تـأثیر پیشرفت تحصیلی دانش آموز کمشنوا به یاری دبیر رابط
تـأثیر پیشرفت تحصیلی دانشآموز کمشنوا به یاری دبیر رابط
در تغییر نگرش منفی اولیای مـدرسه نـسبت بـه دانشآموز فراگیر
ماندانا سپنتا/ کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
منبع: تعلیم و تربیت استثنائی، دی 1388، شماره 97
چکیده
آموزش فراگیر در سطح جهانی مطرح مـیباشد و در بیانیههای مختلف همچون سالامانکا به آن اشاره گردیده است.این طرح خواستار فراهم نـمودن شرایط مناسب یادگیری و پیـشرفت تـمامی کودکان صرفنظر از ویژگیها و تفاوتهایشان با دیگران میباشد.به همین دلیل است که مدارس برای آموزش همهء کودکان،بدون توجه به مشکلات جسمانی،هوشی،عاطفی و…آنها،باید متناسبسازی شوند.اما با وجـود تلاشها و کاربستهای آموزش و پرورش استثنایی کشور در این خصوص،هنوز اجرای درست و دقیق این طرح نیاز به فرهنگسازی بیشتری دارد. متأسفانه برخی از مدیران و معلمان مدارس عادی در پذیرش دانش آموز ویژه(مانند کمشنوا،نـیمهبینا…)مـردد هستند و با مشاهده کوچکترین مشکلات درسی و رفتاری از سوی او،واکنشهای تند و نامطلوبی نشان داده و پیشنهاد ادامهی تحصیل در مدارس استثنایی را با توجیهات مختلف بارها عنوان میکنند.در واقع گاه اولیای مدرسه به جای هـمکاری بـا معلم تلفیقی،روند آموزش و یادگیری دانشآموز دارای ناتوانی را کندتر و سختتر و اعتماد به نفس او را ضعیف مینمایند.
اقدامپژوهی حاضر به مشکلات یادگیری دانشآموزی کمشنوا در زبان انگلیسی تحت شرایطی که اولیای مدرسه نـظر مـساعدی نسبت به حضور و ادامه تحصیل وی در مدرسه عادی نداشتند،اشاره دارد.سپس به راهکارهای ویژه آموزشی و مشاورهای معلم رابط که نهتنها منجر به تقویت روحیه و عزت نفس دانشآموز کمشنوا بلکه مـوجب بـهبود یـادگیری و پیشرفت تحصیلی او گردید،میپردازد و نـتیجه آنـکه مـوفقیت دانشآموز کمشنوا به یاری معلم رابطش زمینهساز ایجاد نگرش مثبت اولیای مدرسه نسبت به طرح آموزش فراگیر و ادامهی تحصیل دانشآموز کـم شـنوا در مـدرسه عادی،میگردد.
مقدمه
آموزش فراگیر بدان معناست کـه هـمه دانشآموزان اعم از عادی و دارای نیازهای ویژه در یک مدرسه تحصیل کنند.در واقع مدارس فراگیر به منظور تأمین نیازهای همه نوآموزان سـازماندهی شـدهاند(لورمـن،0002). در آموزش فراگیر باید مدرسه برای تمامی کودکان با توجه بـه وضعیت جسمانی،هوشی،عاطفی،زبانی و یا سایر ویژگیها متناسب سازی شوند و این متناسبسازی باید کودکان دارای ناتوانیهای ذهـنی و تـیزهوش،کـودکان خیابانی و کودکان متعلق به مناطق دورافتاده،اقلیتهای زبانی،فرهنگی یا قـومی و کـودکان دارای سایر محدویتها را نیز شامل شود (یونسکو،1002)
در این راستا نظام آموزشی باید اطمینان دهد که هـر دانـشآموز در کـلاس درس امکان رسیدن به فرصتهای لازم برای بروز استعدادها و توانائیهای خود را دارد و دستیابی به چـنین سـطحی از اطـمینان نیاز به رویکردی دارد که بتواند طیف وسیعی از گوناگونیها و تفاوتها را پوشش دهد.براساس آمارهای مـوجود 01 تـا 81 درصـد افراد جاعه به نوعی با دیگران تفاوت دارند که باید در کنار همسنوسالان خود آمـوزش بـینند(لورمن،1002)
متأسفانه یکی از معضلات جدی که هنوز در برخی از جوامع به چشم میخورد بـیاعتنایی بـه ایـن تفاوتهاست که به طبع آن،در طراحی و سازماندهی زیرساختهای جامعه نیز کمتر به این واقعیت تـوجه شـده است.بیتردید آموزش و پرورش مهمترین نهاد اجتماعی است که از دیرباز با این معضل دسـتبهگریبان بـوده و ایـن تناقض را پیشرو داشته است که آیا وظیفهی آموزش و پرورش تربیت نخبگان است یا تربیت تمامی کـودکان و دانـشآموزان ورای تفاوتهایشان؟(آرمیون،8002).
آموزش و پرورش استثنایی برای دانشآموزان کمشنوا که در مدارس عادی تـحصیل مـیکنند اسـتفاده از دبیر تلفیقی(4 الی 6 ساعت در هفته) را در نظر گرفته ولی هنوز برخی از مدیران و دبیران بین دانشآموز کمشنوا و ناشنوا تـفاوتی قـائل نـمیشوند.در صورتی که کمشنوایان از وضعیت شنوایی بسیار مطلوبتری نسبت به شنوایان برخوردارند و بـا اسـتفاده از سمعک تقریبا مشکل شنوایی آنها رفع میشود.باوجوداین، باورهای غلط اولیای مدرسه میتواند زمینهساز برخوردهای نـاشایست(هـمچون بیاعتنایی، تمسخر،سختگیریهای نابهجا، تبعیض و…) گردد و ناآگاهانه موجبات آسیبهای روانی،مشکلات آمـوزشی و تـحصیلی دانشآموز کمشنوا را فراهم کند. به نظر راسـ1و کـالورت2بـاید بین کمشنوا3و ناشنوا4تفاوت مشخصی قائل شـد.آنـان بر این باورند که اگر یک فرد کمشنوا همانند یک فرد ناشنوا بـنگریم و بـا وی همچون فرد ناشنوا رفتار کـنیم و بـرنامهی آموزشی نـاشنوایان را بـرایشان اجـرا نمائیم،نهتنها مانع از رشد و تقویت بـاقیماندهء شـنوایی او خواهیم شد بلکه بر اعتماد به نفس و قابلیتهای عاطفی و اجتماعی او صدمات جـبرانناپذیری خـواهیم زد.بنابراین،دبیر رابط تلفیقی میبایست بـه غیر از آگاه نمودن دبـیران و اولیـای مدرسه از وضعیت خاص دانشآموز،اشـکالات احـتمالی دروس دانشآموز دارای ناتوانی را با روشهای مناسب آموزشی برطرف نماید و در صورت نیاز دانشآموز به مـشاوره یـا گفتاردرمانی،اقدامات مقتضی را انجام دهـد بـه طـوری که دانشآموز کـمشنوا بـتواند با کمترین دغدغهی خـاطر در مـدارس عادی همچون دیگر همسالانش،تحصیل نماید و از موهبت مناسبات اجتماعی،بازی و رقابت با دانشآموزان شـنوا بـرخوردار شود و با بمباران شنوایی، گنجینهی واژگـان و گـفتارش پیشرفت کـند و بـالاخره بـتواند در مدارس عادی به تـدریج برای زندگی در جامعهای که اغلب افراد آن شنوا و گویا هستند آماده شود و در آینده به تنهایی و مـستقل از خـانواده،نیازهای مختلف خود را تا حد امـکان مـرتفع نـماید و فـردی مـفید برای جامعه خـود گـردد.
بیان مسأله
شیما دانشآموزی کمشنوا در پایهء اول راهنمایی بود، او با وجود ظاهری سالم و زیبا،بهرهی هوشی بـهنجار، رفـتار طـبیعی،به خاطر داشتن آسیب شنوایی میبایست بـرای بـهتر شـنیدن از سـمعک اسـتفاده کـند.در واقع او تفاوت زیادی با همسالان عادی خود نداشت و به همین علت از ابتدا در مدارس عادی تحصیل میکرد و از حمایت آموزشی مادرش که خود نیز کمشنوا بود برخوردار میشد و تـا دورهء راهنمایی با مشکل درسی حادی مواجه نشده بود.
در سال 4831 اینجانب با عنوان دبیر رابط از طرف آموزش و پرورش کودکان استثنایی موظف شدم هفتهای 4 ساعت برای رفع اشکالات درسی و همچنین گـفتن امـلای انفرادی(به صورت چهرهبهچهره)به مدارس دارای دانشآموزان کمشنوا،از جمله مدرسهء شیما مراجعه کنم. در دو ماه اول سال تحصیلی برنامهام را طوری تنظیم کردم که با تمام دبیران شیما ملاقات و معارفهای داشـته بـاشم و ضمن توضیح مشکل شنوایی شیما و نقش خودم به عنوان مربی کمکدرسی،راهکارهایی همچون جایگزینی مناسب شیما در کلاس و طرز مطلوب قرار گرفتن و گفتار دبـیران جـهت بهتر شنیدن شما مطرح نـمودم.از دبـیران خواهش کردم هربار نمرات کلاسی و امتحانی شیما را در صفحهء مربوط به درسشان در دفتر من موسوم به«دفتر رابط»یادداشت کنند(قبلا با شیما هماهنگ کـردم،هـر
روز دفتر رابط همراهش بـاشد)و در صـورت مشاهدهء هر گونه ضعف و مشکل یادگیری یا حتی رفتاری و عاطفی در شیما،توسط این دفتر به اطلاع من برسانند تا به موقع اقدامات لازم برای اصلاح و رفع مشکلات به عمل آورم.
الف)تشخیص مـشکل
در اوایـل آذرماه،دبیر محترم زبان انگلیسی از افت نمرات کلاسی شیما خبر دادند و اینکه نمرات او از 81 به 61 و ناگهان 3 و نمرات تک رسیده است.با وجود همکاری و تلاش صمیمانه دبیر انگلیسی در تکرار و تمرین مطالب بـا صـدای بلند و شـمرده و همچنین سعی و کوشش شیما در یادگیری مطالب،او در ترکیب حروف برای خواندن و تلفظ درست کلمات،ترجمه و درک مطلب،نگارش و امـلای انگلیسی بسیار ضعیف عمل میکرد و همین باعث شد که از یادگیری مـجدد مـطالب بـرای رسیدن به سایر همکلاسیهایش به تدریج ناامید و مستأصل گردد و در نتیجه شادابی و طراوت سابق را نداشته باشد و اعتماد بـه نـفس کم شود.
متأسفانه علیرغم تلاش آموزشی شیما ورفتار مطلوبش در مدرسه،مدیر مدرسه مـعتقد بـود شـیما به خاطر آسیب شنواییاش میبایست به مدارس استثنایی ارجاع یابد و با ناشنوایان تحصیل کند ازایـنرو،گاه برخوردهای تلخ و نامناسبی با شیما داشت و بین او و دیگر دانشآموزان تبعیض قائل مـیشد.
ب)جمعآوری اطلاعات(شناسایی عـلت)
بـا بررسی پروندهی تحصیلی و سابقه پزشکی شیما متوجه شدم که او در آزمون هوش دارای بهره هوشی بهنجار میباشد.آسیب شنوایی او 05 درسیبل در هر گوش میباشد و تنها در گوش راست سمعک دارد و از نظر گفتاری هم اغلب کلمات را مـیتواند درست تلفظ کند.از نظر خانواده،پدرش شنوا اما مادرش کمشنواست و یک برادر 6 سالهی کمشنوا نیز دارد(مشکل شنوایی بچهها از مادر به ارث رسیده)بود.والدین با داشتن تحصیلات پنجم ابتدایی با زبان انگلیسی هـیچ آشـنایی نداشتند با اینترتیب نمیتوانستند حتی از او لغت و معنی لغت را بپرسند،چه برسد که در منزل دستور زبان،روخوانی و یا درک مطلب با او کار کنند.
شیما از نظر هوش هیجانی( EQ )در حد بالا و دختری بااحساس،مـهربان و تـیزبین بود و با دوستانش ارتباطات اجتماعی خوبی برقرار کرده بود ولی این عدم پیشرفت، علیرغم تلاشهایش در زبان انگلیسی به تدریج او را منزوی و آرامتر کرده و دیگر حوصله شیطنت و شوخیهای همسالانش را نداشت.
برای اطـمینان از مـناسب بودن سمعک با میزان شنوایی شیما و آگاهی از وضعیت گوشهایش،او را به متخصص گوش،حلق و بینی و کارشناس شنوایی ارجاع دادم که خوشبختانه نظر به عدم پیشرفت افت شنوایی و مطلوب بودن سمعک فـعلی او داده بـودند.
طـبق بررسیهای به عمل آمده مـشخص شـد از نـظر هوشی و رفتاری و از نظر محیطی(خانواده و مدرسه) مشکل خوصی وجود ندارد ولی آنچه مسلم است آسیب شنوایی شیما مانع از شنیدن واضح و درست بـرخی از صـداها مـیشد.در نتیجه به همان صورت که اشتباه میشنید بـه غـلط تلفظ میکرد.مثلا،واژهی “book” را «بچ»تلفظ میکند و هرچه با صدای بلند و هجی آرام و شمرده تکرار میکردم«بوک»باز هم«بـچ»تـلفظ مـیکرد!
ج)فرضیهسازی(ارائه راهحلهای مختلف)
ضمن بررسی و تطابق کتاب انگلیسی اول راهنمایی و سـیر نزولی نمرات شمل متوجه شدم که از هنگامی که مطالب درس از حد نام تصاویر و اشیاء(عینی)فراتر رفته و نمرات شـیما افـت شـدیدی پیدا کده و احتمالا به خاطر آن است که نمیتواند برای آنـها مـعادل تصویری و در نتیجه معنایی بیابد.پس از تبادل نظر با دبیر انگلیسی و مشاوره با
خود شیما،فرض من تـأیید شـد در عـین حال با استفاده از مقالات وبگاهها و مشورت با استادان انگلیسی به این نـکته بـرخوردم کـه نوشتن تلفظ انگلیسی به فارسی از نظر اغلب متخصصان مردود است زیرا از یک طرف دانـشآموز بـه اتـکای تلفظ فارسی آن،تلاشی برای سرهم کردن حرف انگلیسی و ترکیب آنان جهت تلفظ انگلیسی کـلمات انـجام نمیدهد و از طرف دیگر گاهی نمیتوان تلفظ کلمه انگلیسی را به فارسی نوشت و اداکرد.
البـته ایـن نـکات در رابطه با دانشآموزان سالم که میتوانند با شنیدن حروف وتمیز شنیداری آنها به درسـتی کـلمه را هجی و تلفظ نمایند مصداق دارد.اما دانشآموز کمشنوایی که تنها از راه شنوایی ناقص و ضـعیف خـود قـادر به نشخیص و تمیز بعضی از حروف و صداها از هم نمیباشد،بادی الکوی دیداری،حس شنوایی را در تشخیص، اصـلاح و تـلفظ درست حروف و کلمات یاری دهد.
ابتدا باید روحیه و اعتماد به نفس شـیما را کـه در اثـر شکستهای پیاپی ضعیف شده بود،تقویت میکردم.او چنان ناامید شده بود که وقتی برایش از رویـ درسـ مـیخواندم و معنی میکردم با حسرت گفت:«خوش به حالتان من هرگز فکر نـمیکنم،روزی بـرسد که بتوانم انگلیسی را از رویش بخوانم،معنی کنم و حرف بزنم و چشمانش پر از اشک شد».آن روز درس را تعطیل کـردم و درحـالیکه به او اطمینان میدادم اگر شکیبا باشد و به گفتههای من عمل کند بـه یـاری خدا نهتنها به همکلاسیهای خود میرسد بـلکه از آنـها هـم جلو میزند.در ضمن او دختر باهوش و باارادهای اسـت کـه به خاطر ادب و اخلاقش همه ما(از خانواده تا مدرسه و دوستانش)او را در رسیدن به هدفش کـه پیـشرفت تحصیلی است حمایت میکنیم.بـا دبـیر انگلیسی و هـمسالانش هـم جـداگانه صحبت کردم که او را در فهمیدن مطالب انـگیسی بـیشتر یاری کنند و در صورت بروز هر پیشرفتی او را برای ادامه راه تشویق نمایند.گـام بـعدی استفاده از تلفظ فارسی کلمات انگلیسی و تـقویت حافظه و تمیز دیداری و شـنیداری بـا روشهای خلاقانه و بازیگونه هنچنین اجـرای نـمایش تکنفره و سپس 2 نفره برای مکالمه و تفهیم مطالب و استفاده از کتابهای آموزشی اضافه برای تـعمیم یـادگیری بود.
د)آزمون فضیهها در عمل(اجـرای راهـحلها)
دفـتری برای تدریس مـجدد انـگلیسی تهیه کردم که تـمام کـلمات و جملات را با تلفظ معادل فارسی و معنای فارسی در آن نوشتم به صورتی که والدینش هم کـه از انـگلیسی سررشته نداشتند با خواندن آنها مـیتوانستند کـلمه و معنای آن را بـه صـورت فـارسی از شیما بپرسند و در منزل تـکرار و تمرین نمایند.اول باید شیما بادقت به فرم کلی کلمه و طرز تلفظ آن(به فارسی)توجه مـیکرد و کـلمات را به خاطر میسپرد سپس از روی کتاب انـگلیسی کـه تـلفظهای فـارسی را نـداشت مجددا کلمات و جـملات را مـیخواند و معنی میکرد.او تقریبا در این امر موفق بود و درستتر از گذشته کلمات را میخواند و معنی میکرد و سر کلاسها بـارها دبـیر و هـمکلاسیهایش با خوشحالی برایش دست زدند و او را تشویق نـمودند،مـتعاقبا او هـم نـسبت بـه پیـشرفتش دلگرمتر شد و با ذوق و علاقه بیشتری در کلاس بازآموزی شرکت میکرد.برای فراگیری مکالمه و حفظ آنها به غیر از نوشتن تلفظها و معنای کلمات ابتدا برایش به زبان فارسی مکالمه را بـه صورت نمایشی تک نفره(در آنواحد نقش 2 نفر را بازی میکردم)اجرا نمودم،وقتی جریان مکالمه را متوجه میشد،مجددا به زبان انگلیسی آن را اجرا و تکرار میکردم.
بالاخره به صورت 2 نفره مکالمه مـیکردیم.درحـالیکه آهنگ صدا و حالت چهره و فرم گفتارمان را مطابق با معنای جملات مینمودیم.وقتی خوب مطلب برایش جا میافتاد مکالمه را طبق موقعیت واقعی خودمان تغییر میدادم و سعی میکردم درس را به نوعی بـا وضـع خانواده، مدرسه و دوستان خودش ارتباط دهم تا هم بهتر متوجه شود هم نمادهایی برای عدم فراموشی معانی داشته
باشد.
تقریبا از لحاظ شفاهی مـشکلاتش در حـال رفع شدن بود بهویژه کـه بـا پشتکار و علاقه،تمام مطالب را در منزل تکرار و تمرین میکرد و مجددا در جلسات بعد با من دوره مینمود.ولی همچنان در املا مشکل داشت.برای این منظور از روشهای چـندحسی و تـقویت دقت،حافظه و تمیز بـینایی و شـنوایی بهره بردم که به اختصار به برخی از آنها اشاره میکنم.نخست درست کلمهای که غلط مینوشت را روی کاغذ یا مقوا مینوشتم(با ماژیک کلفت قرمز و آبی)و از او می خواستم طبق مراحل زیـر هـر کلمه که روی کارت هست را بخواند و بنویسد.البته پیش از هر چیز معنای کلمه را برایش به زبان ملموس و ساده توضیح میدادم.
مرحله نخست:با انگشت اشاره روی حروف را ردگیری کند و همزمان تلفظ نـماید. Girl
مـرحله دوم:با چـشم بسته در هوا کلمه را با انگشت بنویسد و تلفظ کند.
مرحله سوم:روی سطح زبر مثل کاغذ سمباده،چوب و شـن یا موکت با چشم باز کلیه را با انگشت اشاره بنویسد و هـمزمان تـلفظ کـند.
مرحله چهارم:در دفترش از حفظ کلمه را بنویسد و معنی آن را در کنارش درج کند و در آخر با کلمه،یک جمله بسازد.
سپس بـا کـارتهایی که هر دفعه تهیه میکردیم(به صورت بازی)حافظهاش را تقویت میکردم یعنی بـرایش کـلمات را مـیخواندم و از او میخواستم آنها را به خاطر بسپارد و پس از چند لحظه به همان تعداد و یا ترتیبی که خوانده بـودم برایم تکرار کند(تقویت حافظه و توالی شنیداری)یا کلماتی که شباه تزیادی داشـتند را برایش میگفتم و از او میخواستم تـفاوت و شـباهت کلمات را برایم بگوید(تمیز شنوایی)و به همین صورت از کارتها به صورت دیداری هم استفاده میکردم و حافظه،تمیز و توالی بینایی را تقویت میکردم.بعضی مواقع برای تنوع با گچ و تختهسیاه و یا ماژیک و تـختهسفید(وایتبرد)کار میکردیم و با انگشتمان روی حروف و کلمات ماژیکی یا گچی ردگیری میکردیم تا همزمان با تلفظ،آن حروف پاک شود.
تکرار و تمرین مطالب درسی به اضافهء تقویت حس شنوایی و دیداری باعث تـغییر بـرقآسای نمرات شفاهی و کتبی شیما گردید و او به همسالان خود رسید و نمراتش 61 الی 81 میشد.برای بالا بردن اعتماد به نفس او هنگامی که مطمئن شدم دروس تدریسشده را کاملا متوجه شده به نکات جدید اصلی و مـهم دسـتور زبان و کلمات جدید درس آینده بهطور اجمالی اشارهای میکردم تا آمادگی بیشتری برای یادگیری درس جدید در کلاس داشته باشد.البته تدریس کل درس و حل کردن تمرینات را جزو برنامهء خود قرار ندادم زیـرا احـتمال داشت شیما به خود غره شود و دیگر انگیزهای برای توجه به تدریس دبیر خود نداشته باشد.
همانطور که انتظار میرفت آشنایی شیما با نکات و واژههای تازه باعث تقویت اعـتماد بـه نـفس او شده به طوری که طـبق گـفتهء دبـیر و همکلاسیهایش او جزو معدود داوطلبان پاسخگویی به سوالات درس جدید شده بودو تحسین همه را برمیانگیخت.عکس او را در تابلوی تلاشگران مدرسه قرار دادند و در آزمون ارزیـابی سـطح انـگلیسی دانشآموزان مدرسه جزو ممتازین قرار گرفت و از طرف مـدرسه بـه او هدیهای اهدا شد.
شکر خدا،شیما برای حل تمرینات کتاب انگلیسی و کتاب اضافی آموزشی به یافتههای خود متکی بـود و از فـروردین بـه بعد هر جلسه میگفت من اشکالی در درس انگلیسی ندارم و بـرای تأیید گفتهاش دفترچه رابط خود را نشانم میداد که دبیر انگلیسی از وضعیت درسی او کمال رضایت را داشت.بالاخره درپایان سـال تـحصیلی مـدیر نیز با ناباوری کارنامهء شیما را با نمرات خوب در تمام دروس به او تـحویل داد و شـرمندهء پیشداوری غلط خویش گردید!
بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند آئینه صبحیم و غباری نپذیریم ما چـشمه نـوریم،بـتابیم و بخندیم ما زندهء عشمقیم نمردیم و نمیریم
(رهی معیری)
هـ)نتیجهگیری
-ارتباط مـطلوب و سـازنده بـا دانشآموز و حمایت عاطفی وی به اندازهی کمکآموزش اهمیت دارد و میتواند در ایجاد انگیزه و برانگیختن همت و تـلاش دانـشآموز مـؤثر باشد.
-ارتباط دوستانه و صمیمانه با والدین دانشآموز و اولیاء مدرسه(دبیران و همکلاسیهای دانشآموزان)و جلب مـشارکت آنـها در رفع مشکل دانشآموز سبب تقویت روحی دانشآموز و تسریع فرآیند یادگیری او میشود.
-نوشتن تـلفظ انـگلیسی کـلمه به فارسی و استفاده از روشهای چندحسی،تقویت دقت،حافظه و تمیز دیداری و شنیداری(به صورت ابـتکاری و تـا حد ممکن بازیگونه)به غیر از بالا بردن کیفیت و کمیت یادگیری،از دلسردی و خستگی دانـشآموز جـلوگیری مـیکند.
-ایجاد زمینه برای انجام تشویقهای بهجا و مناسب (کلامی،معنوی،مادی)و تقویت عزت نفس دانشآموز از عـوامل مـهم پایداری و تلاش مضاعف دانشآموز در فراگیری مجدد مطالب هرچند مشکل درسی و تکرار و تـمرین آنـها مـیباشد.
پیشنهادها
-آشنایی اولیای مدرسه با طرح آموزش فراگیر و وظایف معلم تلفیقی توسط برگزاری جلسات تـوجیهی،سـنخنرانی مـختصصان،ارائه بروشور و مقاله.
-یاری جستن از رسانههای گروهی(صداوسیما، روزنامهها و مجلات پرشمارگان)برای آگـاهی و آشـنایی بهتر عموم با اهداف و فواید طرح آموزش فراگیر (فرهنگسازی درست و عمیق).
-برگزاری کلاسهای دانشافزایی و کارگاههای کـاربردی بـرای معلمان تلفیقی جهت بالا بردن کیفیت آموزش فراگیر.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.