ناشنوا بودن یعنی چه؟
ناشنوا بودن یعنی چه؟
ناشنوايي پديدهاي پيچيده است كه نوع ارتباط، زندگي روزمره و فرهنگ متفاوتي را برای فرد ایجاد میکند. اولین معنای ناشنوايي نداشتن قوة شنوايي است. ناشنوا یعنی فردی که بنا به دلایل مختلف قدرت شنیدن صداها را ندارد. اما ناشنوایی بسیار گستردهتر از این تعریف فیزیکی و جسمی است. ناشنوایی تجربههای متفاوتی در زندگی شخص پدید میآورد. تجربههايی در زمينة رابطه با والدين و خانواده، رابطه با همسن و سالان، مسائل شغلي، مسائل تحصيلي و آموزشي و… این تجربههای مشترک در میان ناشنوایان به آنها هويت گروهي مشخصی میدهد. ناشنوایان به خاطر استفاده از زبان اشارة مشترك در برقراري ارتباط با يكديگر از ديگر افراد جامعه متمايز میشوند و با يكديگر احساس همبستگي میكنند.
دو دیدگاه به مسئلۀ ناشنوایی
به طور كلي ميتوان دو ديدگاه رايج در مورد ناشنوايي را در تحقيقات امروز ملاحظه كرد:
1- ديدگاه پزشكي، 2- ديدگاه فرهنگي.
بعضي مسائل ناشنوايان از هر دو جنبه قابل بررسي است. مثلاً زمان آغاز وقوع پديدة ناشنوايي كه پديدهاي پزشكي است، مستقيماً بر زبان و زبانآموزي فرد تأثير ميگذاردو دو نوع «ناشنوايي پيشزباني» و «ناشنوايي پسزباني» از این نظر تعریف میشوند. ناشنوايي پيشزباني یعنی اینکه فرد قبل از دوسالگي ناشنوا شده باشد و ناشنوايي پسزباني هنگامي مطرح ميشود كه فرد بعد از دوسالگي، كه دورة مهمي در پيشرفت ذهني ـ زباني است، دچار ناشنوايي شده باشد يكي ديگر از عواملي كه در مورد مسئلة ناشنوايي اهميت دارد، درجة ناشنوايي است. اين دو عامل يعني زمان وقوع و درجة ناشنوايي مستقيماً بر درك و توليد زبان گفتاري محيط تأثير دارد.
1- دیدگاه پزشکی: در این دیدگاه، ناشنوایان مانند دیگر معلولان، اشخاصی هستند که بنا به نقصی در بدن خود، نیازمند کمکهای پزشکی و مددکاری هستند. کارشناسانی که از این دیدگاه به ناشنوایی نگاه میکنند، سعی دارند با استفاده از سمعک، میزان شنوایی افراد را بالا ببرند. با استفاده از گفتار درمانی، تولید زبانی ناشنوایان را به افراد شنوای جامعه «شبیه»تر کنند و در سالهای اخیر با عمل جراحی کاشت حلزون ادعا میشود که میتوانند فرد ناشنوا را به یک شنوا تبدیل کنند.
2- دیدگاه فرهنگی: در ديدگاه فرهنگي، ناشنوايي يك بيماري يا معلوليت نيست كه نياز به درمان و كمك داشته باشد. در اين ديدگاه ناشنوا نيازي ندارد كه «شبيه» افراد شنوا بشود. يعني كسب توانايي حرف زدن و شنيدن هدف نيست. ناشنوايان يك گروه فرهنگي ـ زباني اقليت محسوب ميشوند و مشخصههاي فرهنگي ـ زباني خاص خود را دارند. در اين ديدگاه هدف معلمان و كارشناسان يافتن راههايي براي ايجاد ارتباط بهتر اين گروه اقليت با گروه اكثريت است.
بنابراین کلمۀ ناشنوا دارای دو معناست: يكي به معناي فردي است كه قدرت شنوايي ندارد كه اين مفهوم در پزشكي و شنواييسنجي كاربرد دارد. اما معناي جديدتر آن کسی است که به زبان اشاره سخن میگوید. این معنای دوم با زبان اشاره و فرهنگ و جامعة ناشنوايان گره خورده است. در انگليسي اين دو مفهوم را به ترتيب به صورت deaf و Deaf نشان ميدهند. بايد توجه داشت كه درجة نقص شنوايي در افراد متفاوت است و طيفي را تشكيل ميدهد كه از ناشنواي مطلق آغاز شده تا كمشنوايي با نقص بسيار پايين را تشكيل ميدهد. اما اين امر در مفهوم Deaf تأثيري ندارد. در اين مفهوم ناشنوا كسي است كه خود را عضوي از فرهنگ و جامعة ناشنوايان ميداند و از زبان اشاره براي ارتباط با جامعة خود استفاده ميكند.
براي درك ناشنوايان بيش از هرچيز بايد نحوة ارتباط آنها را با جهان خارج درك كرد. يعني نحوة كسب اطلاعات از جهان پيرامون، پردازش و درك اطلاعات و انتقال افكار و احساسات خود به ديگران.
دربارة زبان ناشنوايان در ايران و بسياري نقاط ديگر جهان درك درستي وجود ندارد و اغلب افراد گمان میکنند اين زبان ناقص و ابتدايي است. جالب اينجاست كه حتي در ميان افرادي كه با ناشنوايان سروكار دارند، مثل معلمان مدارس ناشنوايان و مددكاران اجتماعي و افرادي كه در كلينيكهاي گفتاردرماني و شنوايي سنجي كار ميكنند، اين پندار نادرست دربارة زبان ناشنوايان وجود دارد. آنها گمان ميكنند زبان اشاره زباني ساده است و پيچيدگيهاي زبانهاي گفتاري را ندارد. اما همين افراد اگر از خود سؤال كنند كه چرا از مكالمة دو ناشنوا چيزي متوجه نميشوند، در خواهند يافت كه اين زبان زبان سادهاي نيست و ياد گرفتن آن براي يك غير بومي نياز به آموزش دارد.
کدام دیدگاه؟
هرچه جامعه از نظر آموزش و فرهنگ همگانی به سمت جلو حرکت کند، دیدگاه فرهنگی به ناشنوایی غالبتر از دیدگاه پزشکی میشود. چرا که ناشنوایان بیشتر و بیشتر به نیازهای آموزشی و فرهنگی خود آگاه میشوند و متوجه میشوند که مشکل آنان با تکنولوژیهای پزشکی رفع ناشدنی است. ناشنوایان در واقع با دو مشکل عمده روبرو هستند:
1- ارتباط شفاهی با افراد شنوا. این مشکل هیچگاه به طور کامل حل نمیشود. حتی ناشنوایانی با هوش، انگیزه و توان مالی بالا و با به کارگیری بهترین گفتاردرمانگرها و تکنولوژیهای پیشرفته هرگز نتوانستهاند زبان گفتاری پیرامون خود را مانند یک فرد شنوا بیاموزند و به کار ببرند. اما لبخوانی و گفتارخوانی کمک خوبی برای درک گفتار است. در عوض یادگیری زبان نوشتاری (نامه، روزنامه، کتاب و مجله) کاملاً عملی است و با آموزش صحیح، ناشنوایان خواهند توانست به راحتی از مواد نوشتاری جامعۀ خود استفاده کنند و خودشان هم به خوبی بنویسند.
2- آموزش و کسب علم و فن و هنر. این مشکل برخلاف مشکل بالا به راحتی قابل حل است. کافی است سیاستگزاران فرهنگی و آموزشی به استفاده از روشهای آموزشی صحیح و مواد آموزشی مخصوص ناشنوایان اقدام کنند. کارآمدترین این روشها استفادۀ گسترده از زبان اشاره در آموزش است. یعنی استفاده از زبانی که درک آن و ارتباط برقرار کردن با آن آسانترین وسیلۀ در دسترس برای ناشنوایان است. یاد دادن این زبان به معلمان ناشنوایان و تربیت معلمانی از میان ناشنوایان در مدارس ناشنوایان تنها روش ممکن در دنیای امروز برای آموزش ناشنوایان است.
متأسفانه روندی که امروز در ایران در حال اجراست، به جای نزدیکتر شدن به دیدگاه فرهنگی به ناشنوایی، به سمت دیدگاه پزشکی است. تعطیل کردن مدارس ناشنوایان و فرستادن دانشآموزان ناشنوا به مدارس شنوایان ضربههای آموزشی جدی برای جامعۀ ناشنوای کشور به دنبال خواهد داشت. چرا که نیاز آموزشی یک فرد ناشنوا تفاوت بسیار زیادی با افراد شنوا دارد و با ادغام ناشنوایان در مدارس عادی عملاً این تفاوت نادیده انگاشته میشود.
ایران در بهار سال 1386 به طور رسمی به کنوانسیون بینالمللی حقوق معلولان پیوست. در قسمتهای مختلف مفاد این کنوانسیون به رسمیت شناختن زبانهای اشاره، به عنوان زبانهایی برای ارتباطات جمعی مورد تأکید قرار گرفته است. دسترسی به اطلاعاتی که در معرض عموم قرار میگیرد، و استفاده از امکانات عموم با استفاده از مترجمان زبان اشاره و آموزش و استفادۀ گسترده از این زبان از حقوق ناشنوایان هر جامعه برای ارتقای هویت ناشنوایان است.
منبع: سایت جوانان ناشنوای پیشتاز ایران، 8 آبان 1391
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.