تناسب آیات قرآنی در عرصه تکریم معلولین، بررسی موردی در تفسیر الفرقان
تناسب آیات قرآنی در عرصه تکریم معلولین
بررسي موردی در تفسیر الفرقان
محمد نوری (پژوهشگر، كارشناس امور فرهنگي معلولين و مؤلف آثاري در زمينه فرهنگ و تاريخ اسلام)
طلیعه
حقوق معلولين يكي از وجوه و بخشهاي حقوق انسان است. قرآن و ساير متون اسلامي به حقوق معلولين پرداخته و از كرامت انساني آنان دفاع كردهاند. معلولين بسياري در جهان اسلام درخشيدهاند و در پرتو اسلام استعدادهاي آنان شكوفا شده است. از عصر رسالت در كنار رسول خدا(ص) محدثان و قارياني بودند كه به رغم فقدان شنوایی يا بينایی يا توانایی حركتي، به دليل داشتن استعداد و هوش خارقالعاده چون كامپيوتر، دستورات، مواعظ، توصيهها و روايات رسول خدا را گردآوري كرده و به نسلهاي بعدي انتقال دادند. نيز در كنار ائمه(ع) شخصیتهای معلول نيز حضور قابل توجهي داشتند.
اين مقاله با اتكاء به برداشتهاي آيت الله دكتر صادقي تهراني در تفسیر الفرقان تلاش كرده موفقيت ايشان را در استفاده از روش تفسير قرآن به قرآن در حيطه تكريم معلولين بيازمايد. به ويژه در عرصه تناسب به مستندات متناسب با آيات مدافع معلولين بپردازد. هدف اینست که راه کارهای قرآن که در دوره رسالت منجر به پیشرفت جامعه معلولین شد؛ وبا اِعمال روشهای تربیتی، از معلولین، انسانهای خلاق، ساعی و پویا ساخت؛ در این دوره هم مورد توجه قرار گیرد و احیا گردد و اين كافي ست در جهت پاسخگويي به ضرورت احیای دستورالعملهای قرآن در عرصه فرهنگ و جامعه معلولین.
چکیده
قرآن كريم تنها كتاب آسماني است كه افراد داراي معلوليت بينايي، شنوايي و حركتي را از نظر انساني مساوي افراد عادي دانسته و در آيات متعدد، شأن انساني براي آنان قائل شده است. پس از بررسي مفصل انجيل، تورات و ديگر آثار منسوب به انبياء الهي و نيز كتب مقدس ديگر و حتي كتب مشهور و پرآوازه در قرون قديم تا جديد به اين نتيجه نائل آمديم كه قرآن كريم نه تنها بر تعامل مثبت و انساني و رفتار احترام آميز با معلولين تأكيد دارد بلكه كسانيكه با عبوسيت و ترشرويي با معلولين برخورد كردهاند، مورد عتاب خداوند قرار گرفته و توبيخ شدهاند.
امّا اذهان مفسريني كه دارای رسوبات جاهلي و غیر ناب بوده از آيات معلوليتي يا ردّ شده و اهتمامي به اين آيات نداشتهاند و يا با تمسك به روايات ضعيف و اسرائيليات برداشت وارونه عرضه كردهاند. مرحوم آيت الله دكتر محمد صادقی تهراني از مفسراني است كه با ذهنيت مثبت و ناب قرآنی به سراغ آيات معلوليتي رفته و به خوبي اين آيات را تفسير كرده است. برای نمونه ايشان همه انسانها حتي كفار را داراي شأن انساني دانسته و قائل به نجاست آنها نيست .
اين مقاله، تفسيرها و ديدگاههاي ايشان در باب رفتار با معلولين را عمدتاً از كتاب سي جلدي تفسير الفرقان و نيز آثار ديگر ايشان استخراج كرده و همراه با دستهبندي، تحليل و بررسي مينمايد.
مبحث كرامت و تكريم انسان بسيار گسترده در قرآن مطرح شده است. كرامت ذاتي آدمي، و روشي كه ديگران از جمله خود قرآن براي طرح و تحليل آن و به اصطلاح تكريم به كار گرفته ابعاد متنوع و پيچيده داد. از سوي ديگر آيت الله صادقي در الفرقان با استفاده از شيوه تفسير قرآن به قرآن به بررسي تكريم اقدام كرده و چون اين شيوه متكي بر دانش تناسب است؛ از اینرو از فنون و تكنيكهاي تناسب هم استفاده کرده است. اما اين مقاله تلاش كرده دامنه متغيرها را محدود نمايد. يعني تكريم معلولين را در قرآن محدود به سوره عبس و سوره ص نمايد و ديگر مباحث مهم قرآن را ذيل ده آيه نخست سوره عبس و دو آیه 41 و 42 سوره ص مطرح نمايد.
روش شناسي الفرقان
روش تفسير قرآن به قرآن، شيوهاي است كه توضيح آيات و سُوَر و مفاهيم قرآني را با استفاده از آيات قرآني انجام ميدهد. اين روش را ميتوان تفسير قرآنگرا يا تفسير قرآن محور ناميد.
تاكنون روشهاي گوناگون براي تفسير قرآن مطرح بوده است: تفسير روايي يا نقلي يا مأثور، تفسير كلامي يا اعتقادي، تفسير فقهي يا آيات الاحكام، تفسير علمي، تفسير عرفاني، تفسير فلسفي، تفسير ادبي، تفسير اجتماعي، تفسير تطبيقي، تفسير باطني، تفسير به رأي، تفسير تربيتي، تفسير موضوعي، تفسير واعظانه يا تبليغي و بالاخره تفسير قرآن به قرآن.
جمعاً حدود پانزده نوع تفسير در پانزده سده پس از ظهور اسلام مطرح بوده و دهها تفسير در هر نوع تأليف و عرضه شده است . تفسير قرآن به قرآن در طي قرون همواره مورد توجه كساني بوده كه قرآن را جامع مسائل و راهنماي مسلمانان در همه مشكلات زندگي و بينياز كننده از ديگر منابع به ويژه سنت ميدانستند. و گاه كتابهاي تفسيري كامل با اين شيوه تأليف شده است يعني سوره به سوره و آيه به آيه با همين شيوه بررسي و توضيح داده شده است. و گاه كتابهاي تفسيري تأليف شده كه بعضي از سُوَر و آيات با اين شيوه مطرح شده است. متأسفانه آماري از هر دو گروه از تفاسير هنوز در اختيار نداريم اما اطلاعات بسياري از تفسيرهاي تدوين يافته به روش قرآن كريم به قرآن در منابع مذكور در پاورقي صفحه قبل و نيز در مقاله دائرةالمعارف قرآن آمده است .
اين روش تفسيري كه براي توضيح آيات و سُوَر از خود قرآن مدد جسته و به خود قرآن استنادي جويد، دو ركن يا دو عنصر كليدي و اساسي دارد. البته اين روش متكي و مبتني بر چند عنصر و ركن است؛ اما ركنهاي اصلي آن دو تا است: يكي خودكفايي قرآن و دوم تناسب يا ارتباط آيات و سُوَر.
براي مثال براي توضيح و تفسير آيه A، اين مراحل بايد طي شود:
1. آيات و سُوَر مرتبط با A جستجو و كشف ميشود.
2. تنظيم و ساماندهي موارد كشف شده
3. تحليل و بررسي نوع ارتباط
علم المناسبة (علم تناسب) يكي از علوم قرآن و از دانشهاي بسيار مؤثر در تفسير قرآن. به ويژه روش قرآن به قرآن است . خود تناسب متكي بر چند مفروض و داراي مبادي تصوري و تصديقي است. البته در اينجا، هدف اصلي، بررسي علم تناسب نيست و اجمالاً از آن ميگذريم. هدف اصلي اين مقاله همانطور كه قبلاً هم گفته شد، اثبات اين فرضيه است:
«اثبات تكريم معلولين در قرآن از طريق روش تفسيري قرآن به قرآن توسط آيت الله صادقي»
قرآن به امور معلولين اهتمام و توجه دارد و درصدد تكريم آنان است. اما اين نكته را مرحوم صادقي با روش تفسيري قرآن به قرآن و استفاده از اين روش اثبات كرده است.
شبكه آيات تكريم معلولين
برخي از پژوهشگران آيات درباره معلولين را به پانزده دسته تقسيم كردهاند. تعريف نابينا و نابينايي و تعريف ناشنوا و ناشنوايي؛ ملاك امتياز و برتري انسان؛ دفاع از حقوق اجتماعي معلولين؛ مسئوليت همه انسانها در جامعه سازي بدون تفاوت بين معلول و عادي؛ نفي هر گونه ايذاء و اذيت معلولين؛ رعايت وضعيت آنان و مناسب سازي محيط براي آنان؛ منع استهزاء و مسخره كردن آنان؛ نفي نسبت معلوليت به خداوند.
اين عناوين برخي از گروههاي آياتی است كه برخي اين دستهها را تا 15 گروه شمردهاند . اما همه پژوهشگران امور معلولين اعتراف نمودهاند كه شاه بيت و مهمترين گروه آيات قرآني، ده آيه نخست سوره عبس است. اين آيات از نظر خطابي و داشتن آرايههاي بديعي و بياني بسيار جذاب و زيبا از نظر محتوا با تمامي وجود از حقوق معلولين حمايت كرده است.
به همين دليل آزمون و سنجش را از سوره عبس شروع ميكنيم و در واقع درصدد يافتن پاسخهاي اين پرسشها ميباشيم:
– آيت الله صادقي در سوره عبس، در باب تكريم معلول چه اندازه به روش تفسيري قرآن به قرآن وفادار بوده است؟
– آيات متناسب با آيات تكريم معلولين در سوره عبس كدامند؟ مناسب و پيوند بين آنها چيست؟
– چه آياتي با اينكه تناسب داشته نياورده و چه آياتي با اينكه مناسبت نداشته ولي آورده است؟
– در مجموع كارنامه آيت الله صادقي در آزمون تكريم معلولين در چارچوب روش تفسيري معهود چگونه ارزيابي ميشود؟
میدانیم که در قرآن کریم شبکهای از آیات درباره معلولین هست و دوم اینکه بر اساس تحقیقات دانشمندان علوم قرآن میدانیم نظم و پیوستگی معناداري بر همه آیات و سور از جمله آیات مرتبط به معلولین حاکم است و آنها به صورتهای مختلف یکدیگر را پشتیبانی کردهاند . علی القاعده از این دو نکته به این نتیجه میرسیم که مفسر با درایتی مثل آیت الله صادقی بنای زیبا و مستحکمی در باب حقوق معلولین و احترام به شخصیت آنان ساخته و پرداخته است.
اما گاه برخی مفسرین به دلیل ذهنیتهایی که متأثر از فرهنگهای محیط غیرقرآنی است، نسبت به معلولین کم لطفی کردهاند و آنگونه که بایسته معلولین است و خداوند میخواسته به تفسیر آیات نپرداختهاند. البته در بررسیهای اولیه معلوم شد که آیت الله صادقی توانسته امانتداری کرده و آیات قرآنی در حوزه معلولین را خوب مطرح کرده؛ هر چند شاید بهتر از این هم میتوانست .
سوره عبس
هشتادمین سوره قرآن کریم به نام سوره عبس یا سوره اعمی نامیده شده و از سورههای مکی است. آیات مرتبط با نابینا در این سوره اینگونه است:
عبس و تولی، ان جاء الاعمی، و ما یدریک لعلم یزکّی، او یذکر فتنفعه الذکری، اما من استغنی، فانت له تصدی، و ما علیک الا یزکی، و اما من جائک یسعی و هو یخشی فانت عنه تَلَهی.
مرحوم آیت الله صادقی در ده صفحه به تفسیر این آیات پرداخته است. این ده صفحه را ذیل سرفصل من هذا العبوس؟ (آن چهره در هم کشیده کیست؟) آورده است . هر چند مطالب متنوع ذیل این سرفصل مطرح شده و بهتر بود، چند سرفصل و عنوان میآمد تا مطالب جالب ایشان، بهتر طبقهبندی و تنظیم شود.
آیت الله صادقی نخست به عَبَسَ میپردازد و آیات متناسب با عبس را میآورد. نخستین آیه را از سوره الانسان، آیه 10 انتخاب کرده است: یوماً عبوساً قمطریراً .
طریحی قمطریر را به معنای کسیکه از حوادث خاص و مشکلات به شدت ناراحت است میداند .
شاید دلیل انتخاب نخستین آیه مرتبط به عبوس و عبس همین نکته باشد. یعنی آیت الله صادقی میخواسته واژههای مترادف با عبوس را از خود قرآن بیاورد و بهترین مترادف را قمطریر یافته است. گمان نميرود كه هیچ واژه مترادف دیگر تا این اندازه با عبوس تناسب و ترادف داشته باشد. از این نظر روش آیت الله صادقی بسیار مطلوب است. یعنی ایشان با درایت تفسیری و با استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن فضای بحث را اینگونه ترسیم میکند: با ورود عبدالله بن ام مکتوم به عنوان فرد نابینای مطلق به جلسه بزرگان، سران و اشراف مکه با حضور رسول خدا(ص) و سر و صدای او چون میپرسید ای رسول خدا(ص) کجایی؟ پرسشی دارم؟ و … . فردی از اعضای این جلسه که شاخص و رفتارش بسیار نمایان و در چشم بوده با حالت ناراحتی روی خود را از ابن مکتوم برگردانده و به او پشت کرد. شدت ناراحتی او از این حادثه را با واژه قمطریر خیلی خوب میتوان نشان داد. چون عبوس مدارج مختلف دارد و به اصطلاح تشکیکی است. ولی قمطریر آخرین حدّ از شدت عصبانیت و عبوسیت است.
بهرحال فاعل «عبس و تولی» که بر اساس روایات اهل سنت رسول خدا(ص) و بر اساس روایات شیعه کس دیگر بوده، قمطریر یعنی بسیار عصبانی بوده است.
آیت الله صادقی با استفاده از یکی از تکنیکهای دانش تناسب یعنی «مترادف سازی واژگان» روش تفسیری مورد نظر خودش را اجرا نموده و در ادامه از فن دیگری که در دانش تناسب متداول است استفاده میکند. او آیات 21 تا 26 سوره المدثر را میآورد. این آیات اینگونهاند:
ثم نظر، ثم عَبَسَ و بَسَرَ ثم ادبر و استکبر، فقال ان هذا الاّ سحرٌ یؤثر، ان هذا الا قول البشر ساُصلیه سَقَر .
این آیات درباره دشمنان اسلام و رسول خدا، به ویژه دشمنان قرآن کریم است. این آیات هم از نظر مفهومی و هم لفظی پیوند و ارتباط با عبس و عبوسیت و عبوس دارد. دشمنان قرآن کریم را با صفاتی مثل مستکبر، روی گردان و باسر توصیف میکند. نیز این دشمنان اعتراف کردهاند که قرآن مؤثر است و مثل سحر تأثیر میگذارد ولی کلام خدا نیست و سخن بشر است. این فن از دانش تناسب با درایت و بسیار هوشیارانه توسط آیت الله صادقی انتخاب شده است. وجوه تناسب عبارتاند از: ابن ام مکتوم به عنوان مبلغ دین اسلام، مؤذن رسول خدا، نماینده و جانشین حضرت، قاری و محدث مرتبه نازل همان قرآن است. مخالفان قرآن، رفتارهایی چون پشت کردن به قرآن، تکبر ورزیدن و عدم قبول آن و بیماری بواسیرداشتن، از شدت درد و آلام به هم میپیچیدند. نیز کسانیکه در آن جلسه به ابن ام مکتوم پشت کردند هم استکبار و آلام روانی داشتند.
این سوره در مکه نازل شده و به اصطلاح مکی است. هشتادمین سوره و شامل چهل و دو آیه است. اين آيات اجمالاً نشان مىدهد كه خداوند كسى را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر اينكه فرد يا افراد غنى و ثروتمندى را بر نابيناى حقطلبى مقدم داشته است، اما اين شخص مورد عتاب كيست؟ در آن اختلاف نظر است.
مشهور در ميان مفسران عامه و خاصه اين است كه: عدهاى از سران قريش مانند عتبة بن ربيعه، ابوجهل، عباس بن عبدالمطلب، و جمعى ديگر، خدمت پيامبر(ص) بودند و پيامبر مشغول تبليغ و دعوت آنها به اسلام بود و اميد داشت كه اين سخنان در دل آنها مؤثر شود. مسلماً اگر اينگونه افراد اسلام را مىپذيرفتند، گروه ديگرى به واسطه آنان جذب اسلام مىشدند؛ نیز كارشكني¬هاى آنها از ميان مىرفت و از هر دو جهت به نفع اسلام بود. در اين ميان «عبداللَّه بن ام مكتوم» كه مرد نابينا و ظاهراً فقيرى بود وارد مجلس شد، و از پيغمبر(ص) تقاضا داشت آياتى از قرآن را براى او بخواند و به او تعليم دهد، و پيوسته سخن خود را تكرار مىكرد و آرام نمىگرفت، زيرا دقيقاً متوجه نبود كه پيامبر(ص) با چه كسانى مشغول صحبت است.
او آن قدر كلام پيغمبر(ص) را قطع كرد كه حضرت(ص) ناراحت شد، و آثار ناخشنودى در چهره مباركش نمايان گشت و در دل گفت: اين سران عرب پيش خود مىگويند پيروان محمد نابينايان و بردگانند، و لذا رو از عبداللَّه برگرداند، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد.
در اين هنگام آيات فوق نازل شد و در اين باره پيامبر(ص) مورد عتاب قرار گرفت. رسول(ص) بعد از اين ماجرا عبداللَّه را پيوسته گرامى مىداشت، و هنگامى كه او را مىديد مىفرمود: مَرحَبا بمَن عاتبَنى فيه ربّى: مرحبا به كسى كه پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب قرار داد و سپس به او مىفرمود: آيا حاجتى دارى آن را انجام دهم؟ همچنین پيامبر(ص) چند بار او را در غزوات، در مدينه جانشين خويش قرار داد.
مرحوم صادقی در بررسی عابس و عبوس در سوره عبس اولاً آیات متناسب با عبوس را شناسایی و به بررسی آنها پرداخت. چند گونه آیه که در تفسیر آیه نخست سوره عبس یعنی آیه عبس و تولی سودمند بودند، مطرح کرد و با استفاده از فنون دانش تناسب و ضوابط روش تفسیر قرآن به قرآن به خوبی به توضیح عبوس پرداخت. در مجموع عابس و عبوس یعنی همان کسیکه رفتار ناپسند با نابینا داشت و نابینا را محترم نشمرده بود فهم مناسب از وقایع و واقعیتها است.
در مقابل نابینا یعنی عبدالله بن ام مکتوم چون انسان ارزشی است و متخلق به اخلاقیات نیکو بوده، شایسته تکریم و احترام بوده است. قرآن کریم در باب رفتارشناسی ابن ام مکتوم، رفتارهايي مثل خاشع بودن، آگاه بودن و طهارت باطنی داشتن برای او برشمرده است. در واقع خداوند بی جهت و بدون دلیل امر به تکریم نابینا و احترام او نمیکند؛ نابینا با دیگر مردم تفاوتی ندارد؛ تمایز مردم به تقوا و رفتار انسانی و اخلاقیات نیک آنها است. نابینا به دلیل داشتن ویژگیهای مطلوب، نظر خداوند را جلب کرد و قرآن کریم کسیکه به او بیتوجهی کرد، توبیخ کرده و با شدت و عتاب با او برخورد میکند.
تا اینجا فقط عبوس و عابس و عبس مورد توجه آیت الله صادقی بوده است. در واقع ایشان به عنوان یک مفسر با روش قرآن به قرآن و استفاده از دانش تناسب فقط به این مسأله پرداخت که جامعه اسلامی به دو گروه و قشر عبوس و محترم تقسیم میشوند. عبوسها به دلیل استبداد و تکبرشان، انسانهای ساعی و کوشا و حق طلب را برنتافته و همواره با ناراحتی به آنها بی توجهی و بی احترامی میکنند و همیشه از آنها روی برگردانده و به آنها پشت کرده، به خواسته آنها اهتمام نمیورزند. در مقابل قشر محترمینی هستند که ممکن است حتی نابینا باشند ولی در آیات نخست این سوره آنان را مزکّی، مذکّر، کوشا، مهتم به امور دیگران و خداترس توصیف کرده است.
هم اکنون در جامعه ایران هم به وضوح پیدا است که آدمهایی با جیب پرپول و دارای شؤون اجتماعی و پستهای مختلف با تکبر معلولین را کنار میزنند، نابینایی که کنار خیابان ایستاده تاکسیها با بی احترامی از کنار او ردّ شده و او را سوار نمیکنند، چه برسد به معلولی که ویلچر داشته باشد. این جامعه که نسبت به قشر معلول عبس و تولی دارد (یعنی با چهره عبوس و درهم کشیده یا با بیتوجهی به امور معلولین توجه نمیکند) حتماً مورد عتاب قرآن کریم است. چنین جامعهای حتماً به انواع بلاءها و مصائب گرفتار خواهد شد مگر اینکه رفتارش را عوض کند.
تزاحم و وظیفه همگانی
تقدم اخلاق بر حقوق، حداقل در جامعه معلولین حتمیت دارد. چون اگر بهترین مواد حقوقی درباره رعایت قوانین معلولین تصویب گردد ولی مردم در زمینه احترام معلولین توجیه نشده باشند، این قوانین اجرا نخواهد شد یا بد اجرا خواهد شد و پیامدهای منفی بسیار به بار میآید. اما اگر مسئولین، مدیران در همه ردهها احترام و رعایت شؤون معلولین را به عنوان یک وظیفه قطعی و وظیفه شرعی پذیرفته باشند، قوانین مصوب و احکام شرعی هم مراعات خواهد شد.
سوره عبس همین نکته را در دو محور یادآور شده است:
الف: توبیخ و عتاب به هنگام عدم احترام به آنها.
ب: تزاحم خواسته معلولین با خواسته دیگران و تقدم خواسته معلول.
از این سوره میآموزیم هر کس در هر ردهای باشد اگر احترام معلولی را مراعات نکرد؛ معلول فقیه باشد چه از طبقات پایین جامعه باشد، عموم مسلمانان وظیفه دارند، عابس و ترشرو را توبیخ کنند. عملی و اجرایی ساختن این نکته، موجب رواج فرهنگ احترام به معلولین میشود. متأسفانه در جامعه ما برعکس است. معلولین به صورتهای مختلف مورد استهزاء و اذیت و حقکشی قرار میگیرند و صدای کسی هم در نمیآید.
چند درس مهم از این سوره میتوان گرفت:
1. اولین و مهم ترین درس اینکه، رهبران اجتماعی و هر شخص در هر پست و مقامی، هرچند رسول اکرم(ص) به عنوان پیامبر اولوالعزم و خاتم انبیاء باشد، باید به اقشار محروم و فقیر به ویژه معلولین احترام بگذارند.
2. اگر مشاهده شود شخصی به معلولین بی احترامی می کند و عملاً یا قولاً می خواهد آنان را خوار نماید، باید با عتاب و به شدت با او بر خورد شود تا متوجه کار اشتباه خود شود. متأسفانه در جامعه ما وقتی مثلاً نابینایی در جمعی حاضر میشود یا از محل پر ازدحامی عبور می کند، اغلب او را مضحکه قرار داده و رفتار او را دستاویزی برای تمسخر و خنده قرار ميدهند. مهم¬تر اینکه مشاهده نشده کسی یا کسانی این رفتار جمع را نقد کنند و با عتاب به جمع حاضر بگویند این کار شما خطاست.
3. خداوند در این آیات، جنبه ها و ویژگی هاي مثبت فرد نابینا را ذکر می کند و می فرماید این فرد نابینا، تقوی و تذکار دارد. از مواردی که جمع حاضر منفی می پنداشته اند؛ مثل ورود سر زده نابینا به جمع و بیان درخواست های مکرر و همین رفتارها موجب وهن و تحقیر او شده، در قرآن یادی نمی شود مثل اینکه این رفتارهای نابینا اهمیتی ندارد و مهم تقوی، تزکیه و متذکر بودن است.
4. این آیات مسئولیت رهبران و مدیران جامعه اسلامی را مشخص می کند و مسئولیت سامان دهی به جو و فضای جامعه را بر عهده آنان می گذارد. اینان باید برنامه های تکریمی برای معلولین داشته باشند و علاوه بر آنان جامعه را توجیه کنند تا رفتار تحقیرآمیز با آنان نداشته باشند.
5. قرآن با تأکید و تصریح می فرماید ارزش های مقبول، ثروت، مکنت، منزلت و مقام اجتماعی نیست. نابینای متعلق به طبقه فقیر جامعه چون تقوی و تزکیه دارد برتر از ثروتمندان و سرمایه دارانی است که این ویژگی ها را ندارند.
6. مدیران جامعه به جای تمایل به اغنیاء و کنز اندوزان باید متوجه مردم بی نوا و محتاج باشند.
7. نقص عضو و معلولیت نباید موجب تحقیر شود، بلکه معلول متقی و مذکی برترین فرد جامعه است.
8. غفلت مسئولین از معلولین فقیر ولی خدا ترس پذیرفته نیست و مدیران جامعه باید از این قشر مطلع باشند و به مشکلات آنان رسیدگی نمایند.
شخصیت و موقعیت اجتماعی- فرهنگی
آیت الله صادقی فرازهایی را به این شخصیت اختصاص داده است. زیرا نخست باید شخصی که سوره عبس دربارهاش نازل شده و کسی که به او بیاحترامی گرده، مورد عتاب قرار گرفته شناخته و معلوم شود او کیست و چه جایگاهی در جامعه آن روز داشته است.
عبدالله بن ام مکتوم نابینا (اعمی، ضریر) و فقیر بوده است. یعنی به لحاظ جسمی فاقد مهمترین حس یعنی بینایی و به لحاظ اقتصادی، فاقد امکانات کافی برای زندگی مطلوب بوده؛ اما در عوض در عرصه خدمات فرهنگی و اجتماعی بسیار فعال بوده است. او مؤذن صبح حضرت رسول(ص) بود. مؤذن صرفاً قاری اذان نبوده بلکه در مدینه و در جامعه مدنی آن دوره مؤذن یک مقام و پست فرهنگی و اجتماعی بوده و وظایف اداره مسجد، ساماندهی به نماز مردم، بیان احکام و پاسخ پرسشهای دینی مردم و مهمتر رابط و واسطه مردم و امام جماعت و جمعه بوده است.
همچنین در جنگهای متعدد جانشین رسول خدا(ص) در مدینه بود. رسول خدا(ص) و همه نخبگان و مردم به جنگ میرفتند و او بود که در غیاب رسول خدا باید شهر پر از زن، بچه و افرادی که به دلیلی به جبهه نرفتهاند را اداره کند. مدیریت او چنان مطلوب بود که چند بار رسول الله از او اظهار رضایت میکرد. مسئولیتهای دیگری هم برای او برشمردهاند.
آیت الله صادقی روایات درباره ابن ام مکتوم را آورده و نیز فردی که به او اهانت کرد و با ترش رویی از او چهره برگرداند را بر اساسا متون و مستندات، عثمان بن عفان معرفی کرده است. او متعلق به طبقه اشراف جامعه بود. تا اینجا در سوره عبس، آیت الله صادقی از استفاده از دانش تناسب و روش مطلوب خودش موفق بوده است.
پیامبر معلول
دومین مورد آیات مرتبط به حضرت ایوب با محوریت آیات 41 و 42 سوره ص است. با توجه به اینکه بالاترين مدارج انساني، انبياء و رسولان الهي هستند، قرآن كريم با طرح معلوليت حضرت ایوب درصدد فهماندن اين نكته است كه معلول ميتواند به بالاترين مدارج انسانيت برسد يا والاترين انسانها شايد معلول شوند. معلولين آدمهاي بدبخت، منزوي، ناتوان، عقب مانده و بيخاصيت نيستند بلكه انسانهايي هستند كه هر چند يك حس يا يك عضو را فاقداند ولي در عوض تواناييهاي ديگر دارند و در برخي زمينهها از دیگران برتري دارند.
بر اساس مدارك و اسناد حضرت ايوب از نوادگان حضرت اسحق و نوه حضرت ابراهيم بود. او با اينكه پيامبر بود ولي به آسيب جسمي و معلوليت دچار شد. در قرآن مشكلات جسمي ايوب با دو واژه ضُرّ و نُصب بيان شده است. ايوب خطاب به خداوند ميگويد:
« وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ»
و نيز « وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَاب»
مفسرين كلمه ضُرّ (بر وزن حر) را اينگونه توضيح داده و معنا كردهاند: هر گونه بدي و ناراحتي كه به روح و جان يا جسم انسان برسد، و همچنين نقص عضو، از بين رفتن مال، مرگ عزيزان، پايمال شدن حيثيت، و مانند آن گفته ميشود.
آيت الله صادقي نُصبِ را به رنج، ناراحتي شديد ؛ فقدان صحت جسمي ، بيماري، ناتوان از روي پا راه رفتن، فاقد توانايي حركت ؛ بيماري؛ رنج و سختي موجود در اعضاء و جوارح ظاهري معنا كرده است. واژه نصب در كتب لغت به معناي گوش بريده و كسيكه قدرت حركت و راه رفتن ندارد يا فاقد قدرت حركتي است آمده است . طريحي هر نوع مشكل و نقص در بدن يا نقص عضو را نُصب ميداند .
سرگذشت حضرت ايوب به تفصيل در سوره ص، سپس در سوره انبياء آمده است. و صاحب الفرقان به تفصيل به بررسي و تفسير آيات با استفاده از روش تفسير قرآن به قرآن و استفاده از شيوههاي متناسب پرداخته است. آوردن همه مباحث و تجزيه و تحليل آنها فرصت واسع ميطلبد. فقط چند نكتهاي كه مرتبط به معلولين، حقوق معلولين و احترام به معلولين است مطرح ميكنم.
1- در عهد عتيق (تورات) يك كتاب مفصل (حدود پنجاه صفحه) به نام ايوب هست. بسياري از بدفهمي و كجفهميها درباره شخصيت حضرت ايوب و نيز درباره معلولين از طريق كتاب ايوب تورات وارد فرهنگها شده است. مثل استهزاء و مسخرهكردن ايوب به عنوان بيمار زمينگير؛ رسوخ شيطان در روح و ذهن ايوب و راهنمايي اشتباه او؛ سيطره شيطان بر او؛ عامل بيماري و معلوليت او خداوند است؛ فقدان اراده و توانايي در برابر شيطان و تسليم شدن و چندين قضيه ديگر در اين كتاب مطرح شده است . موضوعات مندرج در تورات اعمّ از كتاب ايوب و چند كتاب دیگر، در راهنماي كتاب مقدس آمده است .
آيت الله صادقي به تفصيل نكات كتاب ايوب را گزارش كرده و پس از بررسي آنها، با ديدگاههاي قرآن مقايسه كرده است. قرآن در بسياري از موارد ديدگاههايي دارد كه نقش سازنده در زندگي معلولين دارد. در قرآن به صراحت آمده كه شيطان راه و نفوذ در تعقل و ذهنيت و قلب انبياء ندارد، فقط شيطان يا پيروان او ميتوانند پيامبران را به زحمت انداخته و موجب مشكلاتي در مسير آنها شوند. اما پيامبران با درايت، تدبير و استعانت از خداوند مشكلات و موانع را از پيش پاي خود برداشته و راه حركت خود به سوي اهداف الهي را باز مينمايند.
كتاب ايوب عهد عتيق، گناهان ايوب و پردهدري او و آلودگي او به خبائث را علت همه مشكلات، بيماريها، معلوليت و ديگر مصائب دنيوي ايوب ميداند. امّا قرآن هرگز چنين ديدگاهي را ترويج نميكند. بلكه او را خداگرا، متقي، صابر و داراي اخلاق حسنه و قلبي پاك ميداند. سرنوشت او هم به دليل صبور بودن و استقامت در برابر مشكلات و متاعب معلوليت رقم خورد؛ بر همه مشكلات فائق آمد و خداوند به او همه انواع امكانات و ذخائر را اعطاء كرد. بنابراين ايوب قرآني ميتواند الگو و اسوه مناسبي براي معلولين باشد ولي ايوب تورات را بايد به فراموشي سپرد و از زندگي معلولين حذف كرد. چون معلولیت ایوب توراتی مصنوع گناه است.
2- آيت الله صادقي آيات مرتبط به آيات 41 و 42 سوره ص را شناسايي و آورده است و به تكميل مبحث پرداخته است. مهمترين آيات مرتبط به دو آيه فوق، آيات 83 و 84 سوره انبياء است. اين چهار آيه كه تناسب واضحي دارند اينگونه ميباشند:
و اذكر عبدنا ايّوب اذ نادى ربّه انى مسّنى الشيطان بنُصب و عذاب؛ اركض برجلك هذا مغتسل بارد و شراب .
وَ أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ، فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرِّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ ذِکْرَى لِلْعَابِدِینَ.
نكات فراواني در اين چهار آيه هست و آيت الله صادقي به دقت به شرح و تفسير آنها پرداخته است. اهم اين نكات عبارتاند از:
– ايوب نميگويد شيطان بر من چيره شده و من نعوذ بالله شيطاني و پليد شدهام بلكه با خدا را ندا ميدهد و با خداوند درد دل ميكند كه شيطان مشكلات جسمي و ناتوانيهايي را بر بدنم عارض كرده است. يعني در همين حال هم متوجه خداوند بوده است.
اين ديدگاه مخالف همه خرافاتي است كه شيطان را حاكم و مسلط به معلولين ميدانند و معلوليت را به دليل حلول شيطان در بدن انسان ارزيابي كرده و از اينرو نتيجه گيري كردهاند كه معلولين از جرگه انسانيت خارج شده و بايد كشته شوند يا تبعيد شوند!
– همانجا كه ايوب با خداوند از تلاش شيطان درد دل ميكند، براي حل مشكل باز به خداوند پناه ميبرد و ميگويد تو ارحم الراحمين هستي يعني ميتواني اين مشكل را مرتفع كني. خداوند هم به او پاسخ مثبت داد و به او دستور داد پايش را به زمين بزند. با اينكه ايوب توان حركت نداشته و به اصطلاح معلول حركتي بوده ولي خداوند به او اميد ميدهد كه روي پاي خودت بايست و تلاش كن. پس از آن بود كه چشمه آب گوارا و شفابخش ظاهر شد و ايوب با شستشوي خود در آن آب و با نوشيدن از آن آب بهبود يافت. نيز ميفرمايد صاحب امكانات مثل فرزندان شد.
خداوند در پايان آيه 84 سوره انبياء ميفرمايد اين رخداد عبرت و درسي براي كساني است كه عابد و خداگرا هستند. غير از چهار آيه فوق آيات ديگري درباره ايوب هست:
– ايوب از انبياء بود؛ با اينكه پيامبر بود به معلوليت دچار شد چون عوامل شيطاني ميخواستند مانع فعاليتهايش شوند.
– بر ايوب وحي نازل ميشد.
– ايوب هدايت يافت و از بندگان شايسته و نيكوكار بود.
– صبر پيشه و شکیبا بود.
– ايوب اوّاب بود يعني همواره به خداوند نظر داشت و در راه خدا تلاش ميكرد.
– ايوب داراي كتاب، نبوت و داوري بود.
خلاصه اینکه بر اساس آیات قرآنی، معلول میتواند داوری داشته باشد، معلول میتواند نبوت و کتاب الهی داشته باشد و همه ویژگیهای شمرده شده در آیات حضرت ایوب میتواند در ارتباط با معلولین مطرح شود.
از سرگذشت حضرت ايوب اين نكات را ميتوان آموخت:
– خداوند عامل بيماري و مصائب ايوب نبود بلكه عوامل شيطاني نقش داشتند. در اين زمان از برخي معلولين شنيده ميشود كه از خداوند گلايه و شكوه ميكنند و او را عامل معلوليت خود ميدانند در حاليكه خداوند ارحم الراحمين است و بدي بندگانش را نميخواهد.
– او با تلاش و تدبير و نيز با صبر و درايت همچنين با استعانت از خداوند بر مشكلات فائق آمد و به مقامات و مدارج عالي رسيد.
يعني ايوب بر اثر معلوليت نه تنها بيچاره و بدبخت نشد بلكه معلوليت، آزمودني دشوار و پُلي بود كه با گذر از آن به امكانات و ذخائر فراوان برسد.
تعریف معلولیت
از نظر قرآن اعمی، اصّم و اعرج یعنی گروههای معلولین حرکتی، بینایی و شنوایی، تعریف دیگری دارند. کسی که بینایی ندارد، ناتوان نیست بلکه ناتوان بینایی است که به دلیل نداشتن ضمیر پاک و عقل صحیح و قلب سالم توانایی دیدن حقایق و درک واقعیتها را ندارد.
همینطور کسی که شنوایی ندارد. اما کسی که پایی برای راه رفتن ندارد، ناتوان نیست، بلکه ناتوان کسی است که در راه خدا و در راه خدمت به مردم قدم برنمیدارد. از اینرو قرآن کریم از اساس صورت مسأله را تغییر داده و تعارف دیگری عرضه کرده است.
از اینرو نابینا، ناشنوا و معلول حرکتی هیچ تفاوتی با دیگران ندارند. اگر کسی شتر برای راهپیمایی یا در این زمان ماشین برای مسافرت نداشته باشد، آیا در انسانیت کمبود دارد؟ آیا میتوان گفت این فرد در انسانیت کمبود و نقصان دارد؟ همینطور است کسی که چشم و شنوایی ندارد. اما ملاکهایی را برشمرده که بر اساس این ملاکها هر انسانی داشته باشد فاقد انسانیت است. آیت الله صادقی تلاش کرده ذیل آیات یکم تا دهم سوره عبس این ملاکهارا برشمارد. خلاصه برداشت او اینست که نابینایی که به مجلس آمد فقط بینایی نداشت ولی کسی که به او توهین کرد و با ترشرویی و عبوسیت با او رفتار کرد، صفات انسانی ندارد. ایشان آیات مرتبط با این مبحث را شناسایی کرده و با دقت از روشهای تناسب بهره برده و به تحلیل و تبیین آنها پرداخته است.
خداوند در سه آیه اما من استغنی فانت له تصّدی وما علیک الا یزکی ، سه ویژگی را برای عابس (روی گردان و پشت کننده) مطرح کرده است:
ـ مستغنی و طغیانگر
ـ مخالف مواعظ رسول خدا(ص)
ـ تزکیه ناپذیر
آیه فانت له تصدّی یعنی تو ای پیامبر و تلاشها و راهنماییهايت برای این فرد چون صدایی است که به کوه برخورد میکند و در آن فرورفته و نفوذ نمیکند؛ بلکه بازتاب و انعکاس مییابد. آیت الله صادقی اين آیات و روایات متناسب را آورده است:
سواء علیهم ءأنذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون
آیه ما علیک الاّ یزکیّ یعنی هر اندازه خودت را به زحمت بیندازی و برای چنین آدمهایی تلاش کنی، آنها اصلاح ناپذیراند.
این ویژگیها و رفتارهای عابس در مقابل رفتارهای و صفات اخلاقی عابس (نابینای وارد شده به مجلس بزرگان و نشسته در کنار رسول خدا(ص)) است:
وَ ما يُدْريکَ لَعَلَّهُ يَزَّکَّى أَوْ يَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرى
یعنی ای رسول خدا(ص) ابن ام مکتوم اولاً ترا درک میکند؛ ثانیاً اصلاح پذیر است؛ ثالثاً مُذکّر و واعظ خواهد شد و در راه تبلیغ دین تلاش میکند چون آموزشها و توصیههای تو (پیامبر) را به خوبی مورد استفاده قرار میدهد.
در ادامه سه ویژگی برای جالس برمیشمارد:
وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ يَسْعى وَ هُوَ يَخْشى فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى
یعنی نابینایی که با تلاش به طرف تو (پیامبر) میآید. حرکت با سرعت با نابینا سازگاری ندارد ولی با استفاده از آرایه تضاد مفهومی این نکته را میفهماند که نابینا با دیگر انسانها تفاوتی ندارد و میتواند به سرعت به سوی رسول خدا(ص) حرکت کند.
موفقیت معلولین
مورخین تاریخ تمدن بر این نکته تأکید دارند که قرآن کریم و رسول خدا(ص) با تبلیغ علم دوستی و اهتمام به سوادآموزی و علمآموزی، توانستند اعراب بیفرهنگ و عاری از کوچکترین نهادها و سازمانهای فرهنگی را به سوی فرهنگسازی و تمدنسازی جلب کرده و تمدن عظیم اسلامی را پایهریزی کنند. نقش همه اقشار توسط مورخین بررسی شدهاند؛ و نقش پزشکان، دام پزشکان، ناشران، کتابداران و واقفان در تمدن اسلامی بررسی شده است. اما مورخین و تمدن پژوهان کمتر به بررسی نقش معلولین در تمدن و فرهنگ اسلامی پرداختهاند با اینکه راویان و دانشمندان فراوانی معلول بودهاند.
البته قرآن و رسول خدا(ص) در شرایطی بر رفتار احترام آمیز و انسانی با معلولین تأکید نمودند که در مترقیترین فرهنگهای عصر باستان معلولین را شیطان زده، جن زده، رسوخ پلیدی در کالبد آنان و امثال اینها میدانستند. یعنی معلولیت و مثلاً نداشتن حس بینایی یا ناشنوایی را نه به دلیل فعل و انفعالات در بدن آدمی یا در طبیعت میدانستند بلکه به ماوراء الطبیعه و اساطیر ربط داده و پای عناصری مثل گناه، ارواح خبيثه و جن و پری را پیش میکشیدند.
در چنان عصری اسلام و قرآن با صدای بلند از معلولین دفاع کرد؛ معلولین را مساوی و برابر با دیگر انسان ها در انسانیت و حقوق متعارف دانست؛ معلولین را واجب الاحترام و لازم التکریم دانست؛ کسی را که با آنها برخورد منفی و عبوسانه داشت به شدت توبیخ کرد، اعلام نمود پیامبر الهی هم میتواند معلول باشد؛ اعلام کرد بزگترین مسئولیتها، مقامات سیاسی و پستهای اجتماعی و فرهنگی را میتوان به معلولین سپرد و خلاصه قرآن و اسلام نخستین رسانهای شدند که در تاریخ انسان سنگ بنای جدیدی برای معلولین ایجاد کردند. این اقدام در طی سالها و قرون دارای تأثیر و پیامدهای فراوان بوده است. نخستین تأثیر آن در عصر رسالت و دوره حضور رسول خدا(ص) اتفاق افتاد و آن همکاری و همیاری معلولین با تمام وجود از خط مشی رسول خدا و اقدامات حضرت رسول بود. کسانی مثل عبدالله بن ام مکتوم که در کودکی بینایی خو را کاملاً از دست داده بود مبلّّغ حضرت بود و به عنوان یک رسانه عمومی تبلیغ میکرد. همو روایات حضرت را نقل کرده است. چون نابیناها حافظه بسیار قوی داشتند و در آن زمان دستگاههای امروزی ضبط صدا نبود، نابیناها چون فلش و کامپیوترهای امروزی به ذخیره سازی و دانلود میپرداختند.
البته در فرهنگها و جوامع دیگر هرجا به معلولین احترام گذاشته شد، استعدادهای آنها شکوفا شد و خدمات بزرگی به بشریت نمودند. به همین دلیل ادیسون (1847-1931م) ناشنوا برق و لامپ را اختراع کرد و خدمت بزرگی به انسان نمود، سولیوان (1866-1931م) پژوهشگر و نویسنده آمریکایی و دهها نویسنده، پژوهشگر، مخترع در قرن جدید در اروپا و آمریکا درخشیدهاند. عجیب اینکه غربیها با اقتباس از متون دینی ما به حقوق انسان و کرامت انسان توجه جدیتر داشتهاند.
جا داشت آیت الله صادقی بعُد فرهنگ سازی و تمدن سازی در زندگی معلولین صدر اسلام و قرون بعدی را برجسته میکرد. هرچند مبانی آن مانند سارعوا الی الخیرات را آورده ولی جلوتر نیامده است.
نتیجهگیری
بر خلاف تورات و انجیل که نگاههای منفی نسبت به جامعه معلولين دارند، قرآن از نگاه مثبت به آنها پرداخته و با تشویق آنان به داشتن اخلاقیات حسنه و زندگی انسانی بستر مناسب برای جلب همکاری آنها در جامعه سازی قرآنی شد.
معلولین به دلیل داشتن استعدادها و ظرفیتهای خوب بلکه عالی سرمایههای ملی و معنوی هر جامعه محسوب میشوند. در اسلام هم قرآن با راهنمایی صحیح آنان، مسیر درستی پیش روی آنان گذاشت. رهبران دینی مانند رسول خدا(ص) و ائمه(ع) هم با تدابیر و راهنماییهای سازنده زمینه فعال شدن آنان در انواع عرصههای فرهنگی و اجتماعی را گشودند. نتیجه این تلاشها در تاریخ به خوبی پیدا است. منابعی مانند تفسیر الفرقان با آوردن آیات پراکنده و روایات متنوع ذیل آیات مرتبط با معلولین و معلولیت، سیر پیشرفت معلولین و تاریخ تحولات آنان در عصر رسالت و صدر اسلام را نشان دادهاند.
اما متأسفانه امروز در جهان اسلام به ویژه در ایران خطمشی مطلوب و سازنده برای معلولین سراغ نداریم. این مقاله با بازخوانی پرونده معلولین در قرآن تلاش کرده تجربه تاریخی صدر اسلام را یادآوری کند؛ بلکه مسئولین و مدیران جامعه به احیای قرآن در این بخش از جامعه بپردازند. احیای قرآن مقولهای ذهنی و صرفاً تئوریک نیست بلکه زنده کردن دستورات قرآن و اهتمام به راهکارهای قرآنی در عصر کنونی است.
تفسیر الفرقان با استفاده از روش قرآن به قرآن به توضیح آیات مرتبط معلولین پرداخته است. البته در این مقاله فقط دو مورد یعنی ده آیه نخست سوره عبس و دو آیه سوره ص انتخاب شدند. آنگاه به بررسی این روش مؤلف گرامی پرداختیم. چون این روش متکی بر دانش تناسب است، به مناسبت آیاتی مطرح شده یا روایات قطعیه و مستند آمده گزارش و بررسی شد.
البته این مبحث بسیار گسترده است. زیرا در موارد فراوان قرآن کریم به شخصیت شناسی و رفتارشناسی معلولین پرداخته، از سوی دیگر فنون و شیوههای مطرح در دانش تناسب هم بسیار زیاد است. حداقل بیست شیوه هست. از اینرو پرداختن به همه اینها مجال واسعی میطلبد. اما در محدوده هدفی که داشتم و میخواستم بدانم آیت الله صادقی آیا توانسته کرامت معلولین را در قرآن کریم نشان دهد؟ و معلولین را به خوبی تکریم نماید؟ و آیا موفقیتی داشته یا نه؟ پس از بررسیهای فراوان که به صورت پاره وقت چند ماهی طول کشید و الفرقان را زیر و رو کردم به این نتیجه رسیدم، تلاش ایشان مطلوب است. هر چند صد در صد نمیتوان گفت بی عیب و نقص است و از نظر تکریم معلولین میتوانست برجستهتر کار کند ولی نسبت به بسیاری از تفاسیر کارش زیباتر، علمیتر و همراه با استدلالهای منطقی است. روحش شاد و دعای معلولین قرین یادش باد.
مآخذ
اتجاهات التفسیر فی العصر الراهن، عبدالمجید عبدالسلام المحتسب، عمان، مکتبة النهضة، 1982م؛ اتجاهات التفسیر فی مصر فی العصر الحدیث، عفت محمد الشرقاوی، قاهره، جامعة عین شمس، 1385ق؛ تاریخ عاشورا یا مقتل الحسین، سید عبدالرزاق مقرم، ترجمه عزیز الله عطاردی، تهران، نشر عطارد، 1388؛ ترجمان فرقان: تفسیر مختصر قرآن کریم، محمد صادقی تهرانی، قم، شکرانه، 1390؛ ترجمه تفسیر المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، 1384؛ تفسير نمونه، جمعي از نويسندگان، زيرنظر آيت الله مكارم شيرازي، قم، دار الكتب الاسلامية، 1364؛ التفسیر والمفسرون، محمدحسین الذهبی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1976م؛ تناسق الدرر فی تناسب السور، جلال الدین السیوطی، بهکوشش درویش، دمشق، دارالکتاب العربی، 1404ق؛ حقوق ذوی الاحتیاجات الخاصة فی الشریعة الاسلامیة، محمد بن محمود حوّا، چاپ اول، جده، دارالامة، 1431ق/2010م؛ دائرةالمعارف قرآن کریم، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان کتاب، 1389، ج8؛ دانشوران روشندل، ناصر باقری بیدهندی، قم، دفتر تبلیغات، 1376؛ الرسائل والمقالات، سید جمال الدین حسینی، بهکوشش یبد هادی خسروشاهی، تهران، شروق، 1379؛
رعایة ذوی الاعاقة فی الاسلام، أسامة حمدان الرقب، عمان، دار یافا العلمیة، 2012م؛ سوره روشندلان، قدرت الله عفتی، قم، دفتر فرهنگ معلولین، 1391؛ طهارت و نجاست از دیدگاه کتاب و سنت، محمد صادقی تهرانی، قم، انتشارات شکرانه، 1390؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، محمد الصادقی، قم و بیروت، شکرانه و الامیرة، 2013ق/ 1434ق؛ فهرس الموضوعات الكتابية، قاهره، دارالثقافة، 1998م؛ قاموس كتاب مقدس، ترجمه و تأليف مسترهاكس، تهران، اساطير، 1377؛ قرآن کریم: ترجمان وحی، ترجمه و تفسیر محمد صادق تهرانی، قم، انتشارات شکرانه، 1392؛ الکامل، ابن اثیر، بیروت، دارصادر، بیتا؛ كتاب مقدس: عهد عتيق و عهد جديد، ترجمه فارسي، بيجا، انجمن پخش كتب مقدس، 1969م؛ مأخذشناسی احیای اسلام، محمد نوری، تهران، همایش احیای اسلام، 1374؛ مجله تواننامه، ش1، شهریور و مهر 1392؛ مجمع البیان، طبرسی، تهران، 1368؛ مجمع البیان، فخرالدین الطریحی، تهران، مکتبة المرتضوی، 1362؛ المفسرون حیاتهم ومنهجهم، سید محمدعلی ایازی، تهران، مؤسسة الطباعة والنشر، 1414ق؛
المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی، بیروت و بغداد، دارالعلم للملایین و مکتبة النهضة، 1978م؛ المناسبات بین الآیات والسور، سامی عطا حسن، بیروت، جامعه آل البیت(ع)، بیتا؛ مناهج المفسرین، مساعدآل جعفر و محیی هلال السرحان، بیروت، دارالمعرفة، 1980؛ نهضت بیداری در جهان اسلام، الگار و دیگران، ترجمه سید محمد مهدی جعفری، تهران، انتشارات سهامی؛ الوحدة الموضوعیة فی القرآن، محمد محمود حجازی، قاهره، دار الکتب الحدیثه، 1390ق؛ Human Dignity Articles، Edi Muhammad Nori, Tehran, Uruj press, 1396; Islamic Riveaval, Hedd, Ankara, 1998.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.