پیوند قرنیه: تحولات تاریخی و حقوقی
توان نامه
فصلنامه مطالعاتی و اطلاع رسانی ویژه معلولیت و توانمندسازی
Quarterly of Studies and Information Specially Disabled and Empowerment
شماره 4-5، بهار و تابستان 1395، 128 صفحه
با تحقیقات ویژه: جامعهسازی جبار باغچهبان؛ کتاب معلولیتی؛ معلولیت در افغانستان
(Jabbar baghche ban’s Sociology, Book for Disabled People, Disability in Afghanistan)
دریافت کامل مجله: PDF، 5 MB
پیوند قرنیه: تحولات تاریخی و حقوقی
پریسا عالمزاده
توضیح
دانش پزشکی از هزارههای قبل به چشم و مسائل چشم اهتمام ویژه داشته و پژوهشگران پزشک تلاش میکردهاند علل و عوامل نابینایی را کشف و درمان آن را هم پیدا کنند. چون یکی از علل مهم نابینایی، آسیب دیدن قرنیه است، از قدیم ایده ترمیم، جراحی، تعویض و بالاخره درمان قرنیه مورد توجه بوده است. اما تفکر پیوند قرنیه در دوره جدید بسیار قوت و توسعه یافت و تلاشهای علمی فراوان در این زمینه به وقوع پیوست. این مقاله با نگاه تاریخی و حقوقی درصدد ارائه گزارش نسبتاً روان و سودمند است تا عموم مردم به ویژه نابینایان نسبت به این مسئله سرنوشتساز اطلاعات لازم را داشته باشند.
قرنیه بخش شفاف جلوی چشم و محدّب است و مانند عدسی ثابت عمل میکند، به طوری که بخشی از نور وارد شده به چشم را قبل از رسیدن به عدسی Lens متمرکز میکند. اما قرنیه بر اثر ضربه یا آسیبهای دیگر میتواند کارآیی خود را از دست بدهد. البته با ترمیم آن بینایی فرد تا حدّ زیاد جبران میشود. در دهههای اخیر چهارگونه تلاش برای ترمیم و درمان قرنیه وجود داشته است: ساخت قرنیه مصنوعی؛ انتقال قرنیه از حیوانات به انسان؛ انتقال قرنیه افراد متوفی به انسان بیمار؛ و بالاخره اصلاح و بازسازی قرنیه بیمار. موفقیتهای بسیار در هریک از این جنبهها وجود داشته و بشر در آینده نزدیک، در رفع نابینایی از ناحیه قرنیه تا حدّ بسیار توانمند و موفق خواهد شد.
تاریخ تحولات انتقال قرنیه
در طول تاریخ، بشر همواره به احتمال پیوند اعضا و بافتها از فردی به فرد دیگر میاندیشیده است. مطالعه کتب طب قدیم بیانگر آن است که پزشکان قدیم نیز از پیوند اعضا بیاطلاع نبودهاند. در قرن دوم قبل از میلاد جراحان چینی به نام هوآتو و پین چیزو فرضیه پیوند بعضی بافتها و اعضا را ارائه دادند. اما چون شرایط جراحی در آن زمان مناسب نبود، این امر بیشتر به یک افسانه شباهت داشت. داستان کلاسیک پیوند اعضا در مغرب زمین، پر از نمادهای مذهبی است. بر طبق یک داستان پای یک شخص تازه مرده، به طور موفقیتآمیز، به شخصی که قبلاً پایش قطع شده بود پیوند زده میشد. اولین گزارشها از پیوند اعضاء مثل بینی، گوش و لب، در کتاب سانسکریت هند به نام ساروشروتا شامیتا آمده است. در قرون 11، 12 و 13 میلادی مدارس ایتالیا مهد علم پزشکی بود و طی همان قرون، گاسپارو با نشر گزارشی از روشهای پیوند ترمیم بینی، گام بلندی در جهت طرح پیوند اعضا برداشت. توجه و گرایش دوباره با پیوند اعضا با تلاش جان هانتر، پدر جراحی تجربی، شروع شد. او به طور موفقیتآمیزی اولین دندان آسیای کوچک یک بیمار را، چند ساعت پس از خارج کردن، سر جای خود قرار داد. او گفت تمام مواد زنده اگر در تماس با هم قرار بگیرند به یکدیگر متصل میشوند. پس از او، آقای بارونیو در سال 1804 گزارشهای خود را در مورد پیوند آزاد قطعاتی از پوست در گوسفندان ارائه داد. با وجودی که فواصل زمانی قرار دادن پیوند از چند ثانیه تا چند ساعت متغیر بود، تمام آزمایشها موفقیتآمیز بود. هیجده سال بعد دیفنباخ نظریات خودش را در مورد پیوند تجربی و دوباره به وجود آمدن بافتها و به دنبال آنها گزارش کارهای بالینی خود را برای گسترش حوزه پیوند اعضا منتشر کرد. در اوایل سال 1810 میلادی براون سکوارد با بکار بردن شیوه هانتر دم موش را داخل تاج خروس کاشت و تمام بیضه یا قسمتی از بیضه خوکچه هندی جوانی را به سگهای پیر پیوند زد.
اولین گزارش قابل اعتماد جراحی پیوند در سال 1823 میباشد که جراح آلمانی بانگر، جراحی پلاستیکی را روی بینی زنی با استفاده از گرافت پوستی ران او انجام داد. سالهای آخر قرن نوزدهم شاهد پدید آمدن پیوند (گرافت) آزاد بود. در سال 1844 قرنیه خوک برای اولین بار توسط کیسان به انسان پیوند زده شد. یک پیوند قرنیه هم در حدود سال 1880 گزارش شده است. البته اکثر موارد پیوندی طی این سالها، غیر موفق بوده است. اولین پیوند موفقیتآمیز قرنیه در سال 1906 توسط زیرم در فرانسه صورت پذیرفت. تاریخچه پیوند از آن پس از وضوح بیشتری برخوردار است.
در هرحال پیوند، گذشته طولانی و پرفراز و نشیبی را که با شکستهای مکرر آمیخته است پشت سر نهاده است؛ اما در حال حاضر پیشرفت در نتایج پیوند اعضایی چون کلیه، کبد، قلب و قرنیه، آنها را به عنوان درمانهایی قابل قبول درآورده است و اختلاف نظرات و مخالفتهای اولیه برطرف شده است.
تاریخچه پیوند اعضاء علاوه بر پیشرفت روشها و تکنیکهای جراحی، پیشرفت علم ایمونولوژی و شناخت سیستم ایمنی انسان نیز نقش عمدهای داشته است و مشارکت مطالعات پایه آزمایشگاهی در این زمینه با تحقیقات بالینی کاربردی، قابل توجه بوده است. در اواخر قرن نوزدهم تحقیقات به سمت زیستشناسی پیوند و بررسی علت عدم موفقیت بعضی از پیوندها بین یک گونه با گونههای مختلف تغییر جهت داد.
کارهای لیستر در مورد گندزدایی و سترون سازی موجب کاهش موارد عفونت پیوند شد. در سال 1863، فیزیولوژیست فرانسوی، برت اثبات کرد که بافت پیوندی از یک فرد به فرد دیگر دفع میشود. چهل سال بعد بیولوژیست آلمانی، جنسن دریافت که دفع پیوند توسط سیستم ایمنی صورت میگیرد. طی اوایل قرن بیستم محققینی مانند کارل (جراح فرانسوی) و گوتریه (فیزیولوژیست آمریکایی) تکنیکهای جراحی مورد نیاز برای انجام پیوند را بهبود بخشیدند؛ اما هنوز هم دفع پیوند یک مشکل اساسی بود. در سال 1985 ایمیونولوژیست فرانسوی، داست، سیستم تطابق بافتی برای تطبیق بافتها را، در جهت به حداقل رسانیدن تفاوتهای سازگاری بافتی بین دهنده و گیرنده پیوند، کشف نمود. قبل از آن، در سال 1953 دیگسون شواهدی را مبنی بر اینکه واکنشهای ایمنی در خرگوش توسط اشعه x سرکوب میشود، منتشر نموده بود. بر این اساس در سال 1985 به منظور سرکوب دفع پیوند با تابش اشعه، تجربیاتی توسط موروی و همینگر در بیماران پیوند کلیه صورت پذیرفت. تعریف و تعیین پادتنها که از سال 1952 توسط داست شروع شده بود، توسط وان رود و پاین ادامه یافت و روشهای آزمون پادتن در گیرنده توسط آموس و ترانکی برای جلوگیری از دفع فوق حاد، ابداع شد. مهمتر از همه در سال 1959 شوارتز و داشک دریافتند که 6ـ مرکاپتوپورین باعث سرکوب پاسخ ایمنی نسبت به آلبومین سرم انسانی در خرگوش و پیوند پوستی همگن میشود. چندی بعد هیچلیگ و الیون آزاپتوپرین را کشف کردند که سریعاً جایگزین 6ـ مرکاپتوپرین شد و مصرف آن امروزه هم ادامه دارد (1، 12). علیرغم آن، پیوند در موارد محدودی انجام میشد تا اینکه بیوشیمیست سوئیسی، برل نقش و اثر عمده مهار سیستم ایمنی را در داروی سیکلوسپورین در سال 1972 کشف کرد. این دارو انقلابی در این عرصه بود و با تأیید آن و به بازار آمدن در سال 1983، پیوند را شتاب فراوانتری بخشید. با پیشرفت روشهای جراحی، مراقبتهای پس از عمل جراحی، تأسیس بخشهای مراقبت ویژه، بخشهای ویژه پیوند، تشکیل تیمهای مخصوص پیوند و داروهای سرکوبگر ایمنی جدید و تلاش محققان پیوند اعضاء در دو دهه اخیر گامهای سریعی در این زمینه برداشته شده است. امروزه در بسیاری از مراکز دنیا و حتی در کشورهای در حال توسعه، پیوند کلیه، قلب، کبد و قرنیه مختلف صورت میپذیرد.
اولین موفقیتها در امر پیوند، با موجهای اولیه توجهات اخلاقی از سوی عموم مردم و نیز خواص جامعه در مورد طب و علوم مدرن همراه شده است که با توجه به فرهنگ و اعتقادات مردم در جوامع مختلف، بازتابها و نتایج متفاوتی داشته است. از سوی دیگر در همین راستا، تلاشها و مذاکراتی که برای رسانیدن امر پیوند به سطوح دولتی؛ هم در جهت قرار گرفتن در اولویتهای پژوهشی جوامع و هم در جهت قابل اجراتر شدن پیوند صورت گرفته است، میتواند قابل توجه و جالب باشد. مسلماً دولتها در قانونمند نمودن پیوند عضو و بافت، جلوگیری از سوءاستفادهها، حمایت از تهیه درمانهای جدید و تخصیص منابع مالی موردنیاز در این زمینه نقش بیبدیل و مؤثری داشته و دارند. آنچه مسلم است اینکه تاریخچه پیوند اعضاء هنوز پایان نیافته است و تاریخنویسان آینده سطور دیگری را در این اولیه بیماری، کاربرد رادیاسیون تمام بدن در دوزهای منقسم و استفاده از داروهای مهار کننده ایمنی جدید نیز در سالهای بعد به سرعت این امر افزوده است. تا آخر سال 1990 حدود 40 هزار پیوند مغز استخوان در سراسر جهان انجام شده است و در حال حاضر سالانه هزاران پیوند در مراکز مجهز پیوند مغز استخوان، صورت میپذیرد. با توجه به ایجاد اندیکاسیونهای جدید برای پیوند مغز استخوان، روز به روز بر اهمیت این درمان اضافه میشود. پیوند سلولهای بنیادی خون محیطی نیز در سالهای اخیر به عنوان روشی مناسب در درمان بیماران نیازمند مطرح گردیده است که از مرگومیر و نیز عوارض ناتوان کننده پیوند کاسته است.
اما پیوند قرنیه مهمتر و حساستر بوده است. جایگزینی قرنیه کدر توسط قرنیه سالم جزو اولین و موفقترین پیوندها در انسان بوده است. اولین بار کوینسکی در سال 1789 شیشه را جایگزین قرنیه کدر ساخت. ریچارد کیسان اولین کسی بود که در سال 1844 قرنیه خوک را به انسان پیوند زد و بالاخره در قرن بیستم برای اولین بار پیوند موفق قرنیه در سال 1906 توسط زیرم در فرانسه انجام گرفت. در سالهای 1930 ـ 1920، الشینگ پیوند قرنیه را پایهگذاری کرد و سپس در دهه 1960 مکانیسمهای ایمنی شناختی آن توسط مؤمنی، خدادوست و سیلورستین بررسی گردید. اولین بانک چشم در سال 1953 در آمریکا پایهگذاری گردید. در حال حاضر پیوند قرنیه در بسیاری از کشورهای جهان صورت میگیرد و مراکز متعددی در این امر فعال میباشند. میزان موفقیت در پیوند قرنیه، بر حسب نوع عارضه اولیه، از بالای 90% (مثلاً در کراتوکونوس، اسکاریهای قرنیه)، تا کمتر از 50% متغیر میباشد.
پژوهشگران استرالیایی در سال 1998 نخستین قرنیه مصنوعی را ساختند. اما پژهشگران آمریکایی کار آنان را ادامه دادند و در 1999 موفق به ساخت قرنیه در آزمایشگاه شدند.
تاریخ تحولات پیوند قرنیه در ایران
پیوند اعضا و نیز قرنیه در ایران احتمالاً قدمتی دیرینه دارد؛ چرا که برخی محققان عقیده دارند که ابن سینا برای اولین بار به بخیه اعصاب پرداخته است. همچنین سید اسماعیل جرجانی در کتاب ذخیره خوارزمشاهی ذکر میکند که جایگزینی استخوان سگ به جای استخوان شکسته انسان باعث التیام میگردد. اما آنچه در بررسی تاریخچه کاملاً واضح است انجام پیوند از دهه 1310 (1930 میلادی) میباشد. به نظر میرسد با توجه به امکانات و تکنولوژی موجود در کشور، امر پیوند از پیشرفت وضعیت مطلوبی برخوردار باشد که این موضوع بیش از هر چیز، مرهون تلاش و همت خالصانه اساتید و پزشکان در حیطههای مختلف میباشد. از 1314ش که اولین پیوند قرنیه در بیمارستان فارابی تهران اجرا شد تاکنون تجربههای خوبی کسب شده و اساتید علوم پزشکی کشور که بعضاً خود از ارکان امر پیوند بودهاند، این تجربیات را مکتوب کرده و چندین عنوان کتاب و مقاله نوشتهاند. از جمله: دکتر فاضل و دکتر سیمفروش (پیوند کلیه)، دکتر ملکزاده و دکتر ملکحسینی (پیوند کبد)، دکتر جوادی (پیوند قرنیه)، دکتر کریمی (پیوند قلب)، دکتر قوامزاده و دکتر بهار (پیوند مغز استخوان) و دکتر سهرابپور (پیوند ریه). متونی در این باره نگاشتهاند. همانند بسیاری از کشورهای اسلامی در ایران نیز صدور فتاوی علماء و مراجع شیعه مبنی بر جواز پیوند نقش مؤثری در پیشرفت پیوند داشته است. تدوین و تصویب قانون پیوند نیز پیشرفتهای حاصله را تسریع نموده است. اما عدم استقبال عمومی از گرفتن عضو پیوندی از جسد هنوز هم موارد پیوند از جسد را نسبت به آمار جهانی و حتی آمار سایر کشورهای اسلامی پایینتر نگه داشته است.
در ایران اولین بار پیوند قرنیه چشم در سال 1314 در بیمارستان فارابی تهران توسط پروفسور شمس انجام شد و سپس توسط دکتر پیروز دنبال گردید. در حدود سالهای 1346 تا 1356 این عمل به صورت امروزی آن توسط دکتر خدادوست در شیراز صورت گرفت. بعد از مدتی وقفه، مجدداً در سال 1360 پیوند قرنیه توسط دکتر سجادی در تهران شروع شد و در حال حاضر این عمل در اکثر مراکز دانشگاهی و برخی مراکز خصوصی انجام میشود؛ به گونهای که از سال 1365 به طور رسمی اعزام بیماران نیازمند پیوند قرنیه به خارج از کشور متوقف شده است. شایان ذکر است که با هزینه اعزام به خارج ده بیمار میتوان یک مرکز چشمپزشکی را به طور نسبی تجهیز نمود. در سال 1381 تعداد 2581 مورد پیوند قرنیه در ایران گزارش شده است.
اقدامات و فعالیتهای جراحان و پزشکان در جهان اسلام
ضرورت پیوند عضو و به ویژه پیوند چشم و قرنیه، موجب شده، در همه کشورهای اسلامی اقداماتی آغاز شود. اما کشورهایی بیشتر کار شده و جلوتر میباشند.
عربستان: در فقه عامه این استدلال پذیرفته شده است که تمامی اعمالی که در شرع ممنوع نشدهاند، لزوماً مشروع هستند. عربستان سعودی، از آن جهت که قوانین و مقررات حاکم نشأت گرفته از فقه عامه است، پیوند اعضاء را که ناشی از منفعتی مشروع میباشد و بایستی مانند هر چیز مشروع دیگری مورد ملاحظه قرار گیرد، به رسمیت شناخته است. بنابراین در عربستان هیچ منع شرعی و قانونی برای پیوند اعضاء وجود ندارد. گروه علمای بزرگ عربستان سعودی در سال 1981، با تکیه بر این مهم که پیوند اعضاء مبتنی بر نوعدوستی است و اسلام کلیه اعمال مبتنی بر نوعدوستی اجتماعی را تشویق میکند، پیوند اعضاء را جایز اعلام کرده است. مرکز پیوند اعضاء عربستان (SCOT) تمام فعالیتهای مرتبط با پیوند، شامل آموزش عمومی، قانونگذاری، هماهنگیها و نظارت بر سیستم را بر عهده دارد.
مصر: قانون شماره 103 مصر در سال 1962 که جایگزین قانون شماره 274 سال 1959 گردید در مورد انستیتوی بانک چشم میباشد که پیوند چشم را مجاز دانسته است و اصول پیوند چشم را که به روش زیر پیوند میزنند تعیین کرده است.
الف. چشمان اشخاصی که به طور خیرخواهانه یا با وصیتنامه چشم خود را اهداء میکنند.
ب. چشمان اشخاصی که قربانی تصادف شدهاند.
ج. چشمان اشخاصی که محکوم به مرگ هستند.
د. چشمان اشخاصی که شناخته نشدهاند.
این قانون تأکید مینماید که پیوند باید در بیمارستانی که استطاعت ایجاد بانک اعضاء را دارد، انجام شود. قانون تصریح دارد که رضایت اهداء کننده باید کتبی و اهداء کننده عضو باید دارای اهلیت قانونی باشد، و اگر قابلیت این کار را ندارد کافی است قیم او رضایت خود را اعلام نماید. از دیدگاه حقوقدانان و علمای دانشگاه الازهر، متنی که از منابع حقوق اسلام استخراج و مانعی بر سر راه پیوند اعضا ایجاد نماید تا آنجا که از آیات قرآن و سنت نبوی استنباط میشود، نقل نشده است. بر اساس اصول شناخته شده، حقوق اسلام همه قوانینی که ممنوع نشدهاند را لزوماً مشروع میداند، و از آن جهت که کلیه اعمالی که نفعی مشروع برای انسانها دارند الزاماً توسط شارع مقدس به رسمیت شناخته شدهاند، و اسلام کلیه اعمال مبتنی بر نوعدوستی را تشویق میکند، بنابراین با توجه به اعلان دانشگاه اسلامی الازهر در سال 1977، پیوند اعضاء مشروع شناخته شده است.
کویت: قانون شماره 30 مصوب آوریل 1972 کویت، انستیتوی بانک چشم، پیوند قرنیه چشم را طبق شرایط مشابه آنچه که در قانون مصر قید شده است مجاز میداند (ماده 2). قانون شماره 3 مربوط به سال 1983 مقرر میدارد پیوند رگها، نبایستی به نفع شخص بیمار انجام شود مگر در جایی که مصلحت درمانی برای نجات جان شخص مورد درمان باشد. این قانون بر رضایت اهداء کننده و اینکه سن وی نبایستی کمتر از 18 سال باشد تصریح دارد. اهداء رگ باید به صورت خیراندیشانه صورت گیرد.
سوریه: قانون 23 اوت 1972 سوریه پیوند اعضاء را مجاز دانسته است. طبق ماده اول قانون مذکور در بیمارستان، رئیس بخش و در سازمان، کسی که توسط وزیر بهداشت تعیین میگردد، میتواند هر عضو یا قسمتی از یک عضو، مانند چشم و رگهای بدن یک بیمار را که لازم بداند، پیوند بزند. این قانون شرایط زیر را جهت مشروعیت دادن به آن تصریح میکند.
پیوند نباید از عضوی از اعضاء اهداء کننده برداشته شود که برای ادامه زندگی او لازم باشد، مگر اینکه او با این عمل موافقت نماید.
مسائل حقوقی
دیدگاههای فقیهان و حقوقدانان در زمینه مشروعیت پیوند قرنیه یا عدم مشروعیت آن در این بخش پیگیری میشود. پیوند قرنیه و حتی پیوند اعضا از مسائل مستحدثه است و مسائل آن مربوط به دوره جدید است. یعنی با توسعه و رشد دانش پزشکی، توانایی پیوند زدن اعضاء انسان هموار شد.
به منظور قانونمند کردن مسأله پیوند قرنیه در چند سال اخیر مساعی چندی صورت گرفته که یکی از آنها تشکیل شورای عالی پیوند اعضا با مشارکت متخصصان و مسئولان مربوط بوده است. یکی از مهمترین وظایف شورای عالی پیوند اعضا مشخص کردن جنبههای شرعی و قانونی آن است. لایحه قانونی پیوند اعضا در سال 1374 توسط دولت تهیه و به مجلس شورای اسلامی تقدیم شده بود ولی به دلایلی از دستور کار مجلس خارج شد. عدم وجود قانون پیوند قرنیه مشکلاتی را به همراه داشت. مهمترین سئوال این بود که اگر در نتیجه پیوند اعضاء شکایتی علیه پزشک یا پزشکان و تیم جراحی طرح میشد آیا با استناد به قوانین و مقررات جاری موضوع قابل رسیدگی است؟ به عبارتی، چنانچه فرضاً اولیای متوفای مبتلا به مرگ مغزی که پس از استقرار مرگ مغزی، قلب وی به بدن انسان نیازمندی پیوند زده شده بود، شکایتی علیه پزشک معالج یا تیم جراحی طرح مینمودند، آیا این پرونده با استناد به قوانین و مقررات جاری قابل رسیدگی بود؟ آیا با استناد به فتاوی فقها مبنی بر جواز پیوند عضو و مشخصاً پیوند قرنیه صدور حکم دعوی ممکن بود؟ و یا اینکه جمع این دو میتوانست پزشک یا تیم جراحی را از مسئولیت مبری سازد؟ بدون تردید وجود یا عدم وجود وصیت متوفی، نظر کارشناسی کمیسیون تخصصی پزشکی قانونی در احراز استقرار مرگ مغزی و… در برائت ذمه طبیب مؤثر است.
ظاهراً از مواد 59، 60 و تبصره 3 ماده 259 و مواد 319، 323 و 16 قانون مجازات اسلامی و سایر قوانین و مقررات مربوطه چنین مستفاد میگردد که در صورتی که در این گونه موارد، عمل جراحی مشروع باشد و کلیه موازین فنی و علمی و قانونی مراعات شده باشد و مدارک بازمانده از متوفی تصریحاً بر رضایت او به اهدا عضو پیوندی دلالت کند، پزشک معالج مبری از مسئولیت شناخته میشود. لیکن در این باب چند نکته قابل تأمل بود:
1- از دیدگاه قانونگذار اساساً عمل جراحی و طبی در صورتی میتواند فاقد وصف مجرمانه باشد که شرایطی احراز گردد؛ از جمله این شرایط، مشروعیت عمل جراحی، رعایت موازین فنی و علمی و نظامات دولتی است که در آنها شرایط اهدا کننده عضو در نظر گرفته شده است. از مواد 59 و 60 قانون مجازات اسلامی نیز چنین مستفاد میگردد که تأکید قانونگذار بر ضرورت عمل طبی و جراحی روی بیمار است نه شخص ثالث (دهنده عضو) ضمن اینکه عمل مشروع نیز تعریف نشده است.
2- هرچند به موجب اصل 167 قانون اساسی جمهوری اسلامی و ماده 8 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب قاضی مکلف است در قوانین مدون شده حکم هر دعوی را بیابد و نمیتواند به بهانه سکوت، نقص، اجمال و تعارض قوانین از رسیدگی و صدور حکم امتناع ورزد و در این صورت میبایست با استناد به فتاوی معتبر اسلامی حکم هر دعوی را بیابد. ولی در خصوص موضوع پیوند اعضا که از مسائل مستحدثه میباشد و قانون به صراحت تعیین تکلیف نکرده است، در صورت شکایت، به نظر میرسد ظاهراً قاضی میبایست منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر را در رسیدگی معیار قرار دهد. در شرایط فعلی که فتاوی حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری از جمله فتاوی معتبر محسوب میگردند و میتوانند در صدور حکم مورد استناد قضات قرار گیرند، لیکن نظر اکثر قضات و حقوقدانان بر این است که با توجه به اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها که در قانون اساسی مورد تأکید واضعین آن قرار گرفته، استدلال مذکور منصرف از دعاوی کیفری است و صرفاً در دعاوی مدنی قابل اجرا میباشد. بدین ترتیب این راهحل نیز نمیتوانست مشکل خلأ قانونی را در این خصوص برطرف نماید. با استناد به نظر این دسته از قضات و حقوقدانان و اینکه پیوند اعضا در مورد دهنده عضو پیوندی ضرورت ندارد و مستفاد از مواد یاد شده، پیوند اعضا جرم و قابل رسیدگی کیفری بود.
3- حکم مواد 59، 60، 295، 319، 322 و 616 قانون مجازات اسلامی بر ضرورت انجام عمل جراحی و طبی و معالجه بیمار تأکید دارد نه پیوند اعضا و برداشتن عضوی از اعضای بدن بیمار مبتلا به مرگ مغزی یا دهنده عضو. بدون تردید قاضی محکمه در مقام رسیدگی میبایست قانون جزا را تفسیر مصیق نموده و نمیتوانست عمل جراحی و طبی را به پیوند اعضا تسری دهد در صورتی که عمل پیوند اعضا را در زمره اعمال جراحی و طبی فرض کنیم به این اعتبار که مقدمه پیوند اعضا عمل جراحی روی دهنده عضو است حداقل در مورد دهنده عضو این بیان محل تردید است. در خصوص مشروعیت و ضرورت پیوند با توجه به مفاد بند 2 ماده 59 قانون مجازات اسلامی و مفهوم مخالف آن، ملاک قانونی در دست نبود. فلذا به نظر میرسید با توجه به اینکه عالمان دینی پیوند اعضا را در صورتی که حیات انسان دیگری متوقف بر آن باشد جایز شمردهاند، لازم و ضروری باشد که قانونگذار ایرانی ابعاد مختلف پیوند اعضا را مورد بررسی قرار داده و به تصویب لایحه قانونی آن همت گمارد. افزایش آگاهی عمومی در تدوین قانون نقش زیادی داشته است.
باید به این نکته توجه داشت که در امر پیوند اعضا، از مرحله تصویب تا اجرای وسیع آن در جامعه، فاصله کمی نمیباشد. توجه به مسأله آگاهی عمومی مسأله مهمی است. به نظر میرسد بالا بردن سطح آگاهی عمومی ضروری است. هرچه سطح آگاهی افراد در زمینهای بالاتر برود بهتر میتوان در جهت حل آن مسأله برخورد نمود زیرا جهل به مسأله باعث میشود که افراد در برخورد و تصمیمگیری با آن با دودلی و نسنجیده عمل کنند. مسأله پیوند اعضا و مشخصاً پیوند قرنیه و مرگ مغزی مسأله جدید است و هنوز در میان مردم به درستی جا نیفتاده و خیلی از افراد به مثله شدن جسدشان بعد از مرگ به منظور پیوند اعضا رضایت نمیدهند، بنابراین علما، فقها و دانشمندان و همچنین دستگاههای ارتباط جمعی در این زمینه رسالت عظیمی دارند.
اگر بهترین قوانین تدوین و تصویب شود و مراجع و فقیهان بر مشروعیت آن فتوا دهند، اما مردم آگاهی و شناخت لازم را نسبت به ضرورت این موضوع نداشته باشند، قطعاً با شکست مواجه خواهد شد.
دیدگاه بعضی فقهاء و مراجع تقلید
آیت اللّه العظمی سیستانی ساکن نجف اشرف درباره پیوندآرایی دارد که بعضی از آنها چنین است:
* جایز است عضوی از اعضای یک حیوان و حتی سگ و خوک را به بدن انسان پیوند بزنند و بر آن عضو پیوندی آثار و احکام بدن خود انسان مترتب است. یعنی: آن، پاک است و نماز با آن جایز میباشد. بعد از آن که حیات در آن عضو حلول کرده باشد، و عضو بدن انسان به حساب آید.
* به عقیده بعضی، مرگ مغز برابر با مرگ انسان است، هر چند که نبض او بزند اما پس از مدتی نبض هم میایستد ـ آنگونه که پزشکان میگویند ـ آیا چنان انسانی مرده حساب میشود و یا باید نبض از حرکت باز ایستد؟
ـ در صدق عنوان «مرده» که موضوع عدهای از احکام شرعی است، نظر عرف شرط است که او را مرده نامند و در فرض سؤال چنین نیست.
* در دانش ژنتیک برخی دانشمندان مدعیاند که میتوانند نوع انسان را به واسطه تغییر ژنها و تأثیر بر آنها، زیباتر کنند. اولاً: زشتی صورت را برطرف میکنند و ثانیاً به جای آن، زیبایی قرار میدهند و ثالثاً: هر دو کار را انجام میدهند. آیا دانشمندان حق چنین کاری را دارند و آیا مسلمان حق دارد به پزشک اجازه دهد که ژنهای ارثی را، زیبا سازد؟
ـ اگر مشکل جانبی نداشته باشد چنان عملی در حد ذات خود بلامانع است.
* برخی ادارهها (پزشکی قانونی) در مواردی میخواهند جنازهای را برای فهم علت مرگ و یا قتل، تشریح کنند آیا چنین اجازهای هست یا نه و چه موقعی جایز نمیباشد؟
ـ ولیّ میّت، نمیتواند به تشریح جنازه مردهای برای مقصد یاد شده، اجازه دهد. و در صورت امکان، باید از آن جلوگیری به عمل آورد.
* هدیه کردن کلیه مثلاً از آدمی زنده برای زنده دیگر و یا با وصیت مردهای برای زنده اعم از مسلمان برای کافر و یا به عکس، جایز است؟ و آیا فرقی میان اعضاء هدیه شده وجود دارد؟
ـ بخشیدن عضوی از شخص زنده برای زنده دیگر و پیوند آن به بدن دیگری اگر او را با خطر جدی رو به رو نکند مانعی ندارد مانند آنکه شخصی که کلیه دیگرش سالم است و کار میکند کلیه دومش را به بیمار کلیوی اهدا کند. و همچنین بریدن عضوی از اندام مرده با وصیت او و پیوند دادن آن به شخص دیگر هر گاه میّت، مسلمان و یا در حکم مسلمان نباشد باز مانعی ندارد. زیرا نجات یک انسان مسلمان موقوف به آن است، و اما در غیر این دو صورت در نفوذ وصیٌت و در صحت آن و در جواز قطع عضوی از وی، اشکال هست اما به هر حال اگر طبق وصیت عضوی بریده شد برای قطع کننده آن، دیه واجب نمیشود.
* اگر عضوی را از بدن ملحدی به بدن مسلمانی پیوند بزنند آیا پس از عمل پیوند و بعد از آنکه عضو بدن مسلمان شد، آن عضو پاک است؟
ـ عضوی که از بدن زنده جدا میشود بدون فرق میان مسلمان و غیر مسلمان نجس است و پس از آنکه جزیی از بدن مسلمان و یا کسی که در حکم مسلمان است، گردید و روح درآن حلول کرد محکوم به طهارت و پاکی است.
* قطع عضو مسلمان مرده، مانند چشم و دستش برای پیوند زدن به بدن زنده جایز نیست، و اگر کسی چنین کند، بر او دیه لازم میآید. و دفن آن عضو قطع شده واجب است، ولی اگر پیوند زد و عضو زندهای از بدن شد، قطع آن واجب نیست.
* اگر حفظِ زندگی مسلمانی، بر قطع عضوی از اعضای بدن مسلمان مرده متوقف باشد، قطع آن جایز است. لکن بر قطع کننده دیه لازم میآید و هرگاه این عضو به بدن زنده پیوند زده شود، جزو آن به شمار میرود و احکام بدن زنده بر آن جاری میشود.
* برداشتن بخشی از بدن انسان زنده برای پیوند زدن در صورتی که قطع آن زیان مهمی داشته باشد مانند چشم و دست و امثال آنها جایز نیست، ولی اگر زیان مهمی نداشته باشد مانند قطعهای از پوست یا نخاع یا یک کلیه در صورت سالم بودن کلیه دیگر با فرض رضایت صاحبش جایز است اگر کودک یا دیوانه نباشد وگرنه به هیچوجه جایز نیست و هرگاه قطع آن جایز بود گرفتن پولی به ازای آن نیز جایز است.
* بریدن عضوی از بدن کافر مردهای که خونش محترم نیست و یا مشکوک الحال است، برای پیوند زدن به بدن مسلمان جایز است، و پس از آن احکام بدن مسلمان بر آن جاری میشود؛ زیرا جزئی از بدن او به شمار میرود. همچنین پیوند زدن عضوی از اعضای بدن حیوان نجس العین مانند سگ به بدن مسلمان اشکالی ندارد، و احکام بدن مسلمان بر آن جاری میگردد، و به دلیل آنکه جزئی از بدن شخص زنده به شمار میرود و زندگی در آن جریان یافته است، احکام بدن مسلمان بر آن مترتب میشود.
آیت اللّه سید روح اللّه خمینی و آیت الله سید علی خامنهای در مقام افتاء، بر عدم مشکل شرعی در خرید و فروش یا هدیه و انتقال اعضاء افراد دارای مرگ مغزی فتوا دادهاند به همین دلیل راه هموار شد تا مجلس شورای اسلامی در سال 1378، لایحه پیوند اعضاء و مرگ مغزی را به شورا بگذارد. پس از بررسیهای فراوان این لایحه به تصویب رسید.
مآخذ
پیوند اعضاء، باقر لاریجانی، تهران، 1382، ص 71-72؛ پیوند اعضاء، باقر لاریجانی، تهران، 1382؛ آقاخانی حاجی آقا، داود، پیوند اعضا و مرگ مغزی از نظر اخلاق پزشکی و معارف اسلامی، پایاننامه دکترای عمومی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، استاد راهنما دکتر باقر لاریجانی، سال تحصیلی 1374ـ 1375؛ پیوند اعضاء، باقر لاریجانی، تهران، انتشارات برای فردا، 1382، ص 379ـ431؛ توضیح المسائل با تجدید نظر و اضافات و اصلاحات، مطابق با فتاوی حضرت آیت اللّه العظمی آقای حاج سید علی حسینی سیستانی، دفتر حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی، قم، چاپ سی و یکم، 1435ق؛ رحمانی، محمد، «نگاهی به مبانی فقهی پیوند اعضاء در فتاوای مقام معظم رهبری»، فصلنامه پژوهش و حوزه، سال 1380، ش5؛ فقه برای غرب نشینان، مطابق با فتاوای حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی، عبدالهادی محمدتقی حکیم، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، دفتر حضرت آیت اللّه العظمی سیستانی، قم، چاپ دوم، 1382؛ نظری توکلی، سعید، پیوند اعضا در فقه اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1381؛ دانشنامه دانش گستر، ج12، ص 328-329.
Asbell PA, Ahmad SM, ”New techniques in corneal transplant”, Rev Ophtalmol 2002; 9 (5); revophth.com; Banerjee S, Dick AD, “Recent developments in the pharmacological treatment and prevention of corneal graft rejection”, Expert Opin Invest Drugs 2003; 12 (1): 29-37.
Williams KA, Sawyer MA, “White, MA, Mahmood MI, Coster DJ, et al: Report from the Australia corneal graft Registry”, Transplantation Procedures. Vol 21, No, 1 Feb, 1989, P: 3742-44; “Khodadoust A. Iran and the scourge of preventable blindness”, Rev ophthalmology 2002; 9 (10); “Gan LA. Corneal transplantation. In: Flye MW. Atlas of organ transplantation”, Philadelphia: Saunders, 1995, P. 355-62; Beers MH, Berkow R (eds), Merck manual diagnosis and therapy: corneal transplantation, Merck & CO, 17 th edition, 1999; www.merck.com.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.