آموزشگاه کر و لال های گلبیدی
توان نامه
فصلنامه مطالعاتی و اطلاع رسانی ویژه معلولیت و توانمندسازی
Quarterly of Studies and Information Specially Disabled and Empowerment
شماره 2-3، پاییز و زمستان 1394
(ویژه پیشگیری/ Special Issue for Prevention of Disabilities)
دریافت کامل مجله: PDF، 8 MB
آموزشگاه کر و لالهای گلبیدی
ثمینه باغچهبان
(برگرفته از کتاب بهره ناشنوایان (تهران، امیرکبیر، 1356)، ص 49-52)
توضیح
مرحوم حسین گلبیدی (1307-1383) تعلیم و تربیت ناشنوایان را در اصفهان بنیانگذاری است. او اشتراکات فراوان با مرحوم جبار باغچهبان (1264-1345) دارد هر چند از نظر زمانی چهار دهه بین آنها فاصله است؛ اما از این نظر که هر دو به روش خودجوش به عرصه ناشنوایی وارد شده و با تجربهاندوزی به روش صحیح تعلیمی و تربیتی آنها پی بردند؛ هر دو متکی به استعدادهای ذاتی خود نه امکانات دولت بودند؛ هر دو علاقه ذاتی به ناشنوایان و پیشرفت آنها داشتند و با پشت کار و خلاقیت، موانع را کنار میزدند. اما گلبیدی با توصیه و دلگرمی باغچهبان تعلیم و تربیت ناشنوایان را ادامه و توسعه داد و پس از ملاقات این دو در 1335، حتماً مراودات و مکاتبات و روابط بین آنان برقرار بوده است. لازم است پژوهشگران در این زمینه تفحص نمایند زیرا تدوین تاریخ معلولین ایران مبتنی بر همین نکات است.
مطلب حاضر اولین گزارش درباره گلبیدی است که در کتاب بهره ناشنوایان (از ثمینه باغچهبان) منتشر شده است از اینرو دارای اصالت و مرجعیت میباشد و سند سودمندی برای پژوهشگران است.
برای معرفی دبستان کر و لالهای گلبیدی و آشنا شدن با مدیر و مؤسس آن آقای حسین گلبیدی و سبب و نحوه به وجود آمدن این مؤسسه فرهنگی بیجا نیست شمهای از قلم خود ایشان نقل شود.
«خدمت فرهنگی من از سال 1330 آغاز گردید ولی عشق به تدریس و خدمت به کودکان ناشنوا در سال 1333 که آموزگار کلاس سوم دبستان ملی جعفری اصفهان بودم در من شعلهور گردید در آن زمان طفل شش ساله کر و لالی را در این مدرسه پذیرفته بودند علاقه داشتم که در ساعتهای تفریح با این طفل صحبت کنم رفته رفته به این فکر افتادم که او را تعلیم دهم و از اینرو از مدیر مدرسه تقاضا کردم که اجازه دهند این طفل کر و لال در کلاس سوم بنشیند تا در فرصتهای مناسب به او درس بدهم. خوشبختانه مدیر موافقت کرد و من هم از این فرصتی که در اختیارم گذاشته بودند بسیار خوشحال شدم. پس از چند هفته از مشاهده پیشرفت این طفل تشویق شدم و بر کوشش خود افزودم و در نتیجه این طفل توانست پس از چند ماه اشعار کوتاهی را از روی کتاب بخواند و مورد تحسین و تشویق اولیای آموزشگاه قرار گیرد.
در بهمن سال 1333 که رسماً به استخدام وزارت فرهنگ درآمدم محل کارم در بروجن تعیین گردید و ناچار از طفل ناشنوا جدا شدم ولی به علت علاقهای که به تدریس ناشنوایان پیدا کرده بودم، مجدداً در بروجن به جستجو پرداختم و طفل کر و لالی پیدا کردم و به ولی او گفتم که حاضرم مجاناً در دبستان به او تعلیم بدهم. پیشنهادم را پذیرفت و به این ترتیب کارم را با تدریس به این طفل دنبال کردم.
پس از آن طی مکاتبات بسیار از وزارت فرهنگ تقاضا کردم که برای تأسیس کلاس مخصوص ناشنوایان مرا به اصفهان یا هر نقطهای از مملکت که صلاح میدانند منتقل کنند. در مرداد سال 1334 از طرف وزارت فرهنگ به تهران احضار شدم و قرار شد که برای آزمایشهای لازم به استاد باغچهبان رجوع کنم. در آن زمان دبستان کر و لالهای باغچهبان در دروازه دولت واقع بود. ناگفته نماند که تا آن تاریخ تصور میکردم که مبتکر تدریس کر و لالها در ایران من هستم و نمیدانستم که سی سال قبل از من استاد باغچهبان این کار را در ایران آغاز کرده است. در این دیدار باغچهبان پس از آزمایشهایی مرا ستود و گفت که با توجه به علاقهای که به تدریس کر و لالها دارید من از وزارت فرهنگ تقاضا میکنم که شمار به این مدرسه منتقل کند. این بزرگترین آرزو و هدف من بود. ولی متأسفانه پیشنهاد شادروان باغچهبان عملی نگردید و مرا از بروجن به اصفهان منتقل کردند و به عنوان آموزگار در اختیار دبستانی به نام مفید اسلامی گذاشتند. وقتی که به صاحب امتیاز دبستان گفتم که هدف من از انتقال به اصفهان تعلیم اطفال کر و لال بوده است ایشان گفتند شما را به عنوان آموزگار معرفی کردهاند حال اگر خیلی علاقه به این کار دارید چنانچه مدیریت دبستان قبول کنید و در هفته شانزده ساعت هم درس بدهید میتوانید در دفتر دبستان ضمن رسیدگی به امور اداری به کر و لالها هم درس بدهید. برای رسیدن به هدف چارهای نبود و پیشنهاد صاحب امتیاز را پذیرفتم. نخستین شاگردی که پیدا کردم طفل کم بنیهای بود صبح او را با دوچرخه به مدرسه میآوردم و عصر به منزل باز میگرداندم. کمکم شاگرد دیگری پیدا شد و پس از یک سال با نشر آگهی و کوشش فراگیر آمار شاگردان به هشت نفر رسید. در این زمان امتیاز مخصوص گرفتم و تمام ساعات کارم به آموزش ناشنوایان اختصاص یافت.
رفته رفته کارم مورد توجه قرار گرفت. در اثر اقدامات تیمسار منوچهر وارسته وزارت فرهنگ ماهانه یکهزار ریال کمک هزینه به دبستان پرداخت و در حدود یکهزار ریال هم به عنوان شهریه از دانشآموزان جمعآوری میشد و با این پول توانستم محل محقری که دارای سه، چهار اتاق کوچک بود اجاره کنم. از اینرو در سال 1335 اولین دبستان کر و لالهای اصفهان در خیابان شاه کوی سرلت ( خیابان طالقانی کنونی) تأسیس شد. مؤسس آن مرحوم حسین گلبیدی است. در سال 1339 وزیر فرهنگ وقت دکتر مهران از این مؤسسه بازدید کرد و خدمات و وضع تدریس و وسائل سمعی و بصری که شخصاً جهت تعلیم اطفال تهیه کرده بودم مورد توجه ایشان واقع شد و ضمن دستور صدور نشان و پرداخت ده هزار ریال کمک نقدی هنگامی که جویای احتیاجات مؤسسه شدند گفتم بزرگترین نیازمندی من آموزگار است زیرا بنده هم مدیر و هم معلم و هم ناظم و هم دفتردار و هم خدمتگزار هستم.
پس از این بازدید نخستین آموزگار در سال 1340 به دبستان فرستاده شد و پس از شش سال گشایشی در کارهایم حاصل گردید و روز به روز تعداد شاگردان افزایش یافت».
اکنون در یکی از کوچه باغهای با صفای تابلوی دبستان گلبیدی را که در سال 1335 با یک شاگرد آغاز به کار کرده است میبینیم.
در سال 1342 دبستان گلبیدی به این محل جدید که شامل نه کلاس و کارگاه است و در زمینی که از طرف اوقاف واگذار گردیده است منتقل گردیده، تعداد شاگردان این دبستان اکنون بالغ بر هفتاد دختر و پسر ناشنوا است که صبحها به آموزش رسمی میپردازند و بعدازظهرها در یکی از کارگاههای درودگری، برق، مشبک کاری و بافندگی حرفهای میآموزند.
نیروی انسانی مشغول به کار این آموزشگاه در حال حاضر ده نفر است که جز مدیر و یک نفر سرایدار بقیه در قسمتهای آموزشی و حرفهای به عنوان معلم و مربی خدمت میکنند.
از آغاز تأسیس قریب (165) نفر ناشنوا و نیمه شنوا از این آموزشگاه فارغالتحصیل شده و کارنامه گرفتهاند که (75) نفر آنان حرفهای مانند درودگری یا مشبک کاری یا برق را نیز آموختهاند و برای آنان کاریابی شده است.
وسایل کمک آموزشی از قبیل تابلوهای الکتریکی برای آموزش حساب و خواندن و نوشتن که به ابتکار مؤسس و مدیر اینآموزشگاه آقای حسین گلبیدی تهیه شده است به تعلیم و تربیت کودکان ناشنوا ویژگی و امتیاز خاصی داده است.
علاوه بر (70) نفر دانشآموزان روزانه (13) شاگرد ناشنوای دیگر نیز در کلاسهای شبانه و این مدرسه مشغول تحصیل هستند.
پایان
به همت و با تلاشها و مرارتهای مردان بزرگی چون مرحوم باغچهبان و مرحوم گلبیدی نهال آموزش و پرورش و فرهنگ ناشنوایی در ایران غرس شد. سپس توسط بزرگانی دیگر در نسل بعد این نهال اکنون به درخت تنومند و سودمندی تبدیل شده است.
متأسفانه بعضی با جهالت و بعضی با غرضورزی و عناد مانع از رشد این درخت شده و از تلاشهای گلبیدی و باغچهبان و دیگر تلاشگران این وادی جلوگیری میکردند. هر چند سدسازیهای آنان مانع حرکت پرشتاب نبود ولی مشکلاتی ایجاد کردند.
از اینرو باید از تاریخ عبرت آموخت، بزرگان تلاشگر را پشتیبانی نمود و به وسوسههای خناسان گوش نسپرد. گلبیدی بیش از دو دهه خانهنشین شد، در زمانی که باید همگان از تجارب او بهرهمند میشدند. مثل درختی که در زمان ثمر و میوه دادن، قطع شود و مردم از میوه آن استفاده نکنند. خودش از این موضوع بسیار ناراحت بود. زیرا به چشم میدید که تجاربی که چندین دهه با خون دل به دست آمده کنار گذاشته شده و روشهای جدید و آزموده نشده جای آنها را گرفته است.
این مجله به پاس خدمات او در شماره قبل هم یادش را گرامی داشت و اکنون با انتشار این مقاله درصدد هستیم نسل جدید جامعه ناشنوایان، بهتر او را بشناسند. از همکاران، آشنایان و بازماندگان او استدعا داریم اگر خاطره، دستنوشته، آثار و ابتکارات و وسایل از او دارند توان نامه را خبر کنند تا ضمن گزارش از آنها میراث گلبیدی را بهتر معرفی نماییم. دفتر فرهنگ معلولین تا کنون یک جلد کتاب و چند گزارش درباره گلبیدی منتشر کرده ولی میراث او بسیار گستردهتر است و متأسفانه با فوت زود هنگام او راه دسترسی ما به سرچشمههای میراث او مسدود شده است.
سلام، عصرتون بخیر
ببخشید من هر چی میگردم کتابای خود استاد باغچه بان رو هیچ جا پیدا نمیکنم. نمونه پی دی افشون موجوده؟