رئیس محترم سازمان بهزیستی و خلیل صَفَدی کارگزار مملوکیان
رئیس محترم سازمان بهزیستی و خلیل صَفَدی کارگزار مملوکیان
محمد نوری
آذرماه 1393 آقای دکتر همایون هاشمی رئیس وقت سازمان بهزیستی همراه با دکتر سلیقه رئیس بهزیستی استان قم و معاونان بهزیستی استان قم و بهزیستی مرکز برای بازدید از دفتر فرهنگ معلولین تشریف آوردند. کارها را مشاهده فرمودند و خوشحال و خوشنود شدند. این ملاقات نکاتی دارد که گزارش آنها خالی از لطف نیست. اما فقط در این مقال یک مطلب را میخواهم گزارش دهم. این مطلب درباره معرفی معلولان است. صفدی در سده 7 و 8ق از کسانی است که بیشترین اهتمام را برای معرفی معلولان داشته است. حالا میخواهم او را با رئیس سازمان بهزیستی در چارچوب معرفی معلولان مقایسه کنم.
به هنگام بازدید دکتر هاشمی در حضور خبرنگاران فراوان، اینجانب ضمن توضیح فعالیتهای دفتر فرهنگ معلولین، گفتم، پروژهای را دو سال است شروع کردهایم و میخواهیم روشندلان حافظ قرآن، قاری قرآن و دیگر معلولان که برجستگی خاصی دارند یا هنر آفرینی دارند یا در حرفهای تبحر دارند در قالب یک جلد کتاب معرفی کنیم. خوبی این کار این است که مردم با فعالیتهای این قشر آشنا میشوند و پیامدهای فراوانی نیز دارد از جمله زمینه برای اشتغال آنان فراهم میشود. این اطلاعرسانی ضرری هم ندارد، اما مدیران بهزیستی با ما همکاری نمیکنند. دکتر هاشمی گفت، کاری خوب است و حتماً به مدیران میگویم همکاری کنند.
پس از آن چند بار تماس گرفتیم ولی مثل سابق همکاری نکردند و هنوز این پروژه مانده است.
لازم است توجه رئیس محترم جدید سازمان بهزیستی آقای دکتر انوشیروان محسنی و نیز توجه دکتر هاشمی به عنوان معاون وزیر رفاه و دیگر مدیران بهزیستی را به حادثهای که در سده 7 و 8 قمری در جهان اسلام اتفاق افتاد جلب کنم. این حادثه مثل همین پروژهای است که دفتر فرهنگ معلولین میخواهد اجرا کند؛ یعنی معرفی معلولان نخبه و اطلاعرسانی در این زمینه.
ریاست محترم سازمان بهزیستی، اگر صلاحالدین خلیل صَفَدی (696- 764ق) در سال 750ق پروژه معرفی معلولان را به اتمام رسانده باشد یعنی 686 سال قبل ضرورت معرفی معلولان را درک کرده و اقدام به این پروژه نموده و یک جلد کتاب زیبا در اینباره تألیف و عرضه کرده است. الآن در دنیای مدرن، با وجود اینترنت و انواع وسایل ارتباطی و انتشاراتی، همان ضرورتهای سابق برای اجرای این پروژه موجود است. یعنی تفاوتی بین این زمان و قرون گذشته نیست و همواره اطلاعرسانی برای معلولان ضرورت داشته است.
برای اینکه نسبت به کار صفدی مطلع شویم، ابتدا درباره خودش و بعداً درباره کارش توضیح میدهم:
صلاح الدین خلیل بن ایبک بن عبدلله صفدی (696-764ق/ 1296-1363م)، ادیب، مورخ در معرفی و بازسازی اخلاقی و بهسازی اجتماعی روشندلان نابینا در عصر خودش بسیار کوشا بوده است. او در شهر صَفَد از بلاد فلسطین متولد شد. به همین دلیل به صفدی نامیده و مشهور شد. در دمشق به تحصیل پرداخت و در فن طراحی و نقاشی مهارت پیدا کرد؛ اما این رشته او را راضی نمیکرد و به مطالعه زندگینامه نخبگان و شخصیتها روی آورد؛ شخصیتشناسی، پژوهش و تألیف در این حوزه را تا آخرادامه داد.(الاعلام، زرکلی، جلد2، ص315،«نابینایان»، یغما، ش 304، ص583-585) تا دویست تألیف برای او شمردهاند. اما اغلب به کتابهای نکت الهمیان و الوافی بالوفیات او را میشناسند. کتاب الوافی حجیمترین کتاب در زمینه شخصیت شناسی و 29 جلد است.
صفدی سالها در دولت مملوکیان کارگزار بود و تولیت دیوان الانشاء صفد، مصر و حلب را بر عهده داشت. چند سال هم مدیرت بیتالمال دمشق را بر عهده داشت.(الاعلام، ص315)
مورخان و دانشمندان بسیار او را تکریم کرده و درباره خصلتها و اخلاق نیکوی صفدی نوشتهاند(نک: مقدمه مصطفی عطا بر نکت الهمیان و نکت العمیان، ص4-5). صفدی تحولاتی در شیوه شخصیتشناسی و زندگی نامهنگاری به وجود آورد. از یک نظر برای اولین بار به جامعه معلولان توجه کرد و جایگاه اخلاق و معنویت را در این جامعه بررسی نمود. گویا در بُن ذهن او این نکته بوده که معلولان از جمله اقشار مؤثر در تحولات جامعهاند، فرهنگ معلولان هم به مثابه خرده فرهنگ تأثیرگذار در تاریخ جامعه اسلامی بوده است. پس از بررسی و تجزیه و تحلیل فرهنگ و جامعه معلولان، به عاملی میرسد که به عنوان متغیر اساسی و درجه یک عمل کرده است. این عامل همان اخلاق معلولان و معنویت موجود در فرهنگ آنان است. امروزه در تحقیقات روانشناسی و بررسیهای موردی و میدانی همین نکته اثبات شده است. در جوامعی مثل آلمان که به اخلاق معلولان اهتمام داشتهاند، جامعه تأثیرگذاری پدید آمده که در فرایندهای رشد و توسعه دخالت داشته است.
اطلاعرسانی درباره نابینایان: صفدی پس از چند تحقیق، کتاب نکت الهمیان فی نکت العمیان را نوشت. این عنوان به معنای پر کردن کیسه از نکتههایی درباره نابینایان است. هِمیان یعنی کیسه و خزینه، نَکت یعنی پرکردن، نُکَت یعنی نکتهها و اطلاعات و عمیان جمع اعمی یعنی نابینایان است. به زبان امروزی معنای عنوان این کتاب، اطلاعرسانی پردامنه درباره نابینایان است. صفدی کتاب دیگری درباره نابینایان نوشت و آن را الشعور بالعور یعنی نابیناشناسی نامید. عُور جمع اعور به معنی یکچشم است که امروزه در شمار کمبینایان شدید طبقهبندی میشوند. صفدی هدفش را شناخت موفقیتها، خلق و خوی نابینایان و معرفی آنان به مردم میداند. نخست به کتاب نکت الهمیان فی نکت العمیان میپردازم.
صفدی اطلاعات سیصد نابینای فرهیخته را در این کتاب جمعآوری کرده است. نیز ده مقدمه درباره مسائل مهم این قشر در ابتدای کتاب نوشته است. این بحثها و اطلاعات برای اولینبار در یک کتاب مستقل جمعآوری و آمده است و در تاریخ مسبوق به سابقه نیست. در واقع این اثر یک فرهنگنامه یا دانشنامه ویژه نابینایی و نابینایان است که برای اولین بار در تاریخ جوامع منتشر شده است. ترتیب اسامی نابینایان بر اساس الفبای نام، درست مثل کتب مرجع در این دوره تنظیم شده است.
صفدی در مقدمه علت تألیف این اثر را اینگونه مینویسد: روزی کتاب المعارف ابن قتیبه را مطالعه میکردم. دیدم در پایان فصلی را به نابیناها اختصاص داده و آنها را معرفی کرده است. پیگیر شدم، متوجه شدم ابن جوزی در کتاب تلقیح از چند تن نابینا نام برده است.
افرادی را که ابن قتیبه و ابن جوزی نام برده بودند از نظر تعداد اندک بودند ولی پیامبران مثل یعقوب، شعیب و یعقوب، صحابه و تابعین در بین آنها حضور داشتند. اینان رهبری جامعه خودشان را بر عهده داشتند و از نظر اخلاقی در اوج بودند.
با پیدا شدن این ذهنیت برای صفدی او شروع به مطالعه بیشتر و پیدا کردن شخصیتهای نابینای بیشتر، این کتاب را تألیف میکند. هدف صفدی این است که نشان دهد نابینایان از نظرروانی و روحی پست نبوده بلکه دارای فضائل و اخلاقیات نیک فراوان هستند؛ در همه جوامع آنان برخوردار از محاسن و منش رفتار انسانی عالی هستند. اغلب انسانهای موفق، تلاشگر، خدوم و فعال از این قشر میباشند؛ بسیاری از آنان، شاعران با احساسات پاک انسانی میباشند. به همین دلائل صفدی جذب آنان شد و این اثر را تألیف کرد.
چند نکته از کتاب: صفدی در مقدمه مینویسد: روزی در جلسهای با گروهی از فضلا نشسته بودم؛ سخن از محاسن و کرامت نابینایان به میان آمد؛ برخی از بزرگان جلسه به من توصیه کردند کتابی ویژه نابینایان تألیف کنم و درباره آنها اطلاعرسانی نمایم و خوبیها و محسنات آنها را به گوش مردم برسانم. این سخن مرا به فکر فرو برد و پس از بررسی، تصمیم جدی گرفتم که کتابی درباره آنها بنویسیم.
صَفَدی در آخر مقدمه چند نکته را متذکر شده است، اینجانب از مدیران و رئیس محترم سازمان بهزیستی و دیگر نهادهای مرتبط به امور معلولان میخواهم به این نکات توجه فرمایند. در هفت سده قبل دیدگاههای بسیار پیشرفته و عالمانه درباره معلولان وجود داشته است. صفدی مینویسد: تا کنون نابینایی ندیدهام مگر اینکه دارای ذکاوت و هوش و ابتکار بوده است و نابینای باهوش معمولی یا کم، بسیار اندک است. در ادامه فهرست بلندی از نابینایان نویسنده و شاعر و دارای هوشهای عالی میشمارد. اما علت اینکه ذهن نابینایان اینگونه است چیست؟ صفدی در پاسخ مینویسد: چون قدرت عقلانی و ذهنی آنها مصروف دیدنیها نمیشود و متمرکز میشود. به همین دلیل ما به عنوان افراد سالم وقتی نام کسی یا موضوعی را فراموش میکنیم، چشمان خود را بسته و فکر میکنیم تا به خاطرمان بیاید.
سپس صفدی خاطراتی از نابینایانی در مصر یا شامات نقل میکند: در مصر، نابینایی بود که نامش را فراموش کردهام. کتاب هندسه اقلیدس را برای طلاب میخواند و اشکال آن را با شمع رسم میکرد.
در قلیجیه نابینایی به نام ممدود اعمی بود، سوزن را نخ میکرد و به لباس کوک میزد جوری که کوکها کاملاً یک اندازه بود. نابینای دیگری به نام نجم کبوتر باز بود. کبوترهای خود را به هوا میفرستاد تا کبوترهای غریب را همراه خود پایین بیاورند. از نوع پرواز آنها تشخیص میداد کدام خودی و کدام غریب است. نابینایی به نام علاءالدین بن قیران بود. او در شطرنج تبحر ویژه داشت. ضمن بازی شعر میخواند و سخن میگفت. نیز وسط بازی به بیت الخلاء میرفت و پس از بازگشت، وضعیت چینش مهرهها را به درستی میدانست.
آخرین حکایت صفدی در مقدمه این است که: در صَفَد نابینایی معروف به شمس بود. از چاه آب میکشید و به مردم میداد و به خانهها میبرد. از عصا هم استفاده نمیکرد. روزی او را دیدم که دست همسرش را گرفته و به سوی حمام عین الزیتون میرفتند.
در مسیر، سربالایی و در کنار آن درهای بود. او در حالی که دست زنش را فشار میداد به او میگفت مواظب باش در گودال سقوط نکنی (ص84-86).
پشت این حکایات نکات فراوانی نهفته است و گویای هوش سرشار و محاسن اخلاقی این قشر میباشد.
در پایان
رئیس محترم بهزیستی کل کشور جناب آقای محسنی از محضر حضرتعالی عاجزانه استدعا دارم از مدیران بخواهید تا بتوانیم مثل صَفَدی یک جلد کتاب درباره نخبگان معلول چاپ کنیم. در این صورت، مثل صفدی نام حضرتعالی در تاریخ خواهد ماند و قرنها به حضرتعالی دعا میکنند. نیز اگر مساعدت فرمایید کتاب صَفَدی و چند اثر تاریخی دیگر به فارسی برگردان و منتشر شود. نیز اگر این آثار را به زبانهای زنده دنیا در قالب چند کتاب گزارش دهیم، بسیار مناسب است.
اما استدلال برخی مدیران بهزیستی اگر صحیح باشد، کار صَفَدی هم باید نکوهیده و ناپسند باشد. در حالی که همه کارش را تأیید میکنند. این استدلالهایی مثل چاپ زندگینامه معلولان و نابینایان موجب آبروریزی است یا موجب وهن است یا اخبار و اطلاعاتی به بیرون میرود و دشمنان از درون جامعه ما آگاه میشوند، اگر درست باشد پس صَفَدی و دیگر مورخانی که زندگینامه شخصیتها را مینویسند باید نکوهش میشدند. برعکس انتشار زندگینامه معلولان نشانگر قوتهای آنان است و علاوه بر فرهنگسازی و آشنایی جامعه با آنان موجب اطلاعرسانی و آشنا شدن شرکتها، نهادها و دیگر افراد خواهان نیروی کار با آنها شده و در نتیجه به اشتغال و اقتصاد و معیشت آنان کمک میکند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.