ثبت نام رایگان
توان نامه
فصلنامه مطالعاتی و اطلاع رسانی ویژه معلولیت و توانمندسازی
Quarterly of Studies and Information Specially Disabled and Empowerment
شماره 4-5، بهار و تابستان 1395، 128 صفحه
با تحقیقات ویژه: جامعهسازی جبار باغچهبان؛ کتاب معلولیتی؛ معلولیت در افغانستان
(Jabbar baghche ban’s Sociology, Book for Disabled People, Disability in Afghanistan)
دریافت کامل مجله: PDF، 5 MB
ثبت نام رایگان
مردان بزرگ و مشهور بی جهت نام و یادشان در قلوب مردم جا باز نمیکند. پاکی، مجاهدت، اخلاص و صفات حمیده و خدمت به خلق خدا موجب توجه مردم به چنین فردی میشود. باغچهبان که در قلوب نه تنها ناشنوایان بلکه عموم مردم جا باز کرد، از این قاعده استثنا نیست. زندگی او سراسر خدمت و کوشش و پاکی است. حقوقی که از آموزش و پرورش دریافت میکرد، خرج کچلی و درمان یا لوازم تحریر بچهها میکرد. با اینکه خودش به نان شب محتاج بود.
لازم است مدیران سازمان بهزیستی و سازمان آموزش و پرورش استثنایی از سرگذشت باغچهبان درس گرفته و به جای اهتمام به حقوق بیشتر، پست اداری بهتر و زندگی راحتتر، به زندگی و مشکلات و مصائب معلولان توجه نمایند. گفته میشود ژاپنیها دو کلید برای حل مشکلاتشان دارند: قناعت و کوشش. اما متأسفانه فرهنگ ادارات ما به گونهای است که با هر مانع و مشکلی برخورد کنند واژههای نمیشه؛ امکان نداره؛ عملی نیست؛ راه حل نداره؛ اجرایی نیست گفته میشود و از اساس مشکل را کنار میگذارند. اساساً به خود اجازه نمیدهند، حتی چند ثانیه درباره مشکل فکر کنند یا مشورت بگیرند. جدیداً هم باب شده که میگویند: بودجه نداره؛ تأمین اعتبار نشده؛ پول نداریم. البته همه مدیران هم یاد گرفتهاند و فهرست بلندی در پایان هر فصل به عنوان کارها و خدماتشان عرضه میکنند. گو اینکه همه چیز بر وفق مراد است و هیچ مشکلی وجود ندارد و همه مشکلات را رفع کردهاند.
با اینکه بسیاری از این آمارها کذب محض است. زیرا برآیند و نتیجه نهایی همه فرایندهای اداری حل و رفع مشکلات و ارتقای سطح زندگی و افزایش سبد خانوارها و بالا رفتن سطح درآمد، سطح بهداشت و سلامت و … است. و همه میدانند همه شاخصها در این موارد منفی است. از اینرو میتوان نتیجه گرفت میزان عملکرد و کارکرد کارمندان و ادارات بسیار پایین است.
به امید روزی که باغچهبانها در رأس مدیریتها قرار گیرند و افراد خودخواه و غیر متعهد و غیر متخصص پستهای مدیریتی را تخلیه نمایند. اکنون به گزارشی به قلم باغچهبان که گویای همت بلند و درایت و تلاش ایشان است میپردازم.
در اینجا بی فایده نمیدانم که چند سطری درباره شرایط نامنویسی شاگردان کر و لال در این دبستان توضیح داده شود. آموزش از بدو تأسیس تا کنون برای همه در دبستان ما در واقع مجانی بوده است و این موضوع نیازمند تفسیر است.
در نظر من (هر قدر که خام و کودکانه باشد) هر حرفه و شغلی به هر اسم و شکلی که پدید آمده برای حسن ارتباط و ترقی جامعه بشری و حفظ شأن و مقام افراد آن جامعه بوده است. ولی متأسفانه چنآنکه بر کسی پوشیده نیست شرافت کارهای زندگی دستخوش شهوات و سودپرستی شده و تقدس حرف و فنون و هنرها، چه صنعت، چه تجارت و چه تدریس و طبابت و غیره وسیله غارتگری عده زیادی به دست گروه اندکی گشته است و این خود موجب سقوط اخلاق انسانی و وسیله تضییق حقوق و تحقیر و تحمیق همنوعان است … ارزشهای اجتماعی و اصول اخلاقی و حتی معانی لغاتی مانند شرافت و پاکی و صداقت و سروری و آقایی تغییر کرده …
این سخنان هیچکدام تازه نیستند و تکرارشان در این مختصر نا به جاست ولی آنچه که من میخواستم بگویم این است که به عقیده من انسانیت و تمام خصایص آن جملگی در این جمله خلاصه میشود: انسان کسی است که برای رفع نیازمندیهای جامعه پیشهای اختیار کند و با دسترنج خود معاش خود را تأمین و از گدایی و دزدی و تجاوز بر حق دیگران دوری کند.
مجانی بودن دبستان کر و لالها بر پایه همین اصل و فلسفه زندگی بوده است. از همان روز نخست که بیش از یک شاگرد نداشتم و به کمترین وجهی هم اشد احتیاج را داشتم هر کس مراجعه کرد و از مقدار شهریه و حق الزحمه توضیح خواست گفتم که این دبستان مجانی است زیرا کار قابل ارزیابی و خرید و فروش نیست. و در مقابل این سؤال که پس من چگونه گذارن خواهم کرد و این مؤسسه را به چه نحوه اداره خواهم کرد توضیح میدادم که من خدمات خود را در اختیار نیازمندان میگذارم و برای آنکه این مؤسسه بتواند باقی بماند و به خدمت خود ادامه دهد هر کس به اندازه توانایی خود میتواند سهمی در نگهداشت آن به عهده بگیرد. به عبارت دیگر هر که بیشتر دارد بیشتر و آنکه کمتر دارد کمتر بدهد و آن کسی که هیچ ندارد هیچ ندهد. و چون هدف من چاپیدن مردم و پر کردن جیب خودم نبود مؤسسهای که بنیاد نهادم نه تنها بر جا ماند بلکه پیشرفت کرد و گسترش یافت.
این را نیز اضافه کنم که همیشه کوششم بر این بود که حتی از غیر مستطیعترین اشخاص وجهی هر چند ناقابل دریافت کنم. دلیل این کار نیز بر همگان روشن است و لازم به توضیح نیست. اما برای اینکه این طرز عمل با ادعای مجانی بودن خدمت مغایرت نداشته باشد هر مبلغی که بابت نامنویسی از شاگردان بی بضاعت دریافت میکردیم در بانکی به حساب او میگذاشتیم و مبلغی برابر آن نیز به آن اضافه میکردیم و این مبالغ پس از هفت هشت سال که کودک از دبستان میرفت به اضافه سود و بهره و غیره به او یکجا پرداخت میشد.
پر واضح است که مبالغی که شاگردان بی بضاعت میپرداختند (و تعداد اینگونه شاگردان اکثریت داشت) نمیتوانست در تأمین کسر بودجه دبستان مؤثر باشد و در واقع مقصود از دریافت این وجوه آن بود که اولاً به مفتخواری عادت نکنند و در ثانی با دریافت رسید اعانه به خود ببالند و احساس عزت نفس و بزرگواری کنند. نگفته نماند که ما به مبلغی که از اولیای اطفال میگرفتیم نام اعانه داده بودیم نه شهریه.
یکی دیگر از مشکلاتی که دبستان کر و لالها تا این تاریخ با آن روبرو بوده است مشکل ایاب و ذهاب شاگردان است. به علت منحصر به فرد بودن این دبستان اغلب شاگردان آن در نقاط مختلف شهر پراکندهاند و برای آمدن به مدرسه راههای طولانی و با تغییر چند اتوبوس میپیمایند. پیمودن راه دور و پرداختن کرایه اتوبوس برای بیشتر اولیای شاگردان که فقیر و بی بضاعت هستند شاق است. برای رفع این مشکل جلسهای با آنها ترتیب دادم و پیشنهاد کردم که اگر هر کدام کرایه ایاب و ذهابی که هزینه آمدن بچههایشان به مدرسه میشود برای دو یا سه ماه یکجا به مدرسه بدهند ماشینی با راننده کرایه میکنیم که آنهایی را که از راه دور میآیند به دبستان بیاورد. اولیای اطفال این پیشنهاد را با خرسندی قبول کردند و مشکل آنها حل شد ولی به این ترتیب به هزینه دبستان ماهی در حدود پنجاه تومان تحمیل شد. (زندگینامه به قلم خودش، ص 153- 156.)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.