«عصای سفید»: کتابی که درباره عصای سفید نیست
«عصای سفید»:
کتابی مهم که البته درباره عصای سفید نیست
حسین عبدالملکی (کارشناس و پژوهشگر سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران)، 1 مرداد 1399
یکی از چالشهای مهم در حوزه مطالعات معلولیت و معلولیت پژوهی به ویژه در بُعد تاریخی، نبود منابع دست اول در این حیطه است که پژوهشگران و حتی افرادی که به کسب اطلاعات بیشتری در این حوزه علاقه دارند را با مشکلات فراوانی مواجه میسازد. این چالش در زمینه مطالعات مربوط به افراد با آسیب بینایی به شکل بارزتری قابل مشاهده است.
چراکه «فراهم نبودن امکان ثبت وقایع توسط خود نابینایان به عنوان اصلیترین منبع و شاهد این رویدادها به دلیل اینکه به شکل امروزین قادر به نوشتن و ثبت وقایع نبودند» و نیز «عدم توجه بایسته معدود افراد بینای آگاه و یا درگیر با این وقایع، به سبب نداشتن آشنایی و یا عدم اشراف به اهمیت این رویدادها» از جمله مواردی است که به این چالش دامن زده است.
از سوی دیگر، ناپایداری خاطرات و روایتهای شفاهی و در بسیاری از زمینهها، ایجاد چندین روایت بعضاً متعارض و متناقض و نیز امکان ایجاد خدشه به سبب فراموشی یا جابجایی برخی جزئیات از سوی راویان موجود به ویژه با توجه به گذر چند دهه از زمان وقوع برخی رویدادها نیز در این زمینه مزید بر علت است. حال آنکه در زمینه بسیاری از وقایع تاریخی در حوزه نابینایان، حتی دسترسی به راویان شفاهی دست اول که به صورت مستقیم و بدون واسطه با این رویدادها مواجهه داشتهاند، امکان پذیر نیست و طبیعتاً روایتهای نقل شدهی سینه به سینه و دست چندم نیز که تنها راه باقیمانده برای تشریح و ترسیم این وقایع است، با علامت سؤالهای فراوانی در میزان اعتبار آنها روبه روست.
از اینرو، دستیابی به منابع دست اول و یا قابل اعتناء در این حوزه میتواند بسیار مثمرثمر و راهگشا باشد. یکی از این کتابها که چندان مورد توجه واقع نشده کتاب «عصای سفید» است. کتابی که البته مطالب مندرج در آن ارتباط مستقیمی با عنوان اصلی کتاب ندارد و به عبارتی بهتر، عنوان کتاب گویای مطالب موجود در آن نیست.
این کتاب به نوبه خود میتواند اطلاعات ذیقیمتی به طور مستقیم و به ویژه به صورت غیرمستقیم در زمینههای مختلف تاریخ آموزش نابینایان در اختیار پژوهشگران حوزه مطالعات معلولیت و از جمله تاریخ آموزش نابینایان و بریل در ایران بگذارد و حتی دادهها و آگاهیهای مناسبی را فراروی علاقمندانی که صرفاً میخواهند اطلاعات بیشتری در این حوزه کسب نمایند، قرار دهد.
کتاب عصای سفید به صورت ناشر-مؤلف و در سال 1351 توسط حبیب فیضیان در چاپخانه خورشید تبریز و در 2000 نسخه به طبع رسیده است.
نویسنده کتاب علاوه بر معلمی، تجربه کارشناسی و انجام امور تخصصی در سطوح مختلف آموزش و پرورش استثنایی در تبریز و تهران را در کارنامه خود دارد و به شکلی عملی و تجربی با مباحث مربوط به افراد با آسیب بینایی و نیز سایر معلولیتها آشناست.
از منظر تاریخی نگارش این کتاب در سال 1351 (در نیم قرن پیش) و به ویژه با توجه به فقدان منابع قابل اعتناء در حوزه آموزش نابینایان و نیز خط بریل دارای اهمیت خاصی است.
این کتاب به طور کلی در دو بخش مجزا سامان یافته است که در ذیل به صورتی مختصر و البته تحلیلی به آن پرداخته میشود و سعی بر آن است که در خلال طرح مباحث به صورتی کلی، چرایی اهمیت این کتاب را نیز بیان نمایم.
قبل از ورود به بحث، از بُعد محتوایی طرح این نکته بیفایده نمینماید که اهمیت این کتاب و به زعم نگارنده، شاخص بودن آن، طبیعتاً به سبب قلم نویسنده، نوع پرداخت مطالب و اسلوب نگارشی آن نیست، بلکه بیشتر ناظر به مطالب مندرج در آن و به ویژه شرایط و مختصات کلی موجود در میدان پژوهش در حوزه نابینایان و نیز دادههای موجود در این زمینه است.
کتاب با مقدمهای که نوع نگاه آن، با ادبیات موجود در زمینه افراد با آسیب بینایی و نوع نگاه به این قشر در شرایط کنونی و نیز گفتمان مورد انتظار افراد با آسیب بینایی قرابت و همنوایی چندانی ندارد، آغاز میشود.
این مقدمه بیش از آنکه با قلمی واقع گرایانه و با دیدگاههای رایج درباره نابینایان نگارش یافته باشد، دارای قلمی تک بُعدی، ترحم انگیزانه و غیرواقعی است که خود میتواند از منظری، برآیند نوع نگاه رایج به افراد با آسیب بینایی در قاموس فرهنگی موجود در 50 سال پیش باشد.
بخش نخست، که در واقع، قسمت عمدهای از کتاب را (صفحات 96-1) تشکیل میدهد؛ با عنوان «سرگذشت یک انسان روشندل»، روایتی است مختصر در قالب اول شخص، از بیش از 4 دهه زندگی فردی نابینا در تبریز. این روایت آنگونه که نویسنده کتاب در مقدمه آورده و نیز در تماسهای که با وی داشتم، مجدداً بر آن تأکید کرد، سرگذشتی واقعی است.
فردی که بر اثر حادثهای نابینا شده و پس از چندی و در طی توالی مجموعهای از رخدادها سر از مدرسه کریستوفل در میآورد و پس از تحصیل در این مدرسه و گذار از نشیب و فرازهای فراوان بیرونی و درونی، سرانجام به عنوان معلم مدرسه جدیدالتأسیس نابینایان تبریز انتخاب میگردد.
«نوع نگرش و مواجهه با افراد نابینا در این برهه زمانی»، «ارائه تصویری هر چند مختصر از مدرسه کریستوفل در تبریز که تقریباً منبع چندانی درباره آن وجود ندارد»، «نحوه ادامه زندگی در بطن و متن حیات اجتماعی پس از فراغت از تحصیل» و نیز «مجموع اطلاعات و دادههایی که تصویری کلی و البته مختصر از حیات اجتماعی، آموزشی و البته فرهنگی افراد با آسیب بینایی در شهر تبریز از اوائل قرن حاضر تا دهه 50 را به دست میدهد»؛ از جمله فکتهایی است که به طور مستقیم و غیرمستقیم از این بخش کتاب قابل احصاء و ردیابی است. مطالب مهمی که یا در کتابها و منابع دیگر به آنها اشاره نشده و یا چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
یکی از وجوه مهم مستتر در این بخش، تأثیرات فراوان مذهبی مدرسه کریستوفل در دانش آموزان این مدرسه و نیز تلاشهای دست اندرکاران آن جهت ترویج و تثبیت مسحیت در میان نابینایان این شهر و اهتمام مداوم به چاپ کتب و رسائل مربوط به آن جهت تضمین در دسترس بودن این کتابها برای افراد با آسیب بینایی حتی پس از تعطیل شدن مدرسه است.
آنچنان که راوی تا مدتها پس از فراغت از تحصیل در دوگانگی بین عیسوی یا مسلمان بودن باقی میماند و حتی بارها مسیحی میشود و چند بار در کتاب در فحوای مطالب به صراحت به این نکته اشاره میکند. از اینرو مجموعه این دادهها میتواند در فهم نوع نگاه و چهارچوب کاری مدارس کریستوفل در ایران قابل تأمل باشد.
در واقع این بخش، تصویری است از ابعاد مختلف زندگی یک نابینا در نیمه اول قرن کنونی در شهر تبریز که دادههای مهمی را از حیات کلی نابینایان در ابعاد مختلف و در زمینههای گوناگون در این شهر بازنمایی میکند. شهری که با توجه به تأسیس اولین مدرسه نابینایان در ایران در سال 1304 توسط کریستوفل آلمانی و رخدادهای بعدی آن، اتفاقاً بخش مهمی از پازل تاریخ توانبخشی و آموزش افراد با آسیب بینایی و به ویژه تاریخچه خط بریل فارسی را شکل میدهد.
قسمت دوم کتاب که خود حاوی چند بخش است، به طرح مطالبی در حوزه تعلیم و تعلیم افراد با آسیب بینایی اختصاص دارد. در موازات اینکه با گذشت نیم قرن هنوز مطالعه مطالب مندرج در این بخش به شکل قابل تأملی هنوز مفید فایده مینماید؛ اما وجه بارز اهمیت این بخش نیز از منظر دیگری قابل تبیین است.
در واقع، بُعد کانونی مطالب این بخش را «خط بریل»، علائم و نشانههای آن، وسایل و تجهیزات مرتبط با این خط و نیز کاربرد علائم بریل در علوم مختلف از ریاضی و هندسه گرفته تا علائم جهت عناصر شیمیائی و ظرفیت ملکولی و… را دربر میگیرد.
تأسیس دفتر کودکان استثنایی در زیرمجموعه وزارت آموزش و پرورش در سال 1347 تنها به 3-4 سال قبل از نگارش و انتشار این کتاب باز میگردد که طبیعتاً یکی از کارویژههای این دفتر کاربست، تثبیت و ترویج خط بریل به شکل آکادمیک و کاربردی سازی آن در علوم مختلف جهت آموزش نابینایان بود. لذا کاربست، گسترش و تثبیت علائم بریل و کاربردی سازی آن در این دامنه از علوم مختلف که در این کتاب آمده است، آن هم در این مدت کوتاه و با این حد از دقت خود جای تأمل دارد!.
در واقع، میتوان یکی از وجوه و دلائل مغفول ماندن فزآینده بریل در دو دهه گذشته در ایران را به ضعف در آموزش، ترویج و کارآمدسازی آن منطبق بر نیازهای بهروز نابینایان نسبت داد. امر مهمی که از برآیند مطالب مندرج در این کتاب کاملاً مبرهن است که به شکل بایستهای در آغاز کار مورد توجه و همت واقع شده است و جای خالی چنین توجه بایستهای در شرایط کنونی کاملاً احساس میگردد.
به طور کلی، با نظرداشت مجموع قرائنی که در بالا آمد، مطالعه این کتاب و یا حتی نگاه گذرایی به آن در سطوح مختلف از پژوهشگران و علاقمندان این حوزه گرفته تا جهت کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه و البته برای افراد با آسیب بینایی سودمند مینماید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.