نشریه بزرگداشت حجت الاسلام مجاب/ شماره اول
نشریه بزرگداشت حجت الاسلام سید محمدکاظم مجاب
شماره یکم، 1 بهمن ماه 1395
فهرست
طلیعه
زندگینامه خود نوشت
ملاقات خانواده مرحوم مجاب با حجت الاسلام والمسلمین سیدجواد شهرستانی
کوششهای مرحوم مجاب و رسالت دیگران
اخبار
آلبوم
اطلاعیه
دو قطعه شعر از شاعر روشندل موسی عصمتی
طلیعه
اولین شماره مجله الکترونیکی بزرگداشت امروز جمعه 1 بهمنماه 95 تقدیم میگردد. قرار است جمعاً هشت شماره منتشر گردد.
از همه نویسندگان، شاعران و پژوهشگران استدعا داریم، اگر خاطره، مطلب یا شعر و سندی دارند، دریغ نفرمایند. مرحوم حجت الاسلام سید محمد کاظم مجاب (1308-1390) حدود هفتاد سال برای آگاهسازی جامعه ایران تلاش کرد. خدمات بسیاری در ترویج فرهنگ شیعه داشت و مناسب است نخبگان ایران هم درباره او تلاش مختصری داشته باشند.
البته از زمان انتشار خبر همایش یعنی اول مهرماه 95 تا کنون، شخصیتهای بسیار از سراسر ایران تماس گرفته و اظهار ارادت کردهاند و معلوم است مرحوم مجاب در دل همگان جا باز کرده است. اما لازم است شخصیت، اخلاقیات، منش و سبک فعالیت آقای مجاب تبدیل به فرهنگ ماندگار گردد. تلاش این مجله هم همین است.
سردبیر
زندگینامه خودنوشت
اشاره: این نوشتار با عنوان «شرح حال شاعر به قلم خودش» و با امضای «حاج سید محمدکاظم مجاب» در ابتدای کتاب نامه روشن بینان: برگزیده از اشعار قدسی، گردآوری عالمشاه آمده است. با توجه به اینکه تاریخ نشر این کتاب 1343ش/ 1385ق است، یعنی حدود 52 سال قبل چاپ شده و در آن زمان مرحوم مجاب 36 سال داشته است.
در یکی از روزهای آخر اسفندماه 1308 چشم به زندگی دنیا گشودم. هنوز یک سال از عمرم نرفته بود. به طوری که شایع است و خودم یادم نیست بعد از یک چشم سرخی ممتد هر دو چشم خود را از دست دادم. مرحوم پدرم که آدم زاهد و وارستهای بود به آینده من زیاد فکر میکرد به خصوص که آن روزها مصادف با سالهای اتحاد شکل و کشف حجاب بود و وضع روحانیت آینده نامعلومی داشت. او سعی میکرد چیزهایی را که یک روحانی و بالاخص یک منبری باید حفظ داشته باشد به من یاد دهد. ابتدا قرآن و ادعیه ماه رمضان و مطالب متفرقه از شعر و غیره آن را با کوشش فراوان به من یاد میداد و حتی گاهی با تهدید مرا وادار میکرد که آنها را تکرار کنم تا کاملاً حفظ شوم. او منبری نبود و مطالب را نامرتب به من یاد میداد و معتقد بود که کار مرتب کردن آنها بعداً با خود من خواهد بود. باری همان سالها پسر عمویی داشتم به نام حاج آقا سید حسین شفیعی که مدرسه میرفت. شبها به درسهایی که او حاضر میکرد گوش میدادم و مطالبی از قبیل تاریخ و جغرافیای پنجم و ششم و آیات منتخبه را حفظ کردم به طوری که در سیزده سالگی که پدرم را از دست دادم قریب دو ثلث قرآن و مطالب متنوعه دیگر را از قبیل احادیث و تواریخ و اشعار از بر داشتم.
مرگ پدر
مرحوم پدرم سفارش مرا به دو نفر از وعاظ شهر یعنی مرحوم ملاعبدالرضا ترابی ناصح و آقای حاج ملامرتضی ترابی شریفی کرده و سفارش نموده بود تا تحصیلات خود را بعد از او پیش آنها ادامه دهم. بعد از مرحوم پدرم، عائلهای شامل دو خواهر و دو برادر و مادرم به گردن من افتاد. لازم بود با به دست آوردن پولی از راه منبر، زندگی آنها را تأمین کنم.
دانشپژوهی در حوزه
در یکی از روزهایی که پیش مرحوم ناصح میرفتم، رفیق من آقای آقا سید محمدحسین قدوسی از دزفولیهای مقیم بروجرد که او نیز از دو چشم نابینا بود خبر تازهای به من گفت؛ او گفت: خدمت شخص بزرگی رفته و رساله فارسی آیت اللّه اصفهانی را میخواند. این شخص بزرگ که بعداً یکی از استادان من شد، از مشاهیر و جامع معقول و منقول حجت الاسلام آقای حاج آقا محمدعلی بیگدلی بود. روزهای بعد من نیز هم به همراه ایشان خدمت آقای بیگدلی رفتم و به درسهایی که او میخواند گوش میدادم. او طلاب زیادی داشت خدمت او صرف و نحو میخواندند و من هم یک طرف نشسته و گوش میدادم. مدتی گذشت به قسمتی از اصطلاحات علمی آشنا شدم اما اظهار این مطلب ممکن نبود یعنی من آن رو را نداشته که بگویم فاعل و مفعول و مضاف الیه را میفهمم که چیست و مبتدا و خبر رامیدانم که کدام است تا اینکه با نهایت کمرویی خدمت یکی از طلاب ایشان امثله را خواندم بعد به کتابهای بصرویه و تصریف و اجرومیه تا اوایل الفیه را در خدمت حضرت آیت اللّه حاج سید مهدی حکمی خواندم. دیگر تقریباً کار از کار گذشته بود و آقای بیگدلی و طلاب ایشان فهمیده بودند که من هم درک این گونه مطالب را دارم. لذا بقیه الفیه و سیوطی و منطق را در خدمت او خواندم و تا حدود رسائل و مکاسب را در خدمت مراجع تقلید و آیات عظام مانند حضرت آیت اللّه العظمی جناب حاج آقا سید اسداللّه نبوی و آیت اللّه آقا شیخ منصور سبط الشیخ خواندم.
ایام ملی شدن صنعت نفت پیش آمد و مرحوم علامه کبیر آیت اللّه المجاهد حضرت آقای حاج آقا سید ابوالقاسم کاشانی برای وحدت ممالک اسلامی قیام فرمودند. تبلیغات ایشان نیز در من مؤثر افتاد؛ از آن پس منابر خود را به این هدف مقدس که آرزوی هر مسلمان واقعی است اختصاص دادم و در این راه از تحمل توهینها و مسخرهها و اتهامات که از طرف مخالفین این هدف مقدس میشد سرباز نزدم باری آن دوره هم گذشت.
شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر
یکی از خاطرات تلخ زندگی من مرگ برادر کوچکم مصطفی بود. رابطه شدید حقیقی بین من و او و قطع شدن دفعی آن، چنان تکانم داد که اگر تفضلات الهی نمیبود نزدیک بود که تار و پود وجودم به کلی از هم پاشیده و به زندگی من هم نیز خاتمه داده شود، اینجا بود که قطعات شعری همچون لختههای خون چرکی که از داخل زخمها بیرون میآوردند به دادم رسید. با گفتن غزلهایی که در این کتاب از نظر خوانندگان عزیز میگذرد دل خود را خالی میکردم و میگفتم:
ما درد هجر او را با دوستان نگفتیم بهتر که کس نداند راز نهان ما را
از دفتر فراقش خوانید شعر قدسی روزی اگر بجویند یاران نشان ما را
البته مقصودم این نیست که پیش از آن موقع شعر نگفتهام بلکه از زمان بچگی این طبع را داشته گاهی انگشتری و گاهی مجاب و در این اواخر قدسی تخلص کردم. در خاتمه تذکر دو نکته لازم است.
1ـ در مطالعه زندگی اشخاص مانند من که همهاش با ناکامی و محرومیّت مانند تمام شاعران بوده است انسان را متوجه این نکته میکند که این جور آدمها وقتی از کسی نوازشی یا مهربانی دیدند چون از دیگران کمتر آن را میبینند آن را فراموش نکرده و بعداً به صورت عشق و محبت احساسات آنها را تهییج و انگیزه شاعری در آنها به وجود میآید.
2ـ چون آدمهای نابینا تراکم اخبار در ذهنشان کمتر است مطلبی را که شنیدند با فرصت بیشتری در ذهن ایشان آمد و رفت میکند و طبع ایشان برای جواب و تأثر که تنها انگیزه شعر و موسیقی است آماده میشود.
غرض از تذکر این دو نکته این بود که این مبحث را رها کرده و دنباله آن را به متخصصین روان پزشکی که قطعاً اطلاعاتشان در این باره از بنده بیشتر است بدهم اکنون این اشعار را از نظر خود بگذرانید.(نامه روشن بینان، ص 4-9)
قدسیا درد غم هجر بسی باشد سخت خاصه این درد که بر بار تو سر بار تو بود
حاج سید محمدکاظم مجاب
ملاقات خانواده مرحوم مجاب با حجت الاسلام والمسلمین سیدجواد شهرستانی
اشاره: پنج شنبه 11 آذرماه 1395 (1 ربیع الاول 1438) با هماهنگی پیشین خانواده مرحوم حجت الاسلام سید محمدکاظم مجاب با حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای سید جواد شهرستانی ملاقات داشتند. در این جلسه سید ناصر مجاب (پسر)؛ سید علی صدر السادات (داماد)؛ سید احمد رشیدیفرد (داماد)؛ آقا سید محمدتقی معصومی (داماد)؛ سید محمد و سید مهدی (نوادگان)؛ علیاکبر صفری، علی نوری و محمد نوری (از مدیریت دفتر فرهنگ معلولین) حضور داشتند. مرحوم مجاب هر چند از کودکی بر اثر بیماری نابینا شده بود ولی تحت تربیت پدرش مرحوم محمدعلی مجاب از هفت سالگی تبلیغ دینی و منبر را شروع کرد. سبک خاصی در منبر و تبلیغ داشت که اغلب میپسندیدند و سالها منبری بیوت مراجع و مراکز علمی و حوزه علمیه بود. از اینرو جناب آقای شهرستانی با ایشان رابطه دوستی داشته و کاملاً او را میشناخت. زیرا در مجالس، سبک منبر ایشان را دیده و ارادت خاصی به ایشان داشته است.
به منظور بزرگداشت مرحوم مجاب توسط دفتر فرهنگ معلولین، و بررسی جوانب و ابعاد این بزرگداشت، خانواده خدمت جناب آقای شهرستانی رسیدند تا از نظرات و رهنمودهای ایشان استفاده کنند و بزرگداشتی در شأن آن مرحوم و متناسب با خدماتی که هفت دهه در جهت ترویج تعالیم شریعت و معارف اهل بیت علیهم السلام داشت برگزار گردد. در این جلسه آقای سید ناصر مجاب، و سید علی صدر السادات از طرف خانواده و آقای محمد نوری از طرف دفتر فرهنگ معلولین گزارشی در باب پیشرفتهای اجلاس بزرگداشت مرحوم مجاب عرض کردند. سپس جناب آقای شهرستانی سخنان زیر را بیان فرمودند.
بسم الله الرحمن الرحیم؛ شما خانواده محترم، پسر، دامادها و نوادگان مرد بزرگی هستید و از اینکه تشریف آوردید متشکرم. منبر مرحوم مجاب خود قاعدهای قابل توجه بود. یعنی وقتی گفته میشد:مجاب؛ نه حاشیه داشت؛ نه مشکل ساز بود و نه مخالف آنچنان داشت. همه او را دوست میداشتند؛ زیرا فقط درباره صاحب منبر یعنی امام حسین علیه السلام و اصحابش میگفت.
هر منبرش، نکته و مطلب جدید داشت، حرف برای گفتن بسیار داشت؛ چون بسیار مطالعه میکرد. بسیاری از افراد که چشم دارند و توان مطالعه دارند، به اندازه ایشان اهتمام ندارند ولی ایشان به رغم نابینایی، همت بلند در مطالعه و یادگیری مطالب و سپس عرضه آنها داشت. از همه مهمتر زبان شیرین او و لحن گیرا و جذابش بود. صحبتهایش لطیف و بسیار دلنشین بود. بسیاری معتقدند بین منبریهای معاصر، مرحوم مجاب گوی سبقت را ربوده است.
اگر سخنرانیهایی که از ایشان به یادگار مانده، خوب پیاده شود و تبدیل به متن مکتوب گردد. البته به شرط اینکه ظرافتها لحاظ شود، استفاده آن عمومیتر میگردد؛ ولی صوت او هم قابل استفاده است. لذا هر دو کار انجام شود، خوب است؛ یعنی هم به صورت کتاب و هم به صورت صوتی؛ تا همه بتوانند از این آثار استفاده کنند. ما هم حمایت میکنیم تا این کارها در دفتر فرهنگ معلولین به خوبی اجرا گردد. این دفتر خدوم همه کسانی است که دارای نوعی آسیب جسمی بوده و به فرهنگ اهل بیت علیهم السلام هم خدمت کردهاند.
به همت خانواده محترم و این دفتر انشاءاللّه درباره همه فضلا و روحانیونی که به رغم مشکلات جسمی، خدماتی داشتهاند، آثاری منتشر شود و جلساتی برای تکریم آنان برپا شود. اینجانب علاقه دارم و قبول دارم چون کسانی مثل آقای مجاب در حوزههای ایران و عراق و حتی حوزههای شیعه دیگر کشورها بودهاند و هستند ولی کمتر به معرفی آنان اهتمام شده است. با اینکه اینان خدمات بزرگی داشتهاند. آقای امام جزایری که چند ماه قبل اقدام شد و مجلسی برپا گردید و کتابی درباره ایشان منتشر شد، بسیار زحمت کشیده و در تدریس و تبلیغ موفقیت داشته است؛ همچنین آقای مجاب. البته من معتقدم برای زندهها و اَحیا باید بیشتر تلاش کرد چون تأثیر آن بیشتر است. من هم شروع کردهام و تا الآن برای چند شخصیت، تکریم و تقدیر انجام شده است.
اما میدانید اینگونه کارها نیاز به زمان و برنامهریزی دارد، شخصیتهایی هستند که فراوان خدمت کردهاند اما حتی یک صفحه مطلب درباره آنها منتشر نشده است؛ تدوین یک کتاب درباره چنین شخصیتها و جمعآوری اطلاعات و اسناد، زمانبر و پر مشکل و پرفراز و نشیب است. اما الحمدلله نیروهایی هستند که جذب این گونه کارها شدهاند و با علاقه و تعهد کار میکنند، من هم آنان را یاری میرسانم.
احیای آثار این افراد علاوه بر اینکه خدمت به مکتب شیعه است، خود این افراد از عمق قلبشان دعا میکنند و دعایشان حتماً مؤثر است. از یک طرف فرزند یا داماد یا خویشاوند آن مرحوم هستید و دِین و تعهدی نسبت به آن مرحوم بر ذمه دارید. انجام چنین تعهدی خوب و مطلوب است؛ اما مطلوبتر و بهتر اینست که با قصد قربت شروع کنید و ثواب مضاعف کسب خواهید کرد. در موارد بسیار دیدهایم، کسانی علاوه بر قصد و انگیزه خانوادگی و خویشاوندی، قصد تقرب هم کردهاند و با خدای خود پیمان بستهاند کاری را برای رضای او و مبتنی بر ضوابط الهی انجام دهند، آثار وضعی کارشان را در همین دنیا مشاهده کردهاند.
ما مرده پرست هستیم، خادمان و مشاهیر و بزرگان را در زمانی که زنده هستند، تقدیر و تکریم نمیکنیم. تجلیل در زمان حیات بسیار مؤثرتر و مفیدتر است. کسی که تجلیل شده، شارژ میشود و نیروی تازه میگیرد و انگیزه و توانایی چند برابر پیدا میکند؛ مهمتر اینکه در جامعه الگوسازی و فرهنگ سازی میگردد. کسانی سعی میکنند از این الگوها پیروی کنند و به نوعی ترویج محاسن اخلاقی خواهد شد. بهرحال با تکریم بعضی از شخصیتهای مؤسسه آل البیت علیه السلام شروع کردیم، امیدواریم با برنامهریزی و فرهنگ سازی گسترش و تعمیم پیدا کند.
دزفول در جنگ تحمیلی، بسیار مقاومت کرد و بسیار شهید داد. چون فرهنگ مذهبی در مردم قوی بود و مردم از اعماق قلوبشان، تعالیم اهل بیت علیهم السلام را قبول داشتند. همه اینها به خاطر خدمات فرهنگی کسانی مثل مرحوم مجاب و آقای قاضی است. بنابراین اینگونه افراد هم به مذهب و تشیع و اسلام خدمت کردند و هم به کشور و مردم.
لذا احیای آثار و تجلیل از اسم و خدمات این بزرگوار، ضروری و واجب است. ایشان سالها با خلوصی ویژه خدمت کرد، با وضع جسمانی که داشت اساساً وظیفهای بر دوش او نبود؛ اما بیشتر از بسیاری از ماها کار و مجاهدت داشت؛ چون انگیزه الهی و قوی داشت؛ چون شور و عشق به اهل بیت علیهم السلام داشت؛ چون برای فرهنگ سازی مردم سری پر شور داشت؛ حالا حیف نیست ما از چنین کسی تجلیل نکنیم؟! او نیازی به تکریم و تجلیل ما ندارد؛ ولی این اقدام ما در واقع نشان دادن برجستگیها و زیباییهای فرهنگ خودمان و معرفی شخصیتهای خودمان به جهان است.
یکی از علما میگفت رفتم خدمت آیت اللّه بروجردی و گفتم اجازه میفرمایید از سهم امام برای جشن نیمه شعبان خرج کنیم، آقای بروجردی گفت: یک مقدار از پول امام برای خود امام خرج شود عیبی ندارد. در مورد آقای مجاب باید گفت: ایشان بسیار خدمت کرد و مجالس بسیار برپا کرد و برای تکریم و اعتلای تعالیم و معارف دینی بسیار کوشید؛ اگر ما هم مجلسی برای او به پا کنیم عیبی ندارد؛ لذا مناسب است و جا دارد ما هم از او تکریم کنیم و مجلسی به او اختصاص دهیم.
روایتی هست که میفرماید کسی که برای خدا حرکت و فعالیت کند، نمو و رشد میکند. مرحوم مجاب کارهایش از خلوص و صدیق و صفا بود، و پیامش و تبعیض رو به گسترش بود.
امیدوارم در همه کارها و نیز در این کار یعنی اقدام برای مرحوم سید مجاب موفق باشید.
کوششهای مرحوم مجاب و رسالت دیگران
اباذر معتمدی
سید محمدکاظم مجاب (1308-1390) هشتاد و دو سال در دنیا بود. از هفت سالگی، فعالیتهای اجتماعی- فرهنگی خود را آغاز کرد. یعنی کارنامهاش 75 ساله است. کمتر کسی را پیدا میکنیم که 82 سال عمر و 75 سال عمر مفید و مؤثر داشته باشد. اغلب افراد عمر مفیدشان پس از بیست سالگی است. همچنین اغلب افراد بعد از هفتاد سالگی، عمر مفید ندارند. اما آقای مجاب تا ماه آخر عمرش مشغول خدمت بود.
به هر حال او با کارنامه مقبولش رفت و الآن دستش از دنیا کوتاه است. اما دیگران چه رسالتی دارند؟ منظور از رسالت این نیست که کاری برای مرحوم مجاب انجام دهند. او نیازی به کار ما ندارد؛ بلکه منظور از رسالت، تعهد انسانی و ایمانی خانواده، دوستان و آشنایان، حوزویان، نخبگان و دانشگاهیان، مراکز متصدی امور معلولان در قبال خدمات و خطمشی مرحوم مجاب است. اینجا به اجمال رسالت این پنج گروه را متذکر میشویم.
خانواده و اقوام و آشنایان: کسانی مثل برادر، فرزندان آقای مجاب به احوال و حوادث زندگی ایشان واقفتر و آگاهتر هستند. از اینرو رسالت آنان سنگینتر میباشد.
تنها برادر بازمانده ایشان دکتر سید محمدی مجاب است. او تنها کسی است که از ابتدا با مرحوم مجاب بوده و گنجینهای هشتاد ساله از خاطرات با مرحوم مجاب را همراه دارد. تلاش بسیار شد که با ایشان مصاحبهای چند ساعته بشود؛ چون پرسشهای بسیار از ایشان هست؛ ایشان صاحب داروخانهای در قم است و محیط داروخانه هم پر رفت و آمد است و عملاً دریافت پاسخ و پرسشگری امکانپذیر نبوده است.
همینجا خدمت جناب دکتر مجاب عرض میکنیم شخصیتهایی مثل سید محمدکاظم مجاب سرمایههای یک ملت و سرمایه مذهباند. اگر در حفاظت این سرمایهها اهتمام نداشته باشیم، موجب دریغ و افسوس نسلهای آتی خواهد شد.
حفاظت از سرمایههای معنوی از جمله شخصیتها به این است که آنها را به درستی و به عنوان یک الگو به نسل جدید معرفی کنیم. چرا جوانان ما باید دهها زندگینامه و صدها رمان و داستان درباره شخصیتهای معلول خارجی مثل هلن کلر و آچیچ بخوانند و الگو بگیرند و رفتار خود را از آنها اقتباس کنند؛ اما حتی یک کتاب رمان یا داستان یا زندگینامه مؤثر درباره شخصیتهای دارای معلولیت مثل رودکی نابینا، خزائلی نابینا، شهیدی ناشنوا و هزاران شخصیت دیگر ایرانی و مسلمان و شیعه نداریم؟!
اما میدانید؛ چرا نداریم؟ چون امثال برادر آن مرحوم که از شخصیتهای نخبه است و خودش انسان وارسته میباشد؛ با اینکه از سید محمدکاظم اطلاعات خوبی دارد؛ اما اطلاعات خود را در اختیار عموم قرار نمیدهد و منتشر نمیکند. با اینکه وهابیون برای نابینایانی مثل «بن باز» دهها کتاب و پایان نامه تألیف و عرضه کردهاند. در چند سال آینده، همین آثار به ایران میآید، ترجمه میشود و در اختیار جوانان قرار میگیرد و ایمان و اعتقادات آنها را به چالش میکشد. جوان نیاز به الگو دارد همانطور که نیاز به تغذیه دارد. شخصیتهایی مثل مرحوم مجاب میتوانند الگوهای خوبی باشند؛ چرا؟ چون در حیاتشان در جذب نگاهها و گرایشها موفق بودند؛ در مماتشان هم میتوانند موفق باشند، به شرط اینکه به درستی عرضه شوند و در معرض نگاه مردم قرار گیرند.
خانواده به ویژه برادر و فرزندان به دلیل اینکه آگاهیهای آنها بیشتر است، بیش از دیگران تعهد و مسئولیت دارند و باید به فکر فرهنگسازی، الگوسازی با تدوین خاطرات، تألیف مقاله و کتاب و حتی شعر درباره ایشان باشند. البته آقای دکتر سید محمدی برادر محترم مرحوم مجاب، حاج سید ناصر مجاب فرزند گرامی، دکتر سید علی صدر السادات داماد مکرم و دیگر صبیهها و دامادهای محترم و دیگر اقوام بعضاً، اقداماتی داشتهاند و سعی آنان مشکور است.
فعالان اجتماعی، نویسندگان و پژوهشگران با مشاهده تلاشهای اقرباء، تشویق به همکاری در عرصه معرفی شخصیت مرحوم مجاب شدهاند.
ممکن است بپرسید آمدن و فعالیت کردن و زندگینامه ایشان را مطرح کردن چه فایدهای دارد و تبعات آن چیست؟ در پاسخ میتوان گفت: فرهنگ شیعه دو بخش عمده دارد: اول متون مثل احادیث و دوم رهبران و شخصیتها مثل امامان معصوم علیهم السلام و دانشمندان و خادمان.
این دو مکمل یکدیگر هستند. اگر زندگینامه معصومان علیهم السلام و شخصیتهای شیعی را از فرهنگ شیعه حذف کنیم، در واقع بخش مهمی از این فرهنگ را بیاثر و مخدوش کردهایم.
یک طلبه که 17 سال دارد و وارد حوزه شده و میخواهد مبلغ شود، از چه کسی الگو بگیرد؟ اگر زندگینامه مرحوم مجاب در اختیارش باشد، به او تأسی میکند و یک مجاب به دهها مجاب تبدیل میشود.
یک دانشجو که میخواهد بداند روحانیون شیعه که با قناعت زندگی کرده و دنبال دنیا و مال و ثروت و خانههای آنچنانی نبودهاند، لازم است آقای مجاب را به او معرفی کنیم و زندگینامه مجاب را به او بدهیم.
یک ادیب و یک شاعر که میخواهد درباره شعر مذهبی معاصر که سیاسی هم نباشد، اطلاعات داشته باشد، میتوانیم اشعار آقای مجاب و دیوان قدسی را به او معرفی کنیم.
یک پژوهشگر خارجی که میخواهد بداند: عمل معنویت داشتن شیعیان، عوامل رشد ایمان دینی در ایران و در شهرهایی مثل دزفول و صلابت دینی دزفولیها چیست؟ میتوان منبرهای آقای مجاب را به او معرفی کرد.
صدها پرسش میتوانم مطرح کنم که با آقای مجاب پاسخ داده میشود. همه اینها آثار و برکات این شخصیت است. ضروری است از این برکتها و نعمتها شکرگزاری کرده و قدر آنها را دانست.
حوزویان و طلاب و استادان حوزههای علمیه: اما رسالت حوزه هم کم نیست. مرحوم مجاب هیچگاه از مقبولیت منبرهایش کاسته نشد و همیشه در حوزه و نزد بزرگان حوزه مقبول بود و برای مجالس خود او را دعوت میکردند.
آیا در اوضاع کنونی کسی را داریم که اینقدر محبوبیت داشته باشد؟
اگر حوزه در مورد ایشان مطالعه و تحقیق ویژه و میدانی انجام دهد و او را به عنوان یک پدیده بررسی کند و نتایج تحقیقات را در اختیار حوزویان قرار دهد یا در کلاسهای تبلیغ حوزه مطرح شود، بسیار راهگشا است.
شیوه منبر او، اینکه روی چه مسائلی انگشت میگذاشت و چه مسائلی را مطرح نمیکرد؟ ابتکاراتش در تبلیغ و منبر چه بود؟ این موارد کار شود و در اختیار طلاب جوان قرار داده شود.
توجه داشته باشید آقای مجاب نه ثروت، نه پست و مقام و نه هیچ وضعیت دنیوی دیگر که موجب جذابیت گردد، نداشت. پس چه چیزهایی داشت که موجب جذابیتش شده بود و همه بیوت مراجع عظام و مراکز حوزوی بدون استثنا او را دعوت میکردند؟
فرضیههایی که میتوان مطرح کرد: اخلاق جذاب داشت و محاسن اخلاقی او به گونهای بود که به رغم نداشتن بینایی و نفوذ از طریق چشم، فوقالعاده جذابیت داشت. فرضیه دوم اطلاعات خوبی داشت. منبرهای سودمند داشت. اما او توان مطالعه نداشت، پس اطلاعاتش از چه طریقی بود؟
چند فرضیه دیگر هم میتوان مطرح کرد. همه اینها برای حوزویان جای کار دارد. با این حال آیا معاونت تبلیغ حوزه علمیه قم، یا مدیریت حوزه علمیه اهواز سراغی از او گرفته؟ آیا تحقیقی درباره وی داشته است؟ آیا ایشان را به عنوان مبلغ نمونه معرفی کرده است؟
فرهیختگان و دانشگاهیان: مرحوم مجاب پدیدهای است که شما هم درباره ایشان رسالت دارید. او از نوجوانی و اوایل جوانی یتیم شده، بار خانواده هفت نفره بر دوش او میافتد. به خوبی خانواده را مدیریت میکند، برادرش را تا تحصیلات عالی هدایت میکند و به رشته داروسازی میفرستد، خواهران را به بهترین روش و با آبرومندی به سامان میرساند، دامادهایی را که همگی با شخصیت و نخبهاند، به عضویت خانوادهاش میآورد. علاوه بر این تحصیل میکند، تدریس و خدمات اجتماعیاش مؤثر است.
کسانی که در رشته جامعه شناسی و رشتههای ادبیات و تاریخ هستند، کسانی که در دانشگاه در رشته هنر هستند، آیا تا کنون به «پدیده مجاب» فکر کردهاند؟ اگر ایشان یک آدم فرانسوی بود فوراً برایش چند فیلم نامه، چهار رمان، ده مقاله ادبی و نقد شعر درباره اشعارش، ده مقاله عرفانی درباره موضوعات و مفاهیمی مثل وصل و فصل که در اشعارش فراوان است مینوشتند و عرضه میکردند. اما چون دزفولی است، شما به او نپرداختهاید! اگر مجاب با بسیاری از قهرمانان رمانها و شخصیتهای ادبی و شعری و تاریخی و اجتماعی خارجی مقایسه شود، قطعاً برتریهای مرحوم مجاب بیشتر است. اما چرا صدها رمان درباره شخصیتهای خارجی نوشتهاید یا ترجمه کردهاید ولی مرحوم مجاب مغفول و مسکوت و منزوی است؟ چرا؟
مرحوم مجاب نمونهای است که اثبات میکند دانشگاه ایران از بدنه جامعه ایران فاصله گرفته و بین آنها زاویه ایجاد شده است. اما به دانشگاهیان و فرهیختگان متعهد دانشگاهی امید هست که «پدیده مجاب» را جدی بگیرند. حداقل به عنوان کسی که در دهه چهل و پنجاه شعر میسروده و دیوانش در دزفول منتشر شده و اشعار زیبایی در آن زمان سروده، قابل مطالعه و مطرح شدن است.
رسالت تشکلها و نهادهای معلولیتی: سازمان بهزیستی، دهها مرکز و مؤسسه دولتی و مردمی فعال که در زمینه نابینایان کار میکنند، میتوانند مرحوم مجاب را به عنوان یک الگو در چندین بخش مطرح کنند. مجال نیست همه بخشهایی که میتوان از مرحوم مجاب استمداد کرد، مطرح کنم، فقط چند مورد را توضیح میدهم:
مرحوم مجاب الگوی سودمند و مؤثر در طرح راهکار برای اشتغال است. اگر سازمان بهزیستی افرادی مثل مرحوم مجاب را که در نوجوانی روی پای خود ایستادند و توانستند اشتغال داشته باشند و خانواده خود را مدیریت کنند و با آبرومندی هم زندگی کنند، اینها را در یک جلد کتاب و به صورت گویایی در یک CD معرفی کند، قطعاً در زندگی معلولان مؤثر است. زیرا به آنها روحیه و ایده میدهد؛ به آنان الگو و راهنمایی میدهد؛ به معلولان میگوید اشتغال قله دست یافتنی و در کنار شما است و با کمی دقت و تأمل میتوانید بهترین اشتغالها را داشته باشید و با آبرومندی زندگی کنید.
متأسفانه سازمان بهزیستی به جای معرفی راهکارهای آسان و قابل دستیابی، جوری مسائل معلولان را مطرح میکند که آنان اینگونه تصور میکنند که دستیابی به اشتغال و دیگر معضلات غیرممکن و محال است. تا کنون هیچ اثری توسط بهزیستی در باب الگوسازی از شخصیتهای موفق مشاهده نشده است. چرا؟ بر عکس وقتی معاون توانبخشی میخواهد مثال بزند از هلن کلر میگوید، گویا هیچ اطلاعی از شخصیتهای موفق ملی و ایرانی و مسلمان ندارد. خزائلیها، رودکیها و صدها شخصیت در نظر آنان مغفول است. اینگونه مدیران که الفبای اولیه فرهنگ ملی و دینی را نمیشناسند، قطعاً توانایی حلّ مشکلات و معضلات معلولان را نخواهند داشت.
بالاخره نهادهای متصدی امور معلولان هم در مورد مرحوم مجاب رسالت خاص خود را دارند و لازم است به وظایف خود در این زمینه عمل کنند. زیرا ایشان نابینای موفقی بوده که میتواند روحیه، امید، آینده نگری و راهنمایی به معلولان بدهد. ایشان شاعر و ادیب موفق بوده؛ مبلغ و منبری موفق و صاحب سبک بوده؛ مدرس صاحب سبک بوده و بالاخره از جهات مختلف برای جامعه یک پدیده قابل توجه است.
چهار گروهی که نام بردیم، درباره آقای مجاب رسالت و تعهد ویژه دارند و در واقع وظایف آنان سنگینتر است. غیر از اینان اقشار و صنفهای دیگر هم هستند که به اجمال آنها را معرفی میکنم: مسئولین فرهنگی خوزستان به ویژه دزفول مهم است. آیا محلی به نام ایشان نامگذاری شده؟ آیا تمهیدی برای معرفی او به نسل جوان انجام گرفته است؟
نویسندگان، شعرا، روزنامهنگاران و صاحبان جراید مسئولیت ویژه در این زمینه دارند.
وظیفه و رسالت داستان نویسان و ؟؟؟ و اصحاب هنر مثل فیلمسازان مهم است. رسانه ملی و جراید کشوری و محلی چکار کردهاند آیا مستندی در این باره کار کردهاند؟ آیا میزگردهای علمی با دعوت نخبگان برپا نمودهاند؟ و آیا کاری کردهاند که بچههای دبستانی و جوانان دبیرستانی از آقای مجاب به عنوان یک الگو استقبال نمایند؟
ائمه جماعات و امام جمعه محترم که دلسوزی و مراتب فضل ایشان بر همگان معلوم است چه تمهیدی اندیشیدهاند؟ امام حسین علیه السلام میفرماید:
العُمیُ و البُکْمُ و الزَّمْنیٰ فی المدائن مهملهٌ لا تُرْحَمون و لا فی منزلتکم تعملون و لا من عمل فیها تعینون. یعنی نابینایان، ناشنوایان و معلولان حرکتی در شهرها به حال خود رها شده و حتی کسانی که برای آنان اقدامی انجام میدهند، مورد توجه قرار نمیگیرند و از مقام و موقعیت خود به نفع آنان استفاده نمیکنید.
رسالت عموم مردم در این روایت مشخص شده و لازم است قشرهای مختلف احساس مسئولیت نموده و حق این انسانهای خدوم و پاک را ایفاء نمایند.
اخبار همایش بزرگداشت حجت الاسلام آقای مجاب
* گروه سرود نابینایان قم
مرحوم مجاب شعر زیبایی درباره حضرت معصومه سلام الله علیه سروده است. این شعر حدود پنجاه سال قبل گفته، یعنی در شرایطی که اشعار و مطالب درباره حضرت بسیار اندک بود. این شعر در دیوان ایشان قبلاً منتشر شده و مجدداً هم زیر چاپ است. اما مهمتر گروه سرود نابینایان قم در حال آماده سازی سرود این شعر به روش همخوانی هستند. تا کنون بیش از 10 جلسه تمرین داشتهاند و خودشان را برای روز نشست در 20 اسفندماه 95 آماده میکنند.
* سپاس نامه
در اردیبهشت 1384 چند نهاد تبلیغی مثل سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات، همایشی جهت نکوداشت مبلغان نمونه و پرکار کشور بر پا کردند. در این همایش از سید محمدکاظم مجاب هم تقدیر و تشکر گردید و لوح سپاس نامه تقدیم ایشان شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ
«سپاس نامه»
حضرت حجت الاسلام و المسلمین
سید کاظم مجاب «دامت افاضاته»
در ایّام مطلع الشمس سپهر کرامت و کمال؛ بزرگ رسالت مدار الهی، میلاد ششمین اختر سپهر هدایت و آغاز امامت آخرین ذخیره الهی، افتخار داریم در اوّلین نکوداشت برترینهای تبلیغ از سوی نهادهای فرهنگی ـ تبلیغی و هزاران انسان شیفتهای که در پرتو بیان و بنان جناب عالی شگفتهاند. تکاپوی دیرینه حضرت عالی را در تبلیغ رسالت الهی پاس داشته و سپاس گوییم.
رضا اسکندری
دبیر نکوداشت برترینهای تبلیغ
ربیع الاول؛ 1426 مطابق با اردیبهشت 1384
* گروه مصاحبه و جمعآوری خاطرات
این گروه فهرست حدود یکصد شخصیت را در اختیار داشتند و طی دو ماه کار فشرده همه شخصیتهایی که در اصفهان، قم و تهران خاطره یا مطلبی داشتند، پس از هماهنگی و مسافرت، با همه آنان گفتوگو انجام شد.
البته افرادی جدیداً مطلع شدهاند و تماس میگیرند. با توجه به تماسهای مکرر، قرار شد، شخصیتهایی که مطلب و خاطره دارند، مکتوب و از طریق پست به آدرس زیر ارسال فرمایند.
قم، بلوار امین، خیابان گلستان، کوچه11، پلاک4، دفتر فرهنگ معلولین
پرسشهای خود را میتوانند از طریق این تلفنها مطرح فرمایید: 09125520765 09398373435
* ویرایش نهایی کتابها
همایش بزرگداشت مرحوم مجاب حداقل هشت عنوان کتاب و هشت نرمافزار منتشر خواهد کرد. البته تا اسفندماه یعنی نشست 20 اسفندماه آثار زیر منتشر خواهد شد:
ـ زندگینامه و فعالیتها
ـ دیوان اشعار
ـ آلبوم عکس
ـ هشت عدد DVD صوتی و تصویری
این آثار در مرحله ویرایش نهایی است.
آلبوم
اطلاعیه
حجت الاسلام سید محمدکاظم مجاب بیش از هفتاد سال با تدریس و تبلیغ برای فرهنگ جامعه ما کوشید و با سخت کوشی همواره در تلاش بود. مناسب است نخبگان ایران هم زحمات و فعالیتهای ایشان را ارج نهاده و هر شخصی به فراخور خود، مقاله یا خاطرهای درباره ایشان بنویسند؛ یا شعری سروده و ارسال فرمایند یا اگر سندی در اختیار دارند ما را بینصیب نگذارند.
از باب اینکه هر آنچه از دوست رسد، خوش است ما هم هر آنچه واصل گردد منتشر مینماییم.
دبیر همایش
دو قطعه شعر از شاعر روشندل موسی عصمتی
اشاره: آقای موسی عصمتی شاعر مشهور از شهر بیرجند و ساکن مشهد مقدس، دبیر بازنشسته ادبیات فارسی است. تا کنون پنج کتاب شعر از او منتشر شده است. وقتی با خبر شد که برای مرحوم سید محمدکاظم مجاب درصدد بر پایی همایشی هستیم اظهار تمایل به همکاری نمود. مدیریت همایش هم به دلیل شخصیت متعالی آقای عصمتی طی نامهای از ایشان استدعا کرد درباره آن مرحوم سرودهای داشته باشد و کتاب حاضر را منور و فضای همایش را معطر فرماید.
ایشان دو قطعه با عناوین به رنگ قدسی و لحظههای بارانی تقدیم نمودند. ابیات زیبایی است و همین جا از آقای عصمتی نهایت سپاس را داریم.
* به رنگ قدسی
قرار بود از اول که انتخاب شوی شبیه شعر؛پرازحرفهای ناب شوی
میان مجلس روضه دعای سبز کمیل به جان و دل بدرخشی که آفتاب شوی
حدیث عشق بگویی ادای دین کنی که با زمانه سرانجام بی حساب شوی
فراز منبرت از روشنی بگویی باز فراز منبر اندیشه ها شهاب شوی
به باغ قمصر چشمت اگرچه غم گل کرد توآمدی که دراین کوره هاگلاب شوی
هزار خاطره ازروزگارتوباشد میان قلب اهالی عشق ؛قاب شوی
شبیه رودکی ازجنس روشنی باشی دوباره پنجره ای روبه ماهتاب شوی
قرار بود ازاول که مثل انگوری میان خمره ی تقدیرهاشراب شوی
برای پنجره هایی که رو به فردایند به رنگ قدسی اندیشه ها مجاب شوی
* لحظه های بارانی
منبرش لحظه لحظه باران داشت
منبرش مثل رود جاری بود
در کلامش هزار پروانه
در صدایش غم قناری بود
***
در سلوک نگاه او خورشید
لحظه های طلوع راگم کرد
روشنی تا کرانه ها پر زد
در نگاهش شروع را گم کرد
***
آمد انگار با چراغی که
در دلش مثل صبح روشن بود
آمد از لحظه های بی روزن
در غروبی که فصل رفتن بود
***
در غروبی که با پدر می گفت
بعد ازین بی قرار خواهم شد
چشم هایم اگرچه تاریک است
چشمه چشمه بهار خواهم شد
***
پدر از روزگار او پر زد
خسته وبیقرار و تنها شد
مثل بغضی شکسته در طوفان
مثل ابر بهار تنها شد
در کمیل صدای او گل کرد
روضه هایی که بوی باران داشت
روضه هایی که در کویر سکوت
فصلی از بغض های انسان داشت
***
از تبار خطابه های زلال
از تبار نجیب منبر بود
روشنی را تمام باران را
مثل قرآن همیشه از بر بود
***
در دلش روشنای یک خورشید
در نگاهش سکوت جاری بود
مثل بغضی شکسته در باران
در صدایش فلوت جاری بود
***
او برای سکوت منبرها
مثل یک شعر ناب خواهد ماند
مثل قدسی زلال و نورانی
آیه آیه مجاب خواهد ماند
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد :)