نگاهی تاریخی به گسترش خط بریل در جهان
نگاهی تاریخی به گسترش خط بریل در جهان
نرجس منفرد ؛ زهرا آقایی
چکیده
چشم و بینایی از اعضای ظریف و حساس بدن انسان است، طوری که در حوادثی مثل جنگ، تصادف رانندگی، منازعات، زودتر از دیگر اعضا آسیب میپذیرد و کارایی خود را از دست میدهد. از طرف دیگر بیشترین اطلاعات از طریق بینایی و چشم به دست میآید و این حس نسبت به حواس چشایی، بویایی، لامسه و شنوایی وظیفه مهمتری بر عهده دارد. به این دلایل مخترعان، دانشمندان و کارشناسان از قدیم به فکر چاره و پیدا کردن راه حلی بودند تا درمانی برای نابینایی پیدا کنند؛ یا حواس دیگر را جایگزین بینایی نمایند. اختراع لویی بریل در 1829م تحول بزرگی را رقم زد و راه جدیدی را گشود. الفبایی که بریل اختراع کرد به سرعت در همه مناطق جهان و پیش از همه در کشورهای اروپایی با استقبال مواجه شد. این مقاله به اجمال مسیری که از یکی دو قرن قبل از لویی بریل آغاز شد و با اختراع او سرنوشت جدید پیدا کرد و بالاخره در کشورهای همه قارهها با استقبال روبرو شد، بررسی میکند.
این مقاله؛ با اقتباس از دو پایان نامه از خانم نرجس منفرد و زهرا آقایی تألیف شده است. این پایان نامهها بهترین متون در زمینه بریل و دی زی در ایران است و حتماً باید با انتشار در اختیار عموم قرار گیرند.
نابینایان تا قبل از سال 1784م از آموزش رسمی بهرهمند نبودند و افراد نابینا به صورت شخصی و نزد معلمین خانگی و با هزینه شخصی آموزش میدیدند، تا اینکه در این سال اولین مدرسه نابینایان در فرانسه توسط فردی به نام والنتینهای تأسیس شد. این مدرسه، آموزشگاه رسمی نابینایان به شمار میرود. به تدریج در انگلستان، آمریکا، ژاپن و سایر کشورها نیز مدارسی ایجاد شد. تأسیس مدارس ویژه نابینایان زمینه ابداع خطوط برجسته نابینایی و افزایش امکانات آموزشی آنها را فراهم نمود؛ به طوری که لویس بریل مبدع نظام علائم لمسی موسوم به بریل، خود یکی از شاگردان مدرسه والنتینهای در فرانسه بود.
در ایران نیز آموزش نابینایان زودتر از سایر گروههای استثنایی آغاز شد. اولین مدرسه ویژه نابینایان در تبریز توسط یک کشیش آلمانی، به نام پاستور ارنست کریستوفل در سال 1299ش/ 1920م، تأسیس شد که زمینه ورود خط بریل به ایران را فراهم نمود و این خط برای آموزش رسمی نابینایان به کار گرفته شد. به تدریج در ایران مدرسههای دیگر مانند ابابصیر، خزایلی، شهید محبی و… به وجود آمد.
برای آموزش رسمی نابینایان تا پایان مقطع متوسطه، مکانهای خاصی وجود دارد که شامل انواع مدارس استثنایی و مدارس تلفیقی است. این مکانها مختص دانشآموزان نابیناست در حالی که برای آموزش دانشجویان نابینا برنامهریزی خاصی درنظر گرفته نشده است. دانشجویان نابینا به ندرت از خط بریل برای رفع نیازهای آموزشی استفاده میکنند و کاربرد خط بریل درمیان آنها جنبه شخصی یافته است زیرا از یک سو کادر اداری و آموزشی دانشگاهها با خط بریل آشنایی ندارند و از سوی دیگر تهیه منابع آموزشی دانشگاهها به خط بریل نیازمند صرف هزینه و وقت بسیاری است. این محدودیتها باعث پدید آمدن مشکلات فراوانی در مسائل آموزشی نابینایان شده است؛ دانشجویان نابینا مجبورند کتابها و جزوههای درسی خود را برروی فایلهای صوتی ضبط کنند و برای آزمون از فرد بینای دیگری استفاده کنند که این فرد سؤالات امتحان را برای نابینایان میخواند و آنها جواب سؤالات را به او دیکته میکنند. همچنین به دلیل نارساییهای خط بریل فارسی و عدم وجود امکانات آموزشی خاص برای دانشجویان نابینا به ندرت میتوانند در رشتههای خاصی مانند زبانهای خارجی، ریاضی و علوم تجربی تحصیل کنند. در زمینه تهیه کتابهای گویا هم مشکلات فراوانی وجود دارد و فقط چند مؤسسه با فاصله زمانی طولانی به ضبط کتابها میپردازند. تهیه امکانات آموزشی دانشجویان نابینا در دانشگاه نیز محدود به برخی مراکز نابینایی شده است که به صورت داوطلبانه امکاناتی را هرچند محدود در اختیار دانشجویان نابینا قرار داده است.
اما وضعیت دانشگاهها در کشورهای اروپایی و پیشرفته بسیار متفاوت با ایران و دیگر کشورهای در حال توسعه است. زیرا آنان با به کار گرفتن امکانات مدرن مثل اینترنت، بریل را کارآمدتر کردند. از اینرو دانشجوی غربی از بریل همگانی استفاده میکند. این مقاله به اجمال سیر حوادث بریل را در جهان پیگیری میکند، بلکه تجربه آموزی برای کارشناسان باشد.
نظامهای علائم لمسی پیش از ابداع بریل
قبل از ابداع خط بریل نظامهای نشانهای متعددی برای نابینایان وجود داشته است. به اعتقاد مورخین خاستگاه اولین نظام علائم لمسی خاورمیانه بوده است. بر اساس اسناد به دست آمده، دیدموس از اولین افرادی بود که در قرن 14 میلادی نظام علائم لمسی را ابداع کرد که بر روی چوب حک میشد. پس از آن زین الدین عمیدی نظام علائم لمسی را اختراع کرده بود که از نقاط برجسته تشکیل میشد و با حس لامسه قابل خواندن بود.
فرانسیسکو لوکاس – اهل ساراگوزا – در 1517م نظام علائم لمسی را ابداع کرد که نشانههای آن به صورت برجسته بودند که بر روی صفحات نازک چوبی حک میشدند. این خط در حدود سال 1575م به ایتالیا آورده شد و رامپانستو- اهل روم- آن را اصلاح کرد. او به جای اینکه نشانههای لمسی را حکاکی کند آنها را به صورت برجسته درآورد و قالبهای بزرگتری برای آنها به کار برد. به دلیل اینکه خواندن نشانههای این دو نظام علائم لمسی بسیار مشکل بود، هر دو از بین رفتند. گیرلامو گاردانو- فیزیکدان ایتالیایی- در 1547 م روشی برای آموزش خواندن به نابینایان پیشنهاد کرد که از برخی جهات شبیه به نظام علائم لمسی بریل بود.
پیرمورین، در 1640م، نظام علائم لمسی را ابداع کرد که نشانههای آن جابجا میشدند. در همین زمان، کوینگ شرگ اسچونبرگ نشانههای لمسی ساخته شده از حلب را مورد استفاده قرار میداد. همچنین جرج هاردسرفر – شاعر نورنبرگی- در 1651م، نظام علائم لمسی کهنی را بازسازی کرد که در آن نشانههای لمسی را به وسیله قلم حکاکی بر روی صفحهای با روکش مومی میبریدند. فرانسیسکو ترزی ایتالیایی، در 1676م، نظام علائم لمسی اختراع کرد که نشانههای آن از نقطههایی تشکیل شده بود که درون مربع و اشکال مشابه قرار داشتند.
او همچنین نظام علائم لمسی روبرت میلن ودیوید مک بث که منشأ آن از آمریکای جنوبی بود را مورد استفاده قرار داد. این نظام از هفت گره برجسته اصلی با ساختارهای متفاوتی تشکیل میشد که برای نمایش نشانههای خاصی به کار میرفت و بقیه نشانهها از ترکیب این گرهها با گرههای کوچکتر نشان داده میشدند که با فاصله متفاوتی از گرههای اصلی قرار میگرفتند.
بنابر گزارش دیدروت -دایرةالمعارف نویس فرانسوی- زنی نابینا متولد 1741م، توانست با نشانههای خطی قابل لمسی که از کاغذ بریده بود مهارت خواندن را بیاموزد. ماریا ترزا ون پارادایز – موسیقیدان ونیزی- متولد 1750م، توانست بوسیله پونزهایی که به شکل حروف بودند و بر روی صفحهای چسبانده میشدند، مهارت خواندن را یاد بگیرد. او همچنین توانست نظام علائم لمسی که توسط ویسنبرگ اختراع شده بود را بخواند. در این نظام، نشانهها با سوزن بر روی مقوای نازکی حک میشدند. او همچنین با دستگاهی که ون کمپلن برای او اختراع کرده بود، نشانههای برجسته آلمانی را چاپ کرد.
بزرگترین ایراد نظامهای علائم لمسی مذکور دشواریهای خواندن و نوشتن آنها بود که آنها را محدود به کاربردهای شخصی میکرد. تمامی آنها غالباً بدون اینکه رواج عام بیابند توسط مبتکرین شان به کار میرفتند. کتابهای معدودی از آنها وجود دارد که به دلیل هزینه بالایشان برای کاربرد شخصی مناسب بودند. اغلب این نظامها ماندگاری بسیار پائینی داشتند و امکان حمل و نقل آنها به دلیل حجم و وزن زیاد و آسیبپذیری شان بسیار مشکل بود. نوشتن برخی از نظام علائم لمسی تقریباً غیر ممکن بود و برای خواندن آنها زمان و انرژی زیادی صرف میشد.
نظامهایعلائم لمسی دیگری نیز وجود داشتند که مدتی رواج عام یافتند و دارای کاربردهای با اهمیتی بودند؛ از جمله خط والنتینهای که در آموزش رسمی به کار میرفت. در ادامه به مهمترین نظامهای علائم لمسی- با رعایت ترتیب زمانی آنها- اشاره میکنیم.
نظام علائم لمسی والنتینهای: والنتینهای در سال 1784م، اولین مدرسه نابینایان را تأسیس کرد. در همین زمان او نظام علائم لمسی را برای نابینایان عرضه نمود که از نشانههای خطی رومی برجسته تشکیل شده بود. این اولین نظام علائم لمسی بود که در آموزش رسمی نابینایان به کار رفت. والنتینهای، نشانههای برجسته رومی را در دو اندازه کوچک و بزرگ چاپ میکرد که نوع بزرگ تر برای مبتدیها، و نوع کوچکتر برای خوانندگان حرفهای تر به کار میرفت.
والنتینهای روشی برای چاپ این نظام علائم لمسی ابداع کرده بود که در آن، ابتدا نشانههای خطی برجسته به صورت جداگانه ایجاد میشدند، سپس بر روی کاغذی مرطوب کنار هم قرار میگرفتند و در ماشین تحریر سربی بزرگ پرس میشدند. بدین ترتیب یک صفحه چاپ میشد که این صفحات را پشت به پشت به هم میچسباندند. به طوری که هر صفحه از دو ورق کاغذ به هم چسبیده تشکیل میشد.
اگرچه نظام علائم لمسی والنتینهای برای آموزش نابینایان بسیار مفید بود، اما مشکلاتی نیز داشت؛ افراد نابینا قادر به نوشتن با آن نبودند و چاپ کتابها به این روش بسیار دشوار بود. برای چاپ هر صفحه مراحل متعددی وجود داشت؛ هر نشانه باید به طور جداگانه تولید میشد و بر روی کاغذ مرطوب شده قرار میگرفت و در دستگاه خاصی پرس میشد تا یک صفحه چاپ میشد. در نتیجه تهیه کتابها بسیار زمان بر بود و حمل و نقل آنها به دلیل حجم و وزن زیادشان بسیار مشکل بود.
خواندن متون نوشته شده به این خط بسیار کند و دشوار بود؛ زیرا هر نشانه باید جداگانه با نوک انگشتان لمس میشد و با خواندن نشانههای بعدی ممکن بود نشانه قبلی از یاد برود. بنابراین کندی سرعت خواندن باعث فراموش شدن واژهها و نشانههای قبلی میشد.
نظام علائم لمسی چارلز باربیر: باربیر در سال 1819م، نظام علائم لمسی ابداع کرد که از نقطه تشکیل میشد. استفاده از نقطه ایدهای تازه بود. مزیت نظام علائم لمسی باربیر بر سایر نظامها بویژه خط والنتینهای، سرعت بالاتر خواندن و سهولت ادراک و تشخیص نشانههای لمسی آن بود. باربیر این نظام علائم لمسی را ابداع کرده بود تا سربازان بتوانند در تاریکی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و از مرگ نجات یابند. این نظام علائم لمسی در شب به راحتی قابل خواندن بود و به همین دلیل «خط شب» نامیده میشد. باربیر این خط را تکمیل و اصلاح نمود و سونوگرافی نامید.
در نظام علائم لمسی باربیر هر نشانه از ترکیب شش نقطه افقی و شش نقطه عمودی به وجود میآمد. این نشانهها برای نمایش 36 نشانه خطی الفبای فرانسوی به کار میرفتهاند و بر روی یک تخته مخصوص، نوشته میشدند. در این خط علاوه بر علائم لمسی معادل با نشانههای خطی بینایی فرانسوی، نشانههایی برای واژههای این زبان وضع شده بود. در این نظام علائم لمسی آواهای زبان فرانسه با کمک تعدادی خط و نقطه نمایش داده میشدند.
ابزاری که برای نوشتن نظام علائم لمسی باربیر به کار میرفت، یک لوح و قلم بود. لوح نوشتاری از یک خط کش با هفت شیار کم عمق تشکیل میشد. برای نوشتن، باید کاغذ مقوایی روی خط کش قرار میگرفت و با یک گیره در بالای کاغذ نصب میشد و نقطهها با فشار قلم بر کاغذ در سوراخهای گیره ایجاد میشد. این خط از چپ به راست نوشته و از راست به چپ خوانده میشد.
اما مشکلاتی در این نظام علائم لمسی وجود داشت؛ در خط باربیر برای تمامی نشانههای خطی، علامتی جداگانه وضع نشده بود. اغلب نشانههای آن برای واژهها به کار میرفته است. به دلیل اینکه هر نشانه لمسی از مجموعهای نقطههای برجستهای ایجاد میشد، فضایی بیشتر از نوک انگشت را اشغال میکرد که با یک بار لمس قابل خواندن نبود و زمان زیادی برای خواندن آن صرف میشد. این نظام علائم لمسی فاقد علائم نقطهگذاری مانند ویرگول، نقطه پایان جمله بود و نشانههای زبر زنجیری در آن وجود نداشت. همچنین در این نظام علائمی در حوزه ریاضیات و موسیقی ابداع نشده بود. اگرچه خط باربیر برای کاربرد معمول بسیار پیچیده بود، ولی از این نظر مهم بود که نظام علائم لمسی بریل براساس آن ایجاد شد.
نظام علائم لمسی جیمزگال: جیمز گال – اهل ادینبورگ- در ابتدا یک ناشر بود اما پس از چاپ کتابهای والنتینهای، تصمیم گرفت نظام علائم لمسی مناسبتری برای نابینایان ابداع کند. او در 1827م روش ابداعی خود را در کتاب خود به نام «اولین کتاب آموزش خواندن به نابینایان» ارائه کرد و بخشی از کتابش را با نظام علائم لمسی خود چاپ کرد. روش او در چاپ کتابهای دیگر نیز به کار گرفته شد. وی نشانههای خطی برجسته رومی را اصلاح کرد و آنها را به صورت زاویهدار درآورد. نظام علائم لمسی او ابتدا برروی چوب حک میشد اما بعدها به وسیله قالبهای فلزی چاپ شد. او دریافت که فرد نابینا با انگشت نقطه را سریعتر از خط خمیده، ادراک میکند. بنابراین یک نظام علائم لمسی دندانهای را ابداع کرد.
نظام علائم لمسی فرای: در 1832م جامعه ی هنرهای ادینبورگ، جایزهای برای بهترین نظام علائم لمسی نابینایان، تعیین کرد. در این رقابت دکتر ادموند فرای – اهل لندن- با ابداع نشانههای لمسی رومی سادهای که بعداً اصلاح شدند، برنده جایزه شد و در آمریکا و کشورش بسیار شهرت یافت.
نظام علائم لمسی آلستون: نظام علائم لمسی فرای همراه با اصلاحاتی توسط جان آلستون اقتباس گردید. خط آلستون فقط شامل نشانههای لمسی کوچک رومی بود که به صورت زاویه دار درآمده بودند.
نظام علائم لمسی ساموئل هاو: در زمان آلستون، دکتر ساموئل هاو به اروپا رفت و تمامی نظامهای علائم لمسی نابینایی را مورد بررسی قرار داد. وی خط آلستون را اصلاح نمود و حروف بزرگ رومی برجسته را نیز به آن افزود. این نظام علائم لمسی به حروف «بوستون تین» مشهور شد و در سطح وسیعی در آمریکا به کار رفت.
تمامی این نظامهای علائم لمسی نابیناییها به علت کاربرد نشانههای الفبای رومی، حجم بسیاری داشتند و تسلط بر آنها مشکل بود. این نظامها به دلیل حجم زیاد کارایی چندانی نداشتند، بنابراین برخی اقدام به کوتاه کردن این نظام نمودند.
نظامهای کوتاه نویسی لوکاس وفرر: نمونه برجسته اولین نظامهای کوتاهنویسی متعلق به لوکاس و فرر بوده است. لوکاس- اهل بریستول – نظام علائم لمسی را به کار برد که از خطوط مستقیم، چهارگوش، منحنی و نقطه تشکیل میشد. کتابهای چاپ شده بدین روش، در این کشور رواج بسیاری یافتند. همچنین نشانههای لمسی برای علائم موسیقی ابداع شدند.
فِرِر- اهل لندن- نظام علائم لمسی را براساس اصول فونتیک ابداع کرد که متشکل از خط مستقیم، چهارگوش، دایره، نیم دایره، خط خمیده و نقطه بود. وی برای بالابردن سرعت خواندن، دو سطر را در درون یک قلاب قرار داد که دومین سطر وارونه میشد و آن را از راست به چپ میخواندند. در نظام علائم لمسی وی هیچ گونه علامت نقطهگذاری به کار نمیرفت.
اگرچه خواندن نظامهای نشانهای کوتاه شده نیز مشکل بود و حجم بالایی داشتند، اما نسبت به نظامهای نشانهای نابینایی قبلی، به مراتب ارزان تر و کم حجمتر بودند.
نظام علائم لمسی مون: در 1847م نظام نشانهای نابینایی توسط دکتر ویلیام مون – اهل بریگتون – ابداع شد و – به جز بریل- تنها نظام علائم لمسی است که اکنون هم رواج دارد. مون پس از کمبینایی در دوران کودکی، در 21 سالگی نابینا شد و به زودی بر تمامی نظامهای علائم لمسی موجود تسلط یافت.
او براساس تجربه دریافت که تعداد کمی از نابینایان میتوانند از آن نظامها استفاده کنند، بنابراین تصمیم به ابداع خط جدید بریل برای نابینایان گرفت. او بیشتر نشانههای خطی رومی ساده شده و حروف خط فرر را با همان معانی متفاوتی به کار برد.
نظام علائم لمسی مون فقط شامل نه نشانه لمسی بود و در آن خطوط مانند نظام علائم لمسی فرر، داخل کروشه قرار میگرفتند اما نشانهها وارونه نمیشدند. مون علائم نقطهگذاری را به کمترین حد رساند.
در آن زمان نظام علائم لمسی مون توسط زبانهای دیگر اقتباس شد اما امروزه کاربرد خط مون محدود به انگلستان شده است و به توصیه مؤسسه آر .ان.آی.بی، نظام علائم لمسی مون برای دیر نابینایان مسن که حس لامسه در آنها تقویت نمیشود، به کار میرود.
نظام علائم لمسی نیویورک پوینت: نظام علائم لمسی نیویورک پوینت اولین بار توسط ویلیام بل ویت رئیس انجمن نابینایان نیویورک اختراع شد. وی برای نوشتن این نظام لوح بریل را اصلاح و مناسب سازی کرد. البته آیلینگ وورث (1910) معتقدست دکتر راس از نیویورک این نظام علائم لمسی را برای اولین بار ابداع کرد و آن را به مؤسسه نابینایی این شهر معرفی کرد.
بهترین توصیف از این نظام علائم لمسی «نظام نقطهای» است که مانند نشانههای لمسی بریل با فشار قلم از جهت بالا به پایین برجسته میشوند و به آن بریل درجه سه نیز میگویند، اما نظام علائم لمسی نیویورک پوینت با خط بریل تفاوتهایی دارد؛ در بریل هر نشانه لمسی چه یک نقطهای و چه شش نقطه ای، فضای یکسانی را اشغال میکند اما در این نظام برای نشانههای لمسی پربسامد، تعداد نقطههای برجسته کمتری در نظر گرفته شده است. ارتفاع نشانههای لمسی نیویورک پوینت فقط دو نقطه است و طول آنها از سه نقطه تجاوز نمی کند در حالی که در نظام کوتاهنویسی بریل طول حروف بیش از سه نقطه میباشد. همچنین در نظام علائم لمسی نیویورک پوینت برخلاف خط بریل فاصله بین نقطهها برابر با فاصله بین نشانههای لمسی است.
نظام علائم لمسی بریل و نظامهای نابینایی پس از آن: نظامهای علائم لمسی مذکور جنبه جهانی نیافتند و پس از مدتی از بین رفتند. برخی از این نظامها به ویژه نظام علائم لمسی چارلز باربیر نقش بسیار مهمی در بوجود آمدن نظام علائم لمسی بریل داشته است. در ادامه به توضیح نظام علائم لمسی بریل و انواع آن و نظام علائم لمسی نیویورک پوینت خواهیم پرداخت.
لویی بریل مبدع نظام علائم لمسی بریل را بر پایه خط باربیر بنا کرد. او با تلاش بسیار توانست برخی از ایرادهای خط باربیر را رفع کند و سرانجام در سال 1824م، نظام علائم لمسی را ابداع کند که نشانههای آن از ترکیب شش نقطه که در دو ردیف عمودی سه نقطهای قرار میگرفتند ابداع کند. از ترکیب نقطهها 64 حالت به وجود میآمد که هر یک نشان دهنده یکی از نشانههای الفبای بینایی بود.
نظام علائم لمسی بریل به مرور زمان تکمیل شد؛ در نظام علائم لمسی اولیه بریل چند خط فاصله وجود داشته است. این نظام اولیه لویس بریل از طرف پیگنیر – مدیر مدرسه والنتینهای- و دانشآموزان نابینا پذیرفته شد. پیگنیر دستور ساخت لوحهایی را داد که لوییس بریل آنها را با اصلاح لوح باربیر ساخته بود. در سال 1825م پس از بازدید معلمان بازرس، نظام علائم لمسی بریل مورد استقبال قرار نگرفت، لویس به اصلاح این نظام پرداخت؛ در سال 1828م، خطهای برجسته را حذف کرد و توانست برای علائم موسیقی نشانههای لمسی بریل ابداع کند.
در سال 1829م، اولین کتاب خود درباره نظام علائم لمسی بریل را منتشر کرد. «گابریل گایته» و «هیپولت لکتات» نیز نظام لمسی بریل را مورد استفاده قرار دادند؛ گابریل گایته – آهنگ ساز نابینا – اولین آثارش را به بریل برگرداند. پس از آن لویس بریل در سال 1836م به درخواست یک دانشآموز نابینای انگلیسی حرف «W» را به نظام لمسی بریل افزود. وی علایم نگارشی و علائم برای ریاضیات ایجاد کرد.
در سال 1834م، با همکاری پیگنیر لویس بریل اختراع خود را در نمایشگاه صنعت پاریس که بازدیدکنندگان بیشماری از سراسر دنیا داشت به نمایش گذاشت. لوییس بریل در 1837م، کتاب خود را تجدید چاپ کرد و اولین کتاب درسی به نام «دوره سه جلدی تاریخ فرانسه» چاپ شد. همزمان با لویس، دوفو – معاون مدیر مدرسه – کتابش را چاپ کرد که برنده جایزه آکادمی فرانسه شد و باعث شهرت دوفو شد. پس از اینکه دوفو رئیس مدرسه لوییس بریل شد اقداماتی در مورد استاندارد خواندن در مدرسه انجام داد؛ وی خط جان آلستون را جایگزین نظام چاپ «بریل» و «والنتینهای» علائم لمسی بریل کرد و بسیاری از کتبی که با نظام علائم لمسی «بریل» و «والنتینهای» چاپ شده بود را سوزاند. این امر مخالفت شدید دانشآموزان را برانگیخت و سرانجام دوفو مجبور شد نظام علائم لمسی بریل را به رسمیت بشناسد. در جشن اهدایی ساختمان جدید، دوفو نمایشی ترتیب داد و نظام علائم لمسی بریل را معرفی نمود.
لویی در سال 1839م، نظام علائم لمسی رافیوگرافی را برای برقراری ارتباط بین نابینایان و افراد عادی ابداع کرد که در آن نشانههای الفبا، نقشه ها، اشکال هندسی و موسیقی با نقطههای برجسته چاپ میشدند. اما این نظام لمسی مشکلات فراوانی داشت؛ در این نظام به عنوان مثال برای نوشتن نشانه خطی I باید 16 نقطه برجسته ایجاد میشد. فرانتو پیرفوکالت، ماشین چاپی برای این نظام اختراع کرد که نشانههای خطی الفبای بینایی را به شکل نقطههای برجسته ایجاد میکرد. وی در سال 1847م، صفحه چاپگری را اختراع کرد که به جای برجسته کردن نقطهها، آنها را با رنگ سیاه مینوشت که بدین وسیله نابینایان هم میتوانستند مطالبی برای افراد بینا بنویسند.
گسترش خط بریل در جهان
سهولت نوشتن بریل نسبت به دیگر نظامهای علائم لمسی، عامل مهمی در پذیرش آن بود. دو سال پس از مرگ لویس بریل، در سال 1854م، فرانسه خط بریل را به عنوان نظام نوشتاری نابینایان به رسمیت شناخت. در انگلستان توماس روز آرمیتاژ با همکاری سایر متخصصین با بررسی انواع نظامهای علائم لمسی، بالاخره در سال 1870م، خط بریل را به عنوان بهترین نظام علائم لمسی برای نابینایان معرفی کرد. در سال 1883م در انگلستان به عنوان خط رسمی نابینایان پذیرفته شد. اولین مؤسسه آمریکایی که خط بریل را استفاده کرد، مدرسه نابینایان میسوری در شهر سنت لویس بود. این مدرسه در 1860م، به صورت رسمی خط بریل را مورد استفاده قرار داد. کشورهای دیگر هم این نظام نشانهای لمسی را به عنوان خط رسمی برای آموزش نابینایان تصویب کردند.
آغاز ورود بریل به زبانهای غیر اروپایی در 1870م گزارش شده است. بر اساس گزارش یونسکو، در 1878م بریل عربی وجود داشته است. در 1890م بریل پالام کوتا یا آسکویس برای تامیلی – هندی جنوبی- و بریل شیرف برای اردو و هندی – هندی شمالی- ایجاد شد. بریل مراتی (پونه) و بریل نیلکاترای، گجراتی و هندی (هندی شرقی) و بریل شرقی- برای همهی زبانهای شرقی- و بریل شاه (بنگال) تقریباً در مرکز کشور هند به کار میرفت. در همین زمان خط بریل چینی ایجاد شد. ژاپنیها در 1886م، بریل را اقتباس کردند. پس از ژاپنی بقیهی زبانها از جمله سینهالی، برمسی، کرهای، فارسی، ارمنی و ترکی نظام علائم لمسی بریل را پذیرفتند.
همچنین گزارش شده است که بسیاری از زبانهای ناشناخته نیز بدون اینکه اسنادی از آنها در دست باشد، خط بریل را اقتباس کردند.
ورود نظام علائم لمسی بریل به ایران
بنابر گزارش یونسکو، ورود خط بریل به آسیا بیشتر مدیون هیئتهای اعزامی اروپایی و آمریکایی برای کمک به کودکان نابینا و جمع آوری آنها در اتحادیههای مسیونری است. در ایران نیز هیئتهای مسیونری آلمانی به منظور تبلیغ مسیحیت، خدمات مختلفی از جمله تأسیس بیمارستان ها، مدارس، آموزش نابینایان و … انجام دادند یکی از مبلغان مسیحی به نام پاستور ارنست جی کریستوفل پس از اینکه در ترکیه موفق به ادامه فعالیتهای مذهبی خود نشد، به ایران آمد.
کریستوفل در سال 1299ش/ 1920م، اولین مدرسه ویژه نابینایان را در تبریز تأسیس کرد و در این سال به منظور آموزش نابینایان، نظام علائم لمسی بریل را وارد ایران کرد.
وی در آلمان با خط بریل آشنا شد و مدتی در ترکیه در آموزش نابینایان از آن استفاده نمود. پس از ورود به ایران سعی نمود اولین الفبای بریل فارسی را بر مبنای بریل آلمانی تدوین کند. این نظام علائم لمسی که به «خط کریستوفل» مشهور شد با خط بریل فارسی امروزی اختلاف بسیاری داشت. اطلاعات دقیقی از خط کریستوفل در دست نیست تنها اشاره شده است که کریستوفل بسیاری از حروف بریل آلمانی از قبیل «ب»، «پ»، «ت»، «د»، «ر» و غیره – که مستقیماً از بریل فرانسوی گرفته شده بود- را برای بریل فارسی به کار برد اما نتوانست علائمی برای برخی نشانههای خطی مانند برخی همخوان ها، همزه، تشدید ایجاد کند.
کریستوفل در ادامه فعالیتهای خود ابتدا در سال 1305ش با کمک یکی از دبیران باسابقه مدرسه تبریز به نام محمد علی خاموشی کتابهای درسی نابینایان را به خط بریل برگرداند و سپس در اصفهان در حدود سالهای 1310-1320 شمسی با کمک یکی دیگر از فرهنگیان با سابقه به نام علی اکبرکابلی، کتابهای درسی و غیر درسی را در دوره ابتدایی و راهنمایی به خط بریل فارسی تبدیل کرد. این دو با همکاری کریستوفل نخستین الفبای بریل فارسی را ارائه نمودند.
پشتیبانی جهانی از بریل
اهمیت خط بریل، سازمانهای جهانی مثل یونسکو را هم به مساعدت فراخواند. نقش یونسکو حساس بود؛ چون فعالیتهای گستردهای در کشورها در جریان بود و قطب و مرکزی که همه این فعالیتها را هماهنگ کند و مانع تشتت و نابسامانی شود، یک ضرورت جدیدی بود.
سی سال پس از شروع آموزش نابینایان تبریز در سال 1950م، برای دستیابی به یک بریل جهانی کنفرانسی توسط سازمان یونسکو برگزار شد. که در حاشیه آن در این سال یک کنفراس محلی برای زبانهایی که از نظام نوشتاری عربی استفاده میکردند برگزار شد و طرح اولیه برای الفبای بریل عربی، فارسی و اردو تهیه شد.
یونسکو درصدد برآمد تا نشانههای لمسی مشترک در بریل عربی، فارسی و اردو براساس بریل اولیه فرانسوی تهیه شدند. پس از بازبینی علائم بریل در این زبانها معلوم شد که بسیاری از نشانههای بریل عربی سالها قبل در بریل اردو و فارسی به کار میرفتند و مابقی نشانهها از کشورهای عربی اقتباس شدند. پس از آن در کنفرانس محلی بیروت در 17-12 فوریه سال 1951م، نشانههای لمسی بریل فارسی توسط بخش فرهنگی یونسکو، به وزارت آموزش و پرورش وقت ارائه شد که علاوه بر نشانههای لمسی بریل فارسی برخی نشانههای خطی عربی به آن اضافه شده بود.
علاوه بر این سازمان یونسکو نظام علائم لمسی سادهتری را برای مبتدیان و دانشآموزان نابینا ارائه نمود.
گسترش همگانی خط بریل و دی زی
دیزی (DAISY) مخفف سیستم اطلاعات قابل دسترس دیجیتال، سامانهای جهانی برای پشتیبانی از بریل است. نام انگلیسی آن اینگونه است:
Digital Accessible Information System
دیزی نوعی سیستم قابل دسترس است و نیازهای اطلاعاتی و خواندنی کسانی را که نمیتوانند از منابع چاپی استفاده کنند، برآورده میکند. دیزی سیستمی بین المللی مبتنی بر استانداردهای اتخاذ شده و اجرا شده بین المللی است. به طور خلاصه فناوری دیزی کتابهایی با این قابلیتها تولید میکند؛ بطوری که نابینایان به راحتی میتوانند از متون بریل استفاده کنند:
ـ برای افرادی که قادر به خواندن منابع چاپی نیستند، دسترسپذیر است.
ـ دسترسی مستقیم خواننده به بخشهای خاص کتاب و حرکت از سر عنوانی به سر عنوانی، صفحهای به صفحهای، پاراگرافی به پاراگرافی، عبارتی به عبارتی و یا کلمهای به کلمهای دیگر را راهبری میکند.
دیزی متون بریل در فرمتهای دیجیتال در اختیار نابیناها قرار میدهد بطوری که آنان بتوانند از منابع علمی به راحتی استفاده کرده و هرگونه مطلب و پیامی را به سرعت بنویسند و بخوانند و به شکلهای گوناگون مورد استفاده قرار دهند.
تاریخچه دی زی: به نظر میرسد چشمانداز دسترسی به اطلاعات برای نابینایان و معلولان دیداری در طول تاریخ هیچگاه امید بخش نبوده است و تنها به صورت موردی فرصتهایی برای دسترسی جایگزین به اطلاعات چاپی در جامعه دانش فراهم شده است اما در حدود سال 1830 مرد جوانی که لوییس بریل نامیده میشد، کدی از نقطههای برجسته را ایجاد کرد. اگرچه ماشین چاپ 300 سال قبل اختراع شده بود اما به اندازه اختراع بریل با ارزش نبود زیرا با استفاده از اختراع بریل افراد نابینا به صورت حداقلی میتوانستند هم بخوانند و هم بنویسند. حداقلی که شخص بتواند هم بخواند و هم بنویسد برای کسب مهارتهای سواد ضروری است.
بیش از یک قرن بود که نابینایان از ترجمههای بریل کتابهای چاپی استفاده میکردند. همانطور که میدانیم کتابهای بریل، بسیاری از ویژگیهای مناسب کتابهای چاپی را به اشتراک میگذارند مانند توانایی پریدن به صفحات یا بازخوانی صفحات مورد نظر. با این وجود، وزن، اندازه و صحافی آنها همراه داشتن و حمل و نقل آنها را دشوار میکند. کتابهای بریل، بزرگ و سنگین هستند زیرا کاغذ برجسته ضخیمتر از کاغذ سنتی است: نویسههای بریل تقریباً با اندازهی یکسان به عنوان نویسههای 36 نقطهای هستند و کتابهای بریل باید آزادانه صحافی شوند، به گونهای که نقطههای بریل را له نکنند. در بعضی کشورها مهارت استفاده از بریل به طرز قابل توجهی کاهش یافته است. برای مثال سواد بریل ایالات متحده در 50 سال اخیر از 50 درصد کودکان نابینای در سنین مدرسه در دههی 1960 تا 12 درصد در دههی 1990 کاهش یافت. علاوه بر مسائل مربوط به بریل، عوامل دیگری وجود دارند که قالبی به غیر از کتابهای نسخهی چاپی کوچک سنتی ایجاد میکنند و این قالب به طور بالقوه برای بسیاری از افراد مفید است. برای مثال بسیاری خوانندگان مسنتر، خواندن کتابهای چاپی عادی را به واسطهی فرآیندهای سنی طبیعی و بیماریهای چشمی مرتبط با سن دشوار میبینند. تقریباً 3 میلیون نفر در ایالات متحده از این مشکل فاحش در سال 2020 رنج خواهند برد.
کتابهای گویای ضبط شده، در حدود 1930 یعنی 100 سال بعد تولید شد. کتابهای گویا به سرعت محبوبیت لازم را به دست آورد زیرا همهی گروههای سنی میتوانستند از آن استفاده کنند و مخصوصاً برای بزرگترین جمعیت نابینایان یعنی افرادی که بیناییشان را در سنین بزرگسالی از دست داده بودند و از مهارتهای بریل برخوردار نبودند، مفید بود.
دههی 1930 دهه بسیار مهمی برای کتابهای گویا بود. در 1931، کنگرهی آمریکا برنامهی کتاب گویا را ایجاد کرد. این برنامه «کتاب برای نابینایان بزرگسال» نامیده میشد و برای کمک به افرادی که مشکلات خواندن چاپ معمولی را داشتند، ایجاد شد. در سال بعد، بنیاد آمریکایی برای نابینایان، اولین کتابهای گویا را توسعه داد.
دسترسی به اطلاعات دیجیتال در حدود سال 1990 امکانپذیر شد. افراد نابینا و کمبینا میتوانستند از رایانهها برای خواندن استفاده کنند. به تدریج کتابهای گویای دیجیتال، شیوه رایجی برای خواندن شد. البته این امر به این معنا نبود که از میزان بهرهگیری کتابهای بریل کاسته شود زیرا کتابهای بریل تنها قالبی بود که به شخص امکان کسب مهارتهای سواد را میداد.
در دههی 1990، سه رویداد مهم اتفاق افتاد. در ابتدا، اینترنت همگانی شد. رویداد بعدی، اختراع صوت فشرده، مخصوصاً امپیتری روشی ماندگار برای توزیع صوت دیجیتال روی اینترنت فراهم کرد. در رویداد سوم از آنجایی که دیسکهای فشرده مورد اقبال گستردهای قرار گرفته بود کتابخانهی سوئد، این قالب را به عنوان رسانهی هدف برای توزیع دیزی انتخاب کرد. نمونه اولیه پخشکننده دیزی در 1994 ساخته شد. بعد از آن کنفرانسی بین المللی در مورد رایانههایی که به اشخاص با نیازهای خاص کمک میکنند، برگزار شد. این کنفرانس، منجر به علاقهی قابل توجهی به طرح دیزی شد.
همانطور که اشاره شد در ابتدا، دیزی به عنوان سیستم اطلاعات صوت محور دیجیتال در سوئد، کتابخانهی ملی کتابهای گویا و بریل سوئد، توسعه یافت تا نیازهای کاربران کاست کتاب گویا را برآورده کند. کیفیت نامطلوب صدا، پخش طولانی و رسانههای دستی و عدم سازگاری کتابهای گویای امانت گرفته شده، نگرانیهای اصلی خوانندگان حرفهای کتابهای گویا بودند. مشارکت کاربر در سراسر فرآیند توسعه، یکی از ویژگیهای توسعه دیزی بود.
در سال 1994، کتابخانهی ملی کتابهای گویا و بریل سوئد و کتابخانه لبی رینتن نمونهی اولیهای از کتاب گویای دیجیتال پیسی محور در کنفرانس آیسیسیاچپی در وین ارائه کردند. در اوایل دسامبر 1995، زوریتا، دبیر کل اتحادیهی جهانی نابینایان در نشست مقدماتی، با شور و شوق، موفقیت پروژه را اعلام نمودند.
هنگامی که کنسریوم دیزی در سال 1996 در استکهلم با 6 عضو مؤسس، سوئد، بریتانیا، سوئیس، اسپانیا، هلند و ژاپن ایجاد شد، هیچ شرکت کنندهای از آمریکای شمالی وجود نداشت. بعد از آن آلمان؛ استرالیا و نیوزلند و دانمارک در کنفرانس دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، نورتریج و کنفرانس فناوری در لس آنجلس در مارس 1997، به کنسرسیوم پیوستند. مبادله جدی مشاهدات و دستاوردهای میان دیزی و گروه ضبط برای افراد نابینا و نارساخوان بعضی علایق مشترک در توسعه استاندارد بین المللی باز، به اشتراک گذاشته شد. بر اساس توافق کنسرسیوم دیزی که در زوریج در آپریل 1997 ایجاد شد، کنسرسیوم یک جلسهی فنی بینالمللی در مورد استاندارد کتاب گویای دیجیتال در سیگتونا نزدیک فرودگاه آرلاندای استکهلم برگزار کرد.
با وجود اطلاعرسانی خیلی کم، این جلسه با پخشکنندههای اصلی در این زمینه برگزار شد. نتیجهای که از این جلسه حاصل شد، پیشنهاد کنسرسیوم دیزی به کشف استاندارهایی مبتنی بر فناوری وب سراسری به خصوص اچتیامال و اسمایل زبان یکپارچهی چند رسانهای همگام شده بود. بعد از جلسه موفق سیگتونا، انجمن ژاپنی برای توانبخشی اشخاص دچار معلولیت ، میزبانی جلسهی دیگری برای توسعه دهندگان را بر عهده گرفت. نتیجهای که از این جلسه حاصل شد همکاری برای ایجاد یک قالب پوشهی غیر اختصاصی باز و یکپارچه، در سراسر اچتیامال و اسماعیل، تحت قرارداد بین انجمن ژاپنی و تولید کنندگان بود. در آگوست 1997، کنسرسیوم از سازمان ضبط برای افراد نابینا و نارساخوان دعوت کرد تا به کنسرسیوم در کنفرانس عمومی ایفلا در استامبول بپیوندد. در جلسه کنسرسیوم در کپنهاک، کرسچر به عنوان مدیر طرح برگزیده شد. در کنفرانس عمومی ایفلا در کپنهاک در 1997 تأیید شد که هیچ یک از تولیدکنندگان کتاب گویای اصلی در جهان، سیستم کتاب گویای دیجیتال خودشان را پیادهسازی نکردهاند. ویژگیهای کتاب گویای دیجیتال دیزی توسعه یافته بر اساس پیشنهاد سیگنوتا به عنوان ویژگیهای Daisy 2.0 در سپتامبر 1998 تأیید شد.
در این سال، کنسرسیوم، قالبی را برای تطبیق استانداردهای چندرسانهای با چندین کنسرسیوم وب جهان گستر مانند ایکساچتیامال و اسمایل، زبان یکپارچه چندرسانهای همگام شده به عنوان پایه و اساس ویژگیDaisy 2.0 مورد بازنگری قرار داد. سال بعد بعضی افزونههای جزئی، منجر به ویژگیهای جدید 2001 و 2002 شد.
بنابراین دومین نسل کتابهای گویای دیجیتال قابل راهبری، استاندارد DAISY NISO اتخاذ شده در ایالات متحده در سال 2002 است. استاندارد DAISY NISO قالب جدید اتخاذ شده توسط NLS (خدمات کتابخانه ملی برای نابینایان و معلولان جسمی) بخشی از کتابخانهی کنگره در ایالات متحده است.
ویژگی Daisy 2.0 نیاز به تعداد زیادی مراجع متقابل بین فایل اکساجتیامال متنی و فایل اسمایل دارد. تولید این مراجع متقابل، به صورت دستی برای کتابها امکانپذیر نیست. بنابراین استفاده از قالب دیزی نیاز به ورود ابزارهایی داشت که تولید آسانتر مواد دیزی را امکانپذیر سازد. بازخورد کاربران و تولیدکنندگان پخشکنندهی دی زی، همراه با تأکید برای ایجاد استانداردی رسمی، منجر به تجدید نظری از دیزی 2.02 شد که استاندارد ANSI/NISO Z39.86-2005 است. این استاندارد در سال 2005 روزآمد شد تا به صورت Z39.86-2005 درآید و عموماً به عنوان دیزی 3 شناخته میشود. این استاندارد، استفاده از ایکساچتیامال در دری زی 2 را به استفاده از ایکسامال در دیزی 3 تغییر داد. تغییری که استفادهی بسیار مؤثری از عناصر را امکانپذیر میسازد. عملکرد دیزی 3 نسبت به دیزی 2 به مراتب بهتر بود. ویژگی مهم دیزی 3 این است که گسترشهای ماژور را امکانپذیر میسازد.
اولین این گسترشها برای ریاضیات بود و در سال 2007 تأیید شد. گسترش ریاضی مبتنی بر MathMI است. این گسترش پیشنهاد کنسرسیوم وب جهانگستر برای رمزگذاری ریاضی در اکسامال است. افزودن واحد ریاضیات به دیزی نشان میدهد که دیزی میتواند با ترکیب استانداردها تکامل یابد. کنسرسیوم دیزی به طور مداوم در حال جمعآوری الزامات مورد نیاز برای نسخههای آینده است.
در سال 2008 قالب فایل SMIL 3.0 برای تولید کتابهای دیزی ایجاد شد که امکانات بهتری را نسبت به سایر قالبهای SMIL فراهم میکرد.
در حال حاضر نه تنها دیزی در حال ادغام استانداردهای دیگر است بلکه همچنین سازمانهای دیگر نیز در حال پذیرفتن این استاندارد هستند. ساختار نشر انجمن دیجیتال بین المللی باز برای کتابهای الکترونیکی دیزی را در استانداردش ادغام میکند. این انجمن ناشران بزرگ مانند مک گروهیل، ویلی و پسران وهایپرکولینز را در بر میگیرد.
متجاوز از 70 کشور با کنسرسیوم دیزی همپیمان هستند و اولین نسل کتابهای گویای دیجیتال دیزی را تولید کردهاند. کتابخانههای نابینایان بیشترین تولید این کتابها را انجام داده و بر روی رسانههای سیدی توزیع کردهاند.
در سال 2011 نسل بعدی استانداردهای کتاب گویای دیجیتال به نام استاندارد EPUB به وجود آمد که نسبت به استانداردهای دیزی از امکانات و مزایای بیشتری برخوردار است.
Epub، گسترش فایل قالب ایکسامال برای کتابهای دیجیتال و انتشارات در جریان است. این استاندارد از سه استاندارد باز تشکیل شده که توسط انجمن نشر دیجیتال بین المللی تولید شده است.
این سه استاندارد عبارتاند از:
ـ ساختار نشر باز (OPS)
ـ قالب بستهبندی باز (OPF)
ـ قالب محتوای باز (OCF)
در ذیل، به ویژگیها و مزایای این استاندارد پرداخته میشود:
1- امکان تبدیل جریانهای کاری XML به EPUB وجود دارد:
ـ تبدیل XML دیزی 3 و به زودی تألیف و مبادله دیزی 4 به EPUB
ـ معناشناسیها و ساختار در تبدیل حفظ میشوند.
ـ هر XML مثلاً DOC BOOK، TEI میتواند با استفاده از همان تکنیک تبدیل شود.
ـ همهی ناشران جریانهای کاری XML باید قادر باشند DAISY را به EPUB تبدیل کنند.
ـ میتواند به قالبهای دیگر مانند Mobi، Pdb و RTF تبدیل شود.
ـ EPUB تنها قالبی است که میتواند بر روی بیشتر ابزارهای کنونی اجرا شود.
ـ EPUB روی ابزارهایی مثل ipad، Sony Reader، Nook، Victor Reader Stream پشتیبانی میشود.
2- تنها قالبی است که میتواند بر روی بیشتر ابزارهای کنونی اجرا شود. روی ابزارهایی مثل ipad، Sony Reader، Nook، Victor Reader Stream پشتیبانی میشود.
3- علاوه بر EPUB خوانندگان کتاب الکترونیکی، افرادی را که معلولیت چاپی با دسترسی فوری به بازار کتاب الکترونیکی دارند، پشتیبانی میکند.
4- هیچ نسخهبرداری بین نشر اصلی و قالب مصرفی قابل دسترس مورد نیاز نیست.
5- میلیونها نسخه انتشارات EPUB در چند سال اخیر با عناوین بیشتری نسبت به 25 سال پیش که فرد بینا میتوانست فقط رؤیای آن را ببیند، دسترسپذیر شدهاند. علاوه بر این EPUB دسترسی فوری به بازار کتاب الکترونیکی را برای خوانندگان معلول دیداری فراهم میکند. خوانندگان معلول چاپی میتوانند هم اکنون هر کتاب EPUB را باز کنند و ترکیب صوتی ترجیحیشان (گفتار ترکیبی) و متن برجسته شده را تجربه کنند. EPUB به شدت از استانداردهای دیزی و W3C و مشخصات ابتکاری دسترسپذیری وب (WAI) وام میگیرد. متن باید برای نمایش از طریق گفتار ترکیبی، نمایشهای بریل تجدید شدنی و نمایش حروف بزرگ موجود باشد. هر شخصی بالای 50 سال از مزایای افزایش اندازه فونت لذت میبرد و اکثر سیستمها اندازههایی را که به طور قانونی افراد نابینا میتوانند استفاده کنند، حمایت میکنند. استفاده از فناوری کمکی مانند صفحهخوان، تبدیل متن به گفتار (TTS) و بریل تجدیدشدنی میتواند پشتیبانی شود.
6- ادغام معناشناسیهای کتاب در EPUB
ـ ترکیب متن و صوت
ـ مدل راهبردی غنی (فصل، قسمت، قسمت فرعی، صفحه)
ـ کاملاً قابل دسترس.
دیزی 4، در سال 2011 ارائه شد که از ویژگیهای بسیار غنیتری نسبت به سایر استانداردهای دیزی برخوردار است.
مهمترین این ویژگیها عبارتاند از:
1ـ ویژگیهای کامل از جمله عکسهای متحرک
2ـ چند رسانهای دیزی از جمله متنها، صوت و گرافیک
3ـ فقط صوت با قابلیت راهبری
4ـ دیزی 4 فقط متنی که منطبق با EPUB است.
5ـ DAISY pipeline2 یک فایل منبع مجزای دیزی 4 را ایجاد خواهد کرد.
6ـ همهی انتشارات الکترونیکی قابل دسترس است.
7ـ چندین روش خواندن را تضمین میکند.
9ـ نشر بومی و محلی را ارتقاء میدهد.
10ـ اتلاف منابع را از بین میبرد.
به طور خلاصه روند توسعهی استانداردهای دیزی بدین ترتیب است:
1ـ DAISY 2.0 در سال 1998
2ـ DAISY 2.01 در سال 1999
3ـ DAISY 2.02 در سال 2001
4ـ DAISY 3 در سال 2002
5ـDAISY 3 در سال 2005 (ویرایش جدید)
6ـ MathMI الحاق به دیزی در سال 2007
7ـ SMIL 3.0 در سال 2008
8ـ EPUB در 2011
9ـ DAISY4 مین استریم شده با EPUB در 2011
نتیجهگیری
خط بریل حدود یک قرن و نیم عمر دارد و در این مدت، میلیونها نابینا آموزش یافته و با این خط به دانش، پیشرفت و مدنیت دست یافتهاند. بریل از مراحل دشوار عبور کرده و دستاوردهای مثبت فراوانی به همراه آورده است. اما هنوز تحقیقات کاملی درباره سرنوشت و سیر آن تدوین و عرضه نشده است. امید است چنین مقالاتی زمینهای برای مطالعه و پژوهش در این باره شود.
مآخذ
امکان سنجی به کارگیری دی زی در کتابخانهها و مراکز نابینایان شهر تهران، زهرا آقایی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهراء، 139؛ نقد و بررسی نظام نوشتاری بریل فارسی، نرجس منفرد، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه فردوسی مشهد، 1389.
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد :)