زندگی و تجارب روزانه: مقایسه دو کشور ایران و بریتانیا
توان نامه
فصلنامه مطالعاتی و اطلاع رسانی ویژه معلولیت و توانمندسازی
Quarterly of Studies and Information Specially Disabled and Empowerment
شماره 4-5، بهار و تابستان 1395، 128 صفحه
با تحقیقات ویژه: جامعهسازی جبار باغچهبان؛ کتاب معلولیتی؛ معلولیت در افغانستان
(Jabbar baghche ban’s Sociology, Book for Disabled People, Disability in Afghanistan)
دریافت کامل مجله: PDF، 5 MB
زندگی و تجارب روزانه: مقایسه دو کشور ایران و بریتانیا
فرید انصاری دزفولی
(فعال حقوق افراد دارای معلولیت، بنیانگذار انجمن حمایت از معلولین ایرانی در بریتانیا، رئیس کمیته نظارت و سرپرست کمیسیون سازمان ملل اتحادیه جهانی معلولین و عضو ناظر کمیته کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت سازمان ملل متحد)
اشاره
این مقاله از معدود مقالاتی است که کشورهایی را معرفی که برای معلولین با تدبیر و برنامهریزی زندگی با رفاه و به دور از مصائب برای افراد دارای معلولیت ایجاد کردند.
گاه که به مدیران دولتی گفته میشود ایجاد شرایط مطلوب برای این قشر ممکن است، پاسخ میدهند کجا چنین است؟ و بعد میگویند: ما بهترین شرایط را برای آنان درست کردهایم.
اما اینگونه مقالات گویای فاصله بسیار ما از وضع مطلوب است. امید است افراد بیشتر از اینگونه مقالات در ایران منتشر کنند تا بلکه مدیران از جهل مرکب خود بیدار شده و کار را به افراد کاردان بسپارند یا به شیوههای مدرن تن بدهند.
ضمن تشکر از آقای فرید انصاری و آرزوی موفقیت برای ایشان، و از اینکه مقاله یک معلول ایرانی که وضعیت ایران را تجربه کرده و سپس به انگلستان رفته و آنجا را هم دیده را منتشر نموده، تشکر مضاعف داریم.
همه ساله بعد از ۱۹۹۲ میلادی و به دنبال رسمی شدن روز سوم دسامبر بهعنوان روز افراد دارای معلولیت توسط سازمان ملل، این روز را دولتها و نهادهای مردمی گرامی میدارند. هدف از انتخاب این روز ارتقاء آگاهی و آشنا کردن مردم سراسر جهان از مشکلات و معضلات افرادی دارای معلولیت است و چارهاندیشی برای رفع این مشکلات. آنچه مسلم است بدون کوشش برای رسیدن جامعه جهانی معلولان به حقوق انسانی و شهروندی و مدنی خویش مشکلات این اقلیت بزرگ جهانی قابل حل نیست و نخواهد بود.
در مقالات متعدد و سخنرانیهای مختلفی در مجامع ایرانی و بینالمللی که داشتهام بارها مشکلات و معضلات افراد دارای معلولیت را هم در سطح ایران و هم در سطح جهان بیان کردهام. از بایدها و نبایدها نوشته و گفتهام و باز خواهم نوشت و خواهم گفت.
اما این بار تصمیم گرفتم به مناسبت روز جهانی افراد دارای معلولیت خودم ننویسم و سخنی نگویم؛ بلکه سخن و درد دل و تجربه یکی از اعضاء انجمن حمایت از معلولین ایرانی در بریتانیا را بیان کنم.
این شما و این تجربه فرد دارای معلولیتی که هم در ایران زندگی کرده است و هم در بریتانیا زندگی میکند.
زندگانی در دو کشور
پانزده سال پیش در یکی از شبهای سرد زمستان در حالی که در حال تمرین در زیرزمینی که بعدها بهترین سالن ژیمناستیک کرج خوانده شد در حال تمرین برای تیم بودم از خرک افتادم و دیگر هیچوقت نتوانستم با پاهای خودم راه برم. همیشه به قدمهای آخری فکر میکنم که با سرعت برای رسیدن به پیش تخته و کوبیدن و رفتن به خرک برداشتم اون قدمها خیلی تند و باشتاب بودند واقعاً اگر میدانستم این چند قدم آخرین قدمهایی هستند که در زندگی برمیدارم بازم آنقدر باشتاب برشون میداشتم. به هر حال آنها آخرین قدمها بودند و بعد اون فرود ناتمام و اون اتفاق تلخ زندگی جدیدی برای من شروع شد. من از یک ژیمناست و ورزشکار حرفهای تبدیل به یک معلول ضایعه نخاعی گردنی شده بودم که حتی پیش پا افتادهترین کارها رو بدون کمک دیگران نمیتوانستم انجام بدهم. نمیتوانم انکارش کنم اما واقعاً نمیخواستم اینطور زندگی کنم حتی یک بار اقدام به خودکشی کردم اما از آنجایی که یک عالمه آدم همیشه دور و برم بود موفق نشدم و مجبور به ادامه زندگی شدم. وقتی به این نتیجه رسیدم که چارهای جز ادامه زندگی با وضعیت جدید ندارم تصمیم گرفتم باز دوباره زندگیام را از نو مثل یک قهرمان شروع کنم ولی این بار روی ویلچر.
زندگیام را به مدت یازده سال با رنج و مشقت فراوان یک فرد دارای معلولیت در ایران گذراندم. نبود امکانات رفاهی، بهداشتی و مالی، عدم مناسبسازی شهری، نبود کار و موانع رفت و آمد و بیتوجهی دولت و مسئولان به مشکلات عدیده جامعه معلولان و بالاتر از همه نوع نگاه مردم به افراد دارای معلولیت، مرا به این فکر واداشت تا تصمیم بگیرم کشور و خانوادهام را ترک کنم.
از ایران با انجمن حمایت از معلولین ایرانی در بریتانیا تماس گرفتم. از شرایط و امکانات افراد دارای معلولیت پرسیدم و پاسخهایشان مرا مصممتر به ترک کشورم نمود. با ویزای دانشجویی وارد بریتانیا شدم و به محض ورود با انجمن حمایت از معلولین تماس گرفتم و از راهنمایی و کمک آنان برخوردار شدم.
بعد از ماههای اولیه زندگی در انگلستان با سختی دانشگاه رفتم و بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه اسکس انگلستان در مقطع فوق لیسانس پذیرش گرفتم و الآن به مدت ۴ سال است که اینجا زندگی میکنم. زندگی برایم در ایران و انگلیس به عنوان کسی که از ویلچر استفاده میکنم خیلی متفاوت بود. دوست دارم در اینجا نوع زندگیام را و فرق میان خدمات اجتماعی که بر اساس تجربه در ایران و انگلیس گرفتم رو توضیح بدم.
خدمات بهزیستی
در ایران برای عضو شدن در بهزیستی تقاضا باید میدادیم و بعد یک تیم شامل پزشک، پرستار، فیزیوتراپ و کار درمان برای ارزیابی به صورت ملاقات خانگی از من ویزیت کردند و به این صورت آنها یک کارتی برای من صادر کردن که درصد معلولیت من که ۹٨% بود صادر شد و من به این طریق عضو سازمان بهزیستی شدم. یک مددکار کلی به عنوان مددکار افراد ضایعه نخاعی وجود داشت و این فرد مسئول رسیدگی به تمام معلولان ضایعه نخاعی بود. شما به عنوان معلول یا خانواده معلول میبایستی به این فرد مراجعه میکردید و این فرد مسئول شنیدن مشکلات تمام افراد ضایعه نخاعی تحت پوشش آن منطقه بود. به غیر از ماهی ۴۰ هزار تومان مستمری که برای افراد دارای معلولیت وجود داشت. بعضی اوقات ما تماسی از مددکار دریافت میکردیم که لوازم پزشکی (شامل سوند و گاز استریل) رسیده و ما میتوانیم برای دریافت سهمیه خود به بهزیستی مراجعه کنیم. این تماسها برای دریافت وسایل پزشکی زمان مشخصی نداشتند گاهی بود و گاهی نبود. علاوه بر این، چنین کمکی بر اساس نیاز معلولین نبود هر زمانی که تعدادی از این وسایل در انبار موجود بود میتوانست مورد استفاده فرد معلول قرار گیرد.
در سالهای اخیر چیزی به عنوان حق پرستاری برای معلولان ضایعه نخاعی گردنی تصویب شد و من ٣ یا چهار ماه استفاده کردم ولی بعد از آن قطع شد و وقتی علت را از مددکار پرسیدم در جواب گفت این حق پرستاری به کسانی تعلق میگیرد که وضعیت خیلی بد مالی داشته باشند!!. یک مزیت خیلی خوب بهزیستی که زمانی من به دانشگاه میرفتم برقرار بود پرداخت تقریباً 80% شهریه دانشگاه معلولین بود که من کمال استفاده را از این بخش خدمات کردم هر چند رفتن و رسیدن به دانشگاه برای من به علت عدم مناسب سازی مشکل آفرین بود.
خدمات سوشیال سرویس در بریتانیا
در بریتانیا به سوشیال سرویس منطقه وصل شدم و با آنان تماس گرفتم و بهصورت تلفنی نیازهایم را اعلام کردم. بعد سوشیال سرویس یک سوشیال وورکر یا مددکار اختصاصی برای ارزیابی این نیازها به محل زندگی من فرستاد. فرمهای ارزیابی را بهصورت محرمانه پر کرد و بر اساس نیازهای شخصی من ساعت پرستار تعیین کرد. اوایل پرستارم از شرکت خصوصی که بهطور مستقیم پول را از سوشیال سرویس دریافت میکردند به خانهام میآمد. ولی بعد از پر کردن فرمهای دریافت مستقیم پول پرستاری را از شهرداری منطقه دریافت کردم و بر اساس سلیقه خودم پرستار را انتخاب کردم. حتی اگر زبان انگلیسی نمیدانستم برای من یک مترجمی تعیین میشد و من میتوانستم توسط مترجم با مددکار خودم صحبت کنم. مددکار همچنین وضعیت مناسب سازی محل سکونت را ارزیابی کرد و برای نصب تجهیزات لازم به کاردرمان منطقه رجوع داد. بعد از ملاقات کاردرمان و سفارش وسایلی مثل صندلی حمام و میز حمل شو، تخت اتوماتیک و تشک مواج به صورت کاملاً رایگان و به شکل خدمات دولتی به من ارائه شد. مناسب سازی منزل ارزیابی شد و در صورت عدم مناسب سازی بودن منزل به شهرداری ارجاع داده شد همچنین مددکار وظیفه پر کردن فرمهای مرتبط برای حقوق معلولیت و مستمری را به عهده دارد.
خدمات وزارت کار بریتانیا برای معلولان
در ایران به جز ۴۰ هزار تومان مستمری هیچ خدمات دیگری به جز یارانه که به همه مردم تعلق میگیرد تعلق نمیگیرد. در بریتانیا اگر فرد معلولی اعلام کند که به دلیل معلولیت قادر به کار کردن نیست هفتهای ۱۲۰ پوند به عنوان مستمری دریافت میکند. اگر فرد معلول قادر نباشد خانه شخصی برای خود فراهم کند شهرداری موظف است که یک محل زندگی مناسب با شرایط جسمی معلول برایش فراهم کند. همچنین برای پرداخت قبضهای آب و برق میتوان از برخی از سازمانهای غیردولتی خیریه تقاضا گرفت و سالانه ۵۰۰ پوند برای پرداخت قبضها به فرد دچار معلولیت پرداخت میشود. برای من یک خانه طبقه همکف در نظر گرفتند. دو در جلویی و پشتی به در اتوماتیک تبدیل شد که با فشردن یک دکمه در باز و بسته شود. فضای بسیار بزرگی را برای حمام و توالت در نظر گرفتند و توالت مخصوصی که دارای سیستم شستشو و خشک کردن اتوماتیک بود نصب کردند. آشپزخانه به نسبت ارتفاع ویلچر نصب شد و همچنین تمام پریزها و کابلهای برق بر طبق ارتفاع ویلچر تنظیم شد. اجاق گاز ماشین لباسشویی و یخچال و فریزر توسط دولت خریداری شد و ۴۵۰ پوند پول نقد برای خرید وسایل ضروری برای خرید اجناس دیگر اعطا شد همچنین میتوانستم برای وام دیگری برای اجناس منزل اقدام کنم.
علاوه بر مستمری ماهانه، هر فرد دارای معلولیت بعد از ثبت نام در وزارت امور معلولان و مشخص شدن درجه معلولیتش از کمک هزینهای بر اساس درجه معلولیت آن فرد بهرهمند میشود. این کمک هزینه به دو بخش نگهداری و حرکتی تقسیم میشود.
نگهداری دارای سه ردهبندی، کم، متوسط و زیاد میباشد. و مشکل حرکتی به دو بخش کم و زیاد تقسیم میشود.
این نوع از خدمات دولتی و دیگر خدمات دولتی به افراد دارای معلولیت به وضعیت اشتغال و دارایی فرد دچار معلولیت ارتباط ندارد و فرد با داشتن هرگونه حقوق و پساندازی میتواند از این کمک هزینه برخورد شود. اگر درجه معلولیت فرد ثبت شده در وزارت امور معلولان بالاتر از متوسط باشد آن فرد میتواند یک فرد را به عنوان پرستار خود معرفی کند (به جز حق پرستاری که توسط دولت داده میشود) و دولت به فرد معرفی شده مستمری هفتگی و مزایای مسکن اختصاص میدهد.
خدمات پزشکی و درمانی در ایران
در ایران تمام مددکاران بهزیستی میتوانند از بیمه تأمین اجتماعی و تکمیلی استفاده کنند. تنها مؤسساتی که میشود در آنها از بیمه استفاده کامل کرد بیمارستانهای دولتی و خدمات تأمین اجتماعی میباشد. در بعضی مطبها و بیمارستانهای خصوصی میشود از تخفیف این بیمه استفاده کرد ولی نه به صورت کامل، اکثر پزشکان متخصص خصوصی از قبول بیمه درمانی خودداری میکنند و هزینه درمانی باید بهصورت نقد توسط بیمار پرداخت شود. داروخانهها بدین شکل عمل میکنند آنان معمولاً فقط داروهای معمولی و ارزان را با بیمه درمانی قبول میکنند و داروهای دیگری را باید فرد دارای معلولیت خودش بخرد. و خیلی از داروها باید بهصورت آزاد و با هزینههای شخصی تأمین شوند. هیچ خدمات پرستاری در منزلی برای افراد معلول وجود ندارد و در صورت استفاده از خدمات پرستاری در مراکز درمانی علیرغم بیمه بودن باید توسط فرد معلول پرداخت شود. هیچ دارویی بهصورت مجانی در اختیار قرار نمیگیرد و هیچ مرکز تخصصی و آزمایشگاهی حداقل برای مشکل ضایعه نخاعی بهصورت مجانی وجود ندارد و همه اینها مستلزم هزینه هنگفت توسط افراد و یا خانواده آنها میباشد. در ایران هیچ مرکز دولتی برای خدماترسانی به افراد ویلچر نشین وجود ندارد. در ایران و در بهزیستی هر شهری یا منطقهای معمولاً مکانی برای تعیین ویلچر وجود دارد، بعد از ثبت نام برای درخواست ویلچر و بعد از مدتها ماندن در صف ویلچر یک ویلچر کاملاً ابتدایی به فرد نیازمند ویلچر داده میشود. من هیچوقت در ویلچری که به من تعلق گرفت احساس راحتی نکردم و قادر به استفاده از آن نشدم. هیچ تنظیمی در ویلچر بر اساس وزن و قد و نوع مشکل فرد صورت نمیگرفت و همه افراد مجبور به استفاده از یک نوع ویلچر بودند.
خدمات پزشکی و درمانی در بریتانیا
خدمات پزشکی در انگلستان در تمام سطوح برای همه شهروندان بدون تبعیض جنسیتی، نژادی و دینی بهصورت کاملاً رایگان ارائه میشود و همه مردم آزادانه از خدمات پزشکی درمانی رایگان بهرهمند میشوند. من ابتدا در درمآنگاه عمومی منطقه ثبت نام کردم و بعد توسط دکتر عمومی به بیمارستانهای تخصصی مورد نیاز ارجاع داده شدم. مرکز بیماران ضایعه نخاعی در بیمارستان استنمور یک پرستار ویژه برای ملاقات روزانه برای من معین کرد و همچنین مرکزی به نام خدمات ویلچر برای تعیین ویلچر مناسب توسط کاردرمان متخصص در زمینه ویلچر با من تماس گرفت و یک ویلچر بر اساس نیاز جسمانی – حرکتیام به من اهدا کردند. پرستار ویژه بعد از ویزیت از منزلم سفارش یک تخت اتوماتیک و تشک مواج را داد که بعد از مدت کوتاهی آنها را تحویل دادند و نصب کردند؛ تمام این خدمات رایگان انجام گرفت. همچنین سفارش لوازم بهداشتی از قبیل باند و کیسه و لوازم بهداشتی دیگر را به داروخانه داد و داروخانه هر ماه به تعداد لازم توسط پیک به درب منزلم میآورند و تحویل میدهند و همچنین یک روتین خاص برای ویزیت پرستار بهصورت روزانه برای انجام کارهای تخصصی که پرستار عادی قادر به انجام آن نمیباشد مشخص نمود. تمامی امکانات فوق بهصورت رایگان میباشند. در بیمارستان تخصصی برای بیماران ضایعه نخاعی ابتدا توسط یک پزشک متخصص توانبخشی برای ویزیت عمومی ارجاع شدم و پزشک متخصص بر طبق نیازهای پزشکی مرا به متخصص ارتوپد و ارولوژ برای مشکلات مثانه و کاردرمان و فیزیوتراپ برای کارهای توانبخشی و همچنین پرستار متخصص رجوع داد. من به مدت سه ماه در یک اتاق خصوصی در این بیمارستان برای درمان زخم بستر و تنها بدون داشتن هیچ همراهی بهصورت رایگان بستری بودم. به سفارش فیزیوتراپ این مرکز یک وسیله برای ایستادن روی پاها روزانه سفارش داده شد و این وسیله پیشرفته در درب منزل به من تحویل و نصب و همچنین طریقه استفاده از آن توضیح داده شد. در کلینیک خدمات ویلچر قد و وزن و همچنین طول پاها و دستها و وضعیت پزشکی من ارزیابی شد و بر طبق آن یک ویلچر دستی و یک ویلچر برقی تجویز شد. داروها توسط پزشک عمومی من به صورت اتوماتیک ماهانه تجویز و به درب منزل من فرستاده میشود. برای وقتهای بیمارستان نیز سیستم پزشکی انگلیس خدمات حمل و نقل بیمار برای افراد دارای معلولیت در نظر میگیرد و سر ساعت مشخص با خودرو مناسب سازی شده (این ماشینها به این صورت طراحی شده که با ویلچر توسط رمپ به ماشین وارد میشوی و ویلچر توسط ابزار مخصوصی و به کمک کارکنان آمبولانس به کف خودرو قفل میشود.) بیماران را به بیمارستان موردنظر حمل میکند.
حمل و نقل عمومی و مناسب سازی در ایران
هیچ اتوبوسی در ایران برای معلولین قابل استفاده نیست کمتر پیادهرویی پیدا میشود که بهطور کامل مناسب سازی شده باشد. بر طبق قانون جامع حمایت از معلولان تمامی مکانهای عمومی بایستی برای معلولان مناسب سازی شده باشد ولی متأسفانه هیچ مکان عمومی تا آنجا که من تجربه رفت و آمد داشتم، مناسب سازی نبود. روز اول دانشگاه پس از قبولی، متوجه شدم دانشگاهم، طبقه سوم یک ساختمان قدیمی است. مطمئن شدم که به خاطر اون پلههای لعنتی که همهجا بود نمیتوانم دانشگاه بروم ولی مادر و خانواده من تسلیم نشدند. اوایل مادرم از مسئولان دانشگاه خواهش میکرد که راهحلی برای اینکه من بتوانم به دانشگاه برم پیشنهاد بدهند، ولی آنها میگفتند مشکل ما نیست و خودتان باید حلش کنید. از اینرو در طول دانشگاه خانوادهام مجبور بودند، من را سه طبقه از پلههای دانشگاه برای رفتن به کلاسها بالا ببرند. بعد از دو سال دانشگاه به ساختمان دیگری منتقل شد و ساختمان جدید مجهز به آسانسور و بالابر بود. آسانسور و بالابر خیلی استاندارد نبود و من حتی یک بار از آسانسور و یک بار از بالابر از ویلچر افتادم ولی نسبت به زمانی که مجبور بودم سه طبقه پله را برای رسیدن به کلاسها بالابرم خیلی بهتر بود. در دو سال اخیر طرحی برای حمل و نقل افراد داری معلولیت توسط اداره بهزیستی معرفی شد به اسم بهزیست کار. اداره بهزیستی برای حمل و نقل افراد دارای معلولیت ماشینهایی را در نظر گرفته بود من این دو سال اخیر از این طرح خیلی استفاده کردم و برای رفتن به تمام کلاسهای دانشگاه و جلسات فیزیوتراپی از این طرح استفاده کردم. هر چند این ماشینها برای ویلچر مناسب سازی نشده بود و فرد دارای معلولیت باید به صندلی این خودروها جا میشد و ویلچر در صندوق عقب نگهداری میشد. وضعیت مناسب سازی پیادهروها و مکانهای عمومی برای معلولان فوقالعاده نامناسب میباشد و من در ایران نمیتوانستم جایی بدون اینکه همراهانم ویلچر مرا بلند کنند بروم. متأسفانه هیچ وسیله نقلیه عمومی در ایران برای افراد دارای معلولیت مناسب نمیباشد لذا اکثر معلولان غالباً در خانه خود بهنوعی زندانی هستند.
حمل و نقل عمومی و مناسب سازی در بریتانیا
تقریباً تمام پیادهروها در بریتانیا برای ویلچر مناسب سازی شده میباشد. در تمام اتوبوسها در لندن جای رزرو شده برای افرادی که از ویلچر استفاده میکنند وجود دارد. دکمهای در پشت اتوبوسها برای درخواست رمپ وجود دارد و در صورت فشرده شدن راننده بهصورت اتوماتیک رمپ را باز میکند و افراد میتوانند با ویلچر از روی این رمپ وارد اتوبوس شوند و در مکان رزرو شده خود قرار گیرند. همچنین به دیگران توسط نوشته بزرگی در این مکان اعلام شده که این مکان برای استفاده افرادی که از ویلچر استفاده شده رزرو شده و افراد دیگر و همچنین کسانی که کالسکه در این مکان قرار دادهاند بایستی این مکان را برای این افراد خالی کنند. حدود نیمی از ایستگاههای مترو لندن برای افرادی که از ویلچر استفاده میکنند مناسب سازی شدهاند. برای استفاده از سرویس قطار روی زمینی فردی که از ویلچر استفاده میکند به یکی از مأمورین ایستگاه اعلام میکند که احتیاج به رمپ دارد و یکی از مأمورین برای وارد شدن توسط ویلچر رمپ قرار میدهد و همچنین به ایستگاه مقصد بهصورت رادیویی اعلام میشود و در ایستگاه مقصد یک نفر از کارکنان منتظر میایستد و به محض رسیدن برای فرد رمپ قرار میدهد و فرد را برای پیاده شدن از قطار کمک کرده و در صورت نیاز فرد را تا خارج از ایستگاه اسکورت میکند. تمام تاکسیهای مشکی یا تاکسیهای استاندارد لندن که بلک کپ نیز خوانده میشوند برای ویلچر مناسب سازی شدهاند. صندلی عقب این تاکسی در صورت نیاز افراد کسانی که ویلچر استفاده میکنند جمع شده و فرد توسط رمپی که توسط راننده تاکسی برای او قرار میگیرد سوار تاکسی میشود.استفاده از وسایل نقلیه عمومی برای افراد دارای معلولیت و افراد بالای ۶۰ سال رایگان میباشد و تخفیف خیلی زیادی برای این افراد برای استفاده از تاکسی وجود دارد. همچنین سرویس دیگری وجود دارد که افراد دارای معلولیت میتوانند برای بیرون رفتن برای مسافتهای کمتر از ٣ مایل برای رفتن به خرید از آن استفاده کنند. این خودروها مناسب سازی شده میباشند و فرد میبایستی دو روز قبل این ماشینها را رزرو کند. برای خرید ماشین وام بزرگی برای افراد دارای معلولیت وجود دارد و اقساط این وام بهصورت مقداری از حقوق معلولیت این افراد کم میشود. کسانی که سرکار میروند میتوانند برای طرحی به اسم دسترسی به مکان شغلی استفاده میکنند و در این طرح دولت موظف میشود محل کار را برای افراد دارای معلولیت مناسب سازی کند و همچنین تاکسی رایگان برای حمل و نقل روزانه در اختیار این افراد قرار دهد.
حرف آخر
در ایران یک پنجره قدی بزرگ رو به خیابان تو اطاقم داشتم که میتوانستم رد شدن ماشینها و اتوبوسها رو از تو خیابان نگاه کنم. با اینکه ما وسیله شخصی داشتیم و همیشه با ماشین همه جا میرفتم یکدفعه چشمم به اتوبوس افتاد و چقدر دلم خواست کاش میتوانستم یک بار دیگر اتوبوس سوار شوم ولی متأسفانه در ایران جایی برای ویلچر من در اتوبوس نبود. من ژیمناست بودم قهرمان بودم. دوست داشتم پیشرفت کنم. اما فقدان امکانات سالن ژیمناستیک در ایران من را ویلچر نشین کرد. من این ویلچر را قبول کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر روی چرخهای این ویلچر مثل یک قهرمان بدوم اما جامعه من را با ویلچر قبول نکرد و پس زد.
اما یک تکه دیگرم به اینجا عادت کرده. سرزمینی که متعلق به من نیست پدر و مادر و خانوادهام در آن جایی ندارند اما من را با تمام نقصها و کمبودهایم و خارجی بودنم بهعنوان یک انسان قبول کردهاند. درست است ما معلولان ناتواناییهایی داریم اما ما یاد گرفتیم چطوری کارها را متفاوت از افراد که توانایی کامل دارند انجام بدیم. چیزی که ما احتیاج داریم احترام به حقوقمان و استقلال در زندگی است.
(وب سایت عصر نو، شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵/ ۳ دسامبر ۲۰۱۶)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.