شخصیت شناسی
توان نامه
فصلنامه مطالعاتی و اطلاع رسانی ویژه معلولیت و توانمندسازی
Quarterly of Studies and Information Specially Disabled and Empowerment
شماره 4-5، بهار و تابستان 1395، 128 صفحه
با تحقیقات ویژه: جامعهسازی جبار باغچهبان؛ کتاب معلولیتی؛ معلولیت در افغانستان
(Jabbar baghche ban’s Sociology, Book for Disabled People, Disability in Afghanistan)
دریافت کامل مجله: PDF، 5 MB
شخصیت شناسی
عباسعلی بهمنش
عباسعلی بهمنش در ایران متولد شد و به رغم ناشنوایی با کوشش فراوان مدارج علمی و تحصیلی را گذراند و در سال 1363 برای ادامه تحصیل به واشنگتن دانشگاه گالودت رفت. پس از اتمام تحصیلاتش در همان دانشگاه به تدریس رو آورد و نخستین ایرانی است که در این دانشگاه تدریس میکند.
عباسعلی بهمنش به مدت سه سال است که در سمت کمک معلم و معلم در کالج بووالی Bowvalley قسمت ناشنوایان و نیمه شنوایان فعالیت میکند.
او دانشجویان ناشنوا و نیمه شنوا را برای راهیابی به دانشگاه و دورههای تخصصی آماده میسازد و همچنین در مقطع دانشگاه، یک برنامه آموزش زبان اشاره آمریکایی American sign language را راهاندازی کرده است که شامل مطالب مربوط به تاریخ و فرهنگ ناشنوایان Deaf History and Cultural میباشد.
دانشجویان با کمک این برنامه آموزشی یاد میگیرند که در محیط افراد شنوا چگونه درس بخوانند تا پیشرفت کنند. عباسعلی با جامعه ناشنوایان Deaf community در سطح شهر کلگری Calgary و استان آلبرتا Alberta ارتباط نزدیکی دارد و در چند سازمان از جمله انجمن ناشنوایان کلگری به طور داوطلبانه فعالیت میکند.
در سال 2003م، عباسعلی ابتکاراتی را در زمینه شعر ویژه ناشنوایان، که شعر زبان اشاره آمریکایی ASL Potery نامیده میشود، به کار بست. جالب این است که تمام اجرا کنندگان شعر زبان اشاره، ناشنوا بودند. سود حاصله از اجرای چنین برنامههایی امکان سفر به شهر واشنگتن دی. سی و دیدار از دانشگاه گالودت (تنها دانشگاه مخصوص ناشنوایان و نیمه شنوایان در دنیا) را برای چهار دانشجوی ناشنوا کالج بووالی فراهم ساخت و اکنون یکی از این دانشجویان، درصدد ادامه تحصیل در دانشگاه گالودت است.
عباسعلی مدرس فوقالعاده پر انرژی و در کار خود متخصص است و همیشه به دانشجویان خویش میآموزد که به زبان اشاره و فرهنگ خودشان (ناشنوایان) افتخار کنند.
یکی از شاگردان عباسعلی در مورد او چنین توصیفی آورده است:
عباسعلی، الگوی خوبی برایم بود و به من آموخت که چگونه به عنوان یک فرد ناشنوا در رسیدن به اهداف یعنی تحصیلات دانشگاهی و حضور فعالانه در دنیای افراد شنوا و اجتماع موفق باشم. همچنین او به من یاد داد که به سلیقهها، نظرات گوناگون مردم و حدی که آنها دارند، باید احترام بگذارم. در نهایت، او امکان تقویت و افزایش اعتماد به نفس خودم را به من داد، آنهم از طریق حضور فعالانهاش در سر کلاس و صحبتهای قابل توجهاش در مورد فرهنگ و آگاهی ناشنوایان.
به عباسعلی بهمنش تبریک میگوییم.
مصاحبه اردوان گیتی با استاد عباس بهمنش
جهت آشنایی بیشتر با عباس بهمنش مصاحبه ایشان با آقای اردوان گیتی را میآوریم.
اردوان: عباس بهمنش را بعضی از ناشنواها میشناسند و بعضی نمیشناسند. آقای عباس بهمنش حدود سی سال قبل از ایران به کانادا رفت و بعد از آنجا به آمریکا آمد و در دانشگاه گلودت درس خواند و حالا استاد دانشگاه است. چون در ایران به دنیا آمده و رشد کرده زبان فارسی را میداند همینطور زبان اشاره آمریکایی و اشاره بینالمللی را میداند و فعالیت علمی زیادی داشته است. حالا از خودشان میخواهم خودشان را معرفی کنند.
* شما در دانشگاه گلودت چه کار میکنید؟
ـ من استاد دانشجویان خارجی یا بینالمللی هستم و به آنها زبان اشاره، زبان انگلیسی و اشاره بینالمللی و فرهنگ ناشنوا و غیره را درس میدهم.
* برای ما افتخار است که یک فرد ایرانی برای اولین بار در دانشگاه گلودت تدریس میکند.
ـ تشکر
* نظرتان در مورد زبان اشاره طبیعی و اشاره استاندارد چیست؟
ـ مهم زبانی است که در یک جامعه ناشنوا مورد استفاده ناشنواها میباشد هرچه را ناشنواها بیشتر استفاده میکنند همان مورد قبول است.
* مقصودتان این است که هر زبان اشاره مورد استفاده جامعه ناشنوا را قبول دارید؟
ـ بلی درست است.
* حالا چه کسی مسئول تحقیق در این باره است؟
ـ پیشنهاد میکنم زبان شناس. زبان شناسی که به زبان فارسی مسلط باشد در رشته زبان شناسی در یک کشور خارجی تحصیل کرده و روش تحقیق علمی را میداند.
* پس حالا باید جامعه ناشنوا با زبان شناس همکاری کند و از زبان شناس کمک بگیرد؟
ـ بلی صد در صد قبول دارم. جامعه ناشنوا باید با زبان شناس همکاری کند.
* نظر شما درباره یک زبان اشاره استاندارد برای همه ایران چیست؟ آیا باید فشار بیاورند که زبان اشاره همه شهرها و مناطق ایران برابر شوند؟
ـ سؤال خوبی است من در این مورد در آمریکا و کانادا تجربه دارم. در ایران هر منطقه بنابر خصوصیات آن زبان اشاره خود را دارد و ما باید زبان اشاره هر محل را قبول کنیم و در هر محل از زبان اشاره آن محل استفاده کنیم.
* پس ما نباید به کسانی بگوییم زبان اشاره شما غلط است.
ـ نه نباید.
* در مورد لغت رابط و مترجم نظرتان چیست؟ کدام بهتر است؟
ـ جواب من از روی فرهنگ لغت این است که این لغت دو معنای متفاوت دارند. رابط یک واسطه است بین یک فرد عادی با یک نفر ناشنوا یا نابینا و معلولین دیگر، وظیفه رابط هم حمایت از فرد معلول و هم ترجمه یا بیان اظهار و خواست معلول است و در جایی که فرد معلول در فکر کردن و تصمیم گرفتن ضعیف باشد وظیفه رابط بیشتر میشود و به این قرار رابط میتواند به اظهارات فرد معلول اضافه کند امّا وظیفه مترجم اشاره محدود است به ترجمه اظهارات یک نفر از زبان اشاره به زبان گفتاری یا نوشتاری و به عکس و مترجم حق کم و زیاد کردن اظهارات فرد ناشنوا و یا طرف مقابل را ندارد.
* متشکرم که توضیح دادید.
ـ خواهش میکنم.
* چند ماه پیش یک گروه از سوئد آمدند ایران و فیلمی تهیه کردند و در بازگشت به سوئد در شش قسمت نمایش دادند و این فیلم موجب ناراحتی و اعتراض ناشنواها شد، اگر این فیلم را دیدهاید نظرتان درباره آن چیست؟
ـ من 6 یا 7 ماه قبل این فیلم را دیدم و خوشم آمد و خیلی خندیدم، در درجه اول این فیلم بامزه بود و در درجه دوم باید متوجه بود که این گروه با پول خود از سوئد آمده بودند و برنامه فیلمبرداری خود را اجرا کردند و ما نمیتوانستیم در کار آنها دخالت کنیم و آنها حق داشتند با پول خود هر طور بخواهند فیلمبرداری کنند.
بچههای ناشنوای ایران داد زدند آبروی ما را بردند در حالی که نشان دادن دستشویی زمینی و غذای کلّه پاچه و نظایر آن آبروریزی نبود زیرا قسمتی از فرهنگ ما بود من خودم عاشق کلّه پاچه هستم در حالی که همسر آمریکایی من میگوید نمیتوانم کلّه پاچه بخورم.
به یک فیلم خوب برنده اسکار هم میتوان ایراد گرفت حال اگر حرفهای منفی دوست دارید بفرمایید و اگر حرفهای مثبت دوست دارید بفرمایید. ولی این فیلم اصلاً ربطی به آبرو نداشت و من باید از تهیه کننده و کارگردان فیلم تشکر کنم زیرا آنها زحمت کشیده و به میان عشایر رفتند و در مورد زندگی ناشنوا در عشایر فیلم تهیه کردند و به ما نشان دادند. این از نظر تاریخی خیلی گران بها است مثل کشف طلا میباشد وقتی که دیدم ما میتوانیم زبان اشاره عشایر را اضافه کنیم.
* سایت بنیاد پژوهش به خانواده ما و پدربزرگم حمله کرده و فحش میدهد. سؤال من از شما که رئیس و مسئول این سایت هستید این است که این روش سایت در پژوهش علمی درست است یا نه؟
ـ اولاً پارسال به من خبر دادند که میخواهند بنیاد را به تهران منتقل کنند و به این جهت از سال گذشته همکاری من با بنیاد پژوهش قطع شد و هر کاری کردند به من ربطی ندارد. در مورد خانواده دکتر گیتی و اردوان متأسفانه من هر کاری که کردند دیدم. این جنگ نابرابر و تحمیلی و حمله شخصی از نظر علمی راه و روش غلطی میباشد، ابتدا بنیاد پژوهش بیطرف بود امّا بعد از مدتی عوض شد متأسفانه چند نفر از دوستان خوب من در آنجا کار میکنند. این راه به جایی نمیرسد و از نظر علمی و کارشناسی قابل قبول نیست این راه غلط میباشد متأسفانه به خانواده شما صدمه زدند خیلی متأسفم من میبینم این کار پیچیده شده و این پیچیدگی با دعوا درمان نمیشود.
* از اینکه به حقایق توجه میفرمایید متشکرم.
ـ با توجه به خدمات شما با توجه به خدمات روزبه و با توجه به کامران و موسوی ما میتوانیم دوباره با هم به نفع جامعه ناشنوا همکاری کنیم. اگر نمیخواهید همکاری کنید به ضرر جامعه ناشنوا است.
نگاه کنید به باشگاه ورزشی ناشنوایان که رئیس آن شنواست در حالی که در همه دنیا رئیس باشگاه ورزشی ناشنوایان ناشنوایان میباشد. ما تنها با اتحاد میتوانیم کارهای خوب انجام دهیم واقعاً خیلی متأسفم.
* متوجه شدم بنیاد پژوهش باید بیطرف باشد و حقیقت را بیان کند.
ـ بله من قبول دارم بنیاد پژوهش باید مستقل باشد نه طرف کسانی باشد، حرف منطقی بزند و حقیقت را بگوید. بنا به یک ضرب المثل قدیمی ماه همیشه پشت ابر نمیماند.
* آری ماه همیشه پشت ابر نمیماند یک روز ابرها میروند و ماه نمایان میشود.
ـ بله
متشکرم که برای این مصاحبه وقت گذاشتید و همکاری کردید و ما را در این اطلاعات سهیم کردید.
خانواده نمونه
خانواده آقای رضاقلی شهیدی
زندگی آقای رضاقلی شهیدی در فصلنامه توان نامه (تابستان 1394) آوردهایم. بسیاری استقبال کردند و تشکر کردند. اما اطلاعاتی از همسر و فرزندان ایشان که به رغم ناشنوایی منشأ خیرات و خدمات بسیار بودهاند، نداشتیم. چند ماه قبل خانم شیدا شهیدی از مدیران کانون ناشنوایان ایران، زندگینامههای اعضای خانواده شهیدی را فرستاد. ضمن تشکر از ایشان، به عرض همه خدمتگزاران جامعه ناشنوایی عرض میکنیم هر شخصی زندگینامهای بفرستد ما منتشر میکنیم. تفاوتی نیست که از کدام گروه و جریان باشد، زیرا مجله توان نامه مثل دیگر نشریات متعهد و وفادار به اصول حرفهای و کاری است.
مهین رئیس روحانی
پیشکسوت فعال، زن ناشنوا
اینجانب مهین رئیس روحانی متولد سال 1315 اهل تهران، ناشنوای مادرزاد هستم از خانواده نه نفری ما، من و یکی از برادارنم ناشنوا هستیم.
از کودکی به کمک و تشویق داییام آقای اباصلتی در مدرسه باغچهبان (خیابان سیروس) زیر نظر استاد جبار باغچهبان مشغول به تحصیل شدم؛ همچنین برای ادامه تحصیل در سالهای بعد، به مدرسه باغچهبان خیابان رامسر و خیابان یوسف آباد منتقل شدم. در این سالها، استاد جبار باغچهبان در آموزش خواندن و نوشتن من و بچههای ناشنوا تلاش فراوان مینمود در سال 1337 مدرک ششم ابتدایی گرفتم. البته در آن زمان، بیش از کلاس ششم وجود نداشت.
آقای شهیدی را گاهگاهی در مدرسه باغچهبان را میدیدم. بعد از مدتی با آقای شهیدی ازدواج نمودم. ما اولین زوج ناشنوا بودیم که ازدواج کردیم. اولین تجربه بود و همه حتی خودمان میخواستیم ببینیم چطور میشود. آیا از پَس زندگی و مسئولیت زندگی مشترک برمیآییم؟ آیا میتوانیم در جامعه پیشرفت کنیم؟ آیا میتوانیم بچههای موفقی داشته باشیم؟ دائم هم به من و هم آقای شهیدی و نیز دیگران که مسئولیت امور ناشنوایان را بر عهده داشتند، به این پرسشها فکر میکردند. در مراسم عروسی ما مرحوم جبار باغچهبان و ثمینه خانم شرکت کردند و مرحوم جبار باغچهبان در خطبه عقد، سر شاگرد خود را بوسید و عکسمان را گرفت و عکس ما سالهای روی دیوار راهرو مدرسه باغچهبان نصب شده بود. و باغچهبان این عکس را به عنوان یکی از موفقیتهایش روی دیوار نگه داشته بود تا همه تماشا کنند.
بعد از اتمام تحصیلات و اخذ مدرک، با خود فکر کردم چکار کنم که هم خدمت باشد و هم بتوانم تجربه اندوزی کنم و این تجارب را به جامعه ناشنوایی انتقال دهم. از اینرو یادگیری آرایشگری و خیاطی را انتخاب کردم و دوره آرایش را در هنرستان رضا شاه کبیر (اسم جدید آن را نمیدانم) و دوره خیاطی را در کلاس خیاطی انجمن دوشیزگان و بانوان گذراندم. سالهای در کنار خانواده و خانهداری، در سالن آرایش تیرانا و خیاطی کار میکردم. همچنین در کارهای گوناگون مربوط به ناشنوایان خدمت نموده و فعالیتهای بسیار داشتهام.
ثمره ازدواجمان دو دختر به نامهای شبنم و شیدا و یک پسر به نام شهرام ناشنوا میباشد. همه آنها خوب و فعال هستند.
دوره خدمات و فعالیتهای فرهنگی
باشگاه ورزشی ناشنوایان از بدو تأسیس تا سال 1337 فقط مختص پسران بود. اما در سال 1337، فدراسیون ورزشی ناشنوایان ایران اعلام کرد، میخواهد عضو دختر هم بگیرد و جوانان و دوشیزگان ناشنوا و تعلیم آنها را در دستور کار قرار داد.
از اینرو نیاز به سرپرستی برای ورزش دختران داشتند و آقای سید رضاقلی شهیدی مرا به فدراسیون معرفی کرد. اواخر سال 1337 طبق تصمیم رئیس فدراسیون ناشنوایان، مرا به سمت “سرپرست ورزشی دختران در کمیته فنی فدراسیون” منصوب کردند.
اولین حضور بانوان ناشنوای در فدراسیون ورزشی ناشنوایان و دختران ناشنوا تحت نظر من در استادیوم ثریا، باشگاه تاج و جاهای مختلف در رشتههای گوناگون پینگ پنگ، شمشیربازی و تنیس به تمرین پرداختند.
علاوه بر اینکه ورزش دختران در آغاز راه بود و باید کارها را از صفر مدیریت میکردیم و راهاندازی میشد، باید توسعه ورزش دختران ناشنوا را هم شروع میکردیم. بالاخره با تلاش فراوان در فاصله کوتاه، قدمهای بزرگی برداشته شد و موفقیتهایی کسب کردیم. در مسابقات متعدد شرکت کردیم و مقام قهرمان بدست آوردیم.
همزمان خودم به تدریج به ورزش رشته تنیس علاقهمند شدم و چند بار در مسابقه تنیس و بدمینتون شرکت کردم.
بعد از تأسیس کانون کر و لالها ایران در کنار باشگاه و کانون در آنجا هم حضور داشتم و فعالیتهای اجتماعی مینمودیم. از بدو تأسیس انجمن خانواده ناشنوایان ایران در سال 1351 تا سال 1358 در برنامه گوناگون مربوط به ناشنوایان فعالیت میکردم.
بالاخره من و شوهرم سید رضاقلی شهیدی، در امور مختلف ناشنوایان ورود داشتیم و اقدامات و فعالیتهای بسیار انجام دادیم که ذکر همه آنها یک کتاب خواهد شد. البته در ایام بازنشستگی هستیم و اگر جوانترها که انرژی دارند ورود پیدا کنند و گزارشی از فعالیتهای گذشته بنویسند و در یک کتاب چاپ شود خوب است. چون در اختیار نسل جدید قرار میگیرد. جوانان از گذشته چیزی نمیدانند. مردم نمیدانند روزی نه ورزش بانوان، نه فدراسیون ناشنوایان و دهها رشته دیگر وجود نداشت و همه اینها را با چه زحمت و با تلاشهای بسیار به وجود آمد و ادامه یافت. اگر جوانان ریشهها و سوابق را بدانند، آگاهانهتر قدم برمیدارند و با چشم باز کار میکنند.
شیدا شهیدی
اینجانب شیدا شهیدی در سال 1345 در تهران در یک خانواده ناشنوا به دنیا آمدم. پدرم رضاقلی شهیدی و مادرم مهین رئیس روحانی در پیشرفت من سعی بلیغ داشتند و از آنان متشکرم. من و خواهر بزرگم و برادر کوچکترم هر سه ناشنوا هستیم. در آن دوران مردم ایران زیاد با کلمه “ناشنوا” آشنا نبودند و ناشنوایان هم، به صورت حاضر، در جامعه فعالیت گسترده نداشتند. اما مادر و پدرمان در یک فضای پر محبت، هوشیارانه طوری ما را مستقل و با عزت نفس تربیت کردند به طوری که هیچ وقت احساس کمبود نکردیم. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه باغچهبان و مدرسه نیمروز گذراندم. بعد از گرفتن دیپلم در سال 1368 در سازمان آب منطقهای تهران مشغول به کار شدم. یک سال بعد با آقای علی احمدی (ناشنوا) ازدواج کردم. چند سال بعد از آن با حمایت سازمان آب، ادامه تحصیل دادم و موفق به اخذ فوق دیپلم علوم اداری شدم. به نقاشی، عکاسی و پژوهش کارهای فرهنگی علاقه زیادی دارم و اوقات فراغتم را صرف این کارها میکنم. از سال 1389 بازنشسته شدم و در حال حاضر با همسرم در تهران زندگی میکنم. مجددا ادامه تحصیل تا در سال 1393 فوق دیپلم رشته گرافیک را گرفتم. از سال 1392 نایب رئیس کانون ناشنوایان ایران هستم.
فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی:
– وبلاگ ارتباطی؛ در اول بهمن ماه 1383 وبلاگی در زمینههای اطلاعرسانی و گوناگون اعم از هنری، ورزشی، تاریخی و غیره تأسیس کردم. این دومین وبلاگی بود که یک ناشنوا راهاندازی میکرد.
– حضور فعالانه در مراسم فرهنگی و اجتماعی که به مناسبت¬های مختلف دینی و ملی، یا جهت مراسم جهانی یا بزرگداشت شخصیتها برگزار میشد. در این امور هر کاری از من میخواستند، انجام میدادم.
– فیلمبرداری از من در حال قصه گویی به زبان اشاره برای کودکان ناشنوا (داستان مختلف)
– دبیر و مسئول برگزاری مراسم اولین گردهمایی به مناسبت زنده نگهداشتن یاد و خاطره معلمان و شاگردان مدرسه باغچهبان در سالروز تولد شادروان جبار باغچهبان در محل مدرسه باغچهبان شماره یک در 19 اردیبهشت ماه 1387
– دبیر و مسئول برگزاری مراسم جشن تجلیل از پیشکسوتان جامعه ناشنوایان به مناسبت شصت ساله شدن تلاشهای سازمان ناشنوایان در ایران در 22 آبان ماه 1387 در محل سالن همایش شرکت آب و فاضلاب استان تهران
– چاپ مقاله “ماجرای زوج ناشنوا در فرودگاه امام خمینی” در روزنامههای اطلاعات، ایران، همشهری، آفتاب، البرز، جام جم در سال 1388
– تهیه جزوه تاریخچه جامعه ناشنوایان ایران چاپ اول (1387) و چاپ دوم (1390) به زبان فارسی و لاتین
– شرکت در قصه گویی به زبان اشاره کودکان ناشنوا (پانزدهمین جشنواره قصه گویی استان تهران) سال 1390
– شرکت در نمایشگاه گروهی آثار هنری و فرهنگی ناشنوایان در مدرسه ناشنوایان نیمروز در سال 1390
– شرکت نمایشگاهی از آثار هنری معلولین سراسر جهان با محوریت حضرت امیر علیه السلام در سال 1390
– فعالیت دربخش شورای بانوان ناشنوایان در محل انجمن خانواده ناشنوایان ایران در سال 1390
– معلم نهضت سواد آموزی ویژه ناشنوایان در محل انجمن خانواده ناشنوایان ایران در سال 1390
– شرکت در کارگاه آموزش به مدت سه روز در زنجان (با حضور خانم ترزا پادن بطور فشرده اطلاعات کلی درباره زبان شناسی و زبان اشاره) سال 1391
– شرکت در قصه گویی، به زبان اشاره برای کودکان ناشنوا در شب یلدای در مکان کتابخانه حسینیه ارشاد تهران – سال 1391
– شرکت در کنفرانس بینالمللی زبان اشاره (Sign6) در گوا ـ هند 2013
– شرکت در اولین همایش سراسری بانوان ناشنوای ایران در زاهدان 1392؛ متن سخنرانی در مجموعه مقالات آمده است. شناخت توانمندیهای بانوان ناشنوا و ارائه راهکار برای حل موانع، مقالات معرفی دو بانوی ناشنوای پیشکسوت و فعالین زن ناشنوا
– نایب رئیس کانون ناشنوایان ایران (1392)
– مدیر مسئولی نشریه داخلی کانون ناشنوایان ایران (افق اندیشه)
– سالنامه مشاهیر ناشنوایان (1394) معرفی بزرگان، فعالان و نام آوران ناشنوایان به جامعه ناشنوایان و مردم توضیحات زندگی نامه شخصیتهای بزرگ و در جمع آوری سوابق بزرگان، نامآوران ناشنوا برای ارائه مجموعهای کامل در قالب تقویم سالانه
– شرکت هفدهمین کنگره فدراسیون جهانی ناشنوایان در استانبول، ترکیه 2015
– تهیه گزارش هفدهمین کنگره فدراسیون جهانی ناشنوایان در استانبول، ترکیه 2015 (10 مرداد ماه 1394)
– تهیه مجموعه مقالات ناشنوایان از کنفرانسها و کنگرههای جهانی (1394)
– تهیه مجموعه مقالات کشورهای جهانی پیرامون مسائل ناشنوایان (1394)
– مصاحبه با روزنامه و مجلات
– این سرفصلها گویای، اقدامات و فعالیتهای مهم اینجانب است و از ذکر فعالیتهای کم اهمیت خودداری کردهام.
مواضع خانم شیدا شهیدی درباره ارتباطات؛ آموزش و فرهنگ سازی
خانم شیدا شهیدی در 8 مهرماه 1395 به مناسبت روز جهانی ناشنوایان، در گفتوگو با ایرنا مطالب مهمی بیان نمود. به منظور اطلاعرسانی بیشتر درباره این مطلب و بیان آخرین مواضع ایشان، به انعکاس این مطالب میپردازیم.
برخی از انسانها به دلیل ویژگیهای فیزیولوژیکی از قدرت شنوایی برخوردار نیستند و نمیتوانند واژهها را به صورت گفتاری دریابند، با استفاده از آواها آنها را به زبان بیاورند و به دیگران منتقل کنند.
افرادی که مشکل شنوایی دارند به دو دسته ناشنوا و کمشنوا تقسیم میشوند که هر کدام از تعریف خاصی برخوردار هستند. در ناشنوایان، اختلال شنوایی از پردازش اطلاعات کلامی جلوگیری میکند اما افراد کمشنوا با استفاده از وسایل کمک شنوایی میتوانند از شنوایی اندک خود در پردازش و فرآیندسازی اطلاعاتی بهره ببرند.
ناشنوایی به دو صورت مادرزادی و اکتسابی است. در نوع نخست، به دلیل ناهنجاریهای وخیم گوش میانی یا داخلی رخ میدهد که برگشت پذیر نیست. ناشنوایی دیگر نیز دو نوع انتقالی و درکی را در برمیگیرد، ناشنوایی انتقالی به علتهای مختلف از جمله پیشرفت و فرآیند التهابی حاد و مزمن گوش میانی، ضایعه پرده گوش و التهاب که پس از شنیدن صدای شدید و مسدود شدن مجرای استاش اتفاق میافتد. ناشنوایی درکی به دلیل مبتلا شدن فرد به بیماریهایی همچون «عفونت، تیفوس، مالاریا، گریپ «آنفولانزای شدید»، مسمومیت مزمن با الکل، کنین، «مسائل عروقی و سفت شدن شریانهای گوش داخلی» پیش میآید.
پژوهشها نشان میدهد که تشخیص زود هنگام ناشنوایی و کمشنوایی در درمان آن بسیار مؤثر است و سنجش میزان شنوایی در هر مرحله از زندگی فرد میتواند او را از این خطر نجات دهد. اندازهگیری میزان شنوایی نیازمند مطالعه این اختلال با دستگاههایی به نام «ادیومتری» است.
این گروه از جامعه به وسیله زبان اشاره با دیگران ارتباط برقرار میکنند و قانون مدنی ایران در 1307 خورشیدی این زبان را به عنوان وسیلهای برای تفهیم و تفاهم به رسمیت شناخت. زبان اشاره از دوره بقراط حکیم و فیلسوف یونانی برای ناشنوایان مرسوم بوده است و استاد جبار باغچه بان، آن را در ایران برای این افراد به کار برد. او نخستین فردی بود که به آموزش و تربیت کودکان ناشنوا اندیشید و در این راه تلاش و کوشش فراوانی به کار برد و روش آموزش الفبای دستی و روش ترکیبی را برای ناشنوایان اختراع کرد.
هفته جهانی ناشنوایان«IWD» برای نخستین بار در 1958 میلادی در ایتالیا به پیشنهاد فدراسیون جهانی«WFD» ناشنوایان نامگذاری شد. هر ساله جامعه جهانی ناشنوایان در آخرین هفته ماه سپتامبر در کشورهای مختلف جهان با انجام دادن فعالیتهای گوناگون این هفته را جشن میگیرند و ارتقای حقوق انسانی ناشنوایان و تمرکز بر موضوعهای بااهمیت از مهم ترین هدفهای برگزاری این هفته است.
این فدراسیون عنوان «با زبان اشاره، من برابرم» برای شعار روز جهانی ناشنوایان در 2016 میلادی انتخاب کرد با این منظور که اعلام کند؛ زبان اشاره فرصت برابری برای بهره وری از تحصیل، شغل، زندگی و… محسوب میشود.
پژوهشگر گروه اطلاعرسانی ایرنا به مناسبت روز جهانی ناشنوایان به گفت و گو با «شیدا شهیدی» نایب رئیس هیئت مدیره کانون ناشنوایان ایران و مترجم مجموعه مقالههای کشورهای جهان درباره مسائل ناشنوایان پرداخته است.
شهیدی درباره اهمیت هفته جهانی ناشنوایان گفت: سی ام سپتامبر برابر با هشتم مهر ماه روز جهانی ناشنوایان و دوم تا هشتم مهر ماه در کشور به نام هفته ناشنوایان نامگذاری شده که به معنای گرد یکدیگر آمدن، با هم متحد شدن و نشان دادن این اتحاد به بقیه جهانیان است. این مناسبت تنها هفتهای در سال به شمار میرود که در آن فعالیتهای هماهنگ جهانی به منظور افزایش آگاهی درباره جامعه ناشنوایان در سطوح مختلف انجام میشود و هدف از آن، دعوت به اتحاد جهانی است و این امر به وسیله بسیج همگانی، منسجم و هماهنگ صورت میگیرد تا کمپینها، پوشش رسانهای کافی کسب کنند و دیده شوند.
شعار هفته جهانی ناشنوایان امسال دارای چند پیام کلیدی همچون «دسترسی، هویت ناشنوایان، حق مسلم، فرصتهای شغلی برابر، زبان برابر، یادگیری مادام العمر، مشارکت برابر و آموزش دو زبانه» است.
نایب رئیس هیئت مدیره کانون ناشنوایان ایران در ارتباط با این پیامها، بیان داشت: «پیام دسترسی» تأکید میکند که افراد ناشنوا نیاز به دسترسی به اطلاعات و خدمات عمومی از راه زبان اشاره و زیرنویس دارند. «حق مسلم»؛ دولت را ملزم میسازد که یادگیری زبان اشاره را تشویق کند و هویت زبانی جامعه ناشنوایان را ارتقا بخشد. «هویت ناشنوایان»؛ سبب میشود تا دولتها هویت ویژه فرهنگی و زبانی ناشنوایان، شامل زبان اشاره و فرهنگ ناشنوایان را به رسمیت بشناسند و از آن حمایت کنند. «زبان برابر»؛ روشن میسازد که زبانهای اشاره از نظر جایگاه و شأن با زبانهای گفتاری یکسان هستند. «فرصتهای شغلی برابری»؛ نشان میدهد که باید تا 2030 میلادی دستیابی به اشتغال کامل و مولد و ایجاد شغل مناسب برای تمامی زنان و مردان، جوانان و افراد دارای معلولیت محقق شود.
شهیدی افزود: «یادگیری مادام العمر»؛ یعنی آموزش فراگیر و برابر و ترویج فرصتهای یادگیری تا آخر عمر برای همه تحقق یابد. «آموزش دو زبانه»؛ یعنی آن که تسهیلات آموزشی برای تمامی افراد صورت پذیرد. «مشارکت برابر»؛ توانمندسازی و در برگرفتن همه قشرهای جامعه را در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بدون در نظر گرفتن سن، جنسیت، معلولیت و… بازگو میکند.
شهیدی با اشاره به تفاوت افراد کمشنوا و ناشنوا در فرهنگ جامعه ناشنوایان، توضیح داد: افرادی که افت شنوایی شدید دارند به طور معمول نمیتوانند از شنوایی به عنوان حس ورودی اطلاعات استفاده کنند به همین علت آنها را ناشنوا میدانند اما زمانی که کمشنوایی وجود داشته باشد میتوان با برنامهریزی خدماتی ارائه داد و فرد را از گرفتاری کم شنیدن رها کرد تا بهتر بتواند با مردم و جامعه ارتباط برقرار کند.
نایب رئیس هیئت مدیره کانون ناشنوایان ایران تشخیص زود هنگام مشکل شنوایی را در شکلگیری زبان کودک مؤثر دانست و اظهار کرد: هنگامی که کودکی به دنیا میآید باید هر چه سریعتر ناشنوایی او تشخیص داده شود. اگر وی به این عارضه دچار بود بایستی با تجویز پزشک سمعک تهیه شود و توانبخشی صورت گیرد. انتخاب روش برقراری ارتباط با دیگران اهمیت چندانی ندارد و باید این موضوع برعهده خود خانواده گذاشته شود اما تشخیص زود هنگام مشکل شنوایی و شروع آموزش برای شکلگیری زبان و مفاهیم در کودک ناشنوا بسیار مهم است.
وی با بیان این موضوع که اختلالات ارتباطی باعث منزوی شدن ناشنوایان میشود، اظهار داشت: جامعه اطلاعات زیادی درباره ناشنوایی و کمشنوایی ندارد و به راحتی نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند. باید مردم را با این افراد آشنا و به آنها اطلاعرسانی کرد. آنان به دلیل آن که نمیتوانند حقوق خود را از جامعه مطالبه کنند گاهی دچار سرخوردگی، گوشه گیری و انزوا میشوند و ترجیح میدهند با ناشنوایان دیگر ارتباط داشته باشند. فرد ناشنوا به طور عادی نمیتواند با افراد ارتباط برقرار کند بنابراین ممکن است با توانایی خود به دنبال راه حل و حفظ روحیه خود هم باشد و حتی به دیگران زبان اشاره بیاموزد. فرد شنوا با زبان اشاره و لبخوانی آشنا نیست و در ارتباط با ناشنوایان دچار اختلال خواهد شد یعنی ارتباطش مشکل و سخت میشود. پس باید تا جایی که امکان دارد فضای ارتباطی مناسبتری را برای افراد کمشنوا و ناشنوا فراهم کرد تا ارتباطات میان فردی با سرعت و گستردگی بیشتری فراهم شود.
شهیدی با بیان مشکلات ناشنوایان درباره استفاده یکسان آنها از امکانات شهری، گفت: ناشنوایان نمیتوانند از محیط اطراف خود از راه صدا آگاهی یابند و به همین دلیل از حس بینایی و لامسه در درک محیط استفاده میکنند پس لازم است برای آنها به مناسبسازی محیط به منظور درک صحیح از فضاهای شهری اقدام شود و این یکی از مشکلهای فراوان این قشر به شمار میرود. این افراد هنگام استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی مانند مترو و اتوبوس دچار مشکل میشوند و در بیشتر زمانها پیش آمده که نتوانستهاند در ایستگاه مربوطه پیاده شوند زیرا تمام اتوبوسها و بیشتر قطارهای مترو مجهز به تابلوهای ذکر نام ایستگاهها نیستند و هنگامی که راهبران قطارهای مترو به هر دلیلی اعلام میکنند در برخی ایستگاهها توقف نخواهند داشت، ناشنوایان متوجه موضوع نمیشوند و به همین دلیل وقت بیشتری از آنها گرفته میشود.
نایب رئیس هیئت مدیره کانون ناشنوایان ایران در ادامه توضیح داد: ناشنوایان نیز همانند دیگر معلولان کشور برای یافتن شغل با مشکل رو به رو هستند در صورتی که آنها به دلیل اینکه صدای اطراف خود را نمیتوانند بشنوند، از لحاظ کیفیت کاری از تمرکز بالایی برخوردار هستند.
سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور تلاش دارد که ناشنوایان در کنار افراد عادی تحصیل کنند و برای آنها بایستی برای برقراری ارتباط با شخصی که به صدای آنها آشنا نیست، در کنار لب زدن از زبان اشاره استفاده کنند. این زبان در تمام کشورهای دنیا استفاده میشود اما در ایران روی لبخوانی و گفتار درمانی آنها تأکید بیشتری میشود و همین مسأله سبب شده است تا کودکان ناشنوا که در مدرسههای عادی درس خواندهاند تقاضای بازگشت به مدرسههای باغچهبان را داشته باشند.
وی در پایان درباره نقش کمرنگ آگاهیدهی رسانهها به جامعه ناشنوایان اظهار داشت: افراد ناشنوا از خبرها و اتفاقهای جامعه و جهان بی اطلاع هستند. درخواست ارایه خدمات مورد نیاز همچون؛ زیرنویس کردن برنامههای تلویزیونی و مترجم زبان اشاره برای برنامههای تلویزیونی هم به نفع ناشنوایان و هم به نفع کمشنوایان است.
شبنم شهیدی
شبنم شهیدی دوم اسفندماه سال 1338، متولد شد. پدرش از مشاهیر جامعه ناشنوایی یعنی سید رضاقلی شهیدی و مادرش مهین رئیس روحانی از خانمهای فعال در جامعه ناشنوایی بودند. والدین بعد از مدتی، متوجه ناشنوایی فرزندشان شدند. از ابتدای کودکی در کنار پدر و مادر ناشنوا مسائل خاص خود را داشت. البته والدینش برای تربیت و بزرگ شدن شبنم بسیار زحمت کشیدند.
او در سال 1344 اول مهر همراه با پدرش وارد به مدرسه باغچهبان (خیابان یوسف آباد) شد. و کلاس اول در دبستان باغچهبان، آغاز کرد.
وی از جبار باغچهبان خاطره خوب و ویژه دارد؛ زیرا وقتی در مدرسه باغچهبان بود، گاهی وقتها به اتاق باغچهبان میرفت. باغچهبان او را بسیار دوست میداشت. هنوز شبنم نوازشهای جبار، دادن آب نبات و خوراکی به شبنم و نشستن در کنارش و با او شوخی کردن را به یاد دارد.
با گذشت سالها بعد فوت باغچهبان، هیچگاه چهره مهربان و دادن آب نبات را نتوانسته فراموش کند.
وی در مدرسه باغچهبان با تلاشهای معلمان و اجرای این روش تدریس توانست خواندن و نوشتن را یاد بگیرد. پیشرفتهای خوبی داشت و تا دیپلم شاگرد ممتاز بود.
وی وقتی که کلاس سوم راهنمایی به تمام رساند، خوشبختانه همزمان با تلاش و پیگیری خانم ثمینه باغچهبان توانست برای شاگردان ناشنوا دوره دبیرستان رشته خیاطی در مدرسه باغچهبان را تأسیس کند، در سال 1354 شبنم و شاگردان اولین دوره شاگردان وارد دبیرستان رشته خیاطی شدند و تا پایه دیپلم را طی کردند.
در مدرسه باغچهبان قبل از سال 1354 دوره دبیرستان وجود نداشته شاگردان ناشنوا بعد از اتمام سوم راهنمایی به جاهای مختلف برای ادامه تحصیل میرفتند، مثلاً به مدرسه نظام مافی و مدرسه تاج میرفتند.
اما تأسیس مقطع دبیرستان، اولین بار توسط خانم جولیا سمیعی و برگزاری کلاس آموزش زبان اشاره آمریکایی در مدرسه باغچهبان برپا شد. او چند معلم آمریکایی دیگر را برای تدریس زبان اشاره آمریکایی به این مدرسه دعوت کرد.
معلم سال اول دبیرستان یکی از معلمها، خانم آلیس برچ (Alice Burch) بود. او زبان اشاره آمریکایی را به شبنم و چند شاگرد دیگر درس میداد. آخر سال از آنها امتحان گرفت و از بین شاگردان پنج نفر شاگرد ممتاز شناخته شدند. یکی از پنج شاگرد شبنم بود، گواهی ممتاز زبان اشاره آمریکایی به آنها دادند. این اولین مدرک زبان اشاره در ایران بود که به افرادی داده میشد و این پنج نفر از جمله شبنم نخستین افرادی بودند که در ایران مدرک زبان اشاره گرفتند.
در جریان انقلاب 57، کارهای آموزش زبان اشاره در ایران تعطیل شد و آن معلمان دیگر ادامه ندادند و به کشور خودشان بازگشتند.
وی در تعطیلات مدارس (سه ماه تابستان) به پیشنهاد خانم باغچهبان در مرکز آموزشگاه حرفهای ناشنوایان (یوسف آباد) در بخش کلاس آموزش آرایشگاه را یاد گرفت. سپس با آنجا به صورت کارآموزی کار میکرد و همکاری داشت.
دیگر فعالیتها
وی برای تشکیل اولین همایش مسائل آموزشی و رفاهی ناشنوایان در آبان ماه سال 1356 بسیار کوشید. این همایش در تهران برگزار شد. طی همایش یک شب مهمانی شام در باشگاه نخست وزیری ترتیب یافت خانم شبنم باغچهبان یک گروهی از دختران ناشنوا را آماده کرد تا تواناییهای ناشنوایان را به مهمانان معرفی کنند.
این دختران، در ورودی همایش، لباس سنتی مختلف شهرستانی به مهمانان خیر مقدم میگفتند و همه حضار مخصوصاً افراد خارجی از کشور شدیداً تحت ثأثیر قرار گرفتند.
همچنین در سالهای تحصیل چند تئاتر به مناسبت مراسم گوناگون در مدرسه باغچهبان برگزار کرد و مسئولیت اداره افراد و تئاتر را بر عهده داشت.
در سال 1357 قبل از مرگ جولیا سمیعی مدتی در گروه زبان آموزش اشاره در مدرسه باغچهبان، مسئولیت عکس گرفتن از علائم اشاره و حرکات چهره و دست معلم را بر عهده داشت.
او در سال 1358 با هم شاگردان ناشنوا از مدرسه باغچهبان در کنکور سراسری شرکت کرد. چند ناشنوا در دانشگاه الزهرا در رشته طراحی لباس قبول شدند. یک سال مشغول به تحصیل بودند؛ ولی پس از اعلام تعطیل رسمی دانشگاهها، تحصیل آنها متوقف شد. پس از آن تصمیم گرفت از اول مهر ماه سال 1359 به عنوان معلم دوره راهنمایی در مدرسه باغچهبان شماره یک مشغول به کار شود و پس از مراحل اداری پذیرفته و مشغول تدریس گردید. با توجه به اینکه تجارب خوبی قبلاً آموخته بود، در این پُست هم موفق بود. اواخر آبان ماه با حمید اکمل، یکی از ناشنوایان و شاگرد مدرسه باغچهبان شماره یک، ازدواج کرد.
سال 61 مجدداً دانشگاهها بازگشایی شد و برای ادامه تحصیل به دانشگاه الزهرا رفت و با موفقیت لیسانس گرفت. همچنین مشغول به کار دبیر خیاطی دوره راهنمایی و دبیرستان دختران ناشنوا بود و در حال حاضر بازنشسته شده است.
متأسفانه تجارب اینگونه افراد ثبت و ضبط نشده و نسل حاضر و آیندگان حتی اسم این افراد را نمیدانند. به همین دلیل مورخین و پژوهشگران در هیچ کتاب یا مقالهای از این افراد نام نبردهاند.
شهرام شهیدی
شهرام شهیدی آخرین فرزند خانواده شهیدی، در سال 1354 در تهران متولد شد. مادرزاد ناشنوا است. از کودکی در مدرسه باغچهبان (خیابان یوسف آباد) درس خواند و دیپلم فنی برق در هنرستان فنی و حرفهای سیدجمال الدین اسدآبادی دریافت کرد.
در سال 1379 با خانم آرزو معززی (ناشنوا)، ازدواج کرد و در حال حاضر خارج از کشور زندگی میکنند. آرزو هم مانند شهرام، والدینش ناشنوا هستند.
او در سال 1381یا 1382 اولین وبلاگ ناشنوایان در ایران، در زمینه اطلاعرسانی فعالیت خود را شروع کرد، بعد از مدتی تغییر به یک وب سایت (ناشنوایان ایران) دارای موضوعات مربوط به ناشنوایان در ایران را قبل از مهاجرت به کشور آمریکا در شبکه جهانی اینترنت راهاندازی کرده است.
در واقع از اولین ناشنوایان ایرانی است که در زمینه اطلاعرسانی و راهاندازی وبلاگ و سایت فعالیتاش را آغاز کرد.
او در وبلاگ و سایت اینترنتی خودش، متن زندگینامه تعدادی از اشخاص مشهور ناشنوای ایران در زمینههای گوناگون اعم از هنری، ورزشی و آموزشی به همراه عکسهای و فیلمهای تاریخی آنان، را منتشر کرد. این فعالیت تا اکنون ادامه دارد.
اگر افرادی مثل شهرام تواناییها و فعالیتهای خودشان را معرفی کنند اولاً اطلاعات لازم برای پژوهشگران هست تا درباره آنان مطالب و آثار سودمند تدوین کنند. دوم اینکه نگرش جامعه و مسئولین نسبت به آن عوض میشود. از اینرو از شهرام خواهش میکنیم گزارشی از فعالیتهای خود را منتشر کند.
مسعود حسنآبادی
مسعود حسن آبادی فرزند حبیب الله در تاریخ 24 اسفندماه 1370 در خانوادهای مذهبی در یزد متولد شد. فرزند سوم خانواده از بدو تولد نابینا بوده است. از کودکی با مسجد و قرآن آشنا شد و مسیر زندگیاش با رویکرد دینی ممزوج شد. در دوره تحصیل به عنوان مکبر و دعاخوان مسجد محله و مدرسه شناخته شده بود. از دوره آمادگی تا سال سوم راهنمایی در بین دانشآموزان نابینا و در مدرسه نابینایان تحصیل کرد. اما از ابتدای دوره متوسطه به عنوان تنها دانشآموز نابینای دبیرستان در مدرسه شاهد ثبت نام کرد. شیوه تحصیل او این گونه بود که سر کلاس گوش میداد، سپس کتابهای درسی که از تهران توسط مدرسه نابینایان یزد به دستش رسیده بود را به کمک معلم رابط مطالعه میکرد. هفتهای چهار تا شش ساعت معلم رابط از طرف اداره آموزش و پرورش استثنایی با او کلاس داشت. از سال دوم دبیرستان وارد رشته علوم انسانی شد و در پایان آن سال به عنوان دانشآموز برتر از نظر معدل از او تجلیل شد. در سال سوم دبیرستان نیز مانند دیگر دوستانش در امتحانات نهایی دیپلم شرکت کرد و به عنوان دومین نفر از نظر معدل با معدل 75/19 قبول شد و در بزرگداشتی مورد تجلیل واقع شد. سال بعد وارد پیش دانشگاهی و سپس در کنکور سال 89 شرکت کرد و به عنوان تنها دانشجوی نابینای ورودی در رشته حقوق دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. در سالی که مقام معظم رهبری به استان یزد رفته بود، او به عنوان یکی از نخبگان، توفیق دست بوسی ایشان را داشته است. در سال 89، افتخار هفدهم یعنی هفدهمین سالی که یزدیها در کنکور سراسری، رتبه اول را کسب میکردند مورد تشویق و تجلیل واقع شد و مرحوم حجت الاسلام صدوقی نماینده محترم ولی فقیه در استان و امام جمعه یزد، سفر حج عمره را به او هدیه داد.
از دوران راهنمایی در مسابقات مختلف قرآنی نابینایان و بینایان در مراحل شهری، استانی و کشوری شرکت مینمود. و صاحب رتبههای اول تا سوم شده است. در دوره راهنمایی همچنین در مسابقات شطرنج کشوری دانشآموزان نابینا و کمبینا زیر شانزده سال شرکت کرد و رتبه سوم را کسب نمود. ضمناً در سال چهارم دبستان به عنوان بازیگر نقش اول فیلم داستان آبی به کارگردانی آقای پیغمبری را بر عهده داشت. ایشان در حال حاضر مدیر تولید سیمای یزد است. همچنین در دوره راهنمایی بازیکن تیم گلبال که ورزش خاص نابینایان است بود امّا حفظ قرآن را از کودکی آغاز کرد ولی برنامه خاص و پیوستگی نداشت. ولی در سال دوم راهنمایی ظرف دو ماه و نیم، پنج جزء از قرآن را حفظ کرد و این شیوه را ادامه داد و تا کنون حافظ 20 جزء از قرآن شده است. ولی در مراسمهای مختلف به عنوان قاری قرآن یا مجری و قاری زیارت عاشورا فعالیت داشت و متون دعا و قرآن را به صورت حفظ میخواند. همچنین در مدرسه نابینایان و در دبیرستان شاهد، در شورای مدرسه فعالیت داشت و در سال پیش دانشگاهی به عنوان رئیس شورا در جلساتی که در اداره آموزش و پرورش ناحیه برگزار میشد شرکت میکرد.
حسن آبادی مثل دیگر دانشجویان نابینا، در تهیه منابع مشکل داشت. چون هیچ نهادی امور درسی نابینایان و تهیه منابع گویا یا بریل را بر عهده نمیگرفت. او مثل دیگر نابینایان مجبور بود کتابهای مورد نیازش را که قبلاً ضبط نشده بود از طریق مؤسسات متولی این امر با پیگیریهای خودش به صورت صوتی درآورد. البته هیچ نهادی جزوات درسی را ضبط نمیکرد و او برای این کار از دوستان همکلاسی استفاده میکرد. و زحمات زیادی متحمل میشد. به رغم همه این مشکلات، با اخذ واحدهای بیشتر کارشناسی را طی شش ترم و با معدل بالای 18 به اتمام رساند. در همان مقطع کارشناسی به عنوان دانشجوی نابینای نمونه در دانشگاه تهران برگزیده شد. بلافاصله به عنوان کم سنترین دانشجو و تنها دانشجوی نابینای ورودی در سال 1392 وارد ارشد شد. و به عنوان اولین نفر ورودی طرح نامهاش را در ترم دو قبلاً از عید با موضوع «بررسی تطبیقی مبانی حقوق اجتماعی معلولان در حقوق اسلام و حقوق موضوعه» به تصویب رساند. و در اسفند سال بعد در کنکور دکتری شرکت کرده و پس از مصاحبه و دفاع پایان نامه در ترم چهار ارشد, در سال 94 وارد مقطع دکترای حقوق عمومی دانشگاه تهران شد. البته در این مقطع نیز کم سنترین فرد و تنها نابینای کلاس است.
او در دوره دانشجویی استقلال و زندگی بدون اتکاء به دیگران را تجربه کرد و از این نظر میتواند الگوی مناسبی برای دیگران باشد. فاصله یزد و تهران را خودش و تنها و بدون همراه طی مینمود. ممکن بود با دوستانش بر حسب اتفاق قرار بگذارد ولی اصلا وابسته به آنها نبود. از ابتدای ورود به دانشگاه و خوابگاه در اتاق تک نفره ساکن شد؛ کارهای شخصی را اعم از گرفتن غذا، دم کردن چای، شستن ظرفها و غیره را خودش انجام میداد. البته در سالهای بعد به سبب دوستان با مرام و اصرار آنان انجام این امور توسط خودش کمتر شد. ولی هیچگاه در امور شخصی مثل شستن و نظافت اطاق نمیخواست وابسته به دیگران شود.
در دوره دانشجوایی در بعضی از مراسمهای دانشکده و دانشگاه به عنوان قاری قرآن مشارکت داشت. در نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشکده حقوق نیز به عنوان مسئول کانون قرآن و عترت مشغول به فعالیت بود. در طول این سالها در مسابقات متعدد دانشجوایی مثل اوقاف، سازمان بهزیستی و غیره شرکت کرده و صاحب رتبههای متعددی در مراحل دانشگاهی، شهرستان، استان و کشور شده است. همچنین علاوه بر حفظ قرآن در رشته ترتیل نیز در سال 95 در مسابقات کشوری سازمان بهزیستی صاحب رتبه سوم شد. در دوره دانشآموزی نیز در مسابقات اذان صاحب چند رتبه در مدرسه و ناحیه شد.
در طول این چند سال در مصاحبههای متعدد رادیویی و تلویزیونی به صورت زنده و ضبطی در شبکههای استانی و ملی مانند آموزش و قرآن شرکت داشته و چند کلیپ نیز از زندگی او تهیه و پخش شده است. در سال 1394 گروه تواشیح جامعه نابینایان یزد را تشکیل داد و خودش آن را مدیریت کرده و هنوز این گروه به فعالیت خود ادامه میدهد.
وی در طول زندگی هیچگاه از خداوند حکیم به خاطر نابینایی گلایه نکرده و نابینایی خود را حکمت و نعمت میدادند. مهمترین رمز موفقیت خودش را عنایت خاص خدا و توکل بر او و ارتباط خاص خودش با خالق حکیم میداند. همچنین در طول دوران زندگی از حمایتهای مادی و معنوی پدر و مادرش، نیز برخوردار بوده و متشکر آنان است.
از بدو ورود به دانشگاه از سال 1389 در نهاد نمایندگی مقام رهبری در دانشکده حقوق تهران به عنوان مسئول سازمان قرآن و عترت فعالیت داشته است. خط بریل را در سال اول دبستان در مدرسه نابینایان شهید موسوی آموخت.
سید نعمت الله (درگذشت 1238ق)
سید نعمت الله (درگذشت حدود 1238ق)، فرزند سید عبدالهادی، عالم شیعی ایرانی و از نوادگان سید نعمت الله جزایری (درگذشت 1112ق) بود. در خدمت پدرش درس خواند و در سالهایی که محمدعلی میرزای دولتشاه قاجار حکومت خوزستان، لرستان و کرمانشاهان را داشت. سید نعمت الله شیخ الاسلام خوزستان بوده است (1281-1237ق). چون به بیماری کری گرفتار بود از او به نام سید نعمت الله کر نیز یاد میکردند. میر عبداللطیف شوشتری دربارهاش میگوید که: «سید نعمت الله سیدی بزرگمنش و عالی شأن و به قدر حوصله در تحصیل علم ممتاز اقران است. اما فکر بلندی مرتبه و جاه و تلاش منصب شیخ الاسلامی پیوسته در گریبان خیالش خار افکن است و تکاپوی در این وادی او را از غواصی بحر فضیلت باز داشته». از آثارش: 1ـ فائق البیان در تفسیر آیه «إنّ الله یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسان» به فارسی در دو بخش که بخش یکم آن در تفسیر عدل و احسان و نیکی کردن در حق خویشان و نزدیکان و بخش دوم درباره منکر و فحشا و بغی است؛ 2ـ حاشیه بر تمهید القواعد شهید ثانی؛ 3ـ فریدة الاصقاع که ترجمه سلوان المطاع محمد بن محمد بن ظفر اندلسی است. نسخهای از این کتاب که در اخلاق است و مترجم آن را به نام محمدعلی میرزای دولتشاه کرده به شماره 3563 در کتابخانه دانشگاه نگهداری میشود؛ 4ـ منتهی المطالب که ترجمه بغیة الطالب شیخ جعفر کاشف الغطاء (درگذشت 1228ق) میباشد.
منابع: تحفة العالم، 122، 158، 170؛ الذریعة، تحت عناوین فوق؛ شجره طیبه یا برگی از تاریخ خوزستان، 188-192؛ مکارم الآثار، 1/3؛ نوشته حسن انوشه، دایرةالمعارف تشیع، ج5، ص351.
داود انطاکی
حکیمی نابینا در سده 10و11 ق
داود بن عمر طبیب انطاکی ملقب به «بصیر» در سال 950ق متولد شد. با تلاش فراوان به مدارج علمی رسید و از مشاهیر اطباء و حکمای نامدار اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم قمری شد. او پیش از هفت سالگی قرآن مجید را حفظ کرد؛ در علوم ادبی به اکثر بلاد مصر و شامات سفر کرد؛ از حکمای هر دیاری فنی و از اطبای هر شهر تجربتی یاد گرفت و در تحصیل لغت یونانی نیز رنجی بسزا برد، تا آنکه ریاست اطبای زمان خود را به دست آورد و به دلیل کثرت ذکاوت، فطانت و بصیرت علوم متنوع را میدانست. مهارتهای حیرتانگیز در معالجه و مداوای بیماران از وی دیدهاند. با اینکه قوه بینایی نداشته و نابینا بوده، اما حافظهاش چنان قوت داشت که هر مطلبی را یک مرتبه میشنید تا آخر عمر از یادش نمیرفت. تألیفات وی را اینگونه فهرست کردهاند:
استقصاء العلل؛ لعبیة المحتاج در طب؛ النهجة؛ تذکره اولی الالباب و الجامع للعحب العجاب در طب؛ تزیین الاسواق و تفصیل الشواق العشاق؛ الدرة المنتخبة فی الادویة المجریة؛ زنیة الطروس فی احکام العقول و النفوس؛ شرح قصیدة النفس ابوعلی سینا؛ غایة المرام فی علم الکلام؛ النزهة الجهجة فی تشحیذ الاذهان و تعدیل الامزجة.
به مذهب شیعه گرایش داشت و گاه به نقد اهل سنت و جماعت پرداخته است. در سال هزار و پنج یا هشت یا نه قمری در مکه معظمه وفات یافت.
مأخذ: باقری بیدهندی، ناصر، دانشوران روشندل، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم، چاپ اول، 1376؛ جمعی از فضلاء و دانشمندان دوره قاجاریه، نامه دانشوران ناصری، در شرح حال ششصد تن از دانشمندان نامی، قم، مؤسسه مطبوعاتی دارالفکر، دوم، بیتا؛ دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول از دوره جدید، 1373؛ صدر حاج سید جوادی، احمد، خرمشاهی، بهاءالدین، و فانی، کامران (زیر نظر)، دایرةالمعارف تشیّع، تهران، نشر شهید سعید محبی، چاپ چهارم، 1380؛ مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الأدب، تهران، خیام، چاپ چهارم، 1374؛ مشیر سلیمی، علی اکبر، سخنوران نابینا یا کوران روشن دل (شاعران کور)، تهران، مؤسسه مطبوعاتی فریدون علمی، چاپ اول، 1344؛ مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ جدید، 1362؛ موسوی بجنوردی، محمدکاظم (سرویراستار)، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1380.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.