند برای بچههای معلول قم انجام دهد؟
– این شورا شکل گرفته است، خوشبختانه ما در زمینه معلولین جسمی، همانطور که جناب آقای باقری فرمودند معلولین نخبه و موفق داریم مثلاً در زمینه نابینایان مسئول آن میتواند یکی از همان افراد نابینا باشد. معلولین جسمی و ضایعه نخاعی همینطور، ولی آن قسمتی که ما با آنها سر و کار داریم معلولین ذهنی است.یک فرد ذهنی نخبه نمیتواند مسئول باشد. به همین دلیل یک نفر باید باشد و از حق و حقوق آنها دفاع شود. چون این بچهها کانونی ندارند تا کسی مسئولیت آنها را به عهده بگیرد و پیگیر مطالبات و حق و حقوق آنها باشد. یکی از دلایل من برای قبول مسئولیت در این شورا این بود. مراکز باید در کنار اینکه خودشان حق و حقوقی دارند مدعی حق و حقوق بچههایی که در این مراکز هستند باشند.
اگر در این مکانها به این بچهها خوب سرویسدهی شود، مثل بچههای نابینا و ناشنوا انشاءالله توانبخشی میتواند اینها را به سطح زندگی عادی نزدیک کند و در آینده استعدادهای خوبی از بین این بچهها بیرون بیاید و بعدها بتوانند امورات خود را بگذرانند. این شورا اگر جلساتش مرتب برگزار شود و با برنامهریزیها، حمایتهای مادی و معنوی دفتر فرهنگ معلولین مطمئناً میتواند به معلولین استان کمک شایانی بکند و میتواند برای کل کشور یک فرهنگسازی بشود که استانهای دیگر هم الگو بگیرند و بدانند که این انجمنهای غیردولتی و NGOها اگر با هم یکی شوند بیشتر به اهداف دست خواهند یافت. اگر همه کنار هم بیایند و در تصمیمگیری خِرد جمعی به کار گرفته شود مطمئناً هم در استان و هم در سطح کشور سبب خیر میشوند.
جناب آقای قنبری تشکر میکنیم از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد :)