کاربرد لغات و تعابیر توسط ناشنوایان
کاربرد لغات و تعابیر توسط ناشنوایان
طیبه ذنوبی[1]
اشاره
کارشناسان امور ناشنوایان همواره درصدد یافتن راهکارهایی برای گسترش دامنه لغات ناشنوایان بودهاند؛ به ویژه یاد دادن مفاهیم انتزاعی، ضرب المثلها، استعارات و کنایات. مقاله حاضر، تجارب مربی و آموزگاری را بیان میکند و دستاوردهای چند ساله خود را در این زمینه معرفی مینماید.
فراگیری ادبیات، به عنوان زبان فرهنگ و تمدن یك ملت ضروری است و ضرورت این مسئله برای ناشنوایان دو چندان است؛ چرا كه شكلگیری مفاهیم ذهنی، خزینه ذهنی لغت، حفظ كلمات، یافتن و كاربرد واژگان متضاد و مترادف و استفاده بجا و مناسب از كلمات، برای ناشنوایان مؤثر و ضروری است و از طریق ادبیات، روابط اجتماعی آنان شكل میگیرد.
محصور شدن ناشنوایان در محدودی از لغات و مفاهیم و آشنا نبودن با مفهوم مجازی لغات و عبارات، با توجه به اینكه، مجاز بخش اساسی از ادبیات هر كشوری است، آنان را به گونهای، از دیگر دانشآموزان متمایز میسازد.
بررسی وضعیت موجود نشان میدهد كه بسیاری از دانشآموزان ناشنوا، در گفتار و نوشتار ضعیف هستند. در نظر آنان، همه كلمات در مفهوم حقیقی خود به كار میروند. ناشنوایان، درك بسیار ساده و ابتدایی از عبارات و كلمات دارند، به گونهای كه حداكثر نوشته برای یك سوژه، از یك صفحه تجاوز نمیكند؛ افعال را اغلب بدون شخص و زمان به كار میبرند و غالباً علاقهای به درس املا ندارند.
افزایش و بهبود ارتباط دانشآموزان ناشنوا نیازمند فعالیتهایی است كه با افزایش و گسترش دایره لغات و لذتبخش كردن فرایند تحصیل و استفاده از آن، برای دوران فراغت از تحصیل امكانپذیر خواهد شد و اصولاً در اختیار گرفتن ادبیات، برای رفع نیازهای دانشآموزان استثنایی راهكارهایی را پیشنهاد میكند. امید است اجرای این فعالیتها بتواند مشكل ناشنوایان را در نوشتن و گفتار و به طور كلی، ارتباط با دیگران برطرف ساخته و به جای رنج بردن از مشكل ناشنوایی، استعدادهای نهفته در وجودشان را به منصه ظهور برسانند.
استفاده از فرهنگ لغات ویژه دانشآموزان ناشنوا: این مجموعه شامل برخی لغات كتاب فارسی دوره راهنمایی است. در این مجموعه، غیر از كلمات و اصطلاحات خاص كه كاربردی مقطعی و ویژه دارند، پارهای از افعال معروف، اسمها، صفتها و اصطلاحات رایج موجود در كتاب با رعایت ترتیب الفبایی نگاشته شده است. اساس كار بر فراگیری معانی و مفاهیم واژهها و گسترده كردن گنجینه لغات دانشآموزان است. هر كلمه به صورت ساده نوشته شده و در هر جلسه درس، بنا به اقتضای وقت، كلمات روی تابلو نوشته میشوند؛ دانشآموز، معنای كلمه را میبیند، تكرار میكند و سپس برای هر كلمه، یك یا چند همخانواده ذكر میكند.
بدیهی است كه در ابتدای راه، انجام مطلوب این كار در توان دانشآموز نیست. بنابراین، در آغاز، راه ساختن همخانواده از فعل، مصدر، صفت عالی، صفت مفعولی، یای نسبت و با ذكر مثالهای گوناگون توضیح داده میشود. آنگاه از او خواسته میشود تا به همین ترتیب ساختن همخانواده را تجربه و تمرین كند.
در تدریس درس جدید و روخوانی، هنگام برخورد با كلمات نو، از دانشآموزان خواسته میشود مفهوم واژه جدید را از فرهنگ لغت بیابند. بدین وسیله زحمت و شوق یافتن واژه جدید باعث میشود معنا برای همیشه در ذهن آنان باقی بماند. این روش، زمانی نتیجهبخشتر خواهد بود كه در این كار انگیزهای برتر، همچون امتیاز و تشویق وجود داشته باشد.
كاربرد فرهنگ لغات در املانویسی: اگر بتوان با آموزش هر فعل و مفهوم آن، مصدر را نیز، به دانشآموز آموخت، آنگاه میتوان امیدوار شد كه هنگام تقریر املا، چنانچه وی با لبخوانی، فعلی را نفهمیده باشد، با تكرار مصدر یا همخانوادههای آن، فعل مورد نظر به او یادآوری میشود. مثلاً چنانچه دانشآموزی فعل «مینویسد» را نفهمید، با گفتن مصدر آن، یعنی «نوشتن» و ماضی آن «نوشت» و یا «نویسنده» میتوان به گونهای او را به كلمه مورد نظر رهنمون شد. به عبارت دیگر، دانشآموز تمرین میكند كه با دیدن و شنیدن هر كلمه، همخانوادههای آن را همراه با مفاهیم و كاربرد خاصشان، بیاموزد و با شنیدن یك واژه، واژههای دیگر را در ذهن خویش تداعی كند. تجربه دو ساله استفاده از فرهنگ لغات، بیانگر این واقعیت است كه اگر بتوانیم شماری واژههای كلیدی و غیرتخصصی را با مفهوم درست و كاربرد صحیح، و همخانوادهها و مترادفهای آن به دانشآموز، آموزش دهیم، خود به خود، او را در امر برقراری ارتباط كلامی و نوشتاری بهتر یاری دادهایم. دانشآموز ناشنوا نیاز به فرهنگ لغاتی دارد كه همیشه در دسترس وی باشد تا او همواره در حال جستوجوی معانی واژهها برآید.
بدیهی است این روند تحصیلی تا سطوح بسیار عالی، و پر كردن ذهن او از انبوه لغات، هرگز مشكل ارتباط او را حل نخواهد كرد. شاهد این ادعا، انبوه ناشنوایانی هستند كه در فرایند پرسش و پاسخ از حد كلمات ساده فراتر نمیروند.
ایجاد تحول در درس نگارش و تهیه آیین نگارش ویژه دانشآموزان ناشنوا: محدود بودن گنجینه لغات دانشآموز آسیبدیده شنوایی، سادهاندیشی، سادهنویسی و گاه نامفهومنویسی را به دنبال دارد؛ به اندازهای كه گاهی جملههای تكراری، ساده و دو كلمهای، تمام متن یك انشا را تشكیل میدهد.
برای زیبا و متنوع نوشتن، باید از كلمات و عبارات، به عنوان ابزار كار استفاده كرد. بدون آگاهی دانشآموز از زیباییهای سخن، نمیتوان انتظار داشت كه خوب و زیبا بنویسد. دانشآموز با توجه به مقدار شنوایی، مفاهیمی چون خوب و بد، زشت و زیبا، مهربان و بدرفتار، كوچك و بزرگ را میفهمد و لمس میكند. این عدم آشنایی با مفاهیمی گستردهتر، او را محدود خواهد كرد. بنابراین، به نظر میرسد اگر مقداری از این نارساییها كاسته شود، كمك شایانی به او شده است. این اعتقاد وجود دارد كه آیین نگارش باید بتواند به عنوان كلید، قفلهای محكم و آهنین ذهن این عزیزان را بگشاید. بر این اساس، انشا، اساسیترین و مهمترین درس دانشآموز ناشنواست.
پیشنهادها: از جمله كارهایی كه میتوان در این زمینه انجام داد، به كارگیری از تشبیهات، به كارگیری ضربالمثلها، اشعار، تعابیر و اصطلاحات، مترادفات و متشابهات است.
– به كارگیری تشبیهات: معمولاً انشای دانشآموزان ناشنوا، سرشار از جملهها و مفاهیمی چون خوبی و بدی، زشتی و زیبایی است. اگر دانشآموز بیاموزد كه اگر تعابیر معادل همین عبارات ساده را در انشا به كار ببرد، نوشتهاش، دلنشین و دلچسبتر میشود، بیشك از انجام این كار دریغ نخواهد كرد. تشبیه، اساس و جان ادبیات است. دانشآموز باید بیاموزد به جای جمله «مادرم خوب است» بتواند از عبارت «مادرم گل است» استفاده كند؛ زیرا گل مظهر تمام خوبیها و زیباییهای دنیا است. دانشآموز ناشنوا به تشبیه نیازمند است و بنابراین، با تداعی میتوان ذهن او را نسبت به تشابهات فعال كرد.
– به كارگیری اصطلاحات ادبی: دانشآموز باید بیاموزد كه چگونه از فعلهای ساده و جملههای عامیانه استفاده كند و معادل ادبی آن را بسازد. پارهای از این تعابیر را میتوان در ابتدای سال در اختیار دانشآموز قرار داد تا بتواند به موقع در نوشتههای خود از آن استفاده كند.
– به كارگیری كلمات مترادف و متشابه: این كلمات، گرچه یك مفهوم را میرسانند، اما زیبایی خاصی به نوشته میبخشند و در ضمن، حجم نوشته را نیز، افزایش میدهد. بیشتر دانشآموزان ناشنوا نمیدانند كه با بهرهگیری از این فرایند چگونه انشاهای خود را زینت بخشند. پس بجاست كه در ابتدای سال، سیاههای از این لغات در اختیارشان، آنان قرار داده شود تا آنها به این امر مهم رهنمون شوند.
ضرورت تحولی كلی در كتابهای فارسی، به ویژه كتابهای دوره راهنمایی: بسی بجا و شایسته است كه طی سالهای اخیر، تألیفات ویژهای برای كتابهای دوره ابتدایی كودكان ناشنوا انجام گرفته است، اما این روند زمانی منطقی و مناسبتر مینماید كه این تغییر و تحول تا دوران راهنمایی نیز ادامه یابد. با این كتابها، بسیاری از حلقههای اتصال این دو دوره مفقود شده و دانشآموز و معلم به سردرگمی دچار شدهاند.
كتابهای فارسی به بازسازیها و بازآفرینیهای و بازنویسیهایی نیازمند است كه به چند مورد آن اشاره میشود.
تغییر خط: خط بسیار زیبا و دلنشین نستعلیق، مطابق نیازمندیها و توان دانشآموز عادی است و حال آنكه كودك ناشنوا به خطی ساده و قابل فهم نیازمند است.
ساده شدن متن: ایجاد فرصتهای برابر برای دانشآموزان استثنایی و عادی، به این نیست كه آنها را در شرایط یكسان مواد درسی و آموزشی قرار دهیم، بلكه این فرصتهای برابر، باید از راههای مختلف دیگر، صورت گیرد. یكی از این راهها، ساده و قابل فهم نویسی متون فارسی است. پس میتوان همان مطالب درسی كودكان عادی را با كلمات و عبارات ساده كه در اندازه درك دانشآموز ناشنوا باشد، در اختیار آنان قرار داد تا امر آموزش بهتر تحقق پذیرد.
كم حجم شدن مطالب درسی: اگر بپذیریم كه دانشآموز استثنایی، یعنی دانشآموزی با شرایط ویژه و نیازمند امكانات ویژه برای تحصیل، پس خواهیم پذیرفت كه دانشآموز ناشنوا شرایط دانشآموز عادی را دارا نیست تا بتواند برابر او همان تكالیف درسی را داشته باشد. حجم فراوان متون درسی، امكان تأمل بیشتر و تفهیم درس را از دانشآموز خواهد گرفت و آن چنان كه شایسته است فرایند آموزش، به طور عمیق صورت نمیگیرد.
تهیه دستور زبان كارآمد و عملی: در آموزش و پرورش عادی، دانشآموز با قواعدی از دستور زبان آشنا میشود كه از سالهای پیش از آموزش الفبا، با آن آشنا بوده و از طریق والدین آن را آموخته و به خوبی صحبت میكند و اكنون میآموزد كه برای صحبت كردن، نوشتن و برقراری ارتباط، به سه گروه فعل، اسم و حرف و جزئیات آن نیازمند است. بنابراین، دستور زبان فارسی به او آموخته میشود.
اما دانشآموز ناشنوا همزمان با آشنایی مباحث دستور زبان، باید درست یاد گرفتن و درست نوشتن را نیز فرا گیرد. این است كه روش ما در آموزش دستور زبان برای او كافی نیست و نمیتواند مشكلی را از او حل كند. شاهد مطلب آنكه این عزیزان پس از گذراندن دوران راهنمایی حتی مطابقت فعل و فاعل و رعایت ترتیب اجزای جمله را نمیدانند.
نتیجه آنكه كار باید به طور اصولی از دوران ابتدایی آغاز و در دوره راهنمایی تكمیل شود تا زمینهای برای برابرسازی فرصتها فراهم آید.
روشهای جذاب و جدید برای درس املا: درس املا برای دانشآموز ناشنوا، همواره یكی از درسهای سخت به شمار میرود. به نظر میرسد عدم علاقه معلم و شاگرد به این درس، به دلیل عدم سرمایهگذاری در دوره ابتدایی است.
با فرض اینكه دانشآموز لبخوانی صحیح را فراگرفته است، به روشهای ذیل میتوان علاقهمندی او را در درس املا بیشتر كرد:
– به كار بردن جمله به جای كلمه: بدیهی است در این روش، نخست از دو یا سه كلمه آغاز میكنیم و به تناسب آمادگی دانشآموز، شمار كلمات را بیشتر میكنیم تا جمله كامل را ادا نماییم. دانشآموز در آغاز كار اعتراض خواهد كرد، اما به گذشت زمان خواهد آموخت كه با این روش، بهتر میتواند بنویسد.
– تقویت حافظه به روش تشویق: این روش تا كنون بسیار موفق بوده است. در این روش چندین كلمه یا جمله، یا یك جمله را به طور كامل، بیان كرده و از دانشآموز خواسته میشود با استفاده از لبخوانی جمله آن را بنویسد. سپس، به كسانی كه با اولین تكرار، تمام كلمات را درست و بدون غلط نوشتهاند، امتیاز میدهیم؛ آنگاه دوباره جمله را تكرار میكنیم و دانشآموزانی كه متوجه نشدهاند، این بار جمله صحیح را مینویسند. بدیهی است این كار مستلزم صرف زمان بیشتری برای املانویسی است. این روش با استقبال فراوان دانشآموزان همراه بود.
تلفیق ادبیات و موسیقی: برای یادگیری بهتر و حفظ شعر و لذت بردن از آن بسیاری از ما بر این باوریم كه آموزش دانشآموزانی كه شنوایی آنها آسیب دیده، تنها با لبخوانی میسر است و در این میان، سهم نیمهشنوایان را فراموش كردهایم، اما باید بدانیم كه نیمه شنوایان نیز، همچون ما نسبت به شنوایی خویش از موسیقی لذّت میبرند و انواع غمگین و شاد آن را میشناسند.
اگر بتوان هر كدام از شعرهای كتاب فارسی را با توجه به بحرهای عروضی طبقهبندی كرد و از حداقل وسایل موجود، یعنی تُن صدا، دست زدن و لحن گفتار استفاده كرد، برای دانشآموز لذت بیشتری ایجاد میشود؛ مثلاً شعرهای رستم و اسفندیار را باید با حالت حماسی خواند. از نوارهای شاهنامهخوانی در كلاس استفاده كرد. مطلب دیگر این است كه شاید بتوان به كمك رایانه، دانشآموز ناشنوای مطلق را نیز با وزن شعر آشنا ساخت. اگر بتوان، مثلاً وزن و بحر شعری را همراه با جایگاه تلفظ هر كلمه، به صورت نُتهای موسیقی بر روی رایانه نشان داد، میتوان انتظار داشت كه حتی دانشآموزان ناشنوای مطلق نیز، بتوانند وزن شعر فارسی و زیباییهای آن را خوب بفهمند و به صورت تكخوانی یا گروهی ارائه دهند.
انجام این كار به جهت نو بودن، مستلزم صرف وقت بسیاری است؛ اما با توجه به هزینههای سنگینی كه در جهان امروز برای كشف و رمز و راز طبیعت و استعدادهای نهفته انسان صرف میشود، ارزش سرمایهگذاری خواهد داشت.
تأكید بر تهیه فیلمهای آموزشی: اگر همچنان بر این باور باشیم كه دانشآموز ویژه، یعنی شخص نیازمند امكانات ویژه، به خوبی درمییابیم كه فیلمهای آموزشی، یكی از اساسیترین نیازهای این عزیزان است. برای دانشآموزان عادی كه انواع رسانههای گروهی، در دسترسشان است، فرایند آموزش آسانتر است؛ اما دانشآموز ناشنوایی كه از درك سادهترین عبارات مجلات و روزنامهها محروم است، محتوای برنامههای تلویزیون را آن چنان كه باید نمیفهمد و همیشه در تنهایی خویش است. فیلمهای آموزشی حتی برای سادهترین دروس نیز، ضروری است تا بدین وسیله بتوان فرصتهای از دست رفته آنها را جبران كرد.
مصور كردن جریانهای تاریخی و اجتماعی: از آنجا كه تكیه دانشآموزان ناشنوا، بر حس بینایی است، بیان بسیاری از جریانهای تاریخی كتاب فارسی، به صورت مصور، میتواند توانایی و میزان فراگیری این عزیزان را افزایش دهد. از طریق عكسهای مناسب میتوان فراگیران را در یادگیری بهتر و مؤثرتر یاری كرد.
پایان: ناشنوایان دو زبانه هستند. از یک سو باید با زبان اشاره و از طرف دیگر با استفاده از ادبیات همگانی در لبخوانی و روابط شفاهی و نیز نوشتن به تفهیم و تفاهم میپردازند. در هر صورت باید ذهنیت آنان از لغات و تعابیر و روش استفاده درست، سامان یافتهتر گردد.
مآخذ:
تعلیم و تربیت استثنایی، ش 12، مهر 1388، ص29-34؛ شکست سکوت، ش 50، بهار 1382، ص 26-27؛ دانشنامه ناشنوایان، ج1، ص 24-27.
[1]. آموزگار مدارس استثنایی نجف آباد و نویسنده مقاله و کتاب درباره ناشنوایان.
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد :)