اشک و آه: مجموعه داستان
اشک و آه: مجموعه داستان، صادق صالحی، انتشارات توانمندان، 1400، 379 ص.
ISBN: 978-622-6216-66-1
موضوع (ها):
داستانهای کوتاه فارسی — قرن ۱۴
متن پشت جلد کتاب:
این کتاب مجموعهای است از هشت داستان و متکی بر تجارب عینی نویسنده است. خواننده با مطالعه آن گاهی میخندد و گاهی میگرید و زمانی از سادگی و خرافه انگاری قهرمانانش انگشت حیرت به دندان میگیرند. داستان اول شرح آنانی است که دینی مقدس را با خرافات و اوهام آلوده کردند و از این راه بر قشری سادهلوح و پاک طینت سوءاستفاده میکنند و برای خود بارگاهی و قدرت و مال و منالی به چنگ میآورند. درختی را مقدس میدانند و خود را نماینده درخت معرفی میکنند و سالیان دراز از این طریق امرار معاش میکنند، ولی …
انتشارات توانمندان
ناشر تخصصی معلولیت و معلولان
تلفن: ۰۲۵۳۲۹۱۳۴۵۲ (ساعت ۸ الی ۱۷) ؛ تلگرام: ۰۹۳۹۸۳۷۳۴۳۵
آدرس: قم، بلوار محمد امین، خیابان گلستان، کوچه۱۱، پلاک۴، دفتر فرهنگ معلولین
ایمیل: info@handicapcenter.com
مقدمه
مجموعه دیگری از نویسنده توانا و خوش فکر آقای صادق صالحی آماده انتشار شد. امید است این اثر هم مانند کتابهای پیشین ایشان با استقبال مواجه گردد. آقای صالحی پس از بازنشسته شدن و داشتن فرصت و وقت لازم برای داستانپردازی و تدوین مکنونات و تخیلات داستانی، چند مجموعه تاکنون منتشر کرده است. این تلاش، گویای تجربه مهمی است، تجربهای که در بسیاری از کشورهای اروپایی و آسیایی مورد توجه قرار گرفته و توسط دستگاههای دولتی یا نهادهای مردمی، اجرایی شده است. اکنون به اختصار تجربه را توضیح میدهم.
در فرهنگ ایرانی و فارسی مثلی هست که میگوید «با آب ریختن در چاه، چاه آبدار نمیشود». چاهی که آب ندارد، هر مقدار هم آب در آن ریخته شود، دائماً نمیتوان از آن آب کشید و پس از چند بار استفاده، ذخیره آن به اتمام میرسد. چاهی دائماً آب میدهد، که چشمههای آبدهی داشته باشد.
افراد هم دو گونه هستند، اشخاصی که ذاتاً مولد هستند و افرادی که با دادن مبلغی اندک، چند روزی، توان اقتصادی دارند و پس از تمام شدن، این توانایی هم از بین میرود. مدیریتها و نظامهای آموزشی از دو قرن قبل درصدد برآمدهاند، اقدامات و روشهایی را به کار گیرند که نابینایان و افراد دارای معلولیت داشتههایی پیدا کنند که مدام و برای همیشه مولد و تولیدکننده باشند. اما نظام مدیریت مستقر در ایران متأسفانه به این تجربه توجه نکرده و فقط ماهانه مبلغی را به این افراد پرداخت کردهاند. مبلغی که مثل آب ریختن در چاه است و به سرعت تمام میشود. کشورهایی مثل سوئد و دانمارک از کودکی، استعدادها و ظرفیتهای خردسالان دارای معلولیت را کشف کرده، سپس داشتههای فکری و ذهنی و نیز تجارب عملی آنان را ارتقا و رشد میدهند. به طوری که از هجده سالگی به بعد اینان بسان سرمایه جوشان و مولد خواهند شد؛ یعنی افرادی تربیت میشوند که برنامهنویس خلاق کامپیوتر، رماننویس ماهر، تصویرگر، نقاش، کاریکاتوریست، داستانپرداز، فیلمساز، آموزگار، مربی ورزشی، ورزشکار، کشاورز و … هستند. بر اثر تربیت، این افراد داشتههایی خواهند داشت که هر جا و در هر کشور یا هر شهری باشند، میتوانند چشمه مولد باشند. از اینرو نیاز به مساعدت دائمی ندارند تا همیشه کمک کار و تأمین کننده ماهانه زندگی آنان باشند.
شخصی مثل نویسنده این کتاب، آقای صالحی، در ظاهر یک خودکار و چند برگ کاغذ دارد ولی در باطنش داشتههایی ارزشمند مثل یک موتور محرک وجود دارد؛ به طوری که اگر به دورترین نقاط هم برود میتواند خلاقیت و تولید داشته باشد، چرا؟
زیرا پشتوانههایی دارد که تمام ناشدنی است، سرمایههایی است که هر مقدار مصرف کند نه تنها تمام نمیشود بلکه زیادتر هم میشود. به همین دلیل گفتهاند زکات علم نشر آن است. زکات در لغت به معنای رشد و نمو است. بنابراین رشد و ازدیاد علم به استفاده بیشتر از آن است. برخلاف تصور بعضی که فکر میکنند اگر معلمی، دانش خود را به دانشآموزان انتقال دهد، دانش او به پایان میرسد و ته میکشد؛ برعکس دانش او زیادتر میشود.
سازمان بهزیستی، آموزش و پرورش استثنایی و تشکلهای مردمی باید با جدیت به سراغ روشهایی بروند که داشتههای درونی افراد دارای معلولیت را افزایش دهند و اینان را تبدیل به نیرویهای مولد و خلاقی کنند که به صورت خودکار و بدون دریافت کمک از دیگران، کار کنند.
این روش در دوره جدید به نامهای «شیوه حل مسئله» یا «شیوه تفکر خلاق» یا «خودجوشی درونی» یا «همافزایی فکری» مطرح و معرفی شده است. متأسفانه افراد بسیاری را روزانه مشاهده میکنیم که به رغم اینکه دانشگاه رفتهاند، تحصیلات عالی دارند، حتی مدرک فوقلیسانس و دکترا دارند؛ اما خلاقیت، تولیدگری و توان عملی ندارند. این پدیده نشانگر معیوب بودن و ناکارآمدی نظام آموزشی و پرورشی در ایران است و هر چه زودتر باید فکر و چارهاندیشی شود.
کتاب حاضر شامل مجموعهای از چند داستان است که متکی بر تجارب عینی نویسنده است از اینرو در بطن و در محتوای آنها چارهجوییها و راه کارهایی هست. از اینرو برای خوانندگان، سودمند و مؤثر است و آنها را دستگیری و راهنمایی میکند.
لازم است از آقای صادق صالحی بابت تلاشهای سودمندشان تشکر کنیم و امید است دستگاهها و ادارات، قدر زحمات اینگونه افراد را بشناسند و با سر زدن به آنان، حداقل با کلام و گفتن یک جمله «خسته نباشی» به آنان روحیه بدهند، البته اگر بتوانند بخشی از مشکلات آنان را رفع کنند، بهتر است.
آقای صالحی سه دهه کارمند اداره بهزیستی و در خدمت آسیبمندان و نابینایان بوده و پس از بازنشسته شدن به فرهنگ سازی از طریق داستاننویسی برای جامعه هدف پرداخته است. همه اینها نشانگر عشق و علاقهاش به کارش است و عمری را با پاکی و در عزت زندگی کرده است.
وظیفه خود دانستم از آقای صالحی و صدها انسان مانند ایشان تقدیر و تشکر کنم و امیدوارم از مدیریتها غفلتزدایی شود.
محمد نوری
مدیرعامل دفتر فرهنگ معلولین
سخنی با خوانندگان
از زمزمه دل تنگیم از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم
آوار پریشانیست رو سوی چه بگذاریم
خود را به که بسپاریم
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما
کوریم و نمیبینیم ورنه همه بیناییم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم
من راه ترا بستم تو راه مرا بستی
امید رهایی نیست وقتی همه بیزاریم
(حسین منزوی، غ6)
انسان از دوران غارنشینی برای انتقال دانش خود به نسلهای بعدی به نقاشی رو آورد. هنگامی که آتشی بر میافروخت تا خود را از گزند سرما و حیوانات وحشی در امان و محافظت نماید وقتی که آتش به سردی میگرایید از زغال برای کشیدن اشکال استفاده کرد. او اولین قدم برای ترسیم خاطرات و انتقال احساسات و دانش خود را با نقاشی به کار گرفت. از آنجایی که نقاشی همه فهم یا گویای بسیاری از واقعیتها نمیتوانست باشد رو به داستان سرایی آورد؛ آنها خاطرات خویش را برای فرزندان یا اطرافیان تعریف میکردند و بازماندگان هم برای نسلهای بعد با افزودن شاخ و برگ به نسلهای بعدی سینه به سینه انتقال میدادند. زمانی که انسانهای نخستین پیشرفت کردند و زبان کلامیش کامل شد رو به شعر آورد. احتمال دارد اولین اشعاری که سروده شد لالایی مادرها بود، برای خواباندن یا ناز کردن به کودکانشان، همچنان که انسان تکامل مییافت نقاشی و داستان و شعر هم با پیشرفت انسانها روز به روز در زندگی جایگاه بهتری پیدا کرد و در تعالی اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی دینی و… چنان با زندگی عجین شد و ایفای نقش نمود که امروزه انسان بدون نقاشی و داستان و شعر زندگی پوچ و بیمعنا میباشد.
پرداختن به چنین مقولهای از عهده من خارج است زیرا نه علمش را دارم و نه صلاحیتش را دارم که در چنین زمینهای اظهار نظر کنم همان گونهای که هیچ فردی نمیتواند اثر شعر و نقاشی و داستان را در پیشرفت جامعه انکار کند.
اما میتوان گفت: نثر که انواع مختلف دارد نسبت به شعر و نقاشی سادهتر و دارای ایهامات کمتری است و برای بیان خواستهها عوام چنین زبانی را راحتتر درک مینمایند، چنان که روزنامهها اکثریت با چنین قلمی با خوانندگان سخن میگویند.
همان طوری که شعر و نقاشی گونه و اسامی مختلفی دارد داستان هم بستگی به انواع، قالبهای متفاوت دارد و سبک و شیوه داستانها نشأت گرفته از روحیات نویسنده میباشد.
خدا را سپاس میگویم که تاکنون دو مجموعه داستانی، اولی به نام لبخند دارای چهار داستان و مشتمل بر 160 صفحه توسط نشر نهضت به چاپ رسید، که متأسفانه به دلیل مشکلات مالی و بدعهدی ناشر نتوانستم آن را به فروش برسانم همین امر موجب سرخوردگی و دلسردی این جانب گردید، تصمیم گرفتم عطای نویسندگی را به لقایش ببخشم.
ولی خوشبختانه با تشویق دوستان و لطف و عنایت مسئولین انتشارات توانمندان (ناشر ویژه معلولان) جناب آقای دکتر محمد نوری و آقای علی نوری دومین کتاب داستان به نام «خنده تلخ» که شامل یازده داستان و 550 صفحه میباشد به چاپ رسید.
خوشبختانه مورد لطف و عنایت خوانندگان و دوستان گردید، همین امر مرا بر آن داشت که سومین کتاب خود را در مجموعه هشت داستان به نام اشک و آه، با همکاری نشر توانمندان به چاپ برسانم. از مسئولین و کارکنان نشر فرهنگی معلولین قم صمیمانه سپاس و قدردانی مینمایم و از ایزد منان آرزوی توفیق روزافزون خصوصاً جناب دکتر نوری و فرزند دلبندشان آقای علی نوری را آرزومندم.
در اینجا لازم است نکاتی چند به عرض خوانندگان گرامی و دوستان و دولت مردان برسانم.
این جانب صادق صالحی متولد 1337 در یکی از روستاهای فریدن (هرمانک) پای به عرصه زندگی گذاشتم و در سن هفت سالگی بر اثر آبله بینایی خود را از دست دادم، که شرح کامل زندگی و خاطراتم در کتاب خنده تلخ آمده و علاقهمندان برای آگاهی بیشتر میتوانند به کتاب مذکور مراجعه نمایند.
علیرغم معلولیت(نابینایی مطلق) بعد از دوران بازنشستگی موفق گردیدم تاکنون سه اثر را به چاپ برسانم و چنانچه خدا عمری دهد و جناب کرونا لطفی نماید و مرا نادیده انگارد داستانهای فراوانی در دست اقدام دارم که در آینده در مجموعه داستانهایی به چاپ میرسانم.
میخواهم به عرض برسانم که معلولیت و پیری نمیتواند عامل بازدارنده و پیشرفت انسان باشد، اگر کسی در زندگی هدفی داشته باشد عزم و اراده، امید و سعی و تلاش را با توکل به خدا درهم آمیزد و کلمه میتوانم و باید بتوانم به سوی خواستهاش حرکت نماید یقیناً به مقصودش دست مییابد چنانچه سعدی بزرگوار میفرماید:
در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است
یأس و ناامیدی بزرگترین بیماری ناعلاجی است که در ضمیر هر انسانی ریشه دواند انسان را از خواستههایش دور میکند و او را از پای در میآورد.
امروزه خوشبختانه در بین معلولین اعم از نابینا و ناشنوا و جسمی حرکتی افراد توانمند و با ارادهای یافت میشود که منشأ خدمات عظیمی در جهان میباشند. اگر بگوییم در بین بهترین اساتید دانشگاهها و بهترین حقوقدانان و چیره دستترین پزشکان داخلی بهترین هنرمندان و گویندگان و روزنامه نویسان معلول در جهان صنعتی مشغول خدمت میباشند جای شگفتی نیست. چنانچه در عمل نه حرف، دولت مردان دست یاری به سوی معلولین کشورمان دراز کنند قطعاً ما هم میتوانیم منشأ خدمات بیشماری باشیم.
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید به هر چیز خواهی کماهی رسید
اگر خدمتگزاران ما را از درگاه ملوکانه نرانند و حقوقی که در قانون پیشبینی شده در اختیار ما قرار دهند ما هم میتوانیم و نیازی به دل سوزی و ترحم نداریم؛ اگر مردم عزیز کشورمان به جای ترحم و دلسوزی معلولین را در راه رسیدن به آرمانهایشان یاری فرمایند قطعاً معلول نیازمندی نخواهیم داشت که از روی استیصال به سوی مردم دست تکدی دراز کند. مثلاً وزارتخانههای دولتی و شرکتها و کارخانهداران در اموری که معلولین توانایی و قابلیتهای خود را به اثبات رساندند از نیروی آنان استفاده کنند.
چنین خدماتی چند حسن و ویژگی دارد:
1. کارفرما به وظیفه نوع دوستی خود عمل کرده که نانی بر سر سفره کسی گذاشته و خانوادهای که به دور این سفره جمع میشوند همیشه از خدا میخواهند تا کارفرما به موفقیتهای بیشتری دست یابد. مگر نمیگویند:
جهان آیینه عدل است و شاید هر آنچه کو بیند وانماید
آنانی که از نیروی معلولین استفاده میکنند قطعاً در هر دو جهان پاداش خود را خواهند گرفت حتماً آیه شریفه که میفرماید کوچکترین عمل خیر و شر شما را در هر دو جهان پاداش خواهیم داد به یاد دارند.
البته ناگفته نماند دولت هم با دادن امتیازات به کارفرمایانی که از نیروی معلولین استفاده میکنند باید آنها را یاری نمایند.
مثلاً در قبال به کارگیری هر معلول میتواند کارفرما را از گرفتن مالیات معاف نماید یا بیمه معلول را پرداخت کند یا با دادن وامهای بلند مدت و بدون بهره شرکتها و کارخانهداران را تشویق نماید، چنین امر خطیری موجب میگردد که شأن و منزلت معلولین را بازگردانیم و در جامعه شاهد نباشیم که در سر چهارراه یا خیابانی و معابر عمومی دست گدایی دراز شود. چنانچه بپذیریم قشر معلول عضوی از خانواده بزرگ کشورمان میباشند هر کسی در وسع خود میتواند قدمی بردارد.
آنانی که میخواهند برای عیادت دوستی یا بیماری بروند به جای خرید شیرینی یا کوزه گلی، کتابی خریداری نمایند،در صورتی که نویسندهاش دارای معلولیت باشد، آیا زیبندهتر نیست؟
دوستی که همیشه در کنار انسان است کتاب است و ماندگاریش هم قطعاً بیشتر از شیرینی و گل میباشد و با چنین عملی میتوانیم در فرهنگ کتابخوانی قدمی برداریم و از نظر معنوی و مادی هم به نویسندگان کمکی کردهایم.
2. اگر چنانچه ارگانها و دوایر دولتی مانند شهرداریها، سازمان بهزیستی، اداره ارشاد و کمیته امداد امام(ره) به منظور تکمیل کتابخانههایشان تعدادی از آثار مددجویان را خریداری کنند و یا برای هدیه به کارمندان و دوستانشان خود را مکلف بدانند از هر نویسنده معلولی یا خانوادههای تحت پوشش که صاحب آثاری میباشند خریداری نمایند این عمل موجب میگردد که اولاً در تشویق کتابخوانی قدمی برداشته میشود و ثانیاً به نویسندگان خانوادههای تحت پوشش و معلول کمکی میشود تا آثارشان روی دستشان نماند و چنین امری موجب میشود برای چاپ آثار جدید. ناگفته نماند تحقق چنین امری منوط بر آن است که از طرف مجلس و وزارتخانهها بودجهای به نام امور فرهنگی در اختیار استانها قرار گیرد.
همان گونهای که برخی از سازمانها به منظور خدمترسانی به کارمندان ماهیانه بلیط خرید خوراک و سینما و یا دادن امتیازات مسافرتی میپردازند که در نوبه خود عملی است پسندیده چنانچه به منظور بالا بردن سطح فرهنگی و ترغیب کتابخوانی بلیط خرید کتاب در نظر گیرند. نویسندگان و کتابخانهها و ناشران کمتر سماق میمکند و سر چهارراه چه کنم چه نکنم نمیایستند.
3. صدا و سیما چنانچه که مدعی است که متعلق به جامعه ایران و همه اقشار است اگر ما را هم جز جامعه بداند باید برای شناساندن اقشار آسیبپذیر و معلولین عنایت بیشتری داشته باشد، وقتی که افراد عادی نسبت به برخورد و راهنمایی یک نابینایی عاجز میباشند، راننده اتوبوس شهری یا تاکسی، هنگامی که میخواهد مسافر نابینایی یا فردی ویلچری را سوار کند چندین متر جلوتر میایستد، صدا و سیما و اداره راهنمایی و رانندگی مکلف است آموزش لازم را بدهد. همچنین صدا و سیما میتواند با مصاحبه توانمندیهای معلولین را به جامعه بشناساند.
4. فیلمسازان و سینماگران میتوانند از بین آثار معلولین با همکاری نویسنده آثاری به یاد ماندنی خلق نمایند، اگر معتقد باشیم که بنی آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند؛ باید همه در قبال یک دیگر احساس مسئولیت نماییم. اگر خدا به افرادی عنایت داشته سلامتی و زندگی مرفه و سالمی عطا کرده، انسانیت حکم میکند که همواره به زیردستان نگاهی داشته باشد:
خنک آنکه آسایش مرد و زن گزیند بر آسایش خویشتن
امروزه ویروس کرونا بسیاری از معیارها را درنوردید و ناتوانی بشر را به اثبات رساند. به آسانی در کاخهای سر به فلک کشیده که با قراولان تا دندان مسلح و به قویترین دوربینها مجهز میباشند چنان به آسانی وارد میشود و گریبان صاحبان قدرت و ثروت را میگیرد که هرگز نمیاندیشیدند که چگونه راه نفس کشیدن را بر صاحبان قدرت و زیبا رویان و فقیران پا برهنه میبندد. تنها کارهای نیک و بدشان و خاطراتشان بر جا میماند. راست میگویند که به مالت نناز که به شبی بند است و به حسنت نناز که به تبی بند است. باید گفت: خوشا به حال آنانی که هم اندوختن هم آموختند و هم بخشیدند؛ چه زیبا گفت:
ای که دستت میرسد کاری بکن پیش از آن،کز تو نیاید هیچ کار
از خوانندگان عزیز و گرامی عذر میخواهم این سخنان را نه از باب نصیحت معروض داشتم چون خود محتاج نصیحت میباشم و یقین دارم که شما بهتر و صد چندان از مطالبی که آمد میدانید، سخنانی که رانده شد از باب درد و دل و تکرار مکرراتی است برای آن دسته که پنبه در گوشها فرو بردند امید است که پنبهها از گوش بیرون آید و آنچه را عقل و دین حکم میکند عمل نمایند.
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد
همان گونه که معروض داشتم کتاب حاضر مجموعهای است از هشت داستان که خواننده با مطالعه آن گاهی میخندد و گاهی میگرید و زمانی از سادگی و خرافه انگاری قهرمانانش انگشت حیرت به دندان میگیرند.
داستان اول شرح آنانی است که دینی مقدس را با خرافات و اوهام آلوده کردند و از این راه بر قشری سادهلوح و پاک طینت سوءاستفاده میکنند و برای خود بارگاهی و قدرت و مال و منالی به چنگ میآورند. درختی را مقدس میدانند و خود را نماینده درخت معرفی میکنند و سالیان دراز از این طریق امرار معاش میکنند، ولی عاقبت کیدشان بر ملا و تشت رسواییشان از بام به زیر میافتد. داستان عمو نوروز به ما یادآور میشود که برای همیشه نمیتوان پشت دین و به نام خدا پنهان شد و از مردم زود باور بهرهکشی نمود دینی که میگوید علم را بیاموزید ولو به چین.
در داستان عشق نایاب به افرادی برمیخوریم که خودرأی میباشند و حاضر نیستند سخنان فرزندانشان را بشنوند و به خواستههای بر حق آنان گوش دهند و توجهی به درد و دل و خواست فرزندان ندارند و از یک زندگی دوست داشتنی محروم میکنند و پدر خانواده به دلیل فرار از حرف مردم و ظاهربینی و خودرأی اولین قربانی میشود.
وقتی که نابینایی برای خواستگاری دخترش میرود گویی هزاران ناسزا نثارش کردهاند و با توهین و تحقیر کردن خواستگار دست رد به سینهاش میزند و سرانجام در دام شخص کلاهبردار میافتد که راه بازگشت نیست و خانواده را در گرداب نیستی غرق میکند.
ضربالمثلی که میگوید هرگاه ماهی را از آب بگیرید تازه است، عقلانی به نظر نمیرسد چون گاهی ماهی میمیرد و صیدش ارزشی ندارد، زندگی امروز زندگی لحظهها است و اگر فرصتی از دست برود جبرانش محال است.
شبی در قبرستان گویای فقر فرهنگی و اختلاف طبقاتی را یادآور میشود هنگامی که زندگان مرفه و بیدرد با پولهای باد آورده در قبرستان قاعده مرگ را به هم میزنند و در قبرستانها هم به دنبال فخر فروشی میگردند و بر سر برخی از مزارها قصر و بارگاه درست میکنند.
انسانهایی که زندگی را از راه خلاف اداره میکنند و دیگران را قربانی زیاده خواهیهای خود مینمایند، حاجی شتری و حاجی گاوی و جناب بزی، میاندیشند با انفاق و برگزاری مراسم مذهبی خدا را هم میتوان فریب داد تا از بار گناهان خود بکاهند.
ولی در عوض مادری را میبینیم که حاضر است تنها فرزندش در چنگ عدالت بماند و به سزای اعمالش برسد تا خانوادههای دیگر در دامن اعتیاد نیفتند و زندگیشان پرپر گردد. خاطرات یک مرده بیانگر واقعیتی است که پدران و مادران همیشه در اندیشه سلامتی و پیشرفت فرزندانشان میباشند و دعای خیر آنها بدرقه راهشان میباشد ولو اینکه از دنیا دستشان کوتاه گردد و دال بر این است که همواره نیروهای غیبی که از دید ما پنهان میباشد نظارهگر اعمال و رفتار زندگان است، نابینایی که در میان برفها گم شد، یادآور اول انقلاب است که بسیاری از جوانان به دلیل داشتن اعتقادات پاک و دفاع از وطن و مردم و خدمت به دیگران را نسبت به میز و پست برتر میدانستند و راهی جبههها میشدند و با تقدیم خون سرخ خود از وطن جانانه دفاع کردند تا عدالت و امنیت را در کشور عزیزمان برقرار نمایند، ولی افسوس هر وقت از خواب بیدار میشویم با نام مقدس یک اختلاسگری یا سلطانی مواجه میشویم. جنگل سرسبز یا ناریا یادآور شهر ارسطویی یا بهشت برین میباشد که گروهی از پرندگان در آن زندگی میکنند از نعمتهای بیشماری برخوردارند ولی کرکسها و کلاغها و مارها برای تسخیرش بارها به آن حمله میکنند و سرانجام با حیلهای کثیف با همکاری فیلها آن را به چنگ میآورند و زندگی را بر صاحبان اصلیش تلخ مینمایند. به امید روزی که کشورهای استعمارگر و زورگو دستشان از سر ملتهای آزاد و آباد کوتاه گردد. به امید روزهای بهتر و رهایی از سلاطین ریز و درشت.
همان گونه که عرض کردم کتاب حاضر بیانگر احساسات و خاطرات تلخ و شیرین و تخیلات نویسنده میباشد. بسیاری از واقعیتهایی است که هم میخنداند هم خواننده را میگریاند و گاهی ما را به یاد آخرت میاندازد. ضمناً یادآور میشوم که اسامی که در اینجا آمده واقعی نیست و این جانب هرگز قصد توهین به کسی یا قومی ندارم و هرگز اجازه به خود نمیدهم دوستی را برنجانم.
از خوانندگان عزیز و گرامی استدعا دارم با راهنماییها و انتقادات سازنده مرا یاری فرمایند تا اشتباهاتی که در کتاب لبخند و خنده تلخ و کتاب حاضر به چشم میخورد یادآور گردند تا اصلاح و در نوشتههای بعدی تکرار نشود. استفاده از تجربیات بزرگان و انتقاد سازنده بهترین هدیه و توشه زندگی میتواند باشد.جا دارد از افرادی که مرا در این راه یاری فرمودند از صمیم قلب سپاس و قدردانی بنمایم: جناب دکتر محمد نوری مدیر دفتر فرهنگ معلولین و آقای علی نوری مسئول انتشارات توانمندان و دوست عزیزم. از دوست گرامی جناب خداداد شهبازی نویسنده فرهنگ ماندگار که ویرایش کتاب را برعهده گرفتند، همچنین خانم سمانه صالحی راد که بازخوانی و تصحیح را انجام دادند.
از همه عزیزانی که به هر نحوی مرا یاری نمودن نهایت تشکر را مینمایم و از خداوند متعال آرزوی موفقیت روز افزونشان را مسألت دارم.
صادق صالحی
15 تیر 1400
فهرست
مقدمه 9
سخنی با خوانندگان 13
درخت مقدس 23
عشق نایاب 55
شبی در قبرستان 113
خاطرات یک مرده 173
نابینایی که در میان برفها گم شد 229
آرامش در جنگل 287
مهمان ناخوانده 319
کرونا 327
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.