ضرورت برگزاری نشست در جامعه معلولان
ضرورت برگزاری نشست در جامعه معلولان
علی نوری
دفتر فرهنگ معلولین، ۲۳ بهمن ۱۳۹۶
یکی از ویژگیهای برجسته و مهم انسان سخن گفتن و ارتباط با یکدیگر از طریق گفتوگو است. اساساً تمدن و مدنیت در جوامع انسانی مبتنی بر همین توانایی است. به منظور افزایش این توانمندی و در نتیجه بروز و ظهور انسان در عرصه تمدنسازی مدیران جوامع با برگزاری نشستها و جلسات تلاش کردهاند تفاهم، هماندیشی و دیگر خصلتهای اینگونهای مردم جامعه خود را ارتقا و توسعه دهند.
دستور امام علی علیه السلام به برگزاری نشست برای معلولان
امام علی علیه السلام در فرمان به مالک اشتر، در سه فراز به نشست با معلولین پرداخته است. یعنی مالک اشتر به عنوان کارگزار دولت در سرزمین وسیعی از جهان اسلام (مصر) را در فرمان یا دستورالعمل به او، وظایفش نسبت به معلولین را هم برشمرده و در سه فراز، نشست و جلسه با معلولین را به عنوان وظیفه کارگزار توضیح داده است.
امام علی علیه السلام به مالک دستور میدهد باید اداره ویژه برای رسیدگی به امور معلولین تأسیس کنی؛ وَاجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ. یعنی برای افراد دارای معلولیت یک سازمان اداری تأسیس کن و شخصی را از جانب خودت برای رسیدگی به آنها منصوب کن.( نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، ۱۳۸۵، فراز ۷ فرمان مالک اشتر)
بعد از این جمله میفرماید: وَتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً ، نشست و جلسه عمومی با آنها داشته باش.
او به مالکاشتر دستور میدهد: به عنوان متولی و استاندار در کنار معلولین مصر بنشین و با آنان نشست عمومی و فراگیر داشته باش. یعنی حق افراد دارای معلولیت است که استاندار و متولی امور با آنها تشکیل جلسه دهد به درد و دل آنها گوش بسپارد، سخنان آنان را بشنود و به خواستههای آنها رسیدگی کند. جلسه خصوصی و نشستهای دو نفره با معلولین داشتن هدف امام نیست بلکه تأکید به تشکیل جلسه عمومی دارد. در گفتوگوی عمومی، تضارب آراء پدید میآید، نقد و انتقاد میشود، معارفه و شناخت یکدیگر و بالاخره هم افزایی و رشد پدید میآید. معلولان به دلیل روانشناسی خاصی که دارند، نیاز مبرم به گفتوگو و جلسات عمومی دارند. اساساً این تدبیر به یک شیوه درمانی و سازندگی برای آنان است.
کسانی مثل عبدالله ابن ام مکتوم نابینا در آن دوره حضور داشتند. اینان نخبگان جامعه بودند و نشستن با این افراد، در واقع استفاده از تجارب و دیدگاههای آنها بود. از اینرو جلسه داشتن با معلولین فقط با هدف رسیدگی به نیازمندیهای آنها نبوده بلکه تأثیرهای این چنین هم داشته است.
در نسخه دیگر این فرمان به این صورت آمده است: ثم تَأذَنُ لهم علیک و تجلس لهم مجلساً. یعنی اجازه ورود به آنان خواهی داد و با آنان در مجلس خواهی نشست (تحف العقول، ص۲۸۶). واژه عام که بعد از مجلس در نسخه صبحی صالح آمده همان تأذن لهم علیک است و این دو یک معنا دارند. از اینرو در هر دو نسخه معنا یکی است.
ایشان در ادامه به فروتنی در آن مجلس عمومی فرمان میدهد میگوید: فتتواضع فیه لله الذی خلقک. در مجلس معلولین به خاطر خدایی که تو را آفریده، تواضع کن.
فردی مثل مالکاشتر که خداوند او را در کمال صحت و با بدنی کامل آفریده، نباید نسبت به کسانی که نقصی مثل فقدان حس بینایی دارند، غرور و تکبر داشته باشد. چون معلولین هر چند فاقد حسی هستند ولی جنبههای دیگر جسمی آنان قویتر است. نابینایان گرچه فاقد حسن بینایی هستند ولی در لمس و در شنوایی و در حافظه از انسانهای عادی برتر میباشند.
حضرت میفرماید: ای مالک به خاطر اینکه خداوند تو را کامل آفریده، نسبت به افراد دارای معلولیت تکبر و غرور نداشته باش بلکه تواضع نما. بنابراین از جمله حقوق معلولین تواضع متولی و مدیران ارشد نسبت به آنان است.
تواضع یعنی انسان خود را برتر و بالاتر از دیگران نبیند و دیگران را کوچک و خوار نشمارد. اصلیترین مشکل معلولین در همین نکته است. افراد عادی و بعضی از مدیران جامعه در سخن یا در رفتار یا در عمل آنان را کوچک شمرده و تحقیر کردهاند. کوچک شمردن معلولین زمینهساز تبعیض علیه آنان میشود و بسیاری از مشکلات از همینجا نشئت میگیرد.
اما مصداق تواضع در اینجا یعنی در جلسه عمومی، یکه تاز و متکلم وحده نباشد؛ اجازه بدهند حضار هم مشارکت داشته و سخن بگویند. تریبون و میکروفن را به آنان بسپارد و خودش مستمع باشد. نیز آداب مباحثه را رعایت کند. اگر کسی انتقادی مطرح کرد و حتی به رئیس دولت پرخاش نمود، او را تهدید نکند، اجازه دهد حرفش را بزند و بعد با استدلال و منطق پاسخ بدهد. البته معلولین هم با ادب و اخلاق نیک با رئیس برخورد کنند. فرصت طلبی نکرده و هر آنچه در دل دارند بر سر رئیس بریزند. اما در نسخه دیگر این فرمان اینگونه آمده است: تتواضَعُ فیه لله الذی رفعک (تحف العقول، ص۲۸۶). یعنی به جای خلقک، رفعک آمده است.
ایشان در ادامه میفرماید:
برپایی جلسات آبرومند جهت پاسخگویی به مراجعات مددجویان یک ضرورت است.
تَخفَضُ لهم فی مجلسک ذلک جناحک و تلینُ لهم کنفک فی مراجعتک و وجهک.
جلسهای فاخر برای آنان تشکیل میدهی و به هنگام مواجهه با آنان یا مراجعه به تو، با نرمخویی آنان را در آغوش میکشی.
تخفض لهم جناحک مثل آیه اخفض لهما جناح، اصطلاح و به معنی اقدام و عملی همراه با فروتنی است. تلین لهم کنفک نیز اصطلاح و به معنای برخورد با مخاطب با نرمی است. یعنی وقتی مددجویان به تو مراجعه کردند و با آنان مواجهه پیدا کردی، در گفتار و رفتار خشونت نخواهی داشت بلکه مدارا، تواضع و نرمی خواهی داشت.
تخفض لهم جناحک در اصل به معنای گشودن و پهن کردن بالها و کنایه از برخورد محبت آمیز است. تلین لهم کنفک به معنای در آغوش کشیدن و کنایه از نشان دادن علاقه و دوستی به مخاطب با برخورد ملایم و نرم با او است. خلاصه حضرت از چند اصطلاح و تعبیر استفاده کرده تا ضرورت تشکیل جلسات آن چنانی فاخر را بفهماند. جلساتی که مدیر باید امکانات خود را مثل بال بگستراند تا مددجویان با اطمینان در کنار ریاست قرار گیرند. رئیس هم با آغوش باز و لین از آنان استقبال نماید. حضرت با این تعابیر درصدد بیان روابط نزدیک مددجویان و مددکاران و علاقههای دو طرف به هم بوده است.
سپس حضرت میگوید: برگزاری جلسات برای ایجاد ارتباطات سالم و هماندیشی است.
این جمله به عنوان هدف برگزاری جلسات است. چون با حتی شروع کرده و حتی گویای غایت و هدف است. امام میخواهد بفرماید هدف از برگزاری جلسه و نشست با معلولین خوشگذرانی و تفریح نیست بلکه در این جلسات گویندگان و متکلمین به عنوان نماینده معلولین میخواهند به ارائه نظرات خود بپردازند آن هم بدون ترس و لرز. یعنی جلسه برای گفتوگو و هماندیشی پیرامون مسائل و مشکلات جامعه معلولین است.
حتی یُکلمک متکلمهم غیر متعتع. تا اینکه سخنگوی مددجویان بدون اضطراب با تو سخن بگوید.(منشور حقوق معلولین: توصیههای امام علی علیه السلام به مالک اشتر، محمد نوری، ص ۲۰-۲۳)
ضرورت برپایی نشستها در همه شهرها
ادارات بهزیستی به منظور افزایش آگاهی معلولین، ایجاد ارتباطات سالم و دو سویه بین مسئولین و معلولان و بالاخره فرهنگسازی در جامعه هدف لزوماً باید به این سخن حضرت توجه کنند و این فرمان را اجرایی نمایند. البته جلسات هدفدار باشد و برنامهریزی داشته باشد.
در هر محفلی و مجلسی شرکت کنیم. هر یک از مسئولین، وزراء، وکلاء درباره معلولین و معلولیت سخن میگویند و بالاخره هر جا سخن از معلول و معلولیت هست، فرهنگسازی نقل است و همه به آن میپردازند. گویا فرهنگسازی مُد روز شده است. با اینکه همگان تلقی واحد از آن ندارد و مثل فیلی است که در تاریکی لمس شد و هر کس بر اساس یافته خود، چیزی گفت.
فرهنگسازی یعنی مردم، مدیران، تشکلها و خود معلولین هنوز توجیه کامل نشده است و تعامل مطلوب با موضوعات معلولیتی ندارند. مردم هنوز ذهنیت خوبی نسبت به معلولین ندارند و نوزاد معلول را نشانه خشم خداوند یا گناه والدین و امثال اینها میدانند. از نظر متون دینی مثل آیات و روایات فقهی هم اطلاعات مردم بسیار اندک است. چون وعاظ در این باره کمتر سخنرانی کردهاند.
برای فرهنگسازی لازم است چند اقدام انجام گیرد:
۱ـ متون دینی به روشهای مختلف کشف و بازنویسی و بروزسازی شود.
۲ـ الگوی عملی برای معلولین عرضه شود.
۳ـ گروههای مرجع مثل وعاظ، مدیران، معلمان و روزنامهنگاران توجیه شوند.( هماندیشی تا هم سخنی، علی نوری، ص۱۸)
نخبگان مثل استادان، معلمان، روزنامهنگاران چون در همه جا حضور دارند، پس از توجیه شدن میتوانند مؤثر باشند و اقشار جامعه هدف را متأثر از برنامههای خود نمایند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.