ساحت های اخلاق معلولیتی
ساحتهای اخلاق معلولیتی
محمد نوری
توضیح
نشستی درباره کتاب جهان معلولساز در شنبه 17 آذرماه 1398 در خانه اخلاق پژوهان جوان برگزار گردید. در این جلسه نویسنده کتاب دکتر نعیمه پورمحمدی و محسن جوادی و مجید شکوری و محمد نوری سخنرانی کردند. به هر نفر ربع ساعت وقت دارند ولی چون آقای جوادی 6 دقیقه صحبت کرد. وقت او به آقای نوری اختصاص یافت و فرصت بیشتر برای طرح موضوعات مهم پیدا کرد. با این حال نتوانست همه مباحث خود را مطرح کند. اکنون متن کامل مقاله او را روی سایت دفتر فرهنگ معلولین به اشتراک میگذاریم. مدیریت نشست، عنوان سخنرانی آقای نوری را «عرصههای مختلف پژوهش در اخلاق معلولیت» اعلام کرده بود ولی ایشان این عنوان را به «ساحتهای اخلاق معلولیتی» تغییر داد.
لازم است از مدیر «خانه اخلاق پژوهان جوان»، پژوهشگر فرهیخته، حجت الاسلام آقای غلامی تشکر نماییم که زمینه برگزاری این نشست را فراهم آورد.
آغاز
موضوعی که به بنده اختصاص یافته «ساحتهای اخلاق معلولیت» است، یعنی موضوعات و مباحثی که در نظام اخلاقی معلولان قابل بحث و طرح است. همینجا لازم است یادآور شوم که تعبیر اخلاق معلولیت غلط است زیرا معلولیت مصدر صناعی است و اخلاق به مصدر اضافه شده یا اخلاق موصوف و معلولیت صفت آن است. اما مصدر نه میتواند مضافالیه و نه میتواند صفت باشد؛ از اینرو تعبیرهایی چون «اخلاق انسانیت» یا «خودکار ایرانیت» غلط و با ضوابط دستور زبان فارسی سازگاری ندارد. اما اگر گفته شود: «اخلاق معلولان» یا «اخلاق معلولیتی» درست است.
پیشینه اینجانب در اخلاق و اخلاق پژوهی عبارت است از: پایاننامه کارشناسی ارشدم به نام «تعارضها و توازن-های اخلاقی ابن مسکویه، خواجه نصیر و ابو حامد غزالی» بود که با نمره عالی و با راهنمای دکتر دینانی و دکتر اعوانی دفاع شد. در مجله اخلاق حدود بیست مقاله منتشر کردم و در مجله آینه پژوهش، برخی کتب جدید اخلاقی را معرفی کردهام. اصطلاحنامه اخلاق دینی را آماده کردم ولی در مؤسسه پارسا در پایان کتاب مرجع منتشر شد.
این اهمّ کارنامهام در اخلاق برای اقشار عادی جامعه است. اما در زمینه اخلاق معلولان کارهایی مثل اخلاق انبیاء دارای معلولیت، اخلاق کلید محرک و موفقیت در جامعه هدف؛ بایستههای اخلاقی در سیره معصومین علیهمالسلام، آسیبشناسی اخلاقی معلولان؛ نقش فقر و تبعیض در بداخلاقی در جامعه هدف انجام شده و بعضاً منتشر شده است.
اما موضوعی که باید بحث کنم ساحتها یا موضوعاتی است که ذاتاً اخلاقی و ویژه معلولان یا متعلق به معلولیت است.
چرا اخلاق؟
بعضی حق دارند بپرسند آیا همه مشکلات این قشر حل شده و از نظر امکانات، کاملاً تأمین شده و موانع آنان مرتفع شده است؟ و اکنون نوبت به اخلاق رسیده است؟ اساساً اخلاق چه اهمیتی در زندگی اینان دارد؟
در پاسخ باید گفت اخلاق حتی در شرایط فقر و نداری ضرورت اجتنابناپذیر است. اخلاق به معنای مجموعه باید و نبایدهایی است که هم خود معلولان باید مراعات کنند و هم مدیران و مسئولین و هم عموم مردم؛ باید و نبایدهایی که در مجموع، نتایج آنها به رفاه، آسایش و خوشبختی و سعادت جامعه هدف میانجامد.
اخلاق به افراد ثروتمند تفهیم میکند و آنان را مجاب میسازد تا برای معلولان مدرسه بسازند و به ایجاد امکانات برای آنان توجه نشان دهند.
اخلاق به مدیران دولتی تذکر میدهد که شرافت و انسانیت خود را فراموش نکنند و فقط به فکر پر کردن جیب خود نباشند، فقط از رانتها به نفع خود استفاده نکنند، امکانات و فرصتها را در اختیار جامعه هدف هم قرار دهند و بگذارند اینان هم متنعم گردند.
اخلاق به مردم میگوید نگاه و رفتارشان با معلولان باید انسانی باشد؛ نگاه تحقیرآمیز یا ترحم منفی به آنان نداشته باشند. سر جمع همه این بایدها و توصیههای اخلاقی، زندگی مطلوب است. بنابراین اخلاق قبل از هر چیز یک ضرورت است. به خاطر همین است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میگوید:
اِنّی بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق یعنی من مبعوث به رسالت شدهام تا محاسن اخلاقی را در مردم توسعه دهم و اخلاق مردم را کاملتر گردانم. یعنی هدف اصلی رسالت و اسلام و بعثت را اخلاق معرفی کرده است. از اینرو این روایت گویای اهمیت اخلاق جامعه است.
بنابراین گفته نشود خوب است در این شرایط به نیازهای ضروری اقتصادی یا حداقل قانون پرداخته شود و اخلاق دردی را دوا نمیکند. اما این تفکر اشتباه است چون قانون بدون اخلاق مجموعه کلمات روی کاغذ است. بهترین قانونها اگر مجری وظیفهشناس نداشته باشد، تأثیر مثبت نخواهد داشت و در اجرا به مشکل برمیخورد. قانون ضمانت اجرا میخواهد و بهترین ضمانت نیروی درونی افراد است که آنها را به سوی اجرای صحیح قانون سوق دهد و تحریک کند، این همان اخلاق است. اخلاق شیوه درست زندگی و تعامل با مردم را به معلولان یاد میدهد، بنابراین خود افراد دارای معلولیت بیش از هر زمان دیگر، امروزه میتوانند با اخلاق به رفع مشکلات خود بپردازند. ضربالمثلی هست که میگوید انسان اخلاقی و اخلاقمدار، پیروز همه میدانها و انسان فاقد اخلاق نیک، بازنده همه میدانها است.
علل و عوامل کمبود آثار
متأسفانه پژوهش درباره مباحث و موضوعات علوم اجتماعی معلولان در ایران مثل جامعهشناسی، اخلاق، آمار، مردمشناسی، اقتصاد معلولیت و معلولان بسیار اندک و انگشت شمار است؛ با اینکه بیشترین نیاز آنان به این حوزه است. حتی در علومی مثل فقه و قرآن هم بسیار کم کار شده، به ویژه با رویکرد شیعی چند اثر انگشت شمار بیشتر نداریم.
در توانبخشی آن هم به روش و سبک سنتی آثار تألیف بسیار است عرضه شده است. کمبود آثار در بعضی علوم و کثرت نسبی در چند دانش خاص، خود میتواند سوژه و موضوع برای مطالعه و تحقیق از منظرهای مختلف باشد. به نظر میرسد دانشهایی که ابزار کسب درآمد بوده و عدهای از این طریق به رانتخواری و انتفاع و استفاده از امکانات و اموال افراد دارای معلولیت مشغول بوده، رشته دانشگاهی هم دارد، پایاننامه روی اینگونه موضوعات در این علوم به فراوانی تألیف شده و آثار فراوان در این بارهها عرضه شده است. البته سیطره پزشکی بر جامعه هدف هم در رشد و توسعه توانبخشی بیتأثیر نبوده است.
اما رشتههایی که درصدد بود به صورت اساسی و زیربنایی مشکلات معلولان را رفع کند و آنان را به استقلال برساند، این رشتهها فاقد زمینه و حمایت بوده و آثار بسیار اندک در این زمینهها تألیف و عرضه شده است.
بنابراین کتاب پیرامون اخلاق معلولیتی یا اخلاق معلولان، فقط یک اثر در ایران منتشر شده و آن جهان معلولساز است که خانم دکتر نعیمه پورمحمدی تألیف کرده است.
البته اگر اخلاق را به معنای عام و باید و نبایدهای سازنده تعریف کنیم، حداقل بخشهایی از فقه و بسیاری از آیات و روایات هم در قلمرو آن جای میگیرد و دامنه آن گسترش یافته و میتوان آثار بیشتری را اخلاقی دانست.
اما حتی اگر اخلاق را علم باید و نبایدها معرفی کنیم، باز آثار تألیف و عرضه شده در ایران، بسیار اندک است. اندکی و کمبود آثار اخلاقی را میتوان تابع این عوامل دانست:
1ـ سلامت به جسم محدود شده و وقتی گفته میشود سلامت یعنی جسم بدون عیب و مرض سلامت روحی و اخلاقی از امراضی که میتواند خلق و خوی آدمی را مورد تعرض قرار دهد، از قلمرو بیرون میافتد. بنابراین در اسناد و متون معلولیتی، اساساً سلامت اخلاقی مطرح نیست و تعریف نشده است.
2ـ توانبخشی در سازمان بهزیستی به توانمندسازی اعضاء و جوارح بدن مثل دست و پا، بینایی و چشم، گوش و شنوایی و اعصاب و مغز محدود شده و در بهزیستی تعریف دیگری به نام توانبخشی اخلاقی و توانبخشی فکری به چشم نمیخورد. «توانا بود هر که دانا بود» اساساً در این مرکز جایگاهی ندارد و «توانا بود هر که رذائل جان زدود» طرفدار ندارد.
با اینکه اساس و مبنای توانبخشی، باید محاسن و رفتار اخلاقی و دانایی و معرفت باشد.
3ـ فرهنگسازی در زمینه اهمیت و کارآمدی اخلاق نشده است.
4ـ نهادهای دولتی از اخلاق به عنوان پژوهش و مهارتافزایی اخلاقی حمایت نمیکنند.
5ـ تشکلهای مردمی، فعالیتهای خود را محدود به اموری مثل اردو و زیارت رفتن کرده و از اهداف بلند و عالی مثل فرهنگسازی اخلاقی غفلت نمودهاند.
6ـ حوزههای علمیه به عنوان اصلیترین حامیان اخلاق درصدد آموزش اخلاق در جامعه معلولین نبودهاند.
بنابراین این شش عامل موجب شده به سمت اخلاقیات معلولیتی کمتر بروند و آمار آثار اخلاقی اندک باشد.
موضوعات اخلاقی
اما اگر کسی خواست درباره مسائل اخلاقی معلولان پژوهش کند و مقاله یا کتاب یا پایاننامه بنویسد چه موضوعاتی هست که ضروریتر است و اولویت دارد؟
اینجا فهرستی از این موضوعاتی عرضه میکنیم که اولویت بیشتر دارد و نیاز عموم مردم یا آحاد معلولان در این موضوعات زیادتر است:
1ـ فقر و پیامدهای اخلاقی آن در جامعه معلولان
1/1ـ پیامدهای فردی
2/1ـ پیامدهای جمعی و اجتماعی
تحقیقات در این باره با استفاده از شیوههای میدانی و کتابخانهای و بهرهگیری از روشهای مختلف امکانپذیر است.
3/1ـ انواع فقر
4/1ـ علل پیدایش فقر
5/1ـ راهکار برای رهایی از فقر
2ـ تبعیض و پیامدهای آن در معلولان
1/2ـ انواع تبعیضها
2/2ـ چگونگی تأثیر تبعیض و بروز اخلاقیات منفی
3/2ـ علل و عوامل پیدایش و توسعه تبعیض
4/2ـ شیوههای تبعیضزدایی
3ـ موفقیت معلولان در عرصههای مختلف از طریق اخلاق
1/3ـ اخلاق نیک موجب مردم داری و جامعهپذیری
2/3ـ اخلاق مذموم و گریز مردم و منزوی شدن
3/3ـ شیوههای رسوخ و نفوذ در قلوب مردم با اخلاق نیک
4ـ الگوی اخلاقی برای معلولان
1/4ـ تجزیه و تحلیل زندگی معلولان نیک اخلاق در دوره معاصر
2/4ـ الگوی اخلاقی بر اساس آموزههای دینی
3/4ـ انبیای دارای معلولیت به عنوان اسوه
5ـ آسیبشناسی اخلاقی
1/5ـ آسیبهای کنونی در جامعه هدف
2/5ـ کارکرد و چگونگی تأثیر آسیبها
3/5ـ شیوه آسیب زدایی
6ـ روابط اخلاقی: ارتباطات مطلوب بین خود معلولان و بین مردم و معلولان
1/6ـ علل تنش در روابط بین خود معلولان
2/6ـ کشف علل بدرفتاری نابینایان با ناشنوایان و بالعکس
3/6ـ کشف علل بدرفتاری اقشار مختلف دارای معلولیت با یکدیگر
4/6ـ راهکار برای ایجاد روابط سالم و سازنده
7ـ مناسبات مسئولین و مدیران در باز تولید اخلاق رذیله در معلولان
1/7ـ نقش دروغ قولی و عملی در پیدایش اخلاق منفی
2/7ـ بدقولی و عدم ایفای به عهد و پیمان و تأثیر مذموم آن
3/7ـ مسئولین به عنوان الگوی اخلاقی مطلوب و پیامدهای آن
8ـ مبانی اخلاقی
1/8ـ توجیه علمی افعال اخلاقی
2/8ـ ملاکهای سنجش فعل اخلاقی بر اساس دیدگاههای مکاتب
3/8ـ احصای مبناها یا مبینهای باید و نبایدهای اخلاقی
9ـ مصادر اخلاقی
1/9ـ آیات و روایات اسلامی
2/9ـ فرهنگ ملی: متون ایرانی کهن مثل کلیات سعدی
3/9ـ متون غربی ترجمه شده به فارسی
10ـ اخلاق در آموزش و پرورش استثنایی
1/10ـ تجزیه و تحلیل متون آموزشی از نگاه اخلاقی
2/10ـ رفتارهای معلمان و مربیان و کادر آموزشی و تأثیر اخلاقی آنها
3/10ـ تعامل دانشآموزان دارای معلولیت
11ـ تجزیه و تحلیل دوره رسالت
1/11ـ رفتار پیامبر اکرم با معلولان
2/11ـ میراث باقیمانده از حضرت از منظر اخلاقی
12ـ بررسی دوره علوی
1/12ـ رفتار امام علی علیهالسلام با معلولان در دوره خلافتش
2/12ـ اخلاق شناسی بر اساس نهجالبلاغه
3/12ـ بررسی اولین قانون مدون معلولان در خلافت علی علیهالسلام
13ـ رفتارهای اخلاقی امام حسین علیهالسلام
1/13ـ سخنرانی امام حسین علیهالسلام در مِنا درباره معلولیت و معلولان
2/13ـ میراث حسین علیهالسلام درباره اخلاق معلولیتی
14ـ بررسی سوره عبس از منظر اخلاق معلولیتی
1/14ـ دیدگاههای مفسران درباره درسهای اخلاقی این سوره
2/14ـ مقایسه محتوا و مفاد این سوره با حقوق بشر معلولان
15ـ چگونگی رشد و توسعه اخلاق پژوهی
1/15ـ راه کارهای افزایش پژوهشهای اخلاقی
2/15ـ راههای افزایش آمار منابع و آثار اخلاقی
3/15ـ برگزاری نشستهای هماندیشی به عنوان یک راهکار
4/15ـ ضرورت توجه به آثار مرجع اخلاقی
شصت و پنج موضوع پژوهشی خرد و ریز شمرده شد، البته هر یک از اینها را میتوان به چند موضوع دیگر تکثیر کرد. امید است تا سال آینده همه یا حداقل تعدادی از این موضوعات کار شده و آثار تألیفی آن منتشر گردد.
جایگاه و رسالت مراکز پژوهشی و علمی
اکثر دانشگاهها دارای گروههای علمی مثل گروه فلسفه، گروه اخلاق، گروه تاریخ هستند و هر سال چندین پایاننامه در این گروهها تألیف و دفاع میشود. از مسئولین محترم گروهها تمنا میکنیم به جای موضوعات دور از زندگی ایرانیان به موضوعات مبتلابه توجه کنند. از استادی تعجب کردم که خودش مسئولیت مهمی بر عهده دارد و با مسائل و معضلات ملموس جامعه در ارتباط است ولی اخلاق ویتگنشتاین تدریس میکند آن هم به روش متنخوانی. این در حالی است که دهها اولویت در جلوی ما است.
آیا چنین اقدامی هدر دادن بودجه و سرمایه و وقتهای چند نفر از شاگردان نیست؟ آیا خداوند به خاطر این نعمت نشناسی و هدر دادن چنین نعمتهایی ما را میبخشد؟ در شرایطی که جامعه ما در انواع آسیبهای اجتماعی غرق است، یک استاد به اخلاقی میپردازد که منفعتی در سرنوشت و در بهبود و اصلاح جامعه ما ندارد.
غیر از دانشگاهها، حوزههای علمیه رسالت سنگینی در این جهت دارند و میتوانند اخلاق معلولیتی را توسعه داده و ترویج نمایند، حداقل این اقدامات را میتوانند انجام دهند:
1ـ مراکز مثل خانه اخلاق پژوهان جوان رسالت مهمتری بر عهده دارند و این اقدامات را میتوانند انجام دهند:
1/1ـ درس هفتگی با عنوان اخلاق معلولیتی برای خود معلولان داشته باشند. متن و محتوای این درس و چگونگی ارائه آن باید حساب شده باشد و هر وقت خواستند اجرا کنند میتوانیم تجارب خود را با آنان در میان بگذاریم.
2/1ـ هر یک از پژوهشگران یا هر گروه پژوهشی ده نفر از معلولان هم سنخ مثل ناشنوایان را انتخاب و روی آنها مطالعه موردی و محیطی و میدانی انجام دهند و از این طریق اخلاقیات منفی و مثبت آنها را به دست آورده، سپس روی اصلاح آنها کار کنند.
لازم به یادآوری است یک گروه از استادان ژاپنی در دانشگاه توکیو روی معلولان ایرانی همین شیوه را اجرا کرده و روی گروه دوم کار را شروع کردهاند.
چرا باید خارجیها روی معلولان ما کار پژوهشی کنند و خودمان برویم روی فلاسفه غربی که مفیدیت برای ما ندارند کار کنیم؟
اگر خانه اخلاق پژوهان جوان و رئیس دلسوز آن جناب آقای غلامی چنین پروژههایی را شروع کنند حتماً برکت آن را خواهند دید و دفتر فرهنگ معلولین هم از هر جور مساعدتی دریغ نخواهد کرد.
به هر حال حوزه و دانشگاه رسالت سنگین در زمینه اخلاق اقشار آسیبمند دارند. توجه کنید افراد متمول و دارای مکنت و ثروت، میتوانند مشکلات خود را از طریق گرفتن مشاور ساماندهی کنند اما آسیبمندان اجتماعی چون سالمندان بیبضاعت، زنان بیسرپرست، معتادان و معلولان با اینکه به راهنمایی و مساعدت نیاز دارند اما توانایی استفاده از مشاور را ندارند.
درسهایی از کتاب جهان معلولساز
یکی از ساحتهای اخلاق معلولیتی پرداختن به آثار منتشره و تجربهآموزی از آنها است. اکنون فهم خودم از این اثر را به اشتراک میگذارم، امید است نقصانها و بدفهمیهای من را تذکر دهید.
اهمیت این اثر: این کتاب به عنوان اولین کتابی که با عنوان اخلاق معلولیتی در ایران منتشر شده، از چند نگاه اهمیت دارد: نویسنده خانم متشخص دانشگاهی است که به دلیل داشتن فرزند دارای معلولیت، به سوی مطالعات معلولیت جذب شده است و این کتاب را تألیف کرده و با بودجه شخصیاش که از راه تدریس به دست آورده، و این اثر را منتشر کرده است. اما اهمیت این اثر را در موارد زیر میتوان جستجو کرد:
1ـ مطالعات خانم دکتر پورمحمدی ذهنی و به دور از واقع نیست بلکه تلاش کرده علاوه بر مطالعات کتابخانهای، از فرزندش به عنوان سوژه مطالعاتی استفاده کند و در حل مشکلات پژوهشی از رفتارهای این کودک یا رفتارهای مردم با او بهرهبرداری نماید.
2ـ مسئولین و مقاماتی داریم که فرزند معلول دارند ولی کسی تاکنون آنها را ندیده و کاملاً آنها را مخفی کردهاند. کسی میگفت شیشه ماشینم را دودی کرده و فرزند معلولم را در پارکینگ سوار و در پارکینگ پیاده میکنم تا کسی او را نبیند.
به او گفتم با چنین روشی هرگز فرزند شما و دیگر فرزندان این ملت، رشد نخواهند کرد. پاسخ داد من دوست دارم چنین رفتاری داشته باشم.
به او گفتم مسئله دوست داشتن خودت نیست، مسئله سرنوشت یک انسان است که گرفتار تفکرات اشتباه امثال شما شده است.
اما خانم پورمحمدی به عنوان یک استاد دانشگاه و دارای شوهری فرهیخته و هنرمند و از خانوادهای سرشناس پورمحمدیها که همه ایرانیان با این خاندان آشنایی دارند، با کمال شجاعت، فرزند معلولش را به همه جا میبَرَد با خودش او را به جلسات، نشستها میبرد، حتی در سالهای گذشته که نگهداری امیرعلی مشکل بود او را در جلسه به کسی میسپرد و غذا و تنقلات را به او میداد و خودش پشت تریبون میرفت.
من بارها این خانم را تحسین کردهام او در تاریخ ایران به عنوان یک الگوی بزرگ برای مادران دارای معلولیت مطرح هست و جامعه ما هر چند الآن قدر او را نشناسد ولی به تدریج به جایگاه این خانم و این رفتارش آشنا خواهد شد.
از اینکه او را سرزنش کنند و به او بگویند بچهات چرا فلان است، چرا اینجوری است و چرا اینطوری راه میرود؟ اصلاً نهراسید و با عزت و شجاعت و روی باز و بدون تندخویی فرزندش را تابلو کرد تا مردم معلولیت را بشناسند و عیناً او را ببینند تا دیدگاه و ذهنیت درست نسبت به معلولان پیدا کنند.
خانم پورمحمدی روزانه حداقل هفت ساعت از وقتش را باید به این بچه رسیدگی کند، شاغل هم هست، رسیدگی به درس و مدرسه امیرعلی هم هست. متأسفانه مدارس آموزش و پرورش و حتی مدارس استثنایی با او همکاری درست نداشتند و یک سال او را نمیتوانست به مدرسه ببرد. تا اینکه مدرسهای در بخش فقیرنشین قم پیدا کرد و در آنجا ثبتنام کرد.
دکتر پورمحمدی به عنوان مادر امیرعلی خودش یک سوژه اخلاقی و قابل مطالعه و پژوهش است و هر چه درباره رفتارهای اخلاقی این خانم بزرگ تحقیق کنیم کم است.
من در بین خانوادههای دارای معلول دو خانواده دیدهام که فرزندانش را به جامعه میآورند. یکی مرحوم اعظم طالقانی دختر آیت الله طالقانی بود که فرزندش صادق دارای معلولیت ذهنی و حرکتی و اندامی است. خانم طالقانی که در آبان ماه 1398 درگذشت، هر جلسه و نشستی میرفت، فرزندش را با خودش میبُرد، خودش از او پرستاری میکرد و مثل گل او را تَر و خشک مینمود.
بعدازظهری در دفتر کارش خدمتش رسیدم و درباره صادق پرسشهایی مطرح کردم و تصمیم دارم کتابی در این باره منتشر کنم. این کتاب در حال ویرایش است و به زودی عرضه میشود.
خانم دوم نعیمه پورمحمدی مادر امیرعلی است که استاد دانشگاه، پژوهشگر و نویسنده هم هست.
خانم پورمحمدی فرزندش را به بهزیستی نگذاشت، او را مخفی نکرد و او را در معرض دید همگان قرار داد تا آگاهیهای جامعه را افزایش دهد. نیز مطالعات خودش را ارتقا بخشد.
2ـ شیوه غربیها مطالعه موردی و میدانی روی افراد است، سپس استخراج نکات و تبدیل این نتایج به دانش است. اما چنین روشهایی در جامعه ما و در علوم انسانی به ویژه در بین متدینان کمتر مطرح است. خانم پورمحمدی دقیقاً همان شیوه موردی و میدانی را درباره امیرعلی اجرا کرده است.
3ـ امیرعلی هم در اجرای این روش، تأثیر پذیرفته و هر سال نسبت به سال قبل پیشرفت قابل توجه کرده است. برای نمونه، موردی را عرض کنم: سال گذشته در جلسهای، خانم پورمحمدی پشت تریبون بود و من کنار امیرعلی و پاکت پفک را برایش باز کردم و چند دانه دهان او گذاشتم عکسالعملی نشان نداد؛ امسال هم کنار او بودم و قاشق بستنی را پر کردم و خواستم به دهانش بگذارم، گفت نه به خودم بده و من بزرگ شدهام.
امسال نسبت به سال قبل امیرعلی بسیار کاملتر و با احساس استقلال بیشتر برخورد میکرد و دهها درجه مهارت آموختهتر، حتی در محاورات و مکالمات پیشرفتهتر بود.
همه اینها نشانگر صحت و درستی شیوه پورمحمدی است. اگر این بچه را مخفی میکرد و به جامعه نمیآورد به احتمال زیاد این رشد را نداشت. حتی وقتی سخنران (مجید شکوری) درباره فقدان مناسبسازی در عراق حرف میزد، امیرعلی اظهار نظر کرد و گفت آنجا ماشین هم نبود چه برسد به پله؛ و حضار برای او دست زدند و تشویق کردند.
این رخدادها در زندگی یک فرد دارای معلولیت، نقطه عطف زندگیاش است و اهمیت بسیار دارد. و همه اینها به خاطر شیوه درست مادرش است.
4ـ از اهمیتهای این اثر این است که با هزینه خود مؤلف منتشر شد. انتشارات توانمندان بدون دریافت هزینه برای نشر، فقط برای چاپ یعنی (کاغذ و چاپخانه) هزینه دریافت کرد.
تصور کنید خانمی با تدریس و با داشتن فرزندی مثل امیرعلی که هزینههای بسیار مطالبه میکند و پرهزینه است، با اطمینان خاطر پول چاپ کتابش را پرداخت. و این نکته از محاسن این اثر است.
5ـ محتوای این اثر در واقع فرا اخلاق یا فلسفه اخلاق است و این از محاسن و اهمیت این اثر است. زیربناها و مسائل بنیادی اخلاق در این اثر حلاجی و بررسی شده است. تا وقتی این مسائل روشن نشود نمیتوان، اخلاق منقح داشت، اخلاق بر پایههایی استوار میگردد که لازم است نخست این پایهها بررسی گردد.
نقد و انتقاد: نقدهایی هم بر این اثر میتوان مطرح کرد البته این نقدها از اهمیت آن نمیکاهد. یکی فقدان ذکر منابع و مآخذ است. اگر دکتر پورمحمدی برای هر ادعا یا هر مبحث یک یا چند رفرنس ذکر میکرد، کارآیی آن افزایش مییافت.
البته اکنون هم دانشجویان و استادان میتوانند به این اثر ارجاع دهند. زیرا علمیت و اتفاق علمی این اثر محرز و حتمی است.
نویسنده آن با اتکا بر تجاربی که سالها روی آنها مطالعه داشته و روی فرزند خودش، این اثر را تألیف کرده است، از اینرو در علمیت آن به دلیل نداشتن مآخذ نباید شک کرد.
دومین نقدی که میتوان مطرح کرد بومیسازی مطالب این کتاب بر اساس فرهنگ ایرانی ـ اسلامی است.
امیدواریم دکتر پورمحمدی با آثار جدید در حوزه معلولین این خدمت را ادامه دهند و بر اساس رخدادهای عینی در جامعه ایران آثار جدیدی عرضه کند.
عنوان کتاب: نام این کتاب جهان معلولساز: درباره اخلاق معلولیت است.
عبارت جهان معلولساز را دو گونه میتوان خواند و فهمید:
ـ جهانی یا جامعهای مثل ایران داریم که معلول میسازد و به وجود میآورد. در این خوانش صفت ساز و سازندگی به جهان مربوط است.
تاکنون 15 درصد از جمعیت معلول شدهاند و در آینده نزدیک بر اساس گزارشها 75 درصد از جامعه معلول خواهند شد. یعنی جامعه ایران در حالت احتضار قرار میگیرد.
چرا این جهان به سازندگی معلول مشغول است؟ یک دلیل مهم آن بداخلاقیها و عدم کارکرد اخلاق مطلوب است. و خانوادهها، مسئولین و مدیران، خود معلولان و دیگر اقشار بعضاً رفتارهای صحیح اخلاقی ندارند.
ـ عبارت جهان معلولساز را میتوان اینگونه هم خواند و فهمید:
معلول سازنده جهان، در جهانی زندگی میکنیم که بخشی از آن به لحاظ جمعیتی معلولان هستند که متعهدانه به سازندگی جهان اشتغال دارند.
آیا این ذهنیت که معلولان سازنده جهان هستند با واقعیتهای تاریخی سازگاری و تطابق دارد؟
به سراغ ادیسون میرسیم با دهها اختراع مهم که هر کدام نباشد جامعه انسانی فلج است. معلولان مشهور معاصر هر کدام به گونهای در ساخت جهان مشارکت داشتهاند.
به سراغ رودکی پدر ادبیات فارسی میرویم؛ به سراغ ابابصیرها میرویم که یکی دو تا از آنها از اصحاب اجماع بودهاند. و بسیاری از ناقلان و راوی روایات بودهاند و در شکلدهی به جهان مسلمانان سهیم بودهاند.
اما عبارت اخلاق معلولیت مشکل دارد که در ابتدای این مقاله توضیح دادم.
محتوای این اثر: مفاد و محتوای اصلی این کتاب آنگونه که من میفهمم این است که معلولیت یک مقوله مستقل در خلقت و در جهان ما انسانها است، معلولان هم یک جامعه ویژه هستند. ما حق نداریم برای اینان برنامه تبدیلی اجرا کنیم یا اینان را ناقص فرض کنیم و تلاش کنیم اینان را تکمیل کنیم. البته همانگونه که برای خودمان آموزش و پرورش و علمآموزی و مهارتآموزی داریم و سیر طبیعی را در رسیدن به کمالات طی میکنیم آنان هم در چارچوب اقتضائات خودشان برنامههای آموزشی و مهارتآموزی و یادگیری باید داشته باشند.
همه سخن در این است که تبدیل انسان معلول به انسان عادی و سالم ممنوع است. چون اینان هم برای خودشان شخصیت، زندگی و نیازها و دلخوشیهایی دارند و نباید بر اساس معیارهای خودمان درباره آنها داوری کنیم و تلاش کنیم زندگی آنان را مثل خودمان کنیم، زیرا زندگی آنان را بَد و نامطلوب بدانیم و تلاش کنیم زندگی دیگر برای آنان بسازیم، تمام اقداماتی که تاکنون با نیت دگرسازی آنها بوده، اشتباه بوده است.
خلاصه این کتاب این است: معلولان ویژگیهایی روحی، روانی و فکری و رفتاری دارند که ویژه خودشان است، این ویژگیها در جهانی و نظامی متبلور دارد و یک واقعیت است، نباید تلاش کنیم این واقعیتها و حقایق را بر اساس فهمی که از جامعه و جهان عادیها و سالمها داریم تغییر دهیم تا اینان هم سالم و عادی و مثل ما شوند. این ضربالمثل گویای همین نکته است: کلاغ راه رفتن کبک را میخواست تقلید کند راه رفتن خودش هم فراموش کرد.
اما متأسفانه اقدامات و رفتارهایی در وزارتخانهها و ادارات میبینیم که در جهت تبدیل معلول به عادی است. در ادارات مبنا و مرجع انسان سالم است حتی در حوزه علمیه قم، مبنا انسان سالم است.
اما چون معلولان نمیخواهند تبدیل شوند و وضعیت طبیعی خود را دوست دارند، به همین دلیل افتراق و دیوار بلندی بین آنان و سالمها کشیده شده و بین آنها تفاهم نیست. وقتی همدلی نبود، رفتارهای نهادها در جهت رفع آسیبها نخواهد بود و به تدریج عموم آسیبمندان تنفیر پیدا کرده و تنشها آغاز و به بحرانهای بزرگ اجتماعی میانجامد.
یعنی تبدیل معلول به سالم، پیامدهای منفی بسیار در پی خواهد داشت. آموزش و پرورش استثنایی چند دهه تلاش کرد که ناشنوایان مثل عادیها حرف بزنند و از زبان اشاره استفاده نکنند ولی ناشنوایان در مقابل این اقدام آموزش و پرورش مقاومت کردهاند؛ زیرا در عمل نمیتوانستند و قدرت تکلم نداشتند ولی آموزش و پرورش به زور میخواست آنها مثل افراد عادی سخن بگویند و بشنوند تا بالاخره این طرح شکست خورد.
دکتر پورمحمدی پل زدن بین سالم و معلول را به خوبی توضیح داده و با استفاده از انواع شواهد و قرائن این واقعیت تاریخی را توضیح داده است. اما لازم است در آینده به لایه دیگر این موضوع یعنی ضرورت حضور و مشارکت معلولان در کنار سالمها بپردازد.
اینکه معلولان طبیعت و اقتضاء خاص خود را دارند و انسانهای عادی هم وضعیت خود را دارا هستند و نباید تلاش کرد تا معلولان را به عادی تبدیل کرد درست است. ولی اینکه بگوییم اینها هر کدام جامعه مستقل هستند و باید جداگانه و منفک و مستقل از هم ادامه حیات بدهند درست نیست بلکه این دو گروه باید در کنار هم و با تعاون و همکاری و هماندیشی با هم در یک جامعه زندگی کنند، دانشآموزان دارای معلولیت با دانشآموزان عادی در یک مدرسه تحصیل کنند، کارگران معلول و عادی در یک کارخانه کار کنند. بلکه در همین جامعه جاهایی هم خاص یک گروه است و قلمروهایی ویژه عادیها و جاهایی ویژه عادیها است، باید به این قلمروها هم احترام بگذارند مثلاً مسیری که در پیادهرو برای نابینا ایجاد کردهاند قلمرو او است یا رمپی که برای ویلچریها ساختهاند ویژه تردد اوست همینطور در ورزش نظام پارالمپیک مخصوص معلولان است در این سو هم قسمتهایی از جامعه مخصوص عادیها است.
در پایان
جامعه معلولان ایران که آماری بیش از ده میلیون دارد و تا هفده میلیون نفر هم گفتهاند، در زمینه اخلاق به انواع اقدامات پژوهشی، علمی، تألیفی و آموزشی نیاز دارد. امیدواریم مسئولین زودتر به فکر باشند. نقش و جایگاه اخلاق در پیشرفت یا پسرفت هر جامعه اهمیت دارد، تمدن فعلی غرب مبتنی بر اخلاق ویژهای است که مبنا قرار گرفت. و آن را به عنوان اخلاق سرمایهداری یاد میکند. همچنین تمدن اسلامی بر شالودههای اخلاقی خاصی نباشد. مسیر فروپاشی و بحران اجتماعی هم وقتی محقق میشود که اخلاق مذموم و فاقد مطلوبیت در جامعه شکل بگیرد و تعمیم و گسترش پیدا کند.
این قاعده در مورد معلولین هم صدق میکند و اگر اخلاق مطلوب و کارآمدی در این جامعه وجود داشته باشد، موفقیت این جامعه قطعی است.
لازم است از خانه اخلاق پژوهان جوان حجتالاسلام غلامی و همکارانش تشکر کنم که شرایطی فراهم آوردند تا کتاب دکتر پورمحمدی باز تعریف و مجدداً معرفی گردد.
همچنین فرض است از دکتر پورمحمدی تشکر کنیم. ایشان به جای پرداختن به سوژههای پر درآمد و نام و نانآور به سراغ این قشر مظلوم آمد و با درس، تدریس، تفکر و تحقیق و نگارش آنها را دستگیری کرد. امروزه هر کس در هر لباس و منصب میتواند به جامعه خدمت داشته باشد جامعه بیش از هر زمان دیگر نیازمند اهتمام و رسیدگی است. جالب اینکه مردم خائن را از خادم به درستی باز میشناسند و کسی برای هر قشر آسیبمندی تلاش کند از چشمان نافذ مردم دور نمیماند.
چقدر مسئولینی که به آنها مراجعه شد و چقدر به آنها التماس شد که کاری انجام دهند ولی یا خود را به غفلت زده یا با توجهی گذشتند. نام اینان در تاریخ ثبت خواهد شد. امروز جامعه معلولان ایران خانم پورمحمدی را تحسین میکند چون با علاقه و با اخلاص به سراغ این جامعه آمد و تلاش نمود از مشکلات آنان بکاهد.
*.م.ن
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.