آموزش ناشنوایان در اروپا
آموزش ناشنوایان در اروپا
پیدا کردن روشهای آموزشی مناسب برای آموزش ناشنوایان، موضوع بحثهای زیادی بوده است که از قرنها پیش شروع شده است و هنوز هم ادامه دارد. بنابراین نمیتوان بدون بحث و تحقیق دقیق یک راه حل نهایی صادر کرد و آن را بهترین روش خواند. در این راه یکی از مفیدترین کارهایی که میتوان انجام داد این است که از تجربۀ کشورهای دیگر کمک گرفت.
در تمام کشورهایی که مدارس ناشنوایان یا آموزش به ناشنوایان در دستور کار وزارت آموزش قرار گرفت، همواره سه روش آموزش به ناشنوایان مورد استفاده قرار گرفته است:
الف. روش آموزش شفاهی
ب. روش ارتباط کلی / کامل
پ. روش آموزش دوزبانه
در تاریخ آموزش ناشنوایان در اروپا میبینیم که با پیشرفت تحقیقات و با پذیرفتن ناشنوایان به عنوان یک گروه زبانی و فرهنگی، سیاست آموزشی به ترتیب از روش آموزش شفاهی به روش ارتباط کلی و سپس به روش آموزش دوزبانه وارد شده است. اکنون کشورهای پیشرفتهتر، که برنامهریزیهای آموزشی بهتری دارند، روش سوم را در آموزش ناشنوایان استفاده میکنند و استفاده از روش سوم در اروپا رو به گسترش است.
1- روش شفاهی:
تا قبل از سال 1880 میلادی (1258 شمسی) استفاده از زبان اشاره در آموزش ناشنوایان در اروپا غالب بود. کشور فرانسه پیشتاز تأسیس مدارس ناشنوایان و استفاده از زبان اشاره در آموزش بود و بعد از آن در سراسر اروپا روشهای آموزشی فرانسویان گسترش یافت. اما در سال 1880 کنگرۀ معلمان شنوای ناشنوایان در شهر میلان ایتالیا، استفاده از هرگونه اشاره در آموزش ناشنوایان را ممنوع کرد. در عوض، تصویب شد که از «روش شفاهی» استفاده کنند. با روش شفاهی آنها سعی داشتند صدا را به گفتار ناشنوایان برگردانند.
نتیجۀ کنگرۀ میلان این بود که معلمان ناشنوا از مدارس حذف شدند، استفاده از زبان اشاره در کلاس درس و حتی در خارج از کلاس در مدارس ممنوع شد و هر کس که نمیتوانست با روش شفاهی پیشرفتی حاصل کند، بدنام و سرافکنده میشد. کودکانی که از زبان اشاره استفاده میکردند، “عقبمانده” نام میگرفتند و در بعضی کشورها حتی جریمه میشدند. نتیجۀ این روش آن بود که میزان سواد در کودکان ناشنوا کمتر شد. میزان سواد میانگین فارغالتحصیلان ناشنوای دبیرستانها در حد کودکان هشت یا نه سالۀ شنوا بود. (Conrad 1979, James, O’Neill, and Smyth 1990, Brelje (ed.)
2- روش ارتباط کلی:
نوع دیگر آموزش، به این ترتیب است که دروس خاصی مخصوص ناشنوایان طراحی میشود و برای آنها در مدارس عادی تدریس میشود. ناشنوایان بسته به میزان ناشنوایی و توانایی گفتاری، همه یا فقط بعضی از این دروس خاص را در مدارس عادی اضافه بر دروس دیگر آموزش میبینند. همۀ این نوع انتخابها مبنی بر انتخاب آموزش خاص یا آموزش در مدارس عادی ریشه در دیدگاه معلولیت به ناشنوایان دارد و نقش زبان اشاره در همۀ این نوع آموزشها بسیار کمرنگ است. از زبان اشاره نه به عنوان یک زبان که تنها به صورت ابزاری بصری برای کمک به آموزش استفاده میشود. مثلاً فقط برای آموزش حروف الفبا.
این نوع آموزش، یعنی حضور ناشنوایان در برنامۀ معمولی آموزش عمومی کشور، و استفادۀ محدود از زبان اشاره، و تأکید بر باقیماندۀ شنوایی فرد و همچنین گفتار، به نام آموزش «ارتباط کلی» (Total Communication) نامیده میشود که در دهۀ 1980 در اروپا گسترش پیدا کرد. در این روش معلم همزمان که با صدای بلند به زبان گفتاری حرف میزند، از اشاره هم استفاده میکند. این روش مورد نقد جدی بسیاری از کارشناسان قرار گرفت: اول اینکه سرعت اشاره و سرعت گفتار برابر نیست. معلمان معمولاً بخشهایی از گفتارشان را سادهسازی میکنند، یا اینکه اشاره را به درستی انجام نمیدهند، تا بتوانند همزمان هم اشاره کنند و هم حرف بزنند. همچنین چون بخشی از دستور زبان اشاره به فرم صورت، لب و دهان و چشم و ابرو مربوط میشود (مثلاً قیدها، سوالی سازی و منفی سازی و …)، همزمانی گفتار و اشاره باعث حذف بعضی از این عناصر مهم دستوری در زبان اشاره میشود. با این حال این روش هنوز هم در بعضی مدارس استفاده میشود.
3- آموزش دوزبانه
در بسیاری از کشورها، ادغام ناشنوایان در میان دانشآموزان شنوا از اهداف اصلی آموزش و پرورش است. برعکس در بیشتر کشورهای اسکاندیناوی زبان اشاره، زبان اول آموزش ناشنوایان است. مثلاً در سوئد (Heiling, 1999) روش همگونسازی ناشنوایان در میان شنوایان به هیچوجه روشی پیشرفته شناخته نمیشود. در عوض، سیاست آموزش دوزبانه اجرا میشود، یعنی زبان اول، زبان اشارۀ سوئدی است و در مرحلۀ بعد زبان سوئدی (فرم نوشتاری) به دانشآموزان به عنوان زبان دوم آنها آموزش داده میشود. فرم گفتاری هم به صورت محدود و بسته به قدرت شنوایی و گفتاری فرد، آموزش داده میشود و اولویت چندانی ندارد. زبانهای دیگری هم که در کلاسهای بالاتر آموزش داده میشوند شامل انگلیسی نوشتاری، زبان اشارۀ انگلیسی و زبان اشارۀ امریکایی است.
در دانمارک ( Vestberg, 1999) بعد از آنکه نتایج ضعیفی از برنامۀ آموزش «ارتباط کلی» به دست آمد و عدم کارآیی این روش مشخص شد، مرکزی تحقیقاتی برای بررسی این روش و برای تقویت زبان اشارۀ دانمارکی تأسیس شد. در سال 1989 دبیرخانۀ آموزش دانمارک کمیتهای برای تحقیق دربارۀ نقش زبان اشاره در آموزش ناشنوایان راهاندازی کرد و نتیجه آن بود که اعلام شد که زبان اشاره باید چیزی بیشتر از یکی از ابزارهای آموزش باشد. در نتیجۀ این یافته، همۀ معلمانی که برای آموزش به ناشنوایان استخدام میشدند، لازم بود که دورۀ یادگیری زبان اشاره را تا حد قابل قبولی با موفقیت گذرانده باشند.
به مادران شنوایی که فرزندان ناشنوا داشتند، این فرصت داده شد که از نزدیک شاهد ارتباط راحت و روان مادران ناشنوا و فرزندان ناشنوایشان با زبان اشاره باشند و همین امر آنان را ترغیب کرد که در سنین پایین کودکان خود را در معرض زبان اشارۀ دانمارکی قرار دهند و حتی خودشان اقدام به یادگیری کنند. آنها دریافتند که هرچه در سنین پایینترِ رشد زبانی، کودکان ناشنوایشان زودتر با زبان اشارۀ دانمارکی آشنا بشوند، برای آیندۀ تحصیلی آنان بهتر است. همچنین مشاهده شد که میزان سوادآموزی و توانایی خواندن و نوشتن برای آنهایی زبان اشارۀ دانمارکی، زبان اولشان بوده است، از همسالان آنها که با روش شفاهی آموزش دیدهاند، بالاتر میرود. نتیجۀ این تحقیق به نظام آموزشی دانمارک ثابت کرد که «زبان اشارۀ دانمارکی، نباید تنها یک وسیلۀ ارتباطی باشد که فقط در زمانی که روش شفاهی/ شنیداری بینتیجه ماند، به عنوان جایگزین از آن استفاده کنند، بلکه باید این زبان به عنوان زبان اصلی در بزنامۀ آموزش ناشنوایان و به عنوان بخشی از حقوق آنان در مدارس در نظر گرفته شود» (Vestberg ,1999: 67).
این روش اموزشی، یعنی روش آموزش دوزبانه، کم کم در کشورهای دیگر اروپا هم گسترش پیدا کرد. مثلاً در کشور هلند تحقیقات مشابهی صورت گرفت و نتیجه گرفته شد که «در روش آموزش دوزبانه، زبان اشارۀ هلندی اولین زبان ناشنوایان در نظر گرفته میشود، چرا که عالیترین وسیله برای انتقال مفاهیم ریاضی، تاریخ، زیستشناسی و جغرافیا به دانشآموزان ناشنواست، پس از آن، زبان هلندی به عنوان زبان دوم به دانشآموزان آموزش داده میشود. تسلط درست به زبان نوشتاری هلندی از اولویتهای اصلی ناشنوایان است و در مدارس به این امر پرداخته میشود.» (Knoors, 1999:253)
اکنون پیشرفتهترین روش آموزش دانشآموزان ناشنوا روش آموزش دوزبانه است. در کشورهای سوئد، دانمارک، فنلاند، فرانسه، انگلستان، هلند و چند کشور دیگر زبان اشاره به عنوان زبان اول ناشنوایان و به عنوان زبان آموزش وارد برنامۀ آموزشی رسمی ناشنوایان شده است. ولی هنوز در همۀ کشورهای اروپا به طور کامل اجرا نمیشود.
در مورد آموزش ناشنوایان در اروپا دو نکتۀ انتقادی مطرح شده است. یعنی دو مسئله که قبل از هر تصمیمگیری باید این دو مسئله را حل کرد.
مسئلۀ اول: اغلب ناشنوایان را در گروه معلولان دستهبندی میکنند و سازمانهای مربوط به معلولان موظف میشوند که خدمات و امکانات آموزشی خاص معلولان را برای آنها فراهم کنند، درحالیکه، ناشنوایان به واسطۀ استفاده از زبان اشاره، باید در گروه اقلیتهای زبانی درنظر گرفته شوند که باید حقوق فرهنگی و زبانی آنها، همچون اقلیتهای زبانی دیگر، به رسمیت شناخته شود.
مسئلۀ دوم: چون بیشتر ناشنوایان دارای خانوادههای شنوا هستند (حدود 90تا 95 درصد)، زبان خانوادۀ آنها یک زبان گفتاری است و تشخیص اینکه کدام زبان (اشاره یا گفتاری) برای کودکان ناشنوا مفیدتر است، برای خانوادهها کار مشکلی است. چون پدر و مادرهای شنوا درک درستی از چگونگی زبان اشاره ندارند. یک تصور رایج در میان خانوادهها و معلمان این بود که ناشنوایان به طور ذاتی از نظر زبانی مشکل ذهنی دارند. این تصور غلط است، زیرا توانایی زبانی و ذهنی ناشنوایان با افراد شنوا تفاوتی ندارد (MacSweeney 1998)، اما به دلیل برنامهریزیهای غلط آموزشی، توانایی ذهنی ناشنوایان پرورش طبیعی پیدا نمیکند.
زبان اشاره در آموزش
چون در بسیاری از کشورهای دنیا، فرض بر این گذاشته میشود که زبان رسمی کشور، زبان اول ناشنوایان هم هست، (که تصور غلطی است)، حتی اگر از زبان اشاره در آموزش استفاده کنند، از آن به عنوان یک «ابزار» و نه یک «زبان» یاد میکنند.
در کشورهای مختلف اروپا میزان استفاده از زبان اشاره در آموزش متفاوت است. اما به هرحال در اروپا تمام زبانهای اشاره به عنوان زبانهایی مستقل به رسمیت شناخته میشوند و در فهرست زبانهای رایج در کشورهای اروپایی نام زبانهای اشاره آمده است.
در پارلمان اروپا دو قانون درمورد زبانهای اشاره به تصویب رسیده است (1988 و 1998). و در مجمع پارلمانی شورای اروپا در سال 2003 هم مصوبهای برای حفظ زیانهای اشاره به تصویب رسید. پس از آن هم نقش زبان اشاره در آموزش در بیانیۀ یونسکو در سالامانکا قید شد و اهمیت آن مورد حمایت قرار گرفت. در توصیه شماره ۲۱ بیانیه کنفرانس سالامانکا تصریح شده است : «سیاستهای آموزشی باید تفاوتها و وضعیت های فردی را بطور کلی در نظر بگیرد به عنوان مثال اهمیت زبان اشاره به عنوان یک وسیله ارتباطی در میان ناشنوایان باید مورد قبول قرار گیرد و پیش بینی لازم شود تا مطمئنأ اشخاص ناشنوا به یادگیری زبان اشاره خود دست یابند.»
بعد از آن بود که در کشورهای مختلف اروپا رسمیت بخشیدن به زبانهای اشاره به تدریج آغاز شد. در بعضی از کشورها این به رسمیت شناختن وارد قانون اساسی کشور شد: اسلواکی (1995)، پرتقال (1997)، فنلاند (1995)، جمهوری چک (1988) و اتریش (2005).
و در کشورهای دیگر در تصمیمگیرهای مختلف قانونی زبانهای اشاره رسمی شدند: بلژیک در دو بخش فلاندرز (2006) و والونیا (2003)، دانمارک (1991)، آلمان (2002)، یونان (2000)، ایلند (1999)، ایرلند (1998)، لتونی (2000)، سوئد (1981)، نروژ (1997)، اسلوونی (2002)، انگلستان –زبان اشارۀ انگلیسی و در ایرلند شمالی هم اشارۀ انگلیسی و هم اشارۀ ایرلندی (2003).
البته باید توجه داشت که به رسمیت شناختن زبان اشاره، به خودی خود، برای حمایت از ناشنوایان کافی نیست و لزوماً تضمینی نیست که این زبان در آموزش هم مورد توجه قرار گیرد. همچنان که در بعضی کشورهای اروپایی محدود کردن زبان اشاره در آموزش، باعث افت تحصیلی ناشنوایان در آن کشورها میشود.
چون یکی از نگرانیهای آموزش ناشنوایان این است که ناشنوایان از دیگر افراد جامعه جدا شوند، سیاست تازهای در بسیاری از کشورها آغاز شده که در آن ناشنوایان به مدارس معمولی بروند و در روزهای مشخصی یک معلم مخصوص ناشنوایان یا یک گفتاردرمان از آن مدرسه بازدید کرده و به کمک دانشآموزان ناشنوا برود.
در سال 1999 در هلند گزارش شد که نیمهشنوایان تمایل دارند بیشتر در مدارس معمولی درس بخوانند، اما ناشنوایانی که دسترسی به زبان گفتاری برای آنها غیرممکن است و تنها به صورت بصری قادر به استفاده از زبان رایج در محیط هستند، در مدارس ناشنوایان درس میخوانند.
اما باید به یاد داشته باشیم که حتی با وجود آنکه در این روش، ناشنوایان در دو زبان، یعنی زبان اشاره و زبان رایج کشورشان میتوانند به تسلط خوبی برسند، باز هم در بسیاری موارد در هر دو زبان کمی پایینتر از حد استاندارد هستند.
در کشورهایی که ارزش زبان اشاره برای ناشنوایان پذیرفته شده است، این زبانها وارد برنامۀ آموزشی شدهاند. در کشورهای دیگری که سنت آموزش شفاهی هنوز قدرتمند است، زبان اشاره تنها برای ناشنوایانی استفاده میشود که «عقبماندۀ ذهنی» خوانده میشوند و ارزش ذاتی زبان اشاره برای همۀ ناشنوایان در نظر گرفته نمیشود. نکته اینجاست که بسیاری از ناشنوایانی که برچسب «معلولیت ذهنی» یا «عقبمانده» خوردهاند، با آزمایش ثابت شده که ظرفیت ذهنی برابری با همسالان خود دارند و تنها به دلیل ناشنوا بودن مطلق، پیشرفتی در مقابل روش شفاهی از خود نشان ندادهاند.
زبان اشاره در برنامه آموزشی
در کشورهای سوئد، دانمارک، فنلاند، فرانسه، انگلستان، هلند و چند کشور دیگر زبان اشاره به عنوان زبان اول ناشنوایان و به عنوان زبان آموزش وارد برنامۀ آموزشی رسمی ناشنوایان شده است.
در کشورهایی که زبان اشاره تنها برای معلولان ذهنی ناشنوا استفاده میشود، ناشنوایان از ترس اینکه ناتوان ذهنی خوانده شوند، به سمت آموزش به روش شفاهی روی میآورند. در این کشورها معلمان (به غلط) زبان اشاره را «محدود»، «ناکارآمد» و «تقلیل یافته» میدانند.
مسیر معمولی کودکان ناشنوا به سمت آموزش، مشکلات مخصوص به خود را دارد. چون حدود 90درصد ناشنوایان دارای پدر و مادر شنوا هستند، و از کودکی در معرض زبان اشاره نیستند، در سنین پیشدبستانی و سالهای اول دبستان حمایتهای خاصی لازم دارند. در واقع کارشناسان ابتدا باید این حمایتها را متوجه خانوادههای کودکان ناشنوا کنند و آنها را هرچه زودتر با زبان اشاره آشنا کنند.
در بعضی کشورها انتخاب روش آموزش دوزبانه همزمان شد با یک تغییر اجتماعی مهم دربارۀ زبان اشاره، یعنی پذیرفتن زبانهای اشاره به عنوان زبانهایی واقعی. مثلاً در انگلستان، در دهۀ 1980 خانواده و جامعه نظر مثبتی به کودکان ناشنوایی که از زبان اشاره استفاده میکردند، نداشتند. به مرور، با الزامی شدن روش آموزش دوزبانه، معلمان اطلاعات بیشتری دربارۀ ماهیت زبان اشاره کسب کردند و این دیدگاه منفی اجتماعی کمرنگ شد. در آن زمان بسیاری از معلمان احساس نیاز کردند که زبان اشارۀ انگلیسی را یاد بگیرند ولی راه یادگیری این زبان را نمیدانستند و امکانات کافی برای این امر در دسترس نبود. (مشکلی که هنوز هم در بسیاری از کشورها وجود دارد). (Wickham, 1989).
عامل دیگری که توجه به آموزش دوزبانه را در اروپا گسترش داد، روش سوادآموزی و آموزش خواندن و نوشتن به ناشنوایان بود. تحقیقات نشان داد که با استفاده از زبان اشاره، سطح سواد دانشآموزان ناشنوا در خواندن و نوشتن در مقایسه با آنهایی که به روش شفاهی آموزش میدیدند، سریعتر جلو میرود.
برای به کارگیری روش آموزش دو زبانه شرطهای زیر باید مورد توجه قرار گیرد:
1- پذیرش این نکته که اگر وضعیت مناسب برای یادگیری، در دسترس ناشنوایان قرار گیرد، قدرت یادگیری آنها هیچ تفاوتی با دیگر همسالان آنها ندارد.
2- پذیرش این امر که زبان اشارۀ طبیعی، زبان مناسبی برای آموزش است و ارزشهای خود را در جهان خارج از آموزش هم داراست.
3- پذیرش این که دوزبانه بودن یک برتری است و نباید زبان اشاره را تنها برای دستیابی به زبان گفتاری محیط استفاده کرد (آنگونه که در روش شفاهی از زبان اشاره استفاده میشود) یعنی تسلط به زبان اشاره خود یک ارزش است.
4- دولت باید برای پدران و مادران شنوایی که فرزند ناشنوا دارند امکانات لازم برای یادگیری زبان اشارۀ طبیعی را فراهم کند تا فرزند ناشنوا سریعتر در معرض این زبان قرار گیرد، و همچنین ارتباط بین والدین و فرزند ناشنوا زودتر برقرار شود.
5- معلمان ناشنوا برای مدارس ناشنوایان آموزش ببینند.
6- وزارت آموزش باید سیاستگذاری کرده و نتایج کار باید ارزیابی شود.
7- منابع آموزشی کشور به زبان اشاره تهیه شوند.
8- معلمان موجود در مدارس، باید زبان اشاره را بیاموزند و نسبت به فرهنگ ناشنوایی آگاه باشند.
این موارد فقط برای شروع برنامۀ آموزش دوزبانه هستند. ارتباط مؤثر با اجتماع ناشنوایان (باشگاهها، انجمنها و…) باید برقرار شود و از تجربههای آنها باید در برنامههای آموزشی استفاده شود.
بنا به گفتۀ «استیونس»، که یک وکیل ناشنوا و نمایندۀ مجلس در بلژیک است، «ناشنوایان بدون زبان اشاره نمیتوانند در اجتماع حضور داشته و نقشی داشته باشند؛ زیرا از طریق زبان اشاره است که میتوانند با دنیا ارتباط برقرار کنند. اگر زبان اشاره را از ناشنوایان بگیرید، آن وقت معلول میشوند، چرا که دیگر ابزاری برای ارتباط نخواهند داشت. بدون زبان اشاره، ناشنوایان نمیتوانند در جامعه دوام بیاورند، درس بخوانند، ارتباط برقرار کنند و…».
زبان اشاره به عنوان یک زبان خارجی
در سوئد به دانشآموزان ناشنوا، علاوه بر زبان سوئدی، زبان انگلیسی، زبان اشارۀ انگلیسی و زبان اشارۀ آمریکایی به صورت دروس اختیاری در ساعات اضافی مدرسه ارائه میشود و ناشنوایان میتوانند به انتخاب خود این زبانهای خارجی را بیاموزند.
در ایرلند شمالی زبان اشارۀ ایرلندی و زبان اشارۀ انگلیسی در کلاسهای بعدازظهر در مدارس ارائه میشود و هم ناشنوایان و هم شنوایان میتوانند این زبانها را بیاموزند.
در بعضی از کشورهای دیگر هم که زبانهای اشارۀ خارجی آموزش داده نمیشود، گاهی ناشنوایان به کشورهای همسایه سفر کرده و زبان اشارۀ کشورهای همسایه را میآموزند. مثلاً ناشنوایان لوکزامبورگ برای یادگیری زبان اشارۀ آلمانی به شهر مرزی تریر در آلمان میروند.
دانشآموزان ناشنوا و زبانهای خارجی
در بعضی از کشورها، آموزش زبان خارجی را از برنامۀ درسی ناشنوایان خارج میکنند و آنها را معاف از یادگیری یک زبان خارجی میکنند. این امر نشاندهندۀ این است که مسئولان و معلمان همچنان درک صحیحی از ناشنوایی ندارند و آن را نوعی نقص زبانآموزی میدانند. در حالیکه تجربۀ کشور سوئد که در آن زبان انگلیسی به ناشنوایان آموزش داده میشود، نشان میدهد که این باور غلط است.
در اتحادیۀ اروپا پروژۀ زبانی به نام پروژۀ «اشارههای آینده» اجرا شد که در آن تلاش بر این بود که ناشنوایان یک زبان خارجی را از طریق برنامههای تصویری بیاموزند. این زبان خارجی یا یک زبان گفتاری است یا یک زبان اشاره است. این پروژه با همکاری این سازمانها برگزار شد:
The Scottish Office Education Department and Moray House School of Education (Herriot Watt University), CÉPLUS (University of Liege) and CaPSAS INJS (Gradignan, France).
در این برنامه چهار زبان ارائه شد: زبان انگلیسی، زبان فرانسه، زبان اشارۀ انگلیسی و زبان اشارۀ فرانسوی.
نکتۀ پایانی: باید به خاطر داشته باشیم که زبان گفتاری محیط پیرامون بسیاری از ناشنوایان برای آنان حکم زبان دوم و حتی یک زبان خارجی را دارد. چرا که دسترسی آنها به این زبان بسیار محدود است: مهارت خواندن آنها به دلیل پیشینۀ آموزشی ضعیف است، و خواندن روزنامه و زیرنویس فیلم برای آنها دشوار است. شنیدن گفتگوها در رادیو برای آنها امکانپذیر نیست و از این رو زبان رایج در کشور برای بسیاری از ناشنوایان مانند یک زبان خارجی است. (Stevens 2005: 4)
منبع: سارا سیاوشی، سایت جوانان ناشنوای پیشتاز ایران، 30 دی 1391
با سلام و احترام مقاله بسیار عالی بود. می خوام خواهش كنم اگر اموزش ناشنوایان به زبان المانی دارید به ایمیل من ارسال بفرمایید ممنون میشم. و اینکه در زمینه اموزش این کودکان از چه کسانی و چه مکان هایی می توانم کمک بگیرم. با تشکر فراوان
با سلام و احترام مقاله فوق العاده بود . من سوال دارم به تازگی ی کانال برای اموزش زبان انگلیسی برای ناشنوایان با همکاری یکی از دوستانم ساختیم میتوانیم از شما در زمینه کتاب مناسب برای ناشنوایان کمک بگیریم .