مبانی حقوق معلولین در متون اسلامی
مبانی حقوق معلولین در متون اسلامی
سخنراني محمد نوری در كميسيون حقوق بشر اسلامي ایران، کارگاه بررسی حقوق توان خواهان، 30 بهمن 1392
چكيده
دكتر ضيائيفر رئيس محترم كميسيون حقوق بشر اسلامي به تاريخ 5 بهمن ماه 1392 از دفتر فرهنگ معلولين بازديد داشته و تفاهم همكاري و اجراي كارهاي مشترك منعقد شد.
معلولين از بارزترين و مهمترين اقشار مطرح در حقوق بشر هستند و چتر حقوق بشر از هر جهت شامل آنان بايد بشود. كميسيون حقوق بشر اسلامي و جناب ضيائيفر به همين دليل به معلولين و حقوق آنان عنايت ويژه دارند و براي اولين بار جلسه كارگاهي براي بررسي حقوق توانخواهان در سيام بهمن ماه 92 برگزار كردند. هدف اين نشست، آشنانمودن مدعوين با ابعاد حقوق اينان بود. مدعوين دانشجويان كارشناسي ارشد و د كتري در رشته حقوق بودند. استادان در چند برنامه از ساعت 8 صبح تا 7 بعداظهر، هر كدام جنبهاي از حقوق توانخواهان را وارسي و بررسي نمودند. مدير دفتر فرهنگ معلولين، آقاي محمد نوري از جمله استاداني بود كه بايد به بررسي حقوق معلولين در متون اسلامي ميپرداخت. خلاصه متن حاضر در اين جلسه مطرح شد.
وضعيت كنوني معلولين در جهان اسلام و بالاخص در ايران به گونهاي است كه نسبت به تعداد و جمعيت آنها، كمبودها و نواقص بسيار است. بر اساس آمارهاي عرضه شده بيش از 12 درصد از جامعه ما را معلولين تشكيل ميدهند يعني بيش از هشت ميليون از جمعيت ايران، به نوعي معلوليت دارند. منظور معلوليتهايي است كه منشأ مادرزادي يا بر اثر تصادف يا بيماري است و جانبازان جنگ از قلمرو ما فعلاً بيرون هستند. تصور بفرماييد جمعيتي بيش از هشت ميليوني داريم ولي نظام حقوقي كارآمد ندارند، اشتغال فراگير ندارند، نظام بيمه و خدمات جامع ندارند، آينده آنان نامعلوم است و دهها نوع نواقص ديگر پيش روي جامعه معلولين است. قابل توجه اینکه دبیر کل سازمان ملل متحد آقاي بانكيمون هفته گذشته اعلام كرد يك ميليارد معلول در جهان هست . در ارتباط با اين مشكلات دو فرضيه هست.
باور عدهاي اينست كه ريشه همه اين نقائص عدم حمايت شريعت و دين است. اما فرضيه دومي هست كه دين دفاعيات از معلولين دارد ولي مسلمانان همتي براي شناخت متون ديني در ارتباط با معلولين نداشتهاند.
كليات و قضايايي كه در متون درج شده ميتواند مبنا و اساس استنباطهاي فقهي و تدوين قوانين موضوعه باشد. در مسائل و موضوعات ديگر هم از چند روايت و آيه احكام بسيار استباط شده است.
در اينجا تلاش ميكنيم قضاياي ديني، آيات و رواياتي كه در دفاع از معلولين و تكريم معلولين وارد شد، معرفي و بررسي كنيم. چون احترام معلولين و تكريم آنان زير بناييترين مسئله است. اگر حقوقدانان، فقهاء و مديران باور به محترم بودن معلولين داشته باشند قطعاً در وظايف خود كوتاهي نميكنند.
نگرش جوامع و متفكران: مناسب است ابتدا نگاهي به نگرش جوامع نسبت به معلولين در عصر ظهور اسلام داشته باشيم. از گذشتههاي دور نگرش و نگاه مردم به معلولين منفي بوده است. افراد معلول را به ديده نحوست و بديُمني و شوم مينگريستند؛ معلول را فرزند شيطان، ثمره و فرزند گناه، داراي روح خبيثه ميدانستد. در اينباره اساطير در فرهنگ باستان رواج دارد. دو راه كار همواره مطرح بوده است:
الف: نابود كردن معلول
ب: محتاج ترحم و مراقبت دائمي
در يونان باستان كودكان معلول را در رودخانه ميافكندند. ارسطو ميگويد معلولين حق حيات ندارند (اين نكته را در كتاب معروف سياست گفته است). افلاطون ميگويد معلولين در جامعه آرماني و پويا جايي ندارند. در قرون وسطي معلولين را به دليل اینکه فکر میکردند دارای روح شيطاني و پلشت هستند در آتش میسوزاندند. حتي در دوره جديد، داروين، معلول را به دليل بقاي اصلح يا بقاي اكمل، ناقص و نابود شونده ميداند.
بالاخره همه نظامهاي اجتماعي و اخلاقي كه بشر ساخته نه تنها جايگاهي براي معلول در نظر نميگرفتند بلكه معلول را محكوم به نابودي و داراي سرنوشت هلاكتپذير ميدانند.
تنها انبياء و صالحان به ويژه اسلام، منادي احترام و تكريم معلولين بوده و آنها را انسانهاي باشرف و صالح ميدانستهاند. درست است معلول يك حس يا يك عضو ندارد ولي انسان است وبه جاي آن حواس و استعدادهاي ديگر او قويتر است.
طبقهبندي متون اسلامي: اسلام تفاوتي بين انسانها قائل نشده و همه را فرزندان آدم و بدون تمايز و تفاوت دانسته است. متوني كه به معلولين پرداخته به سه دسته عمده قابل تقسيماند:
الف: آيات قرآن
ب: روايات
ج: متون تاريخي بيانگر سنت و رويه معصومين(ع)
در وقت اندك نميتوان به همه اينها رسيد و فقط به آيات آن هم به اجمال ميپردازم. امّا آيات قرآني كه احترام به معلولين و كرامت آنان را مطرح كردهاند به چند گروه قابل دسته بندي ميباشند. گاه اين آيات را در بيست گروه دستهبندي و بررسي كردهاند. چند دسته از آيات را اجمالاً عرض ميكنم:
1- تعريف معلول
در مثلها و ادبيات عاميانه مردم در بين ايرانيان و عربها هست كه به كافر يا به انسان خطاكار يا متهم يا قاتل كور، نابينا، اعمي، معاق و معلول گفته ميشود. با اينكه چشم و بينايي دارد و بدنش سالم است. در قرآن هم همين نكته پذيرفته شده است. يعني كور و معلول واقعي و حقيقي را نداشتن چشم و فقدان بينايي نميداند بلكه اينگونه افراد با مردمان ديگر برابر هستند بلكه كساني كه ايمان و بصيرت ندارند كور واقعياند.
افلم يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور (سوره حج آيه 46)
چندين آيه در قرآن هست كه ميفرمايد كساني كه براي حلّ مشكلات مردم تلاش و حركت نميكنند، در واقع مشلول و معلول حركتي هستند ولي فردي كه يك پا ندارد ولي در راه خدا و براي سعادت و بهورزي مردم دائم در تلاش و حركت است، اين فرد را نميتوان شل و اعرج ناميد بلكه اين فرد از هر نظر مساوي با ديگران است.
قرآن صراحتاً ميفرمايد عدهاي زيادي از مردم كه در جهنم هستند: لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف 179)
كساني چشم، گوش و بدن سالم دارند ولي از مرتبه انسانيت سقوط كردهاند چون غفلت دارند. يعني واقعيتها و حقايق را نميفهمند و به راه اشتباه رفتهاند.
بهرحال نخستين دسته از آيات كه كم هم نيست، آياتي كه مردمي كه اعضاء و جوارحي مثل چشم، گوش، دست و پا ندارند، معلول نميداند يا حداقل معلول حقيقي نميداند و ميگويد اينها مثل ديگران هستند بلكه معلول واقعي را كساني معرفي ميكند كه فاقد انسانيتاند، ظالماند، غافلاند، از كمك به مردم دريغ ورزيدهاند و از سير در راه حق اباء دارند.
2- آيات گروه دوم: عدم تمايز و تبعيض ذاتي بين انسانها
از نظر قرآن همگان و عموم انسان برابر و تساوي ذاتي دارند و تنها ملاك تمايز و برتري تقوي است. آيه معروف انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائلَ لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم (حجرات 13) گوياي اينست كه اختلافات مردم ذاتي نيست و برتري به تقوا است.
از اينرو معلول و سالم تفاوت و افتراق ذاتي با هم ندارند. در حقوق، در فرصتها و امكانات اجتماعي و آموزشي يكسان ميباشند. چه بسا معلولي كه به دليل داشتن محاسن اخلاقي از افراد عادي برتري دارد.
3- آيات گروه سوم: مسئوليت همگاني
از نظر قرآن معلول و غيرمعلول، نابينا، ناشنوا و شنوا همه مسئوليت دارند و متعهدند در راه خدا تلاش كنند و براي سعادت جامعه خود بكوشند.
خداوند ميفرمايد همه مسلمانان بايد از خداوند اطاعت كنند و نيز از رسول خدا(ص) اطاعت كنند و اعمي، اعرج و مريض نميتوانند بگويند به دليل مشكل جسمي، از زير بار مسئوليت شانه خالي كنند.
ليس علي الاعمي حرجٌ و لاعلي الاعرج و لاعلي المريض حرج و من يُطِعِ الله و رسولَه (فتح17)
4- آيات گروه چهارم: تأمين امنيت رواني و اجتماعي براي معلولين
اذيت مادي يا معنوي معلولين در قرآن نهي شده است. تحقير و مسخره كردن و سنگ انداختن به آنان كه متأسفانه بسيار در جامعه ما رواج دارد از نظر قرآن مردود است.
يا ايها الذين آمنور لا يَسخَر قومٌ من قومٍ عسي ان يكونوا خيراً منهم تا آخر آيه (حجرات 11)
رسول الله(ص) فرمود: ان الله يعذّب الذين يعذّبون الناس في الدنيا (صحيح ابن حبان،ج12، ص426)
آيات و روايات در اين زمينه فراوان است و خلاصه همه آنها اينست كه همانطور كه مردم عادي در بازار و محل كار و محل تحصيل تردد دارند و كسي مزاحم آنها نيست معلولين هم بايد چنين باشند. متأسفانه هم اكنون دائم معلولين مورد آزار و بي احترامي قرار ميگيرند.
چند پروژه تحقيقاتي درباره اين واقعيت كه چرا معلولين در عرصه جامعه حضور ندارند اجرا شده است. حضور معلولين در اماكن عمومي در كشورهاي اروپايي و پيشرفته چشمگير است؛ در خيابانهاي لندن یا پاركهاي پاريس، معلولين فراوان مشاهده ميشوند. ولي در ايران به ندرت به معلول برخورد ميشود. با اينكه تقريباً از هر ده نفر يك نفر معلول بايد ديده شود. علت اصلي عدم حضور آنان، نداشتن امنيت و بيحرمتي به آنان است. در شهر قم بارها مشاهده شده بچهها به معلولين سنگ انداخته و آنها را مسخره كردهاند يا راننده تاكسي بياحترامي كرده است.
سوره عبس و تولي
شاه بيت و احساسيترين و حساسترين آيات مدافع معلولين، ده آيه نخست سوره عبس است. گاه اين سوره به همين دليل اعمي ناميدهاند. آهنگ اين سوره بسيار زيبا است.
فردي نابينا به نام عبدالله بن ام مكتوم پرسان پرسان جاي حضرت رسول(ص) را پيدا ميكند و به سراغ حضرت ميآيد و درصدد پرسيدن، چند سؤال شرعي بوده است در حاليكه رسول خدا با جمعي از بزرگان و اشراف مشغول گفتگو بود، عبدالله بن ام مكتوم وارد شد، سلام گفت، و با سروصدا ميخواست خود را به حضار معرفي كند.
يكي از اهل جلسه از او رو برگرداند و چهره در هم كشيد و حالت ناراحتي به خود گرفت. ولي عبدالله چون نابينا بود و هيچكدام از اين حالتها را نديد، مجدداً صدا ميزد و خواهان پاسخ رسول خدا(ص) بود. در اين هنگام آيات نخست اين سوره نازل شد. درباره شأن نزول و فردي كه روبرگرداند، اختلاف است. اهل سنت رسول خدا و شيعيان خليفه سوم، يا فرد ديگري را ذكر كردهاند. البته همه، روي اينكه نابينايي به جلسه اشراف وارد شده و اشراف و بزرگان به او بهاء ندادند و احترام او را پاس نداشته و به او بيتوجهي كردند، اتفاق نظر دارند.
خداوند در دفاع از اين فرد نابينا ميفرمايد:
اي كسانيكه رو بر ميگردانيد و به نابيناي تازه وارد بيتوجهي ميكنيد، و چهره در هم ميكشيد و حالت عبوس به خود ميگيريد. شما چه ميفهميد او مزکی و پاك و آگاه است. البته اين حادثه برايش سودمند است و بر آگاهي او ميافزايد.
اما شما كه خود را اشراف و مستغني و سرمايهدار و پولدار ميدانيد به قول علامه طباطبايي در ترجمه آيه امّا من استغني اما تويي كه توانگري خود را به رخ مردم ميكشي و فكر ميكني متصدي او و مسئول او هستي در حاليكه چنين نيست.
او كه شتابان به سوي شما آمده در حاليكه خدا ترس و متقي و با خشيت است ولي شما در تغافل هستید و خود را به غفلت ميزنيد گويا او را نديدهايد.
اين ده آيه بسيار زيبا و آموزنده است. يكي از سران كليسا در بيروت در جلسهاي كه براي معلولين بود پس از توضيح اين آيات ميگفت اگر فقط ما اين چند آيه را داشتيم همه معلولين را به سوي خودمان جذب ميكرديم ولي مسلمانان اين همه دُرهاي گرانبها دارند ولي معرفي و استفاده نميكنند.
فارغ از مباحث علمي زيادي كه درباره اين ده آيه در تفاسير مفصلاً به آنها پرداختهاند و بيشتر آنها را در كتاب سوره روشندلان آمده است. آيات خيلي روشن و واضح و گويا به ضرورت تكريم و احترام به معلولين و روشندلان پرداخته است. خلاصه اينكه چند نكته مهم در اين آيات هست:
الف) احترام و توجه به معلولين لازم و ضروري است. بين امور بسيار مهم كه رسول خدا مشغول ساماندهي به آنها بوده، توجه به خواسته يك معلول مقدم و ارحج است. بزرگان با رسول خدا جلسه مهمي داشتند و مشغول بحثهاي مهم درباره اسلام و مسلمين بودند، از طرف ديگر يك نابينا آمده و خواستار توجه جمع يا خواهان سؤالاتي از رسول خدا است. خداوند ميفرمايد به دومي اهميت بده و اين را مقدم بشمار.
ميتوان اين نكته را به عرصههاي اجتماعي تعميم داد؛ يعني اگر امر داير باشد بين تبليغات و صرف هزينههاي ميلياردي براي تبليغ در زمينه اسلام و رسيدگي به امور معلولين، آيا بايد از امور معلولين عبس و تولي داشت يا امور معلولين واجبتر است؟
حقوقدانان و مديران اجتماعي وقتي تزاحم و تعارض بين امور عمومي و امور معلولين را مشاهده ميكنند به نظر ميرسد بر اساس اين آيات بايد امور معلولين را مقدم بشمارند. البته هم اكنون برعكس است در همه زمينهها از امور معلولين عبس و تولي ميشود؛ و جامعه اسلامي و نظام اسلامي از اين قشر روي برگردانده است.
حقوق ماهانه دريافتي يك معلول در كشورهاي اروپايي حداقل 7 هزار يورو است يعني حدود 25 ميليون تومان است، در ايران چقدر است بعضي از آنها را بهزيستي حقوق ماهانه 25 تا 50 هزار تومان ميدهد. اين مبلغ كرايه ماشين آنها براي رفتن و دريافت آن مبلغ نيست.
عبدالله بن ام مكتوم پس از اينكه آن احترام و تكريم الهي را عيناً مشاهده كرد تبديل به انسان خلاقي شد كه خدمات بزرگي به فرهنگ اسلامي كرده است. زندگينامه او در منابع مثل الطبقات الكبري ابن سعد آمده است. احاديث فراواني از طريق او نقل شده است. اروپا كه به نابيناها حقوق ميدهد و به آنها توجه ميكند نتيجه آن مشاركت و حضور معلولين در امور مختلف و تلاش براي پيشبرد امور است. به همين دليل افراد معلول رقم بسيار بالايي به اقتصاد ملي اين كشورها كمك كردهاند. اختراعات بسياري توسط معلولين بوده است مثلاً برق را اديسون ناشنوا اختراع كرد.
بهرحال ثمره و نتيجه احترام به معلولين، بركتهاي فراوان دارد كه در همين آيات هم آمده است.
ب) از آيات سوره عبس و تولي درس ميگيريم كه اگر كسي يا كساني معلولين را تحقير كردند، به آنان بيتوجهي نمودند، دولت، مجلس شوراي اسلامي، سازمان بهزيستي، كميسيون حقوق بشر اسلامي، دفتر فرهنگ معلولين يا هر گروه و شخص ديگر باشد فرقي نميكند مسلمانان وظيفه دارند با عتاب با او برخورد كنند، توبيخ كنند، و مثلاً بگويند: چرا كميسيون حقوق بشر تاكنون هيچ اقدامي درباره معلولين انجام نداده؛ چرا هنوز حقوق معلولين، بيمه معلولين، تحصيل، اشتغال و دهها مشكل آنان حلّ نشده است؟
چرا كنوانسيون حقوق معلولين در دسامبر 2006 (بهار 1386) در سازمان ملل تصويب شد، حتی كشورهايي مانند مصر و سودان ظرف سه روز آن را پذيرفتند و دولت اين كشورها دستور العمل اجرايي صادر كرد. اما در ايران 30 ماه بعد امضاء و پذيرفته شد يعني در مهر 1388. بعد از پذيرش هنوز آييننامههاي اجرايي آن در زمينههاي مختلف تدوين نشده و اين ميثاقنامه بينالمللي در ايران هنوز شكل اجرايي و حتي حقوقي به خود نگرفته است.
درسهاي ديگري از اين سوره ميتوان آموخت كه در كتاب سوره روشندلان مطرح شده است.
سرگذشت حضرت ايوب(ع)
حضرت ايوب(س) را قرآن به گونهاي زيبا و عبرتآموز مطرح كرده است. قرآن از حضرت ايوب چهار بار در چهار سوره نام برده و او را از نسل ابراهيم و از انبياء معرفي كرده است. حضرت ايوب مشكلات جسمي داشت و به قول امروزيها معلول بود. قرآن معلوليت او را اينگونه بيان ميكند:
وايوب اذ نادي ربه انّي مَسَني الضُّر وانت ارحم الراحمين (سوره انبياء آيه 83)
واذكُر عبدنا ايوب اذ نادي ربه اني مسني الشيطان بنصب و عذاب (ص 41)
ضُرّ و نُصب در تفاسير به نقص عضو، بيماري لاعلاج يا صعب العلاج و معلوليت تعبير و تفسير شده است. ايوب با اينكه پيامبر بود معلوليت داشت. ايوب سالهاي زيادي از عمرش را با درد و عذاب سپري كرد اما واكنش او صبر و عبوديت بود. انا وجدناه صابراً نعم العبد انه اواب (سوره ص، آيه 44)
به خاطر استقامت و صبوري و تحمل، دعايش مستجاب شد و خداوند او را عافيت و سلامتي بخشيد و به ثروت زياد و مكنت فراوان دست يافت. بهرحال از نظر قرآن معلوليت سد راه ترقي انسان نيست حتي مانع پيامبري هم نيست. چون ايوب پيامبري بود كه حدود بيست سال از عمرش را معلول بود. با اين حال نكات و عبرتهايي درباره ايوب ذكر كرده كه عبارتاند از:
ـ ایوب از هدایتیافتگان است. (انعام، آیه 84)
ـ ایوب از محسنین و نیکوکاران است. (انعام، آیه 84)
ـ به ایوب وحی میشده است. (نساء، آیه 163)
ـ ایوب همردیف ابراهیم، اسماعیل، یعقوب، یونس، هارون و سلیمان است. (نساء، آیه 163 و انعام، آیه 84)
ـ بدبختیها و مشکلات در زندگی انسان از جمله در زندگی ایوب منسوب به شیطان است. (سوره ص، آیه 41)
ـ ایوب با تلاش شخصی خودش و بهرهگیری از توانمندیهای خود، ضُر و معلولیت را کنار زد و بی اثر ساخت. (سوره ص، آیه 42)
ـ او از خداوند برای رفع مشکلات ناشی از معلولیت طلب کمک نمود (انبیاء، آیه 83)
ـ اجابت و پاسخ مثبت خداوند به درخواست ایوب (انبیاء، آیه 84)
ـ رفع مشکلات و ناراحتیهای ناشی از معلولیت پس از خداگرایی ایوب. (انبیاء، آیه 84)
ـ ایوب بر اثر معلولیت نه تنها فقیر و بیچاره نشد بلکه ثروتمند و صاحب امکانات فراوان گردید. (انبیاء، آیه 84)
ـ سرگذشت ایوب را عبرتی برای بندگان و خردمندان دانسته است. (سوره انبیاء، آیه 84)
ـ ایوب را بر اثر مرض و معلولیت از جامعه طرد کردند و مردم با او رفتار ناشایسته داشتند ولی او هرگز مردم را نفرین نکرد و بد مردم را نخواست.
ـ خداوند به او امر کرد که پا به زمین بکوبد و چشمهای آب گرم برای شستشوی بدن بیمارش و چشمهای آب سرد به او اعطا کرد. (سوره انبیاء، آیه 84) یعنی او روی پای خودش بپا خواست و عافیت بازیافت.
ـ خداوند ایوب را به اوّاب یعنی بازگشتکننده به خداوند (ص، آیه 32)، صابر (ص، آیه 44) و دارای عبودیت معرفی کرد (سوره انبیاء، آیه 84).
ـ معلولیت منتسب به خداوند نیست بلکه ایوب میگوید شیطان مرا به بلایا دچار کرده است. (ص، آیه 41)
ـ خداوند به ایوب کتاب، داوری و نبوت اعطاء کرد. (انعام، آیات 89ـ90)
داستان سرگذشت ایوب در سه فرهنگ اسلامی، یهودی و مسیحی مؤثر بوده است. بطوری که هم در قرآن به آن توجه شده و هم در تورات، رسالهای به نام ایوب هست. نیز در ادبیات فارسی مثلهایی مثل صبر ایوب، چشمه ایوبی، شراب ایوبی رواج دارد. ایوب نبی در بلاکشی و صبر و تحمل و یعقوب نبی هم در فراق و دوری از فرزندش و صبر در همه این فرهنگها اسوه و الگو شدهاند.
خلاصه اينكه سرگذشت حضرت ايوب در قرآن اينست كه او با تلاش با صبر و با درايت بر مشكلات معلوليت فائق آمد و به امكانات بزرگي دست يافت.
مولانا جلالالدین رومی درباره حضرت ايوب چنين سروده است:
آن یکی اندر بلا ایوبوار/ وآن دگر در صابری یعقوبوار
هفت سال ایوب با صبر و رضا/ در بلا خوش بود با ضیف خدا
تا چو وا گردد بلای سخت رو/ پیش حق گوید بصد گون شکر او
کز محبت با من محبوب کُش/ رو نکرد ایوب یک لحظه ترش
از وفا و خجلت علم خدا/ بود چون شیر و عسل او با بلا
گفت حق ایوب را در مکرمت/ من بهر موییت صبری دادمت
او شد تسلیم او ایوبوار/ کی اسیرم هرچه میخواهی بیار
مرغِ آبی غرق دریای عسل/ عین ایوبی شراب و مغتسل
که بدو ایوب از پا تا بفرق/ پاک شد از رنجها چون نور شرق
وضعيت حقوقي معلولين
تا اينجا اهم آيات قرآن در ارتباط با توجه و احترام به معلولين مطرح شد. اما ميخواهم اين ذهنيت را در ارتباط با كنوانسيون جهانی حقوق معلولین (مصوب سازمان ملل متحد دسامبر 2006/ بهار 1386) بررسي كنيم. این کنوانسیون مانيفست و راهنماي جامعه معلولين است و داراي 50 ماده اصلي و 18 ماده الحاقي است. مهمترين ويژگي آن تأكيد بر كرامت ذاتي معلولين است. ولي تعابير آن بسيار ضعيفتر از تعبيرهاي قرآني است.
اين كنوانسيون پس از تصويب در بهار 1386 در مجمع عمومي سازمان ملل، به همه كشورها از جمله جمهوري اسلامي ابلاغ شد تا نظر خود را بدهند. اما دولت با داشتن گنجينهاي از آموزههاي اسلامي مدافع حقوق معلولين و كانون جامع حمايت از معلولين مصوب سال 1383 و آيات و روايات فراوان، اين ميثاقنامه جهاني را تا 5/2 سال بعد امضاء نكرد. تا بالاخره در مهر 1388 رسماً اين تعهدنامه بينالمللي را پذيرفت. اما نكته مهم اينست كه:
اولاً نهادهاي مردمي معلولين اعتراضهاي جدي به روش بررسي و شيوه پيوستن به اين كنوانسيون و ديگر كنوانسيونهاي بينالمللي دارند. با اينكه معلولين و نهادهاي معلوليتي ميتوانند آراء و نظريات اساسي و راهبردي بدهند ولي كلاً از آنها مخفي نگاه داشته شده؛ از آنان خواسته نميشود نظر بدهند و آنان را به مشاركت دعوت نميكنند. اين نوعي كم لطفي و بي احترامي به آنان است و به قول قرآن روي برگرداندن نسبت به آنان است.
نكته دوم در خود اين كنوانسيون هست كه دولتهاي عضو ميتوانند اطلاعات بدهند، ديدگاه جامعه خودشان را منعكس كنند. دولت جمهوري اسلامي حداقل ميتوانست تفسير علامه طباطبايي از سوره عبس را به انگليسي ترجمه و ارسال كند. يعني آيات و روايات و سيره نبوي كه بهترين آموزهها را در زمينه تكريم و احترام معلولين دارد مطرح نشده، اما مجدداً سازمان ملل در حال تكميل اطلاعات براي تكميل كنوانسيون جامعتر است.
گويا چند سال آينده كنوانسيون جامعتر مطرح خواهد شد. دفتر فرهنگ معلولين آمادگي دارد با همكاري كمسيون حقوق بشر اسلامي متني را آماده كند و براي سازمان ملل بفرستند متني كه چهره واقعي اسلام و قرآن كريم را در زمينه تكريم معلولين نشان ميدهد. اين معرفي نامه با عملكرد مسلمانان در ردههاي مختلف و دولت مردان تمايز مييابد. يعني چهره واقعي و حقيقي قرآن و اسلام را به جهان معرفي كنيم تا اين ذهنيت دنيا كه ساختار سياسي و اجتماعي جوامع اسلامي را نماينده اسلام ميدانند تصحيح شود.
خلاصه بحث بنده اينست كه معلولين از نگاه قرآن افرادي هستند كه فقط فاقد يك عضو يا يك حس ميباشند، ولي در اصل انسانيت و در دارا بودن خلاقيت و در اينكه ميتوانند اقدامات بزرگ و سازندهای داشته باشند تفاوتي با ديگران ندارند. از اينرو بايد مثل ديگران از مواهب اجتماعي، از فرصتها و امكانات آموزشي، اجتماعي و اقتصادي بهرهمند شوند.
در چند ماه گذشته قانوني تصويب شده كه نابينا نميتواند براي نمايندگي مجلس شورا ثبت نام كند، قانون مصوب داريم كه فرد معلول هر چند معلوليت در چند انگشت داشته باشد، نميتواند به حوزه علميه راه يابد و قوانين ديگر كه تماماً با روح آيات قرآن در تعارض جدي است. وظيفه حقوقدانان است كه تكليف جامعه را روشن كنند. حضرت رسول(ص) به نابيناي مطلق مسئوليتهاي مهم مثل اداره شهر مدينه به عنوان پايتخت ام القراي جهان اسلام ميسپرد. از اينرو مصوبههاي فوق هم با آيات قرآن و هم با سنت نبوي در تعارض است. كميسيون حقوق بشر اسلامي ميتواند اين تعارض را مطرح و راه كار درست را معرفي نمايد.
*.م.ن
برخی از مطالب مثل مواردی در باب سیر جهانی نگاه به معلولین از نوشته آقای رضا عبداللهی در پژوهش مربوط به کنوانسیون حقوق معلولین چاپ ایرنا نقل شده، اما منبع ذکر نشده است.