مراکز آموزشی و پژوهشی
مراکز آموزشی و پژوهشی
آموزشگاه استثنایی تبریز
محمد اصولی (متولد 1304ق) فرزند عبدالمجید از نمایندگان مجلس شورای ملی در دوره 22، و دادیار دیوان عالی کشور بود. او اصالتاً تبریزی بود و در این شهر خدمات قابل توجهی داشت. از جمله تأسیس نخستین مدرسه استثنایی برای معلولان در تبریز است. آموزشگاه استثنایی تبریز اولین مرکز دولتی برای آموزش ناشنوایان و نابینایان و معلولین ذهنی در تبریز بود.
این آموزشگاه تابع اداره آموزش و پرورش تبریز بود كه در سال 1337 به همت آقای اصولی پایهگذاری شد.
در 1337 شمسی آموزشگاهی برای آموزش ناشنوایان در شهر تبریز تأسیس یافت و یك سال و نیم بعد، دو گروه كودكان نابینا و عقبمانده ذهنی نیز، پذیرفته شدند و از آن پس این مجموعه به نام آموزشگاه استثنایی تبریز، زیر نظر اداره آموزش و پرورش به كوششهای خود ادامه داد.
سالها بعد، این آموزشگاه دارای دو ساختمان بود: ساختمان شماره یك كه ویژه آموزش ناشنوایان و نابینایان بود و از جمع هفت كلاس، درس پنج كلاس آن به آموزش ناشنوایان دوره ابتدایی اختصاص داشت. پسران ناشنوا و نابینا در سه كارگاه كفاشی، حصیربافی و قالیبافی، و دختران ناشنوا در كارگاههای آرایش و خیاطی بعدازظهرها كارآموزی میكردند و اصول حرفهها را میآموختند. در این آموزشگاه 133 دانشآموز به تحصیل اشتغال داشتند كه 104 نفر آنان ناشنوا و بقیه نابینا و عقب افتاده ذهنی بودند. این آموزشگاه همچنین دارای یك مرکز شبانهروزی بود كه در آن از دوازده دانشآموز سرپرستی میشد، از این عده، هفت نفر پسر ناشنوا و پنج نفر پسر نابینا بودند.
ساختمان شماره دو، مخصوص كودكان عقبمانده ذهنی بود و كلیه دانشآموزان آن از غذا و وسیله آمد و رفت به طور رایگان استفاده میكردند. كل نیروی انسانی این مدرسه 22 نفر بود كه هفت نفر آنان معلم كلاسهای ناشنوایان بودند.
آموزشگاه كر و لالهای باغچهبان
نخستین مركز دولتی آموزشی ناشنوایان در ایران
پس از تأسیس دبستان كر و لالها، به همت باغچهبان، در تهران و موفقیتهای او و جلب نظر مردم، نیاز به گسترش آن مدرسه وجود داشت. باغچهبان، مجبور شد تشكلی به نام «جمعیت حمایت كودكان كر و لال» تأسیس كند. آن جمعیت موظف به شناسایی و جذب كمكهای مالی برای گسترش آموزش كودكان ناشنوا بود. این جمعیت، آموزشگاه كر و لالهای باغچهبان را در 1312 تأسیس كرد.
زمینههای تأسیس آموزشگاه: آموزش ناشنوایان مانند دیگر كارهای نوپا برای اینكه ریشه بدواند و شكوفا شود و بار دهد، نیازمند زمینه مساعد و پیگیری و توجه و حمایت مقامهای مسئول بوده است.
بذر آموزش و پرورش ناشنوایان در ایران در 1304 در زمین و زمانی نه چندان مساعد كاشته شد و نهال ظریف و ضعیف آن با وجود خطرهای بیشمار و شرایط دشوار به زندگی خود ادامه داد و فراهم شدن وضع اجتماعی مساعد و توجه فرهنگیان و حمایتهای بسیار حیاتی مقامهای مسئول در لحظات بسیار حساس و نیروی زندگی كه در خود این بذر بود، موجب ادامه حیات و رشد و نمو آن گردید.
رفته رفته توجه بیشتری به آموزش و پرورش كلیه گروههای استثنایی شد و لزوم تأمین خدمات آموزشی برای اینگونه كودكان و جوانان كه از نظر انسانی و اقتصادی به صلاح و سود جامعه بود، بیشتر محسوس گردید.
از جمله اقدامهای بسیار اساسی در این زمینه، ایجاد دفتر كل امور كودكان استثنایی در وزارت آموزش و پرورش بود كه در 1347 برای تأمین خدمات آموزشی كلیه كودكانی كه از نظر بدنی، ذهنی و اجتماعی نوعی استثنایی به شمار میآمدند، تشكیل شد تا از این راه معلولانی كه قرنها سرگشته و بیحاصل، سربار جامعه بودند، به نیروی مولد و امیدوار و مستقل و خرسند تبدیل شوند.
كار اصلی این دفتر، تحقیقات لازم برای برنامهریزیهای ویژه و تربیت معلم متخصص و فراهم ساختن وسایل ویژهای بود كه كاری بسیار دقیق و نیازمند بینش و دانش فراوان است. در سالهای گذشته، فعالیت دفتر كل امور كودكان استثنایی در زمینه آموزش ناشنوایان از نظر كمّی در سطح كشور قابل توجه بوده است؛ زیرا این دفتر با پذیرش اصل «همآموزی» با اختلاط شاگردان شنوا و ناشنوا دست به تأسیس كلاسهای ویژهای برای ناشنوایان در مدرسههای معمولی زد كه در 91 نقطه كشور این كلاسها دایر بود.
در شهر تهران، پنج آموزشگاه و یك مرکز شبانهروزی با گنجایش پنجاه كودك و یك هنرستان صنعتی و هفت كلاس ویژه در مدرسههای معمولی وجود داشت. در این كلاسها معلمانی كه در آموزشگاههای ویژه ناشنوایان در تهران به مدت یك سال طبق برنامهای كارآموزی میدیدند تدریس میكردند.
هر یك از این مؤسسههای آموزشی حاصل علاقه و فداكاریهای بسیار مؤسسان آنها بود كه با همه دشواریهای موجود مادی و معنوی كوشیدند كه امكان آموزش و پرورش را برای كودكان ناشنوا در مدرسه خود فراهم سازند و از اینرو در گسترش آموزش ناشنوایان سهم سزایی داشتهاند.
آموزشگاه كر و لالهای باغچهبان: در 1312 به همّت جبار باغچهبان تأسیس شد. این آموزشگاه وابسته به جمعیت حمایت كودكان كر و لال بود و مجهز به درمانگاه شنوایی و گفتار، اندرزگاه مادر، بخش مددكاری، كارگاه تهیه مواد آموزشی و ویدئوتیپ بود و در 26 كلاس آن 290 شاگرد كودكستانی، دبستانی، دوره راهنمایی و دبیرستانی مشغول تحصیل بودند. 21 كلاس این آموزشگاه مجهز به گوشی گروهی بود. در این مدرسه، افزون بر مواد درسی ناشنوایان حرفههای سبك نیز آموزش داده میشد و یك كارگاه كوچك قالیبافی نیز داشت.
مربیان این آموزشگاه مواد آموزشی و كتابهای ویژه و فیلم و ویدئوتیپ در زمینه آموزش و پرورش ناشنوایان تهیه میكردند و در اختیار دفتر كل امور كودكان استثنایی و تمام مدرسهها و سازمانهای رفاهی ناشنوایان قرار میگرفت. همچنین در این آموزشگاه، كتابهای درسی دبستانی و دوره راهنمایی از سوی مربیان متخصص برای تدریس ناشنوایان به صورت ساده تنظیم میشد.
درمانگاه آموزشگاه، همه روزه از یك تا چهار بعدازظهر برای پذیرش كلیه مراجعان از تهران و شهرستان آماده بود. این درمانگاه، شامل اتاق معاینه، اتاق آزمایش مقدماتی، اتاق ادیومتری، اتاق اصلاح تلفظ و بخش تعمیر سمعك و بخش مددكاری بود.
از یكم مهرماه 1354 با همكاری دانشگاه ملی ایران برنامه تربیت ادیومتریست و رابط ناشنوایان آغاز شد. افزون بر معلمان مدرسههای وابسته به جمعیت حمایت كودكان كر و لال، دیگر معلمان ناشنوایان نیز، دورههای كوتاهی از آموزش عملی میدیدند. همچنین در این مدرسه معلمان كلاسهای اكابر ناشنوایان و مددكاران اجتماعی ناشنوایان و رابط ناشنوایان برای خدمتگزاری در مراكز رفاهی در نقاط مختلف كشور پرورش مییافتند.
این مدرسه 62 كارمند و 8 كارآموز غیردولتی داشت، كه 16 نفر از كارمندان آن دولتی و بقیه غیردولتی بودند. به كلیه شاگردان و معلمان و كارمندان همه روزه ناهار رایگان داده میشد. برای شاگردان سرویس رفت و آمد تهیه شده بود كه بسیاری از آن استفاده میكردند.
افزون بر مساعده مستمر بانك بازرگانی كه از 1338 همه ماهه به طور مرتب پانصد تومان پرداخت میشد، گروهی از خیریان نیز، به طور غیرمستمر به آموزشگاه یاری میكردهاند.
بخش عمده بودجه این مدرسه از سوی سازمان برنامه و بودجه پرداخت میگردید و جمعیت حمایت كودكان كر و لال نیز تا حد امكان از این مدرسه پشتیبانی مادی و معنوی داشت.
آموزشگاه نیمروز
این مجتمع به همت محمود پاكزاد، با هدف آموزش و رشد فرهنگی ناشنوایان در 1343 پایهریزی و در 1344 با كسب مجوز، رسماً فعالیت خود را آغاز كرد. آموزشگاه دارای مقاطع آمادگی، دبستان، راهنمایی، دبیرستان بود و پاكزاد درصدد بود رقابتی را در آموزش و پرورش ناشنوایان ایجاد كند كه خود سبب پیشرفت بسیار و نوآوری گردد.
كلاسهای درس این مدرسه دارای گوشی گروهی بود. كارگاههایی برای دختران، در زمینههای صنایع دستی و عروسكسازی، بافندگی، چرخکاری، كلاس آرایش، و برای پسران در حرفههای سوهانکاری، جوشكاری و برق در آموزشگاه فعال بود. همه روزه به شاگردان و آموزگاران یك وعده غذای گرم داده میشد. برنامههای تفریحی و ترتیب بازیهای گروهی، از كوششهای دیگر این آموزشگاه بود. در این مدرسه همه ساله گروهی از معلمانِ ناشنوایان به مدت كوتاهی دوره كارورزی داشتند.
مدیریت نیمروز تلاش كرد نظام آموزشی ناشنوایان را متحول كند و روشهای جدید را در ایران تجربه كرد. نیمروز، آغازگر نخستین شبانهروزی برای ناشنوایان شهرستانی نیز بود. با توجه به نبود امكان تحصیل دانشآموزان ناشنوای ساكن شهرستانها در آن زمان، بسیاری از كودكان ناشنوا از تحصیل مناسب خود محروم بودند؛ بنابراین نیمروز با پذیرش شماری محدود به صورت شبانهروزی گامی مؤثر در این زمینه برداشت.
نیمروز موجب گسترش آموزش و پرورش ناشنوایان شد و در ایجاد دفتر كل آموزش و پرورش دانشآموزان استثنایی، یعنی همان سازمان آموزش و پرورش استثنایی امروز نیز مؤثر بود. پاكزاد، خود از جمله برنامهنویسان و ایجاد كنندگان آن دفتر بوده است. وی همراه با کسانی چون مرحوم خزائلی، ثمینه باغچهبان، مینایی و پرویز حقیقت، طی نشستهایی متعدد و با بهرهگیری از دیدگاههای مربیانی با تجربه در تدوین چارچوب آییننامه تشكیل دفتر كل آموزش و پرورش استثنایی كشور و برنامههای علمی آن و همچنین ایجاد و گسترش مركز تربیت معلم استثنایی، این دفتر را كه بعدها با تغییر نام، سازمان آموزش و پرورش استثنایی نام گرفت، بنیان نهادند.
آقایان پرویز حقیقت، اژدر امیرجلالی، تورج حكیمی، عبدالباقی یزدانی و خانم فرنگیس فرید، از مسئولان اولیه نیمروز بودند.
نیمروز از آغاز تأسیس، روش شفاهی را مدنظر قرار داد و در واقع پیشروی این روش با ایدهای نو در آموزش ناشنوایان بوده است. در آغاز تأسیس، مخالفتهایی كه با كار این مؤسسه انجام میگرفت، سبب گردید كه برخی از اولیا، از ترس سرانجام نگرفتن كار نیمروز و تعطیلی آن، فرزندان خود را به نیمروز نسپارند و چند نفری هم با ترس و وسواس، فرزندان خود را به او سپردند.
نخستین كودك ناشنوایی كه در نیمروز ثبتنام كرد، نوآموزی به نام عباس كاشانی بود و همزمان با وی، كیومرث گیتی كه امروزه خود از مربیان ناشنوایان است، به نیمروز سپرده شد. دوشیزه لیلا فرازیان، سومین شاگرد این مؤسسه بود. با پشتكار گردانندگان نیمروز، ناشنوایان دیگری نیز پذیرفته شدند و با همه تلاش آنان كه بنیان نیمروز را نمیپسندیدند، شمار دانشآموزان در هفته سوم مهرماه به 36 تن رسید.
پاكزاد خود ده سال ریاست نیمروز را بر عهده داشت و پس از انتصاب به مدیر كلی دفتر آموزش و پرورش استثنایی نیز هر از چند گاه، ساعتی را در نیمروز میگذرانید.
خانم فیروزه نوعپرست، كه از دستپروردگان و شاگردان پاكزاد در تربیت معلم استثنایی بود، از سوی ایشان عهدهدار مدیریت نیمروز شد. او در اداره نیمروز، رویه پاكزاد را پیش گرفت. نیمروز در طول حدود چهار دهه فعالیت، سعی كرد به عنوان یك سنتشكن و نوآور در آموزش و پرورش ناشنوایان ظاهر گردد.
بیش از سه هزار دانشآموز طی سالهای فعالیت نیمروز، از بركت این مؤسسه، افزون بر تحصیل دانش، گفتار و تكلم آموختهاند و با سایر افراد جامعه مراوده كلامی دارند و شمار قابل توجهی از آنان در دانشگاههای كشور و خارج، به تحصیل مشغولاند یا دانشآموخته گردیدهاند و بیشترشان زندگی موفق و آسودهای دارند. خسرو گیتی، نیز از مدافعان و حامیان این مركز بوده است.
بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران
1.
بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران یک موسسۀ غیر دولتی، غیر انتفاعی و غیر سیاسی است و فقط فعالیتهای پژوهشی مرتبط با ناشنوایان ایران را دنبال میکند.
بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران با بنیانگذاری روزبه قهرمان و حمایت و همراهی سایر دستاندرکاران بنیاد، فعالیت خود را از بهار سال 1387 شمسی شروع میکند و امتیاز تأسیس خود را در کشور آمریکا به ثبت میرساند.
بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران صادقانه تلاش میکند که از طریق انتشار اطلاعات سودمند و مقالات پژوهشی و پروژههای تحقیقاتی بتواند بینشهای علمی و دیدگاههای بدیع در مورد سوابق تاریخی و آموزشی ناشنوایان و همچنین فرهنگ ناشنوایان ایران و زبان اشاره فارسی را برای همگان فراهم سازد.
بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران امیدوار است که با ایفای نقش مؤثری به صورت یک بازوی توانا و قدرتمند پژوهشی بتواند در تصمیمگیریهای سازمانهای دولتی مرتبط با ناشنوایان در ایران و همچنین تشکلات ویژه ناشنوایان همانند کانون ناشنوایان ایران و انجمن خانوادگی ناشنوایان ایران و شعبات آن حضور فعالانه داشته باشد.
بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران به منظور غنی ساختن فعالیتهای خویش از تمام علاقمندان به امور پژوهشی در زمینه ناشنوایان دعوت به همکاری میکند.
2.
پدیدآورندگان وب سایت: تصمیم اصلی برای تهیه و راهاندازی وب سایت پژوهشی مخصوص ناشنوایان ایران توسط روزبه قهرمان ـ یک ناشنوای علاقمند و تحصیل کرده مشهدی ـ برای اولین بار در تیر سال 1378 شمسی گرفته شد.
روزبه قهرمان با تشویق والدین فداکارش «محمد قهرمان و فرشته قهرمان» از حدود سال 1373 شروع به نوشتن مقالات تحقیقی مرتبط با ناشنوایان و همچنین جمعآوری مواد اطلاعاتی و پژوهشی کرد.
سرکار خانم ثمینه باغچهبان ـ دختر گرامی بنیانگذار آموزش ناشنوایان در ایران ـ در روز پنجم مرداد 1378 شمسی نامهای مفصل و سودمند نوشته و ضمن تحسین، روزبه را برای تهیه و راهاندازی وب سایت مذکور تشویق کرد و برای این منظور، مطالب مفید مرتبط با آموزش ناشنوایان در ایران را برای او فرستاد.
آقای محسن لوح موسوی به عنوان مدرس زبان اشاره فارسی در شهریور 1378 شمسی برای آموزش به دانشجویان دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی مشهد آمد و ضمن مطالعه تمام مواد اطلاعاتی و پژوهشی جمعآوری شده توسط روزبه، اطلاعات سودمندی را در اختیار او گذاشت و همچنین بعد از مشاهده قالب اولیه وب سایت پژوهشی تهیه شده، روزبه را خیلی تشویق کرد.
در واقع، حمایتهای ارزشمند ثمینه باغچهبان و محسن لوح موسوی موجب دلگرمی روزبه شد و او را برای ادامه تلاش در راه تحقیق بیشتر و جمعآوری هر چه بیشتر مواد اطلاعاتی و پژوهشی در راستای راهاندازی یک وب سایت پژوهشی مخصوص ناشنوایان ایران مصمم ساخت.
آقای عباسعلی بهمنش ـ دانشجوی ناشنوای موفق ایرانی دانشگاه گلودت ـ با توصیه و راهنمایی ثمینه باغچهبان در مرداد 1380 شمسی از آمریکا به مشهد آمد تا مواد اطلاعاتی و پژوهشی مرتبط با ناشنوایان ایران را از روزبه قهرمان دریافت کند و برای دانشگاه گلودت ـ تنها دانشگاه مخصوص ناشنوایان در جهان ـ ببرد.
در مشهد، عباس بعد از مشاهده مدارک پژوهشی روزبه ـ آن هم فاقد هرگونه ارتباط مستقیم با مراکز بزرگ پژوهشی ناشنوایان در جهان از جمله دانشگاه گلودت ـ، به خوبی متوجه منظور ثمینه باغچهبان شد لذا قول هرگونه مساعدت و همکاری را به روزبه داد که نوعی دلگرمی برای او محسوب میشود.
در طول سفر روزبه از کانادا به ایران در اردیبهشت سال 1386 شمسی، آقـای رضا ذبیحی که جزو ناشنوایان فعال و تحصیل کرده تهرانی است، متوجه علاقه و استعداد روزبه در زمینه پژوهش گردید و شروع به جمعآوری مدارک و اسناد تاریخی و آموزشی مرتبط با ناشنوایان در داخل کشور ایران که رو به نابودی است، کرد و همچنین به روزبه برای تنظیم فنی وب سایت بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران خدمات مشاورهای داد تا کارها به خوبی پیش برود.
برای تقویت و غنی ساختن هر چه بیشتر مواد اطلاعاتی و پژوهشی مرتبط با ناشنوایان ایران، روزبه با حمایت همسر ناشنوایش ـ افسانه نفیسی ـ در اواخر آذر 1386 شمسی از کانادا به شهر واشنگتن دی سی سفر کرد تا از نزدیک امکان استفاده از منابع کتابخانهای دانشگاه گلودت داشته باشد و بتواند اطلاعات مورد نیاز را برای بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران جمعآوری کند. در این راه، دوستان ناشنوای ایرانی مقیم واشنگتن دی سی ـ آقایان علی سنجابی و محمدرضا زحمتی ـ به روزبه یاری رساند که موجب خوشحالی او گردیده است.
سرانجام، کار تهیه اصول اولیه وب سایت بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران با عنایت و لطف الهی، در اواخر اسفند سال 1386 شمسی به پایان رسید.
3.
بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران با بنیانگذاری روزبه قهرمان و حمایت و همراهی سایر دستاندرکاران بنیاد از جمله آقایان رضا ذبیحی، کامران رحیمی، محسن لوح موسوی، رضاقلی شهیدی، محمد حنیف ستاریان و خانم شیدا شهیدی فعالیت خود را در روز هجدهم فروردین سال 1387 شمسی شروع کرد که تاکنون همچنان ادامه دارد.
در طول فعالیت هفت سال (1393-1387)، چند عنوان مقاله فارسی، مقاله انگلیسی و کلیپ ویدئویی در حدود بیست موضوع اصلی مانند: ادبیات، آموزش، تاریخ، جامعه، خاطرات، زبان اشاره، زبان انگلیسی، زندگینامه، علم، فرهنگ، کودکان، مذهب، نقد، ویژهنامه، گزارش و غیره منتشر گردیده است.
خوانندگان میتوانند با مطالعه مطالب منتشره در موضوعات تخصصی طبقهبندی شده همچون ادبیات داستانی ناشنوایان، ادبیات منظوم ناشنوایان، ادبیات نمایشی ناشنوایان، ادبیات زبان اشارهای، نشریات ناشنوایان، الفبای دستی فارسی و زبان اشاره ایرانی، اطلاعات مفیدی در زمینه هویت ناشنوایی به دست آورده و ویژگیهای آنان را بیاموزند؛ نیز با اصلاحات جدی علمی در زمینه ناشنوایی که برای نخستین بار در وب سایت بنیاد منتشر میگردد، آشنا میشوند. خوانندگان همچنین در قسمت ویژهنامههای انتشار یافته در وب سایت بنیاد برای نخستین بار با خدمات اشخاص ماندگار همانند: جولیا سمیعی، ثمین باغچهبان و محمد سعیدی آشنا میشوند که دارای مطالب تازهای است. برگزاری مراسمهای ویژه از جمله گرامیداشت مرحوم جولیا سمیعی و خدماتش به تحقیقات زبان اشارهای در ایران که با حمایت و همکاری کانون ناشنوایان ایران با موفقیت انجام شد، از فعالیتهای عملی بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران است.
4.
پژوهشگران و ناشنوایان همواره منتظر بودهاند آثار این بنیاد را رؤیت کرده و مطالعه کنند، اما تاکنون چیزی واصل نشده است. با اینکه نیازهای پژوهشی و فرهنگی جامعه ناشنوایان زیاد است و آنان احتیاج مبرم به انواع تحقیقات حقوقی، اجتماعی و توانبخشی دارند، اما چرا بنیاد تا کنون اقدامی نکرده است؟! این مسئلهای است که باید مسئولان بنیاد توضیح قانع کنندهای درباره آن ارائه دهند.
دبستان باغچهبان شماره دو
جمعیت حمایت كودكان كرولال در آذر ماه 1327 به دلیل افزایش شاگردان ناشنوا پشت مسجد سپهسالار، (شهید مطهری فعلی) خانه كوچكی را اجاره كرد و دبستان شماره دو باغچهبان را با شصت شاگرد در آنجا تأسیس كرد. این مدرسه رفته رفته گسترش یافت و مجهزتر شد.
بخش عمده بودجه این مدرسه در قالب بودجه آموزشگاه كرولالهای باغچهبان، از سوی سازمان برنامه و بودجه و باقی آن از سوی جمعیت حمایت كودكان كرولال تأمین میگردید؛ و تحصیل برای شاگردان ناشنوا در این مدرسه رایگان بوده است.
در این دبستان همه روزه به تمام شاگردان و معلمان و كارمندان ناهار رایگان داده میشد.
همه ساله شماری از معلمان این دبستان به مدت شش هفته – هفتهای دو نیم روز – آموزش ضمن خدمت برای ارتقای تجارب و آگاهیها دارند.
دبستان شماره دو باغچهبان، خدمات اندرزگاهی و مددكاری نیز به پدران و مادران شاگردان عرضه میكرد و نود درصد شاگردان آن از مستمندان بودند و حتی هر ماه تا پایان تحصیل، مبلغی نیز به حساب بانكی هر شاگرد ریخته میشد تا در پایان تحصیل، مختصر سرمایه كاری برای آنان فراهم شده باشد.
هفت سال پس از تأسیس، یعنی در خرداد ماه 1333 نخستین گروه از شاگردان این دبستان در امتحان نهایی پنجم ابتدایی شركت كردند و موفق به اخذ گواهینامه دوره ابتدایی شدند. از این گروه بیست نفری، یازده نفر پسر و نه نفر دختر بودند.
دبستان كرولالهای باغچهبان
باغچهبان پیش از تأسیس دبستان كرولالها در تهران، در تبریز باغچه كودكان كرولال را دایر كرده بود. از این رو پیش از پرداختن به دبستان كرولالها به پیشینه فعّالیتها در زمینه آموزش ناشنوایان در تاریخ ایران و از جمله كارهای باغچهبان در دیگر شهرها میپردازیم.
در تاریخ ایران، نشانی از شناخت یا آموزش و تأمین رفاه ناشنوایان یافت نشده است. اگر در این زمینه كارهایی هم انجام شده باشد متأسفانه در جایی ضبط نشده یا در طی غارتها و تاراجهایی كه در طول تاریخ اتفاق افتاده از میان رفته است. شاید هم روزی پژوهندگانی موفق به یافتن ردپایی در این باره شوند. تا به چنین سندی دست نیافتهایم، ناچاریم آغازگر شناخت و آموزش ناشنوایان را در ایران، باغچهبان بدانیم كه در حدود پنجاه سال پیش در این راه گام برداشت.
در اواخر 1333، باغچهبان به فكر آموزش كرولالها افتاد و با شوق بسیار دكتر محسنی، رئیس معارف وقت را، از این نیت خود – به امید استقبال گرم و پشتیبانی فراوان – آگاه ساخت؛ ولی محسنی با خونسردی به او گفته بود: تو اگر چنین استعدادی داری و میتوانی لالها را زباندار كنی، بهتر است به تبریزیها فارسی یاد بدهی. ما به دبستان كرولالها احتیاج نداریم. باغچهبان، از این كم لطفی رئیس معارف سخت متأثر شد، اما به راه خود ادامه داد و دبستان باغچه اطفال را بنا نهاد.
او پس از آن با دشواریهای بسیار كه با شكلهای گوناگون راه را بر او میبست روبهرو شد و به گفته خودش چیزی نمانده بود از تصمیم خود برگردد؛ زیرا این تلاش بیسابقه محتاج تشویق و راهنمایی بود.
این فكر و ادعای باغچهبان، مانند عمل طبیبی كه داروی جدیدی را در وجود جانوری آزمایش میكند – خواه با نتیجه و خواه بینتیجه – كاملاً شرعی و برازنده یك معلم بود. ولی در آن زمان این اقدام، با چنان مخالفت شدید اجتماعی روبهرو شد كه چیزی نمانده بود وی دست از این كار بشوید. این واكنش تند و دلسردكننده جامعه دلیل بارز بر عدم رشد فكری مردم محیط در آن زمان بود.
مسئولان شهر، تبلیغات گستردهای بر ضد او به راه انداختند؛ به گونهای كه كسی جرئت نمیكرد فرزند خود را به مدرسه آورد. دو روز بعد، دو فرزند شخصی به نام قزوینی و یك فرزند لطفعلی آذرخشی در كلاس نامنویسی كردند.
پس از شش ماه در باغچه اطفال، جشن امتحانی برای این سه كودك كرولال برپا شد. تمام فرهنگیان و دانشمندان تبریز و علمای خارجی و اعضای كنسولخانهها در این جشن حضور داشتند. در حیاط بزرگ باغچه اطفال كه در گذشته محل نطق مرحوم خیابانی بوده است، برای گذاشتن یك صندلی هم جا نمانده بود. افزون بر دیوارهای حیاط باغچه اطفال، درختهای خانههای همجوار نیز، آدم بار آورده بود…
امتحان آغاز شد. بچهها در حضور مردم درس خواندند و بر تخته سیاه املا نوشتند… پس از امتحان نطقها آغاز شد. قدردانیها و تمجیدها از زمین میجوشید و از آسمان میبارید. مردم از دست زدن و هورا كشیدن سیر نمیشدند. حتی مرحوم دكتر محسنی نیز بر خلاف انتظار با زبان خاصی باغچهبان را تمجید و ستایش كرد.
در آخر 1335، كه متأسفانه موجبات انحلال باغچه اطفال در تبریز فراهم آمد و در نتیجه بساط آموزش كرولالها هم برچیده شد، باغچهبان به دعوت ابوالقاسم فیوضات – كه در آن زمان رئیس معارف استان فارس بود – با تحمل دشواریهای بسیار به شیراز رفت و به همت ایشان و همایون سیاح، كودكستان شیراز را در 1336 تأسیس كرد. كوششهای او در آنجا خود داستانی دیگر است و چون مربوط به ناشنوایان نمیشود، از آن میگذریم.
به این ترتیب آموزش ناشنوایان كه در 1333 آغاز شده بود، پس از دو سال به قول باغچهبان، در جنین خفه شد. باغچهبان پس از پنج سال اقامت در شیراز كه شیرینترین روزهای زندگی او بوده به عللی، با وجود علاقه بسیار به شیرازیان ناچار در 1340 به تهران برگشت. او در تهران نخست به فكر تأسیس یك گاهواره یا شیرخوارگاه برای نوزادان افتاد. هدف باغچهبان از این كار، تأسیس مركزی بود كه در آنجا كودكان از شیرخوارگی پذیرفته شوند و تحت مطالعات روانشناسی اجتماعی قرار گیرند و روشهای مختلف آموزش و پرورش با آنان تجربه و ارزشیابی شود.
تأسیس دبستان كرولالها: در ایران نخستین مدرسه ناشنوایان در تهران آغاز به كار كرد. چون باغچهبان موفق به تأسیس گاهواره نشد، به تشویق و یاری دوست خود دكتر بهرهمند، تصمیم گرفت دبستانی برای كرولالها تأسیس كند و از این رو در آذرماه 1340 در روزنامه اطلاعات اطلاعیهای به شرح زیر داد: «متمنی است كسانی كه دارای اطفال كرولال هستند و مایلاند اطفالشان در مدت كمی نوشتن و خواندن و حرف زدن آموخته، از فقر و بدبختی كه آینده آنها را تهدید میكند نجات یابند، از این تاریخ عصرها از ساعت سه الی شش بعد از ظهر برای ثبتنام اطفال خود به آدرس ذیل مراجعه فرمایند. اطفالی كه از نقاط دور دست از قبیل ولایات و ایالات فرستاده میشوند، با شرایطی خصوصی به طور شبانهروزی پذیرایی خواهند شد. بدیهی است آقایان مراجعهكنندگان در مراجعه به این مؤسسه تسریع خواهند فرمود؛ زیرا وقتی كه تعداد كودكان به حد كافی برسد، كودك دیگری قبول نخواهد شد. نشانی: تهران، مطب دكتر بهرهمند، خیابان ناصر خسرو».
با اینكه قید و شرط سنگینی در آن اعلامیه وجود نداشت، جز یك دختر به نام صفیا لبنان، كسی نام نویسی نكرد و پدر همین دختر، دكتر لبنان، چهار صندلی و یك میز كار كرده به این دبستان هدیه كرد و وی با همین یك شاگرد در اتاقی كه دكتر بهرهمند در مطب شخصی خود به او واگذار کرده بود، كلاس خود را دایر كرد.
باغچهبان در این باره مینویسد: مدرسه نو بنیادم را به سختی اداره میكردم و پس از چند ماه، چهار نفر به عده شاگردان افزوده شد و پس از هشت ماه در خانه دكتر لبنان، جشن امتحانی برای شاگردان فراهم گردید و در آن از علیاصغر حكمت، وزیر فرهنگ و مدیران كل فرهنگ و عدهای از محترمان دعوت شد. وزیر از مشاهده درس و امتحان بچههای لال بسیار ممنون شد و ضمن قدردانی گفت: واقعاً باغچهبان اعجاز كرده است. از آن تاریخ مقرر داشتند كه ماهی چهل تومان به این دبستان كمك شود.
البته، در سال اول كه آغاز كار بود، فوقالعاده در مضیقه بودم؛ ولی از سالهای بعد كه به تدریج از طرفی به كمك فرهنگ و از طرف دیگر به شماره شاگردان افزوده میشد، هر سال نسبت به سال قبل كار دبستان رو به بهبود میرفت.
تا ده سال این دبستان را به تنهایی اداره كردم. در این ده سال، من هم مدیر هم معلم و هم فراش دبستان بودم؛ زیرا هرچند در اواخر كمك فرهنگ به سیصد تومان رسیده بود، ولی با این پول فقط میتوانستم محلی برای دبستان اجاره كنم و دیگر پولی برای استخدام معلم و فراش باقی نمیماند.
باری عده شاگردان در اواخر ده سال، افزون بر سی نفر شد كه تدریس آنان با دست تنها از جمله كارهایی بود كه شاید در دنیا كم سابقه باشد. از ساعت هفت صبح تا ساعت هفت بعدازظهر كار میكردم. با اینكه منزلم در خود دبستان بود، نمیتوانستم با عائلهام ناهار بخورم. ناهار خود را به كلاس میآوردم و در حال ناهار خوردن به عدهای از شاگردان درس میدادم و بقیه ناهار میخوردند. وقتی كه درس این عده تمام میشد، به عده دیگر كه ناهار خورده بودند درس میدادم و اینها ناهار میخوردند. وقتی كه درس اینها تمام میشد، عده دیگر را برای درس نگاه میداشتم و بقیه را برای تفریح به حیاط میفرستادم…. در این ایام فقط یك نفر مدد كار داشتم كه او هم درس دادن بلد نبود و فقط به كار شاگردانی كه مشغول انجام دادن تكالیف بودند، نظارت میكرد، یا در زنگ تفریح مراقب بود. با وجود این همه سختی و زحمت، از طرفی نیز، مجبور بودم برای انجام دادن بعضی از كارها مثلاً دریافت كمك و دادن گزارشهای فرهنگی به وزارت فرهنگ بروم و این و آن را ببینم و برای تربیت معلم از اشخاص استمداد كنم. بنابراین، وقتی كه از دبستان خارج میشدم، بچهها از درس باز میماندند و اگر بیرون نمیرفتم كارها انجام نمیگرفت. از این رو بسیار معذب و از آینده این دبستان سخت نگران بودم. همیشه در چارهجویی بودم؛ زیرا میدیدم با وجود این سی نفر بچه كه میزان شهریه هر یك از آنان پنج یا ده تومان بود و بیش از ده نفرشان نیز، مجانی بودند، چندان درآمدی نداشتم كه بتوانم معلم تربیت كنم. بنابراین، به فكر تأسیس یك جمعیت برای حمایت كودكان كرولال افتادم. نقشه خیالی من این بود كه این جمعیت مرجع و ملجای كودكان فقیر كرولال شود و كودكان كرولال بیبضاعت را در تحت حمایت خود بگیرند و دست كم پنجاه طفل كرولال را با ماهی پنجاه تومان شهریه برای تعلیم به دبستان من بسپارد تا بتوانم به خیال خود جامه عمل بپوشانم؛ یعنی معلم تربیت كنم و دایره عمل را توسعه دهم.
در سال 1348، با مشورت و یاری عدهای از دوستان، گروهی از رجال پایتخت و مردان خیّر را دعوت به تأسیس این جمعیت كردم و نظر به حسن شهرتی كه این دبستان پیدا كرده بود، رجال دعوت بنده را اجابت كردند و در نتیجه این جمعیت تأسیس و اساسنامه آن تنظیم شد. مؤسسان در این اساسنامه خدمتگزار را به سمت ناظم مادامالعمر امور مالی و فنی این جمعیت مفتخر كردند.
متأسفانه جمعیت جدیدالتأسیس حمایت كودكان كرولال در مدت شانزده سال اول زندگی خود، به عللی نتوانست چنان كه آرزوی ایجادكننده آن بود، سودمند افتد و تا ده سال دیگر، باغچهبان همچنان با دشواریهای مالی و اداری بسیار روبهرو بود تا اینكه در سال 1332، نظر وزیر فرهنگ وقت، دكتر محمود مهران به وضع مدرسه جلب شد و ایشان برای رفع مشكلات مالی مقرر كردند نه تنها اعانه مدرسه دویست تومان افزایش یابد، بلكه ماهانه مبلغ یكهزار و پانصد تومان نیز، برای تغذیه اطفال مستمند و كارمندان دبستان پرداخت شود. افزون بر آن، با توجه به مشكل اساسی مدرسه، یعنی كمبود معلم، قرار شد كه همه ساله پنج نفر از شاگردان دانشسرای مقدماتی برای آموزش در این رشته به مدت یك سال در این مدرسه كارورزی كنند. همچنین برای تشویق معلمان دولتی به تدریس ناشنوایان، مقرر شد ماهانه صد تومان اضافه كار مقطوع به معلمان كودكان كرولال پرداخته شود.
باغچهبان مینویسد: در حقیقت باید بگویم كه با این اقدام، كالبد نیمهجان این دبستان صفا و حیاتی جاویدان یافت و از آن پس نیازهای آن با مساعدتهای بیدریغ این وزیر، یكی پس از دیگری به آسانی مرتفع شد كه البته همیشه جای سپاسگزاری خواهد بود.
هر چند از سال 1332 به بعد، در اثر حمایت وزیر وقت و توجه وزارت آموزش و پرورش، قسمتی از دشواریهای دبستان كرولالها كه تا آن زمان در كشور ما منحصر به فرد بود، تا حدی حل شد، ولی با توجه به افزایش روز افزون مراجعان و این مسئله كه نمیتوان در هر كلاس بیش از هشت تا ده شاگرد ناشنوا را درس داد، كمبود جا و نداشتن مدرسه ویژه، به طوری روزافزون كار را دشوار میكرد. تا اینكه در سال 1334 كلنگ نخستین ساختمان ویژه مدرسه ناشنوایان ایران در كوی یوسفآباد كه زمین آن از سوی تقسیم اراضی یوسفآباد در اختیار جمعیت حمایت كودكان كرولال گذاشته شده بود، زده شد و در سال 1336 این مدرسه گشوده شد.
در این سالها كه رفته رفته مردم متوجه امكان آموزش و پرورش ناشنوایان شده بودند، چه از تهران و چه از دیگر شهرستانها برای ثبتنام فرزندان ناشنوای خود به مدرسه میآمدند. روزی نبود كه مادری دست در دست كودك ناشنوایش برای ثبتنام به مدرسه نیاید. برای رفع مشكل، در زمان وزارت دكتر پرویز ناتل خانلری، چهار كلاس دیگر به یاری افراد خیّر و وزارت فرهنگ ساخته شد؛ ولی در این هنگام شمار شاگردان به 120 نفر رسیده بود و باز شدت تنگی جا و كمبود كلاس احساس میشد.
در اوایل سال 1340 نظر اولیای سازمان برنامه به شمار روزافزون شاگردان ناشنوا جلب گردید و برای رفع این مشكل از سوی آن سازمان در ضلع جنوبی زمین مدرسه بنای جدید آموزشگاه باغچهبان با بیست كلاس درس و كتابخانه و ناهارخوری و تالار اجتماعات و دو اتاق برای كلنیك ساخته شد و تمام كلاسها به وسایل نو و گوشیهای گروهی مجهز گردید كه در نتیجه بر عده شاگردان این آموزشگاه شصت درصد افزوده شد. همچنین در سال 1344 نظر مقامهای سازمان برنامه و بودجه به وضع مالی این مدرسه جلب شد و روشن گردید كه این مؤسسه فرهنگی غیرانتفاعی، بییاری كافی دولت، امكان آن ندارد كه وظیفه خود را در آموزش 220 شاگرد ناشنوا در سطح دبستان و دوره اول دبیرستان و اجرای برنامه تربیت معلم به بهترین صورت انجام دهد. از این رو، در اسفند ماه 1344، برای رفع بحران مالی آموزشگاه، به دستور دكتر عبدالمجید مجیدی كه در آن زمان رئیس دفتر بودجه سازمان برنامه و بودجه بود، مبلغ ششصد هزار ریال در اختیار مدیر مدرسه قرار گرفت و همچنین وی دستور داد كه پس از رسیدگی به درآمدها و هزینه این مؤسسه فرهنگی از آغاز سال 1345بودجهای متناسب با هزینه آموزشگاه در بودجه كل كشور به آن تخصیص داده شود. این اقدام سرآغاز گسترش واقعی آموزش ناشنوایان بود. ولی افسوس كه مبتكر آموزش ناشنوایان در ایران و بنیانگذار این مدرسه، فقط نه ماه فارغ از تشویش مادی در این مدرسه مدیریت كرد و در چهارم آذر ماه سال 1345 پس از یك بیماری سخت، ولی كوتاه چهار روزه در 84 سالگی چشم از جهان فروبست.
این مدرسه در دو سازمان جداگانه: آموزشگاه كرولالهای باغچهبان با 290 شاگرد؛ و دبستان ناشنوایان باغچهبان شماره دو با 147 شاگرد، خدمات آموزشی خود را در سطح اندرزگاهی برای مادران ناشنوایان خردسال، كودكستان و دبستان و دوره راهنمایی و دبیرستان برای شاگردان ناشنوا ادامه داد. ورود دانشآموختگان این مجموعه آموزشی به دانشگاههای كشورهای خارجی و ایران و همچنین توفیق آنان در كارهای اداری و حرفهای و آموزشی، موجب امیدواری ناشنوایان و معلمان ناشنوایان بود. افزون بر آن آموزشگاه باغچهبان مهد تربیت معلمان و متخصصان مختلف و رابط ناشنوایان و مسئولان اندرزگاهها و مددكاران اجتماعی ویژه ناشنوایان بوده است.
دبستان كرولالهای گلبیدی اصفهان
حسین گلبیدی در اصفهان، همچون جبار باغچهبان در تهران نقش مؤثری در خدمات آموزش كرولالها داشت. او از 1330 در دبستان ملی جعفری مشغول آموزش بود و حادثهای موجب جلب توجه او به ناشنوایان شد. كودك كرولالی را به دبستان سپردند. این كودك در زمانهای استراحت، چون زبان نداشت و نمیتوانست با بچهها ارتباط برقرار كند، در كناری میایستاد و به دیگران نگاه میكرد. قلب رئوف گلبیدی برای این كودك به درد آمد. برای اینكه او را از ناراحتی درآورد، گاه او را نزد خود میخواند و با ایما و اشاره با وی صحبت میكرد. كودك خوشحال میشد و گلبیدی هم از اینكه توانسته بود او را از ناراحتی خارج كند دلشاد میشد.
رفته رفته چند كلمهای به او آموخت و چون كلمات را توانست تلفظ كند، او را در دفتر مدرسه نزد معلمان میبرد و او كلمات را ادا میكرد و معلمان او را تشویق میكردند و او نیز به ادامه كار علاقهمند میشد.
پس از مدتی كه توانست جملاتی را به او بیاموزد، به مدیر مدرسه پیشنهاد كرد نام كودك را در میان محصلان كلاس اول ثبت كرده و در كلاس خودش به او جایی دهد.
با این پیشنهاد موافقت شد و آن كودك به طور رسمی شروع به تحصیل كرد و با كمال تعجب توانست در امتحانات ثلث دوم در بین دانشآموزان سالم، به رتبه اول دست یابد. این امر بیش از پیش گلبیدی را علاقهمند به ادامه این كار ساخت. در 1333 به استخدام رسمی فرهنگ درآمد و او را به بروجن منتقل كردند. چون علاقهمند تدریس به كودكان كرولال شده بود، در بروجن نیز تحقیقاتی درباره وجود كودكان كرولال كرد تا اینكه كودك كرولالی به او معرفی شد و او را همراه با دانشآموزان سالم تحت آموزش قرار داد. پس از چند ماه توانست چند صفحه از كتاب را به او بیاموزد كه هم بخواند و هم املای آن را بنویسد.
با آزمایشی كه اداره فرهنگ بروجن و همچنین اداره فرهنگ اصفهان از این كودك گرفت، هر دو اداره تحقق این كار را گواهی كردند و با وزارت فرهنگ مكاتبه شد تا دستور دهند كلاسی مخصوص این قبیل كودكان دایر كنند. در آبان 1334 اداره فرهنگ اصفهان ابلاغی به عنوان آموزگاری در دبستان مفید اسلامی برای گلبیدی صادر كرد. او چون علاقهمند به تدریس كرولالها بود، تقاضا كرد او را تنها به آموزش كرولالها بگمارند؛ اما متأسفانه اداره فرهنگ در پاسخی همراه با استهزا مینویسد: این اداره برای تدریس كرولال اعتباری ندارد.
یك سال بعد در 1335، دوباره از وزارت فرهنگ تقاضا میكند و این بار با صدور مجوز، اداره فرهنگ اصفهان ابلاغ او را برای مدیریت و آموزگاری مدرسه كرولالها صادر میكند. گلبیدی، دو سال در خیابان طالقانی در منزل كوچك اجارهای، كار خویش را ادامه داد و سپس منزل وسیعی كه حدود یك هزار متر مربع وسعت داشت، مقابل مدرسه چهار باغ كوی عالمآرا اجاره كرد و تا 1340 كه به تنهایی عهدهدار امر تدریس و حتی نظافت مدرسه بود، اداره فرهنگ هیچ گونه آمادگی برای كمك به او نشان نداد. او هم از صبح تا عصر مشغول تدریس و از عصر تا پاسی از شب گذشته مشغول تهیه وسایل كمك آموزشی بود. او در این سالها، نزدیك به بیست تابلوی الكتریكی برای آموزش درسهایی نظیر فارسی و حساب و هندسه و جغرافیا تهیه كرد.
در 1340 دكتر مهران – وزیر فرهنگ – از مدرسه بازدید كرد و با مشاهده روش كار این تابلوها و موفقیتهای گلبیدی، دستور اعطای یك نشان، و نیز دستور كتبی مبلغی معادل پنج ماه حقوق به عنوان پاداش را صادر كرد و درباره معلم و مستخدم هم به مدیر كل دستوراتی داد. البته نشان و پاداش داده شد، اما از معلم و مستخدم تا سال 1341 كه هدایتالله موسوی به مدیریت كل منصوب شد، خبری نبود و در این سال نخستین معلم و مستخدم در اختیار گلبیدی قرار گرفت.
در 1342 قطعه زمین موقوفهای را كه در كوی دولت (آیتالله طیب فعلی) بود، از اداره اوقاف اجاره كرد و با هزینه شخصی حدود چهارصد متر ساختمان در آن ایجاد، و مشغول كار شد. او توانست با ایجاد شش كلاس پسرانه و دخترانه و كارگاههای مختلف، دانشآموزان را افزون بر خواندن و نوشتن با حرفههای نجاری، مشبككاری، ماشیننویسی، نقاشی و سیمكشی برق آشنا كند كه هر یك از دانشآموزان پس از پایان دبستان به كارهای مورد علاقه مشغول شدند و برخی نیز تحصیلات را تا مراحل متوسطه و کارشناسی ادامه دادند. گرچه شروع و ادامه كار با مشكلات بسیاری همراه بود، ولی علاقه شخصی و كم توقعی او موجب ایجاد مؤسسهای آبرومند و پر افتخار شد. گلبیدی در 1362 بازنشسته شد و مؤسسه را به اداره آموزش و پرورش تحویل داد.
تلاش و دلسوزی او در این مدرسه بسیاری را تحت تأثیر قرار داد. شهید مرتضی مطهری در یادداشتی در مهرماه 1349 از خدمات گلبیدی بسیار تجلیل و قدردانی كرده است.
نیز متفكران و فرهیختگان همچون محمد خوانساری در 1349، محمدتقی جعفری در 1345، علی شریعتمداری در 1343، محمدتقی شریعتی در 1343، محمدتقی فلسفی در 1340، حبیبالله فضائلی در 1337 و دهها شخصیت داخلی و خارجی دیگر با دیدن مركز آموزشی گلبیدی یا شنیدن وصف آن در یادداشتهایی این تلاش را ستودهاند.
زندگینامه حسین گلبیدی: آشنایی بیشتر با این مركز، منوط به آگاهی از زندگی بنیانگذار آن است. او در 1307 در محله بیدآباد اصفهان به دنیا آمد. نخست در مكتب آشیخ عزیزالله سیاهانی در مسجد اصفهان و سپس در مكتب ملااحمد در مسجد آمیرزا باقر، به تحصیلات ابتدایی خود پایان داد. در دوره سربازی با مطالعه شخصی و شركت در امتحانات متفرقه گواهینامه ابتدایی خود را دریافت كرد. وی مطالعه شخصی خود را ادامه داد و تا دریافت دیپلم پیشرفت كرد.
در 1330 در دبستان ملی مفید، كار خود را آغاز كرد و در 1333 به طور رسمی وارد آموزش و پرورش شد و در 1332 از دانشگاه اصفهان در رشته ادبیات عرب مدرک کارشناسی گرفت. از استادان برجسته او استاد محمد مهریار، استاد بدرالدین كتابی، دكتر شهرتاش و دكتر موسوی را میتوان نام برد. استاد حسین گلبیدی افزون بر تأسیس دبستان كرولالهای اصفهان در دهها فعالیت فرهنگی و اجتماعی شركت فعال داشته كه میتوان به فعالیتهای زیر اشاره كرد: شركت فعال در تأسیس انجمن تبلیغات دینی با حدود یكهزار عضو در 1335؛ تأسیس دفتر نمایندگی مجله مكتب اسلام در 1340 كه در طول سه سال تصدی ایشان، شمارگان آن از صد نسخه به پنج هزار نسخه رسید؛ ریاست مؤسسه خیریه ایتام، انجمن مددكاری امام زمان(عج) در 1349؛ مشاركت در تأسیس كانون علمی و تربیتی جهان اسلام در 1346؛ شركت در تأسیس مؤسسه فرهنگی آموزشی ابابصیر در 1348؛ همكاری با انجمن حمایت از زندانیان اصفهان. گلبیدی بیشتر این فعالیتها را در محل دبستان كرولالها انجام میداد. از بدو تأسیس این مدرسه تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، صدها تن از شخصیتهای برجسته مملكتی از این مدرسه دیدار كرده و دفتر یادبود این مدرسه را امضا كردهاند.
دبستان كرولالهای مشهد
این دبستان در مهرماه 1327 در مشهد، به همت پریچهر غفوریان، به نام دبستان آذربایجان از سوی وزارت آموزش و پرورش تأسیس شد و با تعداد اندكی محصل آغاز به كار كرد.
این مدرسه ابتدا بیش از بیست شاگرد نداشت، ولی رفته رفته شمار شاگردان آن افزایش یافت و در مهرماه 1329 به محل اجارهای جدید منتقل شد و به پیشنهاد مدیر مدرسه، به عنوان سپاس و قدردانی، نام دبستان را، دبستان باغچهبان مشهد گذاشتند. این دبستان در محل جدید گسترش یافت و دارای شش كلاس و در حدود هفتاد شاگرد شد.
از تیرماه 1351 این مدرسه به محل جدید خود كه اداره آموزش و پرورش آن را ساخته بود و دارای وسایل مخصوص، از جمله اتاقهای ضد صوت بود، انتقال یافت. چون در محل جدید افزون بر ناشنوایان به دیگر كودكان معلول نیز آموزش داده میشد، نام دبستان باغچهبان مشهد به نام آموزشگاه امید كودكان استثنایی تغییر یافت. اما دبستان سابق همچنان به نام دبستان باغچهبان باقی مانده كه كودكان عادی در آن به تحصیل مشغولاند. پس از افزایش شمار شاگردان، چون محل ساخته شده گنجایش پذیرش شاگردان بیشتری را نداشت، دبستان دیگری به نام آموزشگاه كودكان استثنایی شماره دو در محل اجارهای تأسیس گردید و از اول سال 1332 آغاز به كار كرد.
ساختمان آموزشگاه شماره یك، دولتی بود و در 1331 ساخته شده و شامل دو طبقه، 22 اتاق و دارای 190 شاگرد، 122 ناشنوا در سطح كودكستان و دبستان و 53 نفر عقبمانده در سطح دبستان و 15 نابینا در كلاس اول راهنمایی بود.
به شاگردان ناشنوا در چهارده كلاس و به شاگردان عقبمانده در پنج كلاس و به نابینایان در دو كلاس آموزش داده میشد.
آموزشگاه شماره یك دولتی، دارای دو كارگاه حرفهای خیاطی و بافندگی بود و شاگردان از وسایل ورزشی از قبیل پینگپنگ و فوتبال و والیبال استفاده میكردند. این شاگردان طبق برنامه، به بازدید مراكز دولتی میرفتند.
دبستان ناشنوایان میرزایی
این دبستان در 1315 به همت منصوره میرزایی در تهران تأسیس شد. پیش از این در 1309 این دبستان به یاری میسیونرهای مذهبی در تهران به نام «افتا» آغاز به كار كرده بود، ولی پس از چند سال به علل دشواریها تعطیل شد. سرانجام در 1315 به نام دبستان میرزایی در ساختمانی كه به یاری كلیسای كاتولیكی در نارمك ساخته شده بود، خدمات خود را از سرگرفت.
در سال اول، جمعیت حمایت كودكان كرولال برای یاری به این دبستان نوپا، افزون بر پرداخت مبالغی به عنوان كمك هزینه نقدی وسایل چهار كلاس درسی و ناهارخوری را نیز در اختیار این مدرسه گذاشت.
تا پیش از انقلاب اسلامی، تعداد شاگردان این مدرسه نزدیك به پنجاه نفر رسید كه در كلاسهای مقدماتی دبستان مشغول تحصیل بودند. این مدرسه قسمت شبانهروزی داشت كه در آن پنج دختر به طور شبانهروزی نگاهداری میشد.
سازمان آموزش و پرورش استثنایی
دفتر آموزش كودكان استثنایی كه در 1337 تأسیس شده بود، با تصویب مجلس شورای اسلامی به سازمان آموزش و پرورش استثنایی ارتقای اداری و سازمانی یافت.
در دورهای كه دفتر، مسئولیت امور ناشنوایان را بر عهده داشت، كارشناسانی چون محمود پاكزاد، پرویز حقیقت، شجاع رضوی، فرنگیس فریده، شهلا نجفیان و پری بیضاوی با آن همكاری داشتند.
وظایف این دفتر، غیر از ایجاد هماهنگی بین تشكلها و نهادهای ناشنوایی، برنامهریزی آموزشی و تصویب خطمشی آموزشی پیشرفته و راهاندازی مراكز آموزشی، تأمین وسایل آموزشی و كمك آموزشی و تأمین هزینههای تحصیلی ناشنوایان بیبضاعت بود. هدف اصلی این دفتر، توسعه و همگانی كردن آموزش ناشنوایان بود كه همین وظایف و اهداف برای سازمان آموزش و پرورش استثنایی نیز به تصویب رسیده است.
از بین سه گروه: معلولان جسمی، نابینایان و ناشنوایان، دو دسته اول به دلیل برخورداری از توانایی بیان خواستههای خود پیشرفت بهتری داشتند، ولی ناشنوایان به دلیل عدم بیان نتوانستهاند از حق خود دفاع كنند. به همین دلیل از امكانات كافی برخوردار نیستند و سهم كمتری به آنها اختصاص یافته است. از این رو در گذشته دفتر و پس از آن سازمان موظف به پیگیری امور مربوط به ناشنوایان شد. البته، برخی كارشناسان بر این اعتقادند كه ناشنوایان با نمایش كفایت و استعدادهای خود به زودی نظر جامعه را به سوی خود جلب خواهند كردند.
این سازمان، همواره با انتقاداتی روبهرو بوده است. عدهای وظایف آن را، كه همزمان شامل توجه به دانشآموزان تیزهوش و دانشآموزان معلول جسمی و روانی است یك خطای سازمانی میدانند.
کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره
این کمیته با هدف بررسی قوتها و کاستیها و توسعه زبان اشاره ناشنوایان در 1352 به همت شماری از کارشناسان تأسیس شد و هم اکنون وابسته به دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران است. مهمترین هدف این گروه، تدوین زبان اشاره بر اساس نیازها و اقتضائات جامعه ناشنوایان است. آنها درصدد ایجاد هماهنگی بین ناشنوایان سراسر کشور از طریق بکارگیری یک زبان مشترکاند؛ تا مربیان، خانوادهها، دانشجویان رشتههای مربوطه، رابطان، صدا و سیما و علاقهمندان ارتباط با ناشنوایان در تمام نقاط کشور یک ادبیات و زبان داشته باشند.
غیر از کتاب زبان اشاره ویژه ایران که بر اساس خاستگاههای ملی تدوین شده، یک کتاب زبان اشاره خاص فرهنگ کشورهای اسلامی تدوین گردیده است. این کمیته تا کنون چهار جلد فرهنگنامه زبان اشاره و شماری کتاب کودکان و تعدادی فیلمهای آموزشی تدوین كرده و از ابتدای مسئولیت، آموزش زبان اشاره را در دورههای مختلف آموزش و دورههای رابطی به عهده داشته و در تدوین کتابها از دیدگاههای تمام ناشنوایان سراسر کشور و مراکز مربوط به ناشنوایان بهره برده است.
کمیته توسعه زبان اشاره با مراکز ناشنوایان از جمله کانون ناشنوایان، انجمن خانواده ناشنوایان، انجمن فرهنگی ناشنوایان و انجمن والدین ناشنوایان و شورای کتاب کودکان ناشنوا و مرکز ناشنوایان بهزیستی در ارتباط است.
همچنین با کشورهای همسایه مانند افغانستان برای آموزش کارشناسان ناشنوای آن کشور همکاری داشته و با شرکت در سمینارهای خارجی مربوط به ناشنوایان در جریان اطلاعات روز دنیا قرار میگیرد و آن را در اختیار جامعه ناشنوایان ایرانی قرار میدهد.
مجتمع حضرت زینب
این مجتمع در اصفهان واقع شده و در زمینه کارآموزی به ناشنوایان تلاش میکند. ساختمان كنونی این مجتمع در 1377 افتتاح شد، ولی اصل شكلگیری آن به 1362 باز میگردد. شكلگیری این مجتمع ریشه در حوادث و تحولات مختلفی دارد كه مربوط به پیش از 1362 است.
نخستین اقدام برای آموزش و پرورش ناشنوایان اصفهان، به همت حسین گلبیدی در حدود پنجاه سال پیش انجام یافت. بنابراین فعالیتهای آموزش ناشنوایی این استان، تاریخی نیم قرنی دارد. پس از تلاشهای گلبیدی و البته با افزایش شمار ناشنوایان، اداره آموزش و پرورش استان و بعداً سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران و دفتر آموزش استثنایی، متصدی امور آموزشی ناشنوایان بودهاند.
از 1353 در اصفهان، مركزی به نام مركز رفاه ناشنوایان، كه وابسته به مركز رفاه ناشنوایان تهران بود و از بودجه مجتمع باغچهبان تأمین هزینه میشد، دایر شد و با تعداد اندکی دختر و پسر ناشنوا كه از نظر سنی آموزش و پرورش آنان را نمیپذیرفت، كار خود را آغاز كرد.
در 1360 سازمان بهزیستی متولی امور ناشنوایان شد و مركز رفاه ناشنوایان نیز به این سازمان، در ساختمان كوچك استجاری آن در خیابان شمسآبادی پیوست. در آن هنگام، نزدیك به چهارده مددجوی پسر و دختر چهارده تا سی ساله در این مركز به سوادآموزی تا پنجم ابتدایی مشغول بودند. همچنین حرفههای مختلفی چون نجاری و خیاطی به آنان آموزش داده میشود.
پس از فعالیتهای فراوان، مركز شهید اژهای فعلی، در خیابان آیتالله كاشانی تأسیس شد و مركز رفاه ناشنوایان به آنجا منتقل گردید. كمكم شمار مددجویان به 130 تن رسید. با افزایش دختران و پسران ناشنوا، مراكز آنان تفكیك شد و مركز شهید اژهای به پسران و مركز حضرت زینب به دختران اختصاص یافت. مركز حضرت زینب تحولات بسیاری را پشت سر گذاشت و پس از چند تغییر مكان در 1377 به همت آقای فرشچیان – از خیران اصفهان – ساختمان كنونی مجتمع آموزشی فرهنگی و حرفهای توانبخشی ناشنوایان حضرت زینب در خیابان احمدآباد، در اختیار مركز حضرت زینب قرار گرفت. آقای فرشچیان، افزون بر این هر سال با كارهایی از قبیل پرداخت وام قرضالحسنه به زوجین ناشنوا، هزینه ناهار ناشنوایان و نیز پرداخت هزینه سفرهای زیارتی آنان، این سازمان را یاری میرساند. بخشی از فعالیت این مركز سوادآموزی محدوده سنی پذیرفتهشدگانِ دوازده تا سی سال است. علاقهمندان پس از تكمیل فرم سنجش شنوایی و تعیین كمبود شنوایی از طریق اداره پذیرش و هماهنگی بهزیستی به مركز معرفی میشوند. پس از آن برای آنان پرونده تشكیل میشود و مطابق با ذوق و سلیقه و علایق آنان، افزون بر سوادآموزی از اول تا پنجم دبستان، در دورههای حرفهای نیز شركت میكنند.
گلدوزی و گلسازی با دست و ماشین، خیاطی، قالیبافی، خوشنویسی، نقاشی و سرود از فعالیتهای حرفهای این مركز است.
ناشنوایان به دلیل محدودیتی كه در شنیدن دارند دركشان از مسائلی كه در جامعه اتفاق میافتد، بسیار سطحی است. از این رو برنامههایی برای تشریح و توضیح مسائل برای آنها صورت گرفته است. تدبیرهایی نیز برای اشتغال و راهاندازی واحدهای صنفی ویژه ناشنوایان انجام یافته است.
در سال، نزدیك به 25 زوج جوان ناشنوا در مركز به سامان میرسند و پس از ازدواج، مسائل خانوادگی، اختلافات و ارتباطات آنان، در خود این مركز رسیدگی میشود. البته مشاوره خانواده این مركز، كلیه ناشنوایان اصفهان را میپذیرد. اخبار ناشنوایان صدا و سیما در هر هفته با همكاری این مركز اجرا میشود. گروه سرود مركز نیز در پی موفقیتهای پیدرپی، همیشه دعوتهایی را در نوبت دارد.
كارگاه قالیبافی مركز به همت آقای حقیقی، از خیّران اصفهان تشكیل شده است. او با پرداخت دستمزدی بالاتر از دستمزد رایج در بازار، دختران و مادران ناشنوا را در این كارگاهها به كار میگیرد. قالیهای صادراتی بسیار با ارزشمندی به دست ناشنوایان در این كارگاه بافته شده است.
منابع آموزشی: پرسنل قدیمی مركز، همگی دورههای آموزشی دو ساله یا نُه ماهه فشرده كار با ناشنوایان را گذراندهاند و از نظر سازمانی وابسته به بهزیستیاند. در مرکز، رشتههای مختلفی از قبیل: مادر و كودك، سوادآموزی، كلاس حرفهآموزی، اشاره عمومی، اشاره باغچهبان، شیوه كلاسداری، شناخت ناشنوا، نیازهای ناشنوا، ارتباطات و… تشكیل میشود. علاقهمندان باید در امتحانات استخدامی شركت كنند تا جذب بهزیستی شوند. یكی از خدمات جنبی این مركز، خدمات به تشكلهای ناشنوایان، مانند كانون ناشنوایان و انجمن جوانان ناشنواست.
یكی از وظایف مجتمع حضرت زینب، برگزاری كلاسهای مادر و كودك است. در این كلاسها كودكان ناشنوا از یك سالگی بایستی به اتفاق اولیای آنها آموزش ببینند.
امروزه نزدیك به هجده دانشجوی دختر ناشنوا در دانشگاهها و مراكز آموزش عالی مشغول تحصیلاند. بهزیستی، تمام هزینه تحصیلات این عده را پرداخت میكند. كمك هزینه تحصیلی به كلیه ناشنوایان در سطح استان پرداخت میشود. بیش از هزار دختر ناشنوا از كمكهای این مركز بهرهمند شدهاند. و نیز بیش از نود مددجو در حال آموزش روزانه هستند و در كارگاه تولیدی نیز بیش از سی تن از ناشنوایان در حال كارهای تولیدیاند.
مدرسه و هنرستان نظام مافی
این مركز به عنوان نخستین آموزشگاه حرفهای ناشنوایان در ایران است. در 1343 شمسی در تهران در زمینی به مساحت ده هزار متر مربع، که بانو نظام مافی آن را برای تأسیس مدرسهای برای ناشنوایان وقف کرده بود، و با تلاش وزارت آموزش و پرورش ساخته شد. این آموزشگاه دارای دبستان، دوره راهنمایی و هنرستان بود؛ اما پس از چند سال، مدیریت آن تصمیم گرفت كه این مركز آموزشی فقط برای دوره راهنمایی، دانشآموز بپذیرد.
به شاگردان دو دوره دبستان و راهنمایی تا پایان دوره و رسیدن به سطح هنرستان هیچگونه حرفهای آموخته نمیشد و در این دو دوره فقط شاگردان ناشنوا پذیرفته میشدند.
هنرستان نظام مافی در 1353 با چهار رشته برق، ساختمان، تراشكاری و صنایع فلزی شامل جوشكاری و ورقكاری تأسیس شد، و همواره با استقبال ناشنوایان مواجه بوده است.
دانشآموزان هر سه دوره، تمام روز در مدرسه حضور دارند. یك وعده غذای گرم به صورت مجانی به آنها داده میشود. ضمناً دانشآموزان دو دوره ابتدایی و راهنمایی علاوه بر ناهار رایگان از تغذیه رایگان ساعت ده صبح نیز استفاده میكنند.
كلیه معلمان این مدرسه، به جز چند تن مهندس و استادكاران دورههای هنرستان كه پارهوقت كار میكردند و ساعتی حق تدریس میگرفتند، همه دولتی بودند.
دوره دبستان و راهنمایی این مدرسه مخصوص ناشنوایان بود ولی در دوره هنرستان شاگردان شنوا نیز پذیرفته میشدند.
شاگردان ناشنوای شهرستانی یا كم بضاعت به طور شبانهروزی در بخش شبانهروزی نگاهداری میشدند. این شاگردان از مزایای تحصیل رایگان، لباس و وسایل رایگان كه بودجه آن را دولت تأمین میكرد برخوردار بودند.
مركز آموزشی و توانبخشی نیوشا
مركزی برای ارتقای آمادگیهای جسمی و رشد فرهنگ كودكان كمشنوا در ایران است. برای آموزش خردسالان و كودكان كمشنوا و خانوادههای آنها در 1380 در تهران تأسیس شد. این مركز برنامههای خود را بر پایه تجربیات و دانش كشورهای صاحب مكاتب آموزش ناشنوایان و برنامهها و تحقیقات انجام شده در مراكز دانشگاهی و بالینی مبتنی ساخته است. مركز نیوشا به دنبال آسیبشناسی وضعیت فعلی آموزش كودكان كمشنوا در ایران و با هدف توانبخشی و تأكید بر باقیمانده شنوایی این كودكان، فعالیتهای چندی را به انجام میرساند. در تشریح فعالیتهای حال و آینده این مركز میتوان گفت برای هر كودك و والدین او جلسات هفتگی ترتیب میدهد و طی آن وضعیت پیشرفت وی در هفته گذشته بررسی و تمرینات بعدی تشریح میشود. تمایز این شیوه نسبت به خدمات سایر مراكز، نقش راهبری و نظارتی است. از دیگر برنامهها، ایجاد كلاسهای گروهی ده نفری است كه كودكان برحسب سن و مهارتهای دركی در این كلاس جای میگیرند و مفاهیم مورد تأیید كارشناسان شنواییشناسی و گفتاردرمانی به آنها آموزش داده میشود. جلسات مشاوره ماهیانه برای والدین كودكان كمشنوا برگزار میشود و طی آن درباره یكی از موضوعات مد نظر كارشناسان مركز نیوشا بحث علمی صورت میگیرد و به پرسشها پاسخ داده میشود. جلسات آموزش والدین هم فقط برای والدین كمشنوایی برگزار میشود كه در این مركز ثبتنام كردهاند. محتوای موضوعات این جلسات، برنامههای آموزش مكاتبهای است كه شامل 22 درس برای دو گروه سنی كودكان كمشنوای پایینتر از دو سال و دو تا پنج سال است. با توجه به محدودیت كتابهای فارسی در زمینه معلولیتهای مختلف، كتابخانه ویژه والدین، كتابهایی را در این زمینه به والدین امانت میدهد و در صورتی كه اشكالاتی داشته باشند، به پرسشهای آنان پاسخ میدهند. فعالیتهای سمعی و بصری این مركز شامل ارائه خدماتی مانند تهیه كاست، فیلم و نرمافزارهای آموزشی و نیز فیلمهای مربوط به جلسات ارزیابی مهارتهای شنوایی، زبانی و گفتاری كودكان كمشنوای مركز نیوشا و نوع پیشرفت آنها، و نوع تعامل و ارتباط با والدین كودكان كمشنوا و جلسات آموزش والدین است كه در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
مركز حرفهای ناشنوایان مشهد
سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران، در اجرای برنامههای رفاهی ناشنوایان در مهرماه 1353 اقدام به تأسیس كارگاه حمایت شده ناشنوایان مشهد كرد. این مركز در یك خانه اجارهای به مساحت هفتصد متر مربع و ساختمان دو طبقه با ده اطاق و دو زیرزمین تأسیس شد. كارآموزان دختر و پسر ناشنوا در شش كارگاه آن در حرفههای خیاطی، نجاری و قالبسازی، صنایع دستی، پوستین دوزی به حرفهآموزی اشتغال داشتهاند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.