بازدید هیات مدیره موسسه ابابصیر (ویژه نابینایان) اصفهان
بازدید هیات مدیره موسسه ابابصیر اصفهان
روز چهارشنبه 28 بهمن 1394 آقای مهندس حسین بصیری مدیر عامل به همراه آقایان ابراهیمی و اعظم پور ساعت 15 به دفتر فرهنگ معلولین تشریف آوردند. درباره فعالیت های کنونی و همکاری در پروژه های فرهنگی آینده بحث شد. همچنین از کتاب “تاریخچه مؤسسه آموزشی ابابصیر (ویژه نابینایان، تأسیس 1348)” که طی یکسال تحقیق و گردآوری اسناد و مدارک توسط آقای محمد نوری و دفتر فرهنگ معلولین تألیف و نهایی شده است، رونمایی شد و قرار شد به زودی متن کتاب برای علاقمندان و پژوهشگران رایگان بر روی وب سایت منتشر شود.
در پایان جلسه آقای بصیری تندیس ابابصیر را، به منظور تقدیر از نیم دهه پژوهش و تألیف در حوزه نابینایان به دفتر فرهنگ معلولین اهداء نمود.
حسین بصیری مدیر عامل موسسه ابابصیر اصفهان:
من اصلاً یک آدم فرهنگی نبودم و یک آدم صنعتی هستم من با تیر و تخته سر و کار دارم. اینها به فرهنگ سازگار نیستند. آیتالله موسوی اردبیلی میگفت که وقتی من برای نماز جمعه میرفتم مردم شعار میدادند که صل علی محمد یار امام خوش آمد. من که میروم میگویند صل علی محمد هیچکه نبود این آمد. من همان هیچکه نبود این آمد شدم. بعد از آن جریانات میخواستند ابابصیر را تعطیل کنند. ما دوتا طرح به هیئتمدیره دادیم. ما گفتیم که تعطیل نکنید و بیائید خدماتی که قبلاً میدادید و در سایه بود و گاهی تحت تأثیر آن ثقل قضیه که بحث آموزش بود روی اینها کار کنید. یعنی روی مباحث فرهنگی، بهداشتی، اشتغال و بهبود زندگیشان کار کنید و کاری به کلاسیکش نداشته باشید و بحثهای کلاسیک را به آموزش و پرورش بسپارید. ما یکی دو دفعه این مسأله را مطرح کردیم تا این که موافقت کردند. و در مجمع عمومی آقای منصورزاده اعلام کرد که هر کس میگوید گوساله تشنه است میگویم برو آبش بده. حالا شما بیا اینجا را اداره کن. من هم گفتم که من تجربهی کار فرهنگی ندارم. به هر حال صلواتش را هم فرستادند. من هم فوری عقب ننشستم. و اولین کاری که کردم این بود که درهای بسته را باز کردم. چون فضا خیلی بسته بود مثلاً اگر کسی با مانتو میآمد به او اجازهی بیرون رفتن نمیدادند. به هر حال همهی ما مسلمانیم و به حجاب معتقدیم یا این که میگفتند کسی نباید از موسیقی استفاده کند و کاملاً سنتی برخورد میکردند. من هم معتقدم که این کارها سبب ایزوله شدن مؤسسه میشود. لذا جلوی این کارها را گرفتیم از طرفی هم در شبکههای مجازی مثل واتسآپ و وایبر و تلگرام گروههایی متشکل از افراد فعال در عرصههای فرهنگی و علمی و صنعتی در اصفهان گروههائی تشکیل دادیم. و گزارشهای تصویری را که تهیه کرده بودیم در گروهها میگذاشتیم. تا افراد برای بازدید مراجعه کنند. ما قصدمان نمایش دادن خودمان نیست بلکه میخواهیم مؤسسه را معرفی کنیم. چون همه فکر میکردند ابابصیر منحل شده است. متأسفانه یکی از مشکلات ما این بود که هیئتمدیرههای قبلی خیلی سنتی عمل کرده بودند. کار دیگری که ما انجام دادیم این بود که ما یک مقدار درها را باز کردیم و چندین کارگروه تشکیل دادیم. ما از نخبگان و فرهنگیان و کارآفرینان دعوت کردیم تا بتوانیم تبادل افکار و اطلاعات کنیم و هر کس هر ایدهای دارد ارائه دهد. ما کارگروههائی مثل فرهنگی و اشتغال و پزشکی و مددکاری و … را راهاندازی کردیم. در کارگروه اشتغال آموزشهای حرفهای راهاندازی کردیم تا افراد بتوانند پس از آموزش کار کنند و درآمدزائی داشته باشند. ما حتی مسئولین را هم به صحنه آوردیم و به وسیلهی فیلم و شرکت در نمایشگاهها و آشنا کردن مسئولین با کسانی که در زمینههای مختلف مهارت داشتند توانستیم مؤسسه را معرفی کنیم و حمایت و همکاری آنها را جلب کردیم. ما حتی افرادی که از ابابصیر جدا شده بودند مثل آقای رضائی و آقای نیکزاد که محصولات قرآنی داشتند را هم به همکاری طلبیدیم. ولی برای ما پیششرط تعیین کردند که اگر میخواهید با شما همکاری کنیم باید دستگاه چاپگرتان را به ما بدهید. من هم گفتم که بنده حافظ اموال ابابصیر هستم. من باید پاسخگوی این اموال باشم. یک آقایی هم مراجعه کرد و اعلام کرد که من میتوانم به بچهها ماساژ آموزش دهم و برایشان از فنی حرفهای مجوز بگیرم تا از این طریق بتوانند درآمد خوبی کسب کنند. او به من گفت که من جاهای دیگر هم به نابینایان ماساژ یاد میدادم. آنها از ابابصیر خیلی بدگوئی میکنند. شما چرا ارتباط برقرار نمیکنید؟ گفتم ما ارتباط برقرار میکنیم. ولی خودشان استقبال نمیکنند. مثلاً برای جلسات دعوتشان میکنیم ولی نمیآیند. گفت نامه بنویسید. ما هم نامه نوشتیم و دعوتشان کردیم. ولی آنها برای ما پیششرطهائی تعریف کردند. از جمله این که چرا مدرسه را تعطیل کردید؟ آیا مجدداً راهاندازی میکنید؟ پول اینها را چه کار کردید؟ ما هم در پاسخ گفتیم که ما تعطیل نکردیم. در ثانی نیروی انتظامی نظارت میکند. ما مجمع سالیانه برگزار میکنیم و به هیئت امنا گزارش میدهیم. هیئت امنا بر کار ما نظارت میکند ما در بسته نداریم. یک منبع درآمد داریم که برای اجارهی محل صرف میشود و به صورت موردی هم افرادی ما را حمایت میکنند. و اینها همه ثبت میشوند. ساختمانی که ما گرفتیم کنار خانهی حاج آقای مظاهری است ساختمان قبلی ما در کوچهی تاج واقع شده بود. این ساختمان برای شصت سال پیش بود. ما میخواستیم یک حرکتی انجام دهیم ولی امکانپذیر نبود. آنجا فقط دو اتاق خرابه داشت. ما میخواستیم سالن اجتماعات و تجهیزات دیگر بسازیم. ما به دنبال بازسازی ساختمان رفتیم. از شهرداری تقاضا کردیم که از ما پول نگیرند. شهرداری هم موافقت کرد. و همکاری شورای شهر را هم جلب کردیم. این ملک اوقافی بود. فقط بهرهبرداری و حق انتفاعش برای ما بود. متولی حاضر نشد با ما همکاری کند و گفت که باید دو طبقهی اینجا را به من بدهید. بالاخره متقاعدش کردیم که یک طبقه به او بدهیم. ما میخواستیم شش طبقه و دو سالن اجتماعات بسازیم و اجاره دهیم تا برای مؤسسه درآمدزائی شود. ولی قبول نکردند. ما هفته به هفته میرفتیم و پیگیری میکردیم ولی هیچ فایدهای نداشت. یک دلالی پیدا شد و گفت من اینجا را برایتان میفروشم. و یک جائی را برایتان خریداری میکنم. ما هم گفتیم که پول نداریم. گفت من اینجا را هم خوب میفروشم و هم خوب میخرم و انصافاً هم همین کار را انجام داد. آنجا را برای ما متری دو و نیم میلیون تومان فروخت. اعیانیش پنج میلیون تومان ملکش بود. نصفش هم که حق انتفاعش بود فروخت. و یک خانه روبروی بیمارستان امید برای ما پیدا کرد. که از نظر موقعیت گروهی و رفت و آمد ماشین نامناسب است. و همین سبب شد که نصف قیمت ارائه شود. علت دیگرش هم این بود که صاحب خانه همسرش به علت سرطان فوت کرده بود و برایش خاطرهی بدی ایجاد کرده بود و میخواست آنجا را بفروشد. این خانه خیلی بدفروش بود. ما با همان پولی که از فروش ساختمان قبلی به دست آورده بودیم این سه طبقه ساختمان را خریدیم. ما ساختمان را تغییر کاربری دادیم. و تجهیزش کردیم. و از آب و گل درآوردیم. ولی هنوز سختیهای زیادی را باید متحمل شویم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.