نابینایان از روزگار بریل تا امروز
نابينايان از روزگار بريل تا امروز
مونك تروكيه ، ترجمه به فارسي از حسين عليزاده
از دورانهاي ديرين، عارضه نابينايي در نوشتهها وسيلهاي براي تحريك احساسات لطيف بشر دوستانه بوده است، اما سالهاي اندكي است كه ما ميتوانيم با نابينايان به گونهاي ديگر در خيابانها روبرو شويم. چنانكه هنوز بيشتر خانوادهها فرزندان نابيناي خود را در خانهها نگه ميدارند چرا كه فرصتهاي مناسب براي تعامل نابينايان را با جامعه نميشناسند و از امكانات آموزشي و مانند آن آگاهي بايستهاي ندارند و كار بيشتر نابينايان فقير به آنجا كشيده كه شغلهاي سطح پايين داشته باشند، برخي ساز بزنند و گروه انگشت شماري از آنها هم وكيل يا معلم شوند.
اما امروزه پيشرفتهاي عظيمي در جهت افزايش معلومات نابينايان پديد آمده است و البته هنوز كارهاي بسياري است كه بايد در اين خصوص صورت گيرد، چنانكه واضح است كه بسياري از پدران و مادران بايد دانش خود را در اين باره به نحو منظمي ارتقاء بخشند.
در اين مجال كوتاه مايلیم اشارهاي به تناقض ميان نسلهاي مختلف نابينايان داشته باشيم. مثلاً تا پنجاه سال پيش هرگز كسي تصور نميكرد كه يك نابينا بتواند شغلي با مسئوليت سنگين مانند مهندس يا استاد بپذيرد، در حالي كه امروز شاهد آن هستيم. و متأسفانه تعداد نابيناياني كه در اينگونه مناصب هستند، هنوز بسيار اندك است.
به هرحال آينده نابينايان باپيشرفت تكنولوژي گره خورده، به ويژه تكنولوژيای كه توان ارتباطي آنها را افزايش دهد و آنها را از پيرامونشان آگاه سازد تا آنجا كه بتوانند خودكفا و مستقل باشند. و ما بايد عقربههاي زمان را اندكي به عقب برگردانيم و به اختصار برخي از كشفيات گذشته را ارائه دهيم، پيش از آنكه توجه خود را به طرحهاي آينده معطوف كنيم. طرحهايي كه اميدواريم براي هميشه واژه «معلول» را از ذهنمان بزدايد آنگاه که از نابينايان سخن ميگوييم.
نخستين حركت عظيم بريل
پيش از بريل، نابينا بايد روشي را به كار ميبست كه مبتكر آن باربيه بود روشی كه تا آن زمان معروف به «سونوگراف» و كاربرد آن بسيار دشوار و پيچيده بود. لويس بريل كه در سه سالگي نابينا شده بود آن روش را به كار گرفت و پيچيدگي آن او را واداشت كه دوباره درباره آن انديشه كند و وسيله ديگري را ابداع كند كه كاملاً عملي باشد. اين امر او را به نظامي ابتكاري رهنمون کرد كه داراي مراحل متوالي منطقي است و نابينا ناگزير است كه وقتي روش بريل را ميآموزد با آن انس بگيرد. بريل الفباي خاص خود را در سال 1829م ابداع كرد، الفبايي كه از مجموعه نقطه برجسته (از يك تا شش نقطه) تشكيل ميشد.
واقعيت اين است كه اصطلاح بريل به دو نظام اشاره دارد: نظام كاملي كه در آن هر علامت نشانه حرفي از كلمهاي است و نظام مختصري كه- بنا بر مجموعه قواعدي كه خود بريل وضع كرده است- در آن يك علامت يا بيشتر معادل چند كلمه يا مجموعهاي از حروف است.
شايان ذكر است كه نظام مختصر بريل از يك زبان به زبان ديگر، متفاوت است، زيرا كه هر زبان در هجاها و نشانهگذاري صداها، قواعد خود را دارد. و با اينكه نظام مختصر بريل كه در زبان فرانسه به كار ميرود تا حدي پيچيده است ولي به عده بسياري از استفاده كنندگان از آن بهره رسانده است چرا كه بر اساس هجاي آشناي كلمات است و شكلهاي اختصاري مرسوم كلمات را كه به طور وسيعي به كار ميرود، شامل ميشود.
به كارگيري اين روش آگاهانه و عمدي بوده است چرا كه نابينايان مختصرسازي كلمه را طبق قواعد دوست دارند. آنچه نابينا آن را به حق ميخواهد، تهيه جدول كلمات اختصاري است و مراكز دولتي به تنهايي ميتوانند اين مهم را انجام دهند. بدين گونه نظام بريل ميتواند خود را گام به گام با تغييرات و پيشرفتهاي زماني نيز هماهنگ كند. نظامهاي ديگري نيز همچون نظام پيشنهادي عزرا شابير وجود دارد كه در همايش اروپايي رؤساي كتابخانهها و چاپخانههاي بريل پيشنهاد شد (در 11 تا 13 آوريل 1978م در مادريد) و اين نظامها ميكوشند تا جايگزين روش بريل شوند.
به هرحال با وجود اينكه حدود يك قرن و نيم از اختراع بريل گذشته است، روش او همچنان تا سالهاي آينده به كار گرفته شده و منسوخ نخواهد شد و حتي شايد تنها روش موفق خواندن و نوشتن براي نابينايان باشد. و گفتني است كه اختراع لويس بريل خيلي زود هم مورد استقبال قرار گرفت چرا كه ميتوانست نابينا را از پشت ديوارهاي بلند انزوا بيرون آورده و امكان ارتباط با ديگران و بيان افكار او را به روش منطقي فراهم نمايد.
پيدايش نوارهاي ضبط صوت
تا سال 1931م وسايل ديگري جز نوارهاي ضبط صوت براي نابينایان پديد نيامد و با اين وجود آشكار شد كه روش بريل به ويژه در كارهاي مربوط به مدارك و اسناد و بررسي تفصيلي آن جايگزين ديگري ندارد. در سال 1897م «بولش» دانماركي تصور نميكرد كه كشف او درباره امكان ضبط صدا بوسيله وسايل مغناطيسي، ابزار مفيدي براي نابينايان باشد. ضبط صدا بر روي نوارهايي كه امروزه ميشناسيم تحولي بود كه توسط «بفلومير» آلماني صورت گرفت. نخستين دستگاه ضبط صوت در سال 1931 پديدار شد ولي شكل نوين آن نتيجه تلاش «كلمن كمراس» در ايلات متحده امريكا و «فون برونموهيل» در آلمان بود. اين اختراع به تغييراتي بسيار بزرگ در عادتهاي نابينايان منجر شد، زيرا كه ناگهان سيلي از معلوماتي را كه بيشتر با آن مأنوس نبودند، به سويشان سرازير كرد. چنانكه برايشان امكان ضبط انواع موسيقيها را فراهم ساخت. اكنون ايشان ميتوانند با مجموعهاي عظيم از نوشتهها و تأليفات كار كنند و حتي با اسنادي كه مردمان ديگري به منظور استفاده ايشان ضبط كردهاند و يا خودشان به ثبت و ضبط آن از مراكز مختلف مبادرت كردهاند، ارتباط برقرار کنند.
در ابتداي كار، نوارهاي ضبط، پرحجم و جاگیر بود و استفاده از آنها، نیاز به چندین مهارت داشت ولي به خاطر فوايد آنها، مقبول بود. به تدریج با پیشرفت فناوری، نوارهاي كاست با كارآيي بيشتر و زحمات كمتر تولید شد.
امروزه مجموعهها و مؤسساتي مانند جمعيت فرهيختگان نابينا (GLAA) يا مؤسسه نابينايان جوان (AVH كه آن را والنتين هوي در سال 1784 در پاريس تأسیس كرد، جواني كه زندگياش را وقف خدمت به نابينايان نمود) براي رفع نيازهاي نابينايان با كتابخانههاي صوتي مجهزشان تلاش ميكنند ولي هنوز توان اشباع نيازهاي ايشان را ندارند. با اينكه «كتابهاي گويا» امروزه به طور گستردهاي مورد استفاده است اما نابينا هنوز مشتاق كتابهاي خط بريل است كه مطالعه آن در هر مكاني امكان دارد و فهم و دريافت آن به روش خاص خود برايش امكان پذير است، اگر چه خط بريل به حجم فراواني نياز دارد و هر صفحه از كتب معمولي، دو يا سه صفحه از خط بريل جا ميگيرد. همچنين از آنجا که نويسندگان و نسخه پردازان خط بريل به صورت دستي، اندكند، اميد تازهاي در ابزار نگارش جديد آن وجود دارد كه داراي امتيازاتي است از جمله: اعتماد بيشتر نسبت به آن، سرعت بيشتر و …
ظهور ابزار محاسبه گر در صحنه
سال 1890م شاهد پيدايش كارتهای سوراخدار بودیم و محققان از همان زمان متوجه اهميت این ابزارهاي علمي بودند. نخستين ابزار از اين نوع در سال 1939 عرضه شد و به منظور محاسبه احتمالات مربوط به عرصههاي جنگي به كار رفت (بايد يادآور شويم كه آن سالها جنگ جهاني دوم بر پا بود).
در سال 1953 شركت IBM حسابگر شماره 701 را ساخت و اين آغاز عصر ابزار شمارشگري بود كه پيشرفت بزرگي محسوب ميشد و با حلقههاي بعدي رو به تكاملي نهاد كه به پيدايش نسل سوم حسابگر منجر شد. در اينجا بايد در برهه سال 1962 توقفي كنيم تا نگاهي بيندازيم بر كاري كه فبريز در آلمان، ر. گيلويا و ج. سوليوان در امريكا انجام دادند. اين دو كشور امكانات جديدي در ابزارهاي حسابگر در ترجمه به خط بريل به دست آوردند. سپس آثار موفقيتهاي ايالات متحده و جمهوري آلمان به سرزمينهاي ديگر راه يافت تا امكان به كارگيري امكانات اتوماتيك در خط بريل فراهمتر شود.
نخستين همايش بينالمللي درباره اين موضوع در سال 1973 در جمهوري آلمان و دومين همايش در سال 1974 در كپنهاگ برگزار شد. در آنجا معلوم شد كه مثلاً دانماركيها وادار به تجديد نظر در نظام بريل از نوع مختصر آن شدهاند تا آن را با ابزار جديد حسابگر كيفيت ببخشند. و يا به عنوان نمونه و مثالي ديگر آلمانيها به علت پيچيدگيهاي زبان آلماني ناچار شدهاند كه تعديلهايی در نظام بريل مختصري كه به كار ميگيرند، اعمال كنند. چنانكه يك همايش ملي (محلي) درباره حسابگر جديد (كه در سال 1976 در نيويورك تشكيل شد)، معلومات تازهاي درباره كاري كه با زبانهاي تركيبي انجام داده بودند عرضه كرد (به عنوان مثال توسط آلن در مؤسسه تكنولوژي ماساچوست). و در همايش ريموند كرزويل و ريچارد براون گزارشي از دستگاه قرائت ناشنوايان كه در آن پيشرفتهايي كه در قرائت نوري حروف صورت گرفته و نيز درباره زبانهاي تركيبي مطرح شده بود ارائه دادند. اين دستگاه شنيدن متني را كه بوسيله دستگاه اسلايد خوانده ميشود مقدور ميسازد چرا كه صدا در آن با تصویر تركيب شده و از اينرو هر دو دستگاه ديداري و شنيداري در مسير واحدي هستند و هر چند كه اين دستگاه در آغاز عجيب به نظر ميرسد اما آدمي به سرعت به آن عادت ميكند.
توليد كتابهاي بريل در قالبي دلپسند
تا امروز هنوز نزد اروپاييها دستگاهي براي قرائت موجود نيست زيرا كه آنها تلاشهاي خود را بر ايجاد وسايل جديدي براي بهينه سازي نظام مختصر بريل متمركز كردهاند (بویژه دانمارك و جمهوري آلمان)، و نيز بر تجديد نظر در نسخههاي كتب بريل، و همچنين مركز سلطنتي كمك به نابينايان، و مركز بررسيهاي وارويك براي نابينايان. يك دليل ديگر اقدامات آنها اين است كه منتظر كمكهاي مالي براي تقويت و گسترش توليد دستگاه بريل سازي كتب بودهاند (مانند تولوز فرانسه).
از نكات مهمي كه بايد يادآور شويم اينكه نظام محاسبهگر آلماني در «مونستر» در انتشار كتب و مجلات، آزمون برنامهها و روشها را امري ممكن ميشمارد، چنانكه دانشگاه پل سابيتيه در تولوز مركزي براي نشر Tobia در سال 1977 تأسیس كرد تا سيستم آن را مورد ارزيابي قرار دهد. و اين مركز كه بر اساس درخواست تعدادي از كشورهاي فرانسه زبان تأسیس شده اقدام به نشر مجموعههاي بزرگي بر اساس روش بريل كرده است كه شامل متون حقوقي و مجموعه قوانين، كتب درسي و حتي كتاب مقدس ميباشد.
در طي ساليان اخير تمايزات و برجستگيهايي در اتوماسيون از نظر اعتماد، سرعت و تخفيف مشكلات پديدار شده است چرا كه مشكل چنداني براي توليد نسخههاي مكرر كتابهاي بريل وجود ندارد. ولي براي ما قبل از هر چيز مهم آن است كه در توليد متون خط بريل ضروري است نويسندهاي كه مهارت خاصي در اين روش ندارد با ابزار كتابت آن آشنايي داشته باشد. بنابراين متن چاپ شده به روش عادي ابتدا به يكي از وسايل ابزار حسابگر مانند كارتهاي سوراخدار، نوارهاي مغناطيسي يا نوارهاي كاست و غيره تبديل میشود.
وقوع اشتباهات
گاهي خطاهاي اندكي در نخستين مراجعه پيدا ميشود. در اين حالت در متن تبديل شده به خط بريل در لوح ضميمه ميتوان آن را اصلاح كرد امّا اگر جملهاي يافت شود كه به طور كامل از قلم افتاده كتابت آن از ابتداي همان صفحه تكرار ميشود و براي رفع اين اشكال لازم است كه متن مكتوب دوبار توسط دو قلم مخصوص بريل جداگانه نوشته شود و بازنگري آن با تبادل دو نفر كنترل شود و اين همان روشي است كه فورتيه در كانادا به كار گرفته است. و متأسفانه اين روشي است كه خالي از دشواري نيست و اراده جدي ميطلبد كه ما را به حل مشكل در دو عمل موازي برساند.
از ميان محصولات جديد بريل كه نياز به كاغذ ندارد به دو نمونه اشاره ميكنيم: كاست انگشتي و دستگيره بريل معروف به همراه الكترونيكي و دستگاه معروف به توليد كلارك و اسميت و سيستم حسيابي از دور معروف به Versabraille.
آرزوهاي تحقق يافته
بدين گونه اينك براي ما مقدور شده است كه درباره دستگاههايي دقيقتر بينديشيم، كه ميتوان در كيفي متوسط جا داد و دستگاه مطلوب براي ترجمه به خط بريل بدون به كارگيري كاغذ، چندان بزرگ نيست، موسوم به دستگاه Optacon (از تجهيزات رادار گونه) كه مجهّز به دوربين كوچكي است كه نابينا ميتواند آن را به شكل حرفي كه لازم است بشناسد. همچنانكه نابینا ميتواند بخواند ولي معلوماتي كه پنهان است تدريجاً با تغيير وضعيت دوربين معلوم ميشود. گاهي دستگاه مذكور تصويربردار كوچكي است كه ميتواند حروف عادي چاپ شده را به علائم خط بريل تبديل كند و نيز قادر است كه همزمان معلومات را ذخيره كند. و اين آرزو در آستانه تحقق است چرا كه شالوده آن در يكي از مراكز توليدي موجود است و فعلاً از ذكر نام آن خودداري ميكنيم.
هدف اين بحث افزايش شناخت نابينا نسبت به خواندن از طريق نور است. همچنین امكان حمل دستگاه آن و اينكه مجهّز به دستگاهي منطبق با سيستم بريل است و قابل اتصال با دستگاه قرائت كاست انگشتي براي ثبت معلومات است، مطرح است. خواننده سيستم نوري تعدادي از علائم زبان رياضي را به كار ميگيرد تا به حروف دارنده شكلهاي مختلف آشنا شود و از اينرو ميتواند در نهايت آن را براي نسخههاي اسناد به كار گيرد که اعتماد بر اين روش درجهاي بالاتر از اعتماد بر نسخههاي دستي است و اين خواننده به روش نوري ميتواند با ابزار خاص خود به ترجمه هر دو نظام كامل و مختصر بريل بپردازد.
ما نسبت به كتابخانهها يا مراكز مخصوص نابينايان اين وحدت روش را در مييابيم كه امكان تولید مستقيم تعدادي از نسخ بريل مورد احتياج نابينا را به آسانی ميسر ميسازد.
آینده پر از امید
اين پيشرفتهاي تكنيكي آينده پر اميدي را هم براي نابينايان و هم براي ناشنوايان نويد ميدهد. بنابراين نابينايان اكنون بالفعل از برخي از فوايد پيشرفت تكنولوژيك در خط بريل بهرهمند ميشوند. با اين وجود هنگامي كه بخواهيم اين دستاوردها به اندازه كافي فعال شود به ناچار بايد آنها را به دستگاههاي هوشمند وصل كرد چنانكه زمان وصل آنها به ابزار قدرتمند ولي كم حجم موجود بعيد نيست و به تأكيد بايد گفت كه در طي دهه آينده اين آروزها بيش از اينها تحقق خواهد يافت. پس آيا زماني خواهد آمد كه در آن انسان ابزارمند، قادر بر گونهای از قرائت و تحركي باشد كه نابينايان را كفايت كند؟
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.