یک عمر انتظار: سرگذشت فاطمه بزرگنیا
یک عمر انتظار: سرگذشت فاطمه بزرگنیا
بتول صلواتی
این کتاب به کوشش مهروش کوشا (متولد 1325) درباره یکی از معلولان حرکتی به نام فاطمه بزرگنیا (1317-1381) است. کتاب با مقدمه دکتر محمد کمالی با عنوان «الگویی برای همه» دانشیار دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی ایران و معاون پیشین توانبخشی سازمان بهزیستی آغاز میشود. پس از آن، مقدمه دیگری «رنج خاموش مادر» از نگین حسینی روزنامهنگار، محقق رسانه و معلولیت و مدرس دانشگاه آمده است.
فاطمه بزرگنیا در سال 1317ش در تهران متولد شد. در کودکی بر اثر فلج اطفال شدید دو پا و یک دستش از حرکت باز ایستاد. در دهه بیست در ایران امکانات برای درمان این بیماری بسیار کم بود، واکسن فلج اطفال هم هنوز کشف نشده بود. اطلاعات پزشکی هم بسیار اندک بود. به همین دلیل او تلاش میکند اطلاعات خود را تکمیل کند و با شناخت ابعاد معلولیت، آگاهیهای لازم را به درون کشور منتقل کند.
این کتاب به سبک زندگینامه خودنوشت است و در هر فصل به مسألهای مهم از زندگی خودش میپردازد. فصل اول با عنوان دوران کودکی است و به اهم حوادث این دوره به ویژه تلاشهای خانواده برای درمان او میپردازد. اطلاعات سودمندی میدهد. والدین کودکان معلول از این تجارب میتوانند استفاده کنند. فصل بعد با عنوان نگرش جامعه، به انواع برخوردهای مردم با یک معلول میپردازد. این شامل نکات سودمندی هم برای معلولان و هم خانواده آنها و هم آحاد مردم است.
فصلی درباره پدر و مادرش نوشته است. پدرش هفت دوره نماینده مجلس بوده و اصالتاً مشهدی و از مشاهیر ایران محسوب میشده؛ نیز مادرش از نخبگان و اهل فضل و ادب بوده است. سپس درباره برادرها و خواهرها، تحصیل در خانه و بالاخره شرکت در کنکور برای ورود به دانشگاه تهران مینویسد. تحصیل در دانشگاه و چگونگی رفتن به طبقات مختلف برای شرکت در کلاسها و به دلیل مناسبسازی نشدن و نداشتن آسانسور را بدترین و سختترین دوره عمرش میداند.
از وقتی سواد خواندن و نوشتن پیدا میکند شروع به نوشتن مقاله کوتاه برای مجلات میکند و روزی که میشنود مطلبش در مجلهای چاپ شده به آیندهاش امیدوار میشود. به ترجمه علاقه داشته و در بیست سالگی اولین ترجمهاش توسط انتشارات فرانکلین منتشر میشود. چاپ این کتاب نقطه عطفی در زندگیاش بود و اعتماد به نفسش را تقویت کرد. فصلهای دیگر این کتاب درباره اشتغال و پیدا کردن کار ماشیننویسی در دانشگاه، کار در رادیو، همکاری با شرکت تعاونی خیاطی، بالاخره استخدام رسمی در انجمن توانبخشی، سفر به لهستان، جهت شرکت در سمینار، سفر به آمریکا در 1357، ادغام مراکز توانبخشی و بهزیستی در سازمان بهزیستی جدید و مشکلات آن برای او؛ و موضوعات دیگر تا بازنشستگی را گزارش داده است.
از جمله اقدامات مهم او برای بهزیستی و معلولان یکی ترجمه کتابها و مقالات جدید و سودمند و انتشار آنها در ایران؛ و دوم راهاندازی توانبخشی مبتنی بر جامعه CBR میباشد. او برای اولین بار مدیریت اجرای این پروژه را در سازمان بهزیستی بر عهده داشته است.
وی نخستین کسی است که ویلچر را ساخت و استفاده کرد و بعداً ویلچری توسط برادرش از امریکا دریافت کرد. در پایان کتابش از اهمیت دوستان در زندگی معلولان مینویسد، نیز به الگوبرداری از دیگر معلولان و تأثیر آنها در زندگیاش یاد کرده است. برای مثال مینویسد روزولت، معلول بر اثر فلج اطفال بود، زندگی هلن کلر نابینا و ناشنوای امریکایی در روحیه او بسیار تأثیر داشت.
بالاخره او با برجای نهادن تجارب بسیار سودمند و چند جلد کتاب در 25 آذر 1381 درگذشت. در پایان کتاب مقالاتی از احمد فتوحی کارشناس امور توانبخشی سازمان بهزیستی و یادداشتهایی از چند مجله درباره او آمده است.
هر کس این زندگینامه را مطالعه کند متوجه میشود، خانم بزرگنیا اعجوبهی امید و تلاش بوده است. خدمات بزرگی هم به بهزیستی در ایران انجام داده است. اما متأسفانه چرا سازمان بهزیستی هیچ اقدامی برای او انجام نداده است. این رفتارها از طرف سازمان موجب میشود امید در معلولان نابود شده و یأس بر وجودشان غلبه یابد، با اینکه رئیس بهزیستی با یک لوح و یک جمله تقدیر و تشکر یا یک جلد کتاب در بزرگداشت زحمات او میتوانست بسیار مؤثر باشد.
این کتاب با مشخصات زیر چاپ شده است:
یک عمر انتظار: سرگذشت بانو فاطمه بزرگنیا، به کوشش مهروش کوشا، تهران، انجمن باور، 1390، 144ص.
به تمامی معلولان توصیه میشود حتماً این اثر را مطالعه کنند. مؤسسات و نهادهای گویا کننده، زودتر متن آن را گویا کرده و در اختیار روشندلان قرار دهند. قلم بسیار جالبی دارد. در عین سادگی و همه فهمی، از کلمات و جملات بسیار سنجیده و به جا استفاده میکند. قلمفرساییهای بیمورد ندارد. و همه چیز آن درست و به جا است. معلولان میتوانند از این کتاب به عنوان یک سبک نویسندگی استفاده کنند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.