بازنمایی معلولیت در رسانهها
بازنمایی معلولیت در رسانهها
دفتر فرهنگ معلولین
توضیح
درباره انعکاس معلولان و معلولیتها در رسانهها و اینکه مسائل معلولان و شخصیت آنان در نشریات و رسانهها چگونه نمایش داده میشود از مباحث مهم و دغدغههای اساسی معلولان است. رضا عبداللهی در این باره مطلبی در کتابش، درآمدی بر جامعهشناسی قشربندی معلولیت در ایران نوشته که عیناً میآورم.
رسانهها در دوره جدید
رسانه به زبان ساده یعنی پیامی که از فرستنده به گیرنده منتقل میشود، مشروط به اینکه پیام، به قول دکتر محسنیان راد دارای «مشابهتهای معنایی» باشد و یک معنا را برساند. بر این اساس هر نماد، هر نشانه، هر ادا و هر ارتباط غیرکلامی نیز میتواند به رسانه تعبیر شود؛ حتی زبان بدن میتواند، رسانه تلقی شود، میمیک چهره و طرز نگاه و نحوه نشستن و بلند شدن، هر کدام میتوانند یک رسانه باشند چون پیامی را از فرستنده به گیرنده منتقل کرده و معنای مشترکی را نمایندگی میکنند.
جرج هربرت مید جامعه شناس سرشناس، تعبیری دارد به نام «رسانه کوچک». به قول مید، حتی کلاه نوشتهها و پیراهن نوشتههای تیمهای ورزشی هم پیامی را منتقل میکنند که به آن رسانههای کوچک میگویند. چند سال پیش یک شرکت تبلیغاتی غربی چند دختر و پسر جوان را استخدام کرد و با کمک آرایشگرها و پیرایشگرهای حرفهای، موهای پشت سر این افراد را طوری طراحی کرد که لوگو یا آرم شرکتهای متقاضی را نمایش میداد.
درواقع این جوانان تبدیل به یک تابلوی تبلیغاتی متحرک و سیار شده بودند که با حرکت خود در معابر، کالا یا خدمات آن شرکت را تبلیغ میکردند. میخواهم بگویم تعریف رسانه خیلی گسترده است، حتی دود آتش سرخپوستان که به مخاطب دوردست پیامی را منتقل میکرد هم یک نوع رسانه بوده است.
رسانه در تعریف مدرن و جدید آن برمیگردد به اواخر قرن نوزدهم. البته پس از اختراع چاپ توسط گوتنبرگ رسانههای چاپی و ادواری وجود داشته است، ولی پیدایش رسانه به معنای اخص و امروزی آن، به اواخر قرن نوزدهم، با توسعه کابلهای زیردریایی و از دهه ۶۰ میلادی با گسترش ماهوارههای دوربرد برمیگردد. در دهههای اخیر نیز با به وجود آمدن و گسترش «روزافزون» رسانههای دیجیتال و سایبری تحول بزرگی در این خصوص به وجود آمده است.
روش بازنمایی
رسانهها دارای ساختار اجتماعیاند که تحت تأثیر دخالت و ایدئولوژی پدیدآورندگان آن، بازنمودی از واقعیت را ارائه میدهند. در واقع رسانهها با دستکاری در واقعیتها سعی میکنند، تصاویر کلیشهای موضوعات گوناگون و از جمله معلولیت را مطابق اراده قدرت فائقه و پسند فرهنگ مسلط، باز تولید[1] کنند. متفکران مکتب فرانکفورت با تأکید برجسته بر کارکرد رسانهها، ملاحظات نظری مختلفی را ارائه کردهاند که بعدها دستمایه تحقیقات سایر پژوهشگران با نحلههای فکری گوناگون شد.
از میان رسانههای موجود مکتوب و غیر مکتوب، سهم رسانههای دیداری ـ شنیداری به دلیل برد و مخاطب بیشتر و نیز جاذبههای رنگ و صوت و حرکت بیشتر است.
اساس تصویرسازی در این دسته از رسانهها و مشخصاً برنامهها و فیلمهای تلویزیونی و سینمایی بر ایجاد الگوی دوگانه «ما ـ آنها» از منظر قدرت اکثریت است. از اینرو جای تعجب نیست که در اغلب موارد شخصیتهای دارای معلولیت در قابل تلویزیون و پرده سینما ویژگی منفی و در بهترین حالت شکلی کاریکاتوری دارند. محمد کمالی دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران و پژوهشگر مطالعات معلولیتی نحوه نمایش افراد دارای معلولیت را در رسانههای کشور چنین برمیشمارد:
رقت انگیز و قابل ترحم؛ موضوعی برای خشونت؛ شیطانی و شرور؛ مرموز؛ نادر و عجیب؛ شگفتآور، باور نکردنی و فوق ستاره؛ موضوعی برای ریشخند و تمسخر؛ دشمن با خود؛ بار و تحمیل شده بر جامعه؛ از نظر جنسی غیر عادی؛ ناتوان در مشارکت اجتماعی و بالاخره شکل درست و صحیح آن: اشخاص عادی.[2]
به نظر نویسنده معلولیت عذاب الهی نیست که شخصیتهای منفی سریالهای تلویزیونی بعد از سالها انحراف و کلاهبرداری گرفتار آن شوند. تصویر مراکز [نگهداری از افراد] معلولین نباید وسیله بازی با احساسات یک هنرمند شوند، تا «یک سیب» را به هزار برابر ارزش واقعیاش به نفع بهزیستی و به قیمت ضایع شدن آبروی [افراد] معلولین خریداری کند».[3]
در فیلمهای هالیوودی نیز تصویرسازی منفی کم نیست که شخصیت جان سیلور، دزد دریایی یک چشم و یک پای رمان و فیلم «جزیره گنج» از این زمره است.
همچنین نگین حسینی، روزنامهنگار و پژوهشگر ارتباطات رسانه و معلولیت، در مقالهای به بازنمایی معلولیت در رسانههای جمعی آمریکا پرداخته است. نکته جالب تشابه زیاد وضعیت کلی و عمومی بازنمایی معلولیت در آمریکا و ایران است که مبین شکاف عمیق حیات اجتماعی افراد معلول و غیر معلول حتی در کشورهای توسعه یافته است:
بر اساس این تحقیق [اقلیت نامریی، تصاویر معلولیت جسمی آشکار در برنامههای کودک در چهار شبکه بزرگ تلویزیونی آمریکا] هیچ کودک دارای معلولیتی در برنامههای کودک که هنگام اوج تماشای تلویزیون پخش میشود، نشان داده نمیشود. محققان معلولیت معتقدند که هنوز رسانههای غالب آمریکا آنقدر که باید افراد دارای معلولیت را بازنمایی میکنند، و میزان نمایش افراد معلول همگام با میزان انعکاس دیگر گروههای اقلیت در رسانهها پیشرفت نکرده است.
به عبارت دیگر، افراد دارای معلولیت که یکی از بزرگترین گروههای اقلیت در آمریکا هستند، در مقایسه با سایر گروههای اقلیت (مانند افراد سیاه پوست و زنان) که در دهه اخیر خود را به طور روزافزونی در رسانههای غالب آمریکا دیدهاند، هنوز سهم زیادی در برنامههای تلویزیونی و نیز هالیوود پیدا نکردهاند.[4]
تواتر شخصیت پردازی منفی و غیر واقعی از افراد معلول در رسانهها به معنای نادیده گرفتن تلاشهای مثبت در این زمینه نیست. فیلم معروف پای چپ من که برای بازیگر نقش اول آن، دنیل دیلوییس، جایزه اسکار همراه داشت، نمونهای موفق در تصویرسازی درست و واقعی افراد معلول است.
«کریستی، جوان معلول و هنرمندی است با همه ضعفها، تردیدها و شادمانههای واقعی هر انسان موفقی که با وجود همه شکستها و پیروزیهای خود زانو بر زمین میزنند، و تسلیم میشوند… پای چپ من، تصویری درخشان از ارادهای سترگ است، اما این تصویر هرگز به فرا واقعیتهای قهرمانی و سوپرمنی آلوده نمیشود».[5]
فیلم در کنار نمایش خیرهکننده موفقیتهای یک نویسنده و نقاش مستعد با وجود دشوار زندگی فردی و موقعیتهای ناهموار حیات اجتماعی، از بیان ضعفهای شخصی و شخصیتی کریستی نظیر کمک به دزدی از کامیون حامل زغالسنگ واهمه ندارد، و در تصویرسازی از شکست عشقی وی در تله ملودرامهای سطحی میافتد.
مادر فداکار و حامی کریستی نخستین کسی است که انعکاس برق عشق را در چشمان فرزند و آواهای حزین وی میبیند، و در مییابد، و از عواقب این عشق ممنوع ـ که با معیارهای زیباشناسانه و احساسات جنسی جامعه سالم سالار و سلطهگر ناهمخوان است ـ میهراسد.
با این حال نباید از یاد برد که کانون و محور اصلی فیلم، «اثبات وجودی» فرد معلولی است که واجد ذوق و قریحه هنری است؛ و نه اکثر جمعیت دارای معلولیت که در زمره اشخاص «معمولی» بوده و جزء «زیر طبقه اجتماعی»[6] محسوب میشوند، و به طبع برای گذران یک «زندگی حداقلی» ناگزیرند، رنج بیشتری برده و انرژی مضاعفتری صرف کنند.[7] از دیگر نمونههای موفق بازنمایی معلولیت در سینمای مغرب زمین، مجموعه تلویزیونی بسیار مشهوری به نام «آیرون ساید» بود. این سریال با نمایش یک کارآگاه حرفهای نشسته بر روی ویلچر، این پیام غیر مستقیم را به مخاطبان القا میکرد که معلولیت میتواند به خودی خود و بیتأثیرات جانبی عمدتاً اجتماعی، محدودیت آور باشد.[8]
رسانههای دیداری ـ شنیداری در کشور
نگاه رسانههای ایرانی به پدیده معلولیت عمدتاً متأثر از همان الگوی دوگانه و آشنای «ما آنها» از منظر هژمونی اکثریت جامعه سالم است. این بد کار کردی[9] رسانهها و به طور مشخص و خاص؛ صدا و سیما به عنوان پرمخاطبترین و بانفوذترین رسانه کشور در پیوند با برخی از عناصر فرهنگ بومی و سنتی تشدید شده است.
در خردادماه 1396 جمعی از نخبگان و مشاهیر مدافع حقوق معلولیت اعم از افراد معلول و غیر معلول با انتشار نامهای سرگشاده خطاب به رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، نسبت به استفاده ابزاری از معلولیت برای شوهای تلویزیونی اعتراض کردند. در بخشی از این پیام آمده بود:
نزدیک به دو دهه است که معلولیت و افراد دارای معلولیت به موضوعی ثابت در برنامههای تلویزیونی ویژه ماه مبارک رمضان تبدیل شدهاند. این رویکرد که متأسفانه سنت حاکم بر شوهای ویژه ماه رمضان شده است، معلولیت و تجربه زندگی همراه با معلولیت را به اندوه و سوگواری تبدیل کرده، و با مفاهیمی خاص گره زده است که از جمله میتوان به نگاه خیریهای و صدقه سری، شکرگزاری پس از تماشای افراد دارای معلولیت، ترحم، بدبختی، ناتوانی، معصومیت و بیگناهی، فرشتههای زمینی، قهرمانسازی از فرد دارای معلولیت یا همراهان غیر معلول آنها، عجیب و شگفتآور نشان دادن زندگی همراه با معلولیت و فعالیتهای عادی و روزمره افراد معلول اشاره کرد. در اغلب این برنامههای ویژه، افراد دارای معلولیت با سؤالاتی مواجه میشوند که گاهی برخورنده و توهین آمیزند؛ حتی نوع نگاه مجریان برنامهها به افراد دارای معلولیت و تجربههای آنها، گاه از بالا به پایین، نسنجیده و ناپخته است.[10]
دستاویز قرار دادن افراد معلول مثلاً اشخاص کم بهره هوشی یا دارای لکنت زبان در برنامههای سخیف به ظاهر طنز! ابتلا به معلولیت و خصوصاً ویلچر نشاندن «بدمن»های شرور و گناهکار سریالهای تلویزیونی به مثابه کیفر و تقاص بدکاریها (نظیر «زیور» در سریال آوای باران، «انیس» در مجموعه ستایش، «فرزانه» در سریال کیمیا و…) نمونههایی دیگر از باز تولید کلیشهها و برچسبهای رایج معلولیتی در صدا و سیماست.
این در حالی است که صدا و سیما به موجب قانون جامع معلولیت، نسبت به تولید و پخش محتوای سازنده و آگاهیبخش درباره موضوع معلولیت در ساعاتی از هفته، زیرنویس فیلمها و برنامههای شبکههای مختلف، استفاده از رابط ناشنوایان و… مکلف است.
سینمای ایران هم نگاهی حاشیهای به حاشیهنشینان جامعه دارد، هر چند از کارنامه قابل قبولترین در مقایسه با صدا و سیما برخوردار است. به نظر میرسد سودای برگشت سرمایه در صنعت سینما و ضرورت جذب مخاطب بیشتر به گیشهها از جمله مهمترین عواملی باشد که فیلمسازان علاقهمند را در پرداختن جدیتر به مقوله معلولیت ترغیب کرده است. با این حال سینمای ایران نیز از کلیشه پردازیهای رایج در خصوص «پیش داوری و تبعیض در مورد افراد دارای معلولیت»[11] به مثابه یک اقلیت اجتماعی مصون نبوده است، که شاید مهمترین عوامل آن، بیگانگی فیلمسازان وطنی با زندگی معلولیتی و بروز و ظهورهای اجتماعی آن باشد.[12]
نمونهای از تصویرسازی منفی معلولیت بر پرده سینما، فیلم بید مجنون اثر مجید مجیدی، کارگردان شهیر ایرانی است. شخصیت محوری داستان فیلم به دلیل فقدان لیاقت بینایی و نگاه حرام، برای بار دوم نابینا میشود!
رسانههای مکتوب در کشور
در تاریخ مطبوعات ایران دو عنوان «اولین» درباره موضوع معلولیت ثبت شده است؛ افتتاح اولین صفحه ویژه و ثابت مرتبط با معلولیت در روزنامه اطلاعات به عنوان یک رسانه سراسری و پرشمارگان و با مخاطب عام) در مهر 1371 و انتشار ماهنامه حرکت (به عنوان اولین نشریه مستقل، غیر بولتنی، غیر دولتی و سراسری ویژه اشخاص دارای معلولیت) در دی 1376.[13]
سهم افراد دارای معلولیت در روزنامهها و مجلات کشور تا پیش از اقدام جسورانه روزنامه اطلاعات با مدیریت حجتالاسلام والمسلمین آقای سید محمود دایی، انتشار مطالبی پراکنده و جسته و گریخته درباره جنبههای پیشگیرانه و درمانی و بعضاً درد دلهای این عده بود. مطبوعات به ندرت به چالشهای اساسی معلولیتی و نابرخورداریهای اجتماعی افراد معلول میپرداختند. بسیاری از روزنامهنگاران با موضوع و بازنمودهای اجتماعی آن بیگانه بودند، و معلولیت را یک «سوژه بسته» میپنداشتند که چندان «جای کار» ندارد، و دنبال کردن آن بر «وجاهت حرفهای» آنها نمیافزاید؛ اما با سد شکنی روزنامه اطلاعات و تحولات و تطورات اجتماعی و انقلابی تکنولوژیک ورق برگشت. به تدریج نگاه مطبوعات نسبت به موضوع معلولیت و تبعیضهای اجتماعی در این باره تغییر کرد، و مشخصاً در چند روزنامه سراسری ستونها و حتی صفحاتی به طرح مسائل و مشکلات افراد دارای معلولیت اختصاص یافت، و به این ترتیب تریبونهای این گروه برای بیان خواستهها و مطالبات خود افزایش یافت. به موازات این تحولات چند نشریه تخصصی دیگر مثل «پیک توانا» (وابسته به کانون معلولین توانا) و «توانیاب» (به همت مجتمع آموزشی و نیکوکاری رعد) راهاندازی شد.
مطبوعات کشور همچون سایر وسایل ارتباط جمعی بلندگوی اکثریت جامعه سالم گزین است، اما در مقایسه با سایر رسانهها کارنامه قابل قبولتری دارد. بازنمایی منفی معلولیت در مطبوعات متأثر از عواملی چون نگرش عمومی کدر نسبت به معلولیت، فقدان اولویت مسائل اجتماعی[14]، سیاستزدگی، کم تحرکی تشکلهای مدنی افراد دارای معلولیت[15] و… است.
شبکههای مجازی[16] در ایران
جهان مجازی امکانات و فرصتهای بیبدیلی در اختیار کاربران قرار داده و تغییرات گستردهای را در «سبک زندگی» آنها ایجاد کرده است. این عصر نوین دستمایه تحقیقات و مطالعات بسیاری از پژوهشگران و نظریهپردازان معاصر قرار گرفته است؛ «عصری که از آن با نامهای مختلفی نظیر دهکده جهانی (مک لوهان)، جامعه مدنی جهانی (دیوید هلد)، مدرنیته دوم (اولریش بک)، جامعه شبکهای (مانوئل کاستلز)، جهان رها شده (آنتونی گیدنز)، مدرنیته سیال (زیگمون باومن)، جهان محلی شدن (رابرتون) و… یاد میکنند؛ همچنین نظریهپردازان بسیاری درباره «شبکههای اجتماعی مجازی»[17] که بعدی از جهانی شدن[18] در حوزه ارتباطات است، نظریهپردازی کردهاند و به تأثیرات و تغییراتی که این شبکهها بر کاربران و مخاطبان ایجاد میکنند، پرداختهاند».[19]
این تحولات انقلابی تأثیری مضاعف بر زندگی معلولیتی داشته و بسیاری از کمبودها و خلأهای زندگی فردی و حیات اجتماعی افراد دارای معلولیت را پر کرده است.
افراد معلول با بهرهمندی از تکنولوژیهای جدید و خصوصاً گوشیهای تلفن هوشمند (سبک و قابل حمل و با محیطهای چند رسانهای گرم[20]) از «غار تنهایی» خود خارج میشوند و بدون ترس از قضاوتهای آزاردهنده و برچسبهای اجتماعی و فارغ از تضادها و تعارضات درونی و فشارهای تعلق به گروه اقلیت و صرفاً بر اساس تواناییها و ویژگیهای اکتسابی مثبت خود با سایران به تعامل میپردازند و «مشارکت اجتماعی»[21] خود را افزایش میدهند.
همچنین اینترنت به عنوان ابزار اطلاعرسانی و افزایش دانش عمومی، این امکان ویژه را به افراد معلول میدهد، که مشکلات تردد و جابجایی مکانی مثل موانع معماری شهری را به آسانی پشت سر بگذارنند. «دولت الکترونیک»[22] هم با ارائه تسهیلات لازم برای دسترسی غیر حضوری به اطلاعات و خدمات دولتی، «حقوق شهروندی»[23] این عده را ارتقا میدهد.
«شبکههای اجتماعی مجازی» در تقویت حس «همبستگی گروهی»[24] و توانافزایی سازمانهای مردم نهاد معلولیتی نیز نقشی پر رنگ ایفا میکند.
منابع سرشار شبکههای اجتماعی نباید ما را از پرداختن و توجه جدی به برخی از عواقب ناگوار و کژ کارکردیهای سایبری باز دارد. این خطر وجود دارد که عدم توانایی در مدیریت تعاملات مجازی و استفاده بیرویه و دائمی از ابزارهای هوشمند در روند «اجتماعی شدن»[25] افراد معلول اختلال ایجاد کند، و الگوهای جدیدی را بر رفتارهای اجتماعی آنها غالب کند که به کاهش روابط اجتماعی واقعی، عزلت گزینی و افسردگی منتهی شود.
ویژگی گمنامی و ناشناس بودن در محیطهای مجازی نیز این امکان را ایجاد میکند که افراد معلول یک «هویت کاذب»[26] برای خود ساخته و معلولیت خویش را منفعلانه انکار کرده و در برابر واقعیت موجود آسیبپذیر شوند.
مآخذ
کمالی، محمد، «این تصویرسازی واقعیت ندارد»، مجله مدیریت و ارتباطات، ش36، تیرماه 1391، صص 27 و 28.
(عبداللهی، رضا، «رسانههای معلولیت محور در ایران امروز»، مصاحبه با فصلنامه توانیاب، بهار 1394، صص 9-10).
کازنو، ژان، قدرت تلویزیون، ترجمه علی سدی، تهران، امیرکبیر، 1364.
نیازی، محسن و محمد کارکنان نصرآبادی، جامعهشناسی سبک زندگی، تهران، سپهر، 1394، ص102.
با معلولین، روزنامه اطلاعات
مجله حرکت
روزنامه مردم سالاری
حسینی، نگین، قابلیت نامرئی در رسانههای غالب، مجله مدریت و ارتباطات، 1391.
عبداللهی، رضا، کریستی برخیز، مجله حرکت، 1376.
درآمدی بر جامعهشناسی قشربندی معلولیت در ایران، تهران، دنیای اقتصادی، 1397، ص 41ـ 49.
پاورقی ها:
[1]. Reproduction
[2]. این تصویرسازی واقعیت ندارد، محمد کمالی، ص 27 و 28.
[3]. همان، ص28.
[4]. حسینی، نگین، «اقلیت نامریی در رسانههای غالب»، مجله مدیریت و ارتباطات، ش36، تیرماه 1391، ص31.
[5]. عبداللهی، رضا، «کریستی برخیز»، مجله حرکت، ش2، بهمنماه 1376، ص23.
[6]. Lower social classes
[7]. در کشورهای خارجی فیلمهای بسیاری در خصوص معلولیت ساخته و پخش شده است، که از جمله مهمترین آنها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: زنگار و استخوان، ری، من سام هستم، سیاه (تاریکی)، اتاقک غواص و پروانه، تئوری همه چیز، فارست گامپ، پای چپ من، موسیقی درون و…
[8]. خاطرم هست، چند سال پیش کارتونی خارجی از تلویزیون ایران پخش شد، که در مورد اتفاقات چند نوجوان همبازی بود، که از قضا یکی از آنها ویلچرنشین بود، با این حال تأکید مستقیمی بر معلولیت او نمیشد. این پیامی است که به کودکان و نوجوانان داده میشود و بیان میکند که افراد دارای معلولیت، موجودات عجیب و غریب فضایی نیستند.
[9]. Dysfunction
[10]. روزنامه مردم سالاری، 10 خرداد 1396.
[11]. Ableism
[12]. سینمای پیش از انقلاب اسلامی ایران اعتنای چندانی به موضوع معلولیت نداشت، که این امر عمدتاً متأثر از موقعیت اجتماعی نازل اشخاص معلول در مقطع زمانی فوق است. فیلم سینمایی سوتهدلان (علی حاتمی، 1356) و دو فیلم مستند خانه سیاه است (فروغ فرخزاد، 1350) و باغ سنگی (پرویز کیمیاوی، 1356) از آثار شاخص سینمای معلولیتی این دوره است.
بعد از انقلاب اسلامی ایران و همگام با تحولات اجتماعی و پیشرفتهای تکنولوژیکی، فیلمهای زیادی با مضمون معلولیت ساخته شد، که از آن جمله میتوان به فیلمهای ذیل اشاره کرد:
گلهای داوودی (رسول صدر عاملی، 1363)، گل بهار (تهمینه اردکانی، 1365)، رابطه (پوران درخشنده، 1365)، پرنده کوچک خوشبختی (پوران درخشنده، 1366)، مسافران مهتاب (مهدی فخیمزاده، 1366)، مادر (علی حاتمی، 1368)، به خاطر هانیه (کیومرث پوراحمد، 1373)، رنگ خدا (مجید مجیدی، 1377)، بید مجنون (مجید مجیدی، 1383)، بچههای ابدی (پوران درخشنده، 1385)، میم مثل مادر (رسول ملاقلیپور، 1385)، زمانی برای دوست داشتن (ابراهیم فروزش، 1386)، اینجا بدون من (بهرام توکلی، 1389)، حوض نقاشی (مازیار میری، 1391)، ماجان (رحمان سیفیآزاد، 1393) و…
[13]. مفتخرم که در هر دو تجربه مذکور به عنوان بنیانگذار و مسئول صفحه «با معلولین» روزنامه اطلاعات و صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر مجله حرکت (با همراهی صمیمانه سردبیر دیگر نشریه، محمدرضا رضایی) نقش داشتهام. بعد از شش سال، خانم دکتر نگین حسینی که یک روزنامهنگار حرفهای و از نیروهای ثابت روزنامه اطلاعات بودند، مدیریت صفحه را به عهده گرفتند و همانطور که انتظار میرفت به نحو شایستهای مسیر را ادامه دادند. نشریه حرکت نیز پس از چاپ و انتشار چند شماره بر اثر فقدان حمایتهای لازم و مشکلات مالی از حرکت باز ایستاد و به پدیده رایج نشریات کشور (جوانمرگی مطبوعاتی) دچار شد!
[14]. Social problems
در خبرگزاریها و روزنامههای کشور، مکتوب نانوشتهای وجود دارد که غالباً خبرنگاران خبره و با سابقه به سرویسهایی که به نظر مهمتر میآیند مثل سرویسهای اقتصادی و سیاسی گمارده میشوند و خبرنگارهای تازه کار و آنهایی که از تبحر کمتری برخوردار هستند، عمدتاً به سرویسهای به ظاهر کم اهمیتتر مثل سرویس اجتماعی هل داده میشوند. یکی از حوزههای خبری سرویس اجتماعی، سازمان بهزیستی است که معمولاً مسایل معلولیت در حوزه این سازمان قرار میگیرد. البته در این مورد استثنا وجود داشته و دارد.
[15]. الیزابت نوئل نیومن از نظریهپردازان علوم ارتباطات، نظریهای به نام «سکوت مارپیچ»دارد. به زعم وی، حتی خود افراد مورد تبعیض (مثل انسانهای دارای معلولیت) دوست ندارند، درباره موضوعی صحبت کنند، که مورد پسند اکثریت جامعه نیست.
[16]. Networks virtual
[17]. Social networks virtual
[18]. Globalisation
.[19] نیازی، محسن؛ کارکنان نصرآبادی، محمد (1394)، جامعهشناسی سبک زندگی، چاپ اول، تهران: نشر سپهر، ص102.
[20]. رسانههای سرد و گرم از ابداعات مارشال مک لوهان است. «رسانه سرد، رسانهای است که مشارکت زیادی را از ناحیه مخاطب طلب کرده و فهم پیامهای آن احتیاج به قدرت تخیل مخاطب دارد؛ در صورتی که رسانه گرم آن است که مشارکت چندانی از مخاطب طلب نمیکند و به دلیل صراحت و وضوح نیازی به تخیل ندارد.» کازنو (1394: 45 و 46)
[21]. Social participation
[22]. Electronic government
[23]. Citizenship rights
[24]. Group solidarity
اجتماعی شدن یا جامعهپذیری نوعی فرایند کنش متقابل اجتماعی است که در خلال آن فرد هنجارها، ارزشها و دیگر عناصر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی موجود در گروه یا محیط پیرامون خود را فراگرفته، درونی کرده و آن را با شخصیت خود یگانه میسازد.
[25]. Socialization
[26]. False identity
*.م.ن
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.